نو کانتی ها،- مخالف سوسیالیسم و ماتریالیسم دیالکتیکی

neukantism.نو افلاتونی آرام بختیاری نو کانتی ها؛ نیم قرن میان مارکسیسم و…

غم دوشینه و سرنوشت نافرجام و دردناک مردم افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید کشتی شکستگانیم ای بادشرطه برخیز  باشد که باز بینیم …

برگردان شعرهایی از ژنرال پاییز

زنده‌یاد “محمدعمر عثمان” ملقب به “ژنرال پاییز” در سال ۱۹۵۷…

خلق در دانه لری - مرواریت های ناب

قۉشیق ( دو بیتی )   داکتر فیض الله ایماق باید گفت که،…

آشتی کردن طالبان با مردم افغانستان، راهی برای پایان جنگ…

نویسنده: مهرالدین مشید زهر پاشی های قومی و زبانی و توطیۀ…

 ترجمه‌ی شعرهایی از سردار قادر 

استاد "سردار قادر" (به کُردی: سه‌ردار قادر)، شاعر کُرد زبان،…

خموشی

 نوشته نذیر ظفر شــــــــد مــــدتی که ورد زبانم ترانه نیست آوای مــــن…

چشم براه وحدت

            چشمم براه  وحدت  پیوند وهمد لی جانم فدای وحدت وصد ق…

دوحه سر دوحه، پروسه های پیچیده و آرمانهای خشکیده 

نوشته از بصیر دهزاد  سومین کنفرانس در دوحه  درست سه هفته…

کور و نابینایان خرد

تقدیم به زن ستیز های بدوی و ملا های اجیر، آن…

فضیلت سیاسی و افغانستان

در نخست بدانیم٬ ماکیاولی در شهریار و گفتارها٬ در واقع…

بهای سنگین این خاموشی پیش از توفان را طالبان خواهند…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان بیش از این صبر مردم افغانستان را…

گلایه و سخن چندی با خالق یکتا

خداوندا ببخشایم که از دل با تومیخواهم سخن رانم هراسانم که…

(ملات گاندی در مورد امام حسین

باسم تعالى در نخست ورود ماه محرم و عاشوراء حسينى را…

جهان بی روح پدیداری دولت مستبد

دولت محصولی از روابط مشترك المنافع اعضاء جامعه می باشد٬ که…

ضانوردان ناسا یک سال شبیه‌سازی زندگی در مریخ را به…

چهار فضانورد داوطلب ناسا پس از یک سال تحقیق برای…

پاسخی به نیاز های جدید یا پاسخی به مخالفان

نویسنده: مهرالدین مشید آغاز بحث بر سر اینکه قرآن حادث است و…

طالبان، پناهگاه امن تروریسم اسلامی

سیامک بهاری شورای امنیت سازمان ملل: ”افغانستان به پناهگاه امن القاعده و…

  نور خرد

 ازآن آقای دنیا بر سر ما سنگ باریده عدوی جان ما…

عرفان با 3 حوزه شناخت/ ذهن، منطق، غیب

دکتر بیژن باران با سلطه علم در سده 21،…

«
»

سخن چند پیرامون وحدت ملی

 

محمد ولی

    ملت ، ملی گرائی و وحدت ملی که از لحاظ فکری ناسیو نالیسم بیان سیاسی آن است عمدتاً در اواخر قرن 18 و اوایل قرن نزده مفهوم حقیقی یافت. انعقاد معاهدات صلح و ستفالیا در سال 1648 باعث ختم جنگهای سی ساله در اروپا شده و دولت مدرن به میان آمد که در تاریخ روابط بین المللی آنرا (دولت – ملت) نامیده اند. قبل بر آن مردمان تحت سلطه امپراطوری ها  نه به نام ملت بلکه بحیث رعایای امپراطور یاد می شدند ، سلطنت ها به خانواده ها تعلق داشت ، شاهان و امپراطور ها بطور ارثی صاحب قدرت می بودند و این قدرت را برای خود و خانواده شان یک موهبت الهی تعریف میکردند ، رعایا حق اعتراض به خوب و بد امور دولتی را نداشتند ، همه امور کشوری بر طبق منافع خانواده های مسلط پیشبرده می شد.

       ختم جنگهای سی ساله باعث تجزیه امپراطوری مقدس روم – جرمن شده بر سلطه کلیسا در سیاست و نفوذ دولتی خاتمه بخشید ، دولت های دارای حاکمیت ملی به میان آمد که در قلمرو معین بصورت مستقل حکمرانی میکردند ، مردم تحت حاکمیت این دولت ها را ملت نامیدند. تشکل ملت بر مبنای منافع مشترک اقتصادی ، قومی ، فرهنگی ، گذشته تاریخی و حس مشترک در حفظ این منافع در محدوده جغرافیائی استوار بود. زنده گی آزاد زیر لوای یک دولت واحد باعث شد تا پیوند های متباعتی قبلی افراد از مراجع جداگانه چون کلیسا ، امپراطور ، سران قبایل و غیره از هم بگسلد.

     وقتی افراد جامعه متشکل از اقوام و ملیت های مختلف اراده واحدی را غرض همزیستی در یک واحد جغرافیائی به میان میآورند این  (وحدت اراده )عامل وحدت ملی گردیده ممد پروسه های تکاملی و پیشرونده آن ملت میگردد. تفکر سیاسی این روند (ناسیو نالیسم) به مثابه رسن پیوند دهنده افراد متعلق به نژاد ها ، مذاهب و ترکیب های اتنیکی متفاوت ، نقش امتزاج دهنده ارگانیک اراده ها و منفعت ها را در امر وحدت ملی بازی می کند.

      مکتب های فکری چپگرا ، مذهبی و لیبرالستهای غرب در مورد مبانی تیوریک ایده ملی ، پیوند ملی و جوشش این پیوند ها نگرشهای متفاوت دارند.

     در تحلیل پیروان مکتب فکری مارکسیستی عناصر چون گذشته مشترک تاریخی ، سر زمین واحد ، زبان مشترک و منافع مشترک اعم از اقتصادی و فرهنگی و داشتن حس مشترک در مورد جمیع مشترکات ملی ، خفظ ، غنامندی و پیشرفت مصالح ملی و میهنی محرکه های ضروری در تشکیل ملت دانسته می شود.

     در طرز تفکر برخی از دانشمندان مذهبی اسلام ، یک رسن معنوی مشترک ملت اسلام را از سایر ادیان و ملت ها جدا میسازد. در این طرز دید اعتقادات مشترک دینی همه جهان اسلام را  صر فنتظر از حدود جغرافیائی ، رنگ و نژاد می تواند بحیث یک ملت واحد تمثیل نماید و بر مبنای فرهنگ اسلامی و ایدیولوژی مذهبی وحدت آنرا حفظ کند.

      از نظر ایدیولوگهای غرب حدود جغرافیائی ، لسان مشترک ، اعتقادات واحد دینی ، منافع اقتصادی ، رسوم و عنعنات و مشترکات تاریخی مفاهیم زاید و نا قابل باور تلقی شده جهان را به مثابه کتله واحدی می پندارند که اجازه دارند ، هرگوشه آنرا منطقه منافع حیاتی یا استراتیژیک اعلان کرده با ساز و برگ نظامی آنجا را تحت سلطه در آورده و بر آن حکمرانی نمایند.

       طرز دید بالا به نظر برخی محققین فاقد آفاقیت است زیرا تحت پوشش فرضیات و تیوری های خود ساخته در مورد مفهوم ملت ، مشخصات ، هویت و وحدت ملی ، این اصول را در حق دیگران نفی میکنند در حالیکه زیر نام منافع ملی و امنیت ملی خود ، به طرز دید ملی گرایانه خود شان حقانیت میدهند و مردم شانرا آماده پذیرش سیاست های جنگی و تجاوزی مراجع نظامی میسازند. یک تحلیلگر امریکائی در مورد سیاست خارجی امریکا می نویسد : (( همانند شهر وندان دیگر کشور ها ، امریکائی ها نیز احساسات ملی گرایانه را گرامی میدارند ، آن ها وفاداری وخدمت به کشور و تریج فرهنگ و ارتقای منافعش را در برابر ارزشها و منافع سائر کشور ها ارج میگذارند. ملی گرائی گاهی متضمن باور قوم محوری است ، یعنی ایالات متحد امریکا بر تر ا از دیگران است یا باید بعنوان بر تر (مورد شناسائی قرار گیرد) و بنا بر این باید مدلی باشد برای سائرین که مورد تقلید قرار گیرد.))

      مولفه های اشتراک زیان ، تاریخ و اقتصاد توام با مشخصات نمادین و سمبولیک چون پرچم ملی ، سرود ملی زبان ملی و شخصیت های ملی نزد مردمان جهان ارزشهای اتصال دهنده در حفظ مشخصات و هویت ملی محسوب میگردد.

      با ظهور ملت و اندیشه تعلق بسر زمین واحد روحیه ملت گرائی و میهن پرستی به میان آمد ((میهن پرستی مهرورزی به طبعیت و جغرافیای زنده گی اجتماعی مورد عنایت است ، در ملت گرائی تعلق به هویت همگانی و فرهنگی چشمگیری دارد )) از این سبب ظهور نا سیونالیسم را آغاز افول استعمار گفته اند ، اما این ظهور در پروسه تکاملی اش از حدود سر حدات جغرافیائی یک کشور به توسعه جوئی و سلطه ملت واحد بر جهان رخ نمود که فاشیسم هتلری بدترین نماد افراطیت ناسیونالیستی بود.

     هر ملت نصب العین های معینی را غرض رسیدن بدرجات عالی ترقی و پیشرفت در برابر خویش قرار داده ، همبستگی و وحدت ملی را بحیث وسیله رسیدن به آن تقدیس می نماید تا متکی بر آن منافع ملی را حفظ نماید. هر قدر اراده ملت در حمایت و پیشتیبانی از سیاست های دولت متبوع در حالت جنگ و صلح ، در امور انکشاف فعالیت های اقتصادی و فرهنگی محکم تر باشد روحیه ملی آن زنده تر و بالاتر بوده می تواند. قدرت ملی یک کشور که (( مجموعه ای از توانائی های مادی و معنوی آن )) گفته می شود معین کننده سهم آن ملت در قطار سائر ملل جهان می باشد.

     اگر هویت ، روحیه ، پیوند ها و منافع ملی در یک مسیر واحد و قابل قبول برای همه افراد جامعه استقامت یابد ، گفته می شود که این ملت برخوردار از وحدت است و وحدت ملی تحکیم بخشنده حاکیمت ملی ، حافظ سلامتی ارضی و استقلال ملی بوده ضامن بقای جامعه مربوط می باشد. ملتی با داشتن این شاخصه ها توان مقابله با دساسیس بیرونی ، سلطه جوئی ، دخالت و مداخله دیگران در امور مربوط بخودش را میداشته باشد.

     افغانستان با تنوع اتنیکی اش از جمله کشور های جهان است که کمتر کشوری حوادث مانند آنرا از سر گذشتانده است . ملتی که بار ها مورد قشون کشی جهان گشایان قرار گرفته و بار بار رنج استعمار را کشیده است باز هم در میان ملل دنیا قد راست کرده و هویت خویش را حفظ نموده است. وضع موجود و حالات روان در کشور بیشتر از هرزمان دیگر ضرورت تحکیم وحدت ملی و نیرومند تر شدن پیوندها میان اقوام و قبایل را می طلبد.

     سوال اساسی در برهه زمانی موجود این است که چگونه می توان به این نیاز مبرم زمان هر چه زود تر پاسخ داد. وضعیت افغانستان از لحاظ جغرافیائی و نفوس حالت ویژه ای دارد که ظهور تنوع و تباین اتنیکی آن نیز به تناسب همین ساختار تفاوت میکند ، زنده گی در کوهپایه ها تابع مشخصات و هویت قبیلوی بوده در دهات بستگی بزمین و امور مالداری داشه و در شهر ها نوع پیشرفته تر زنده گی قسماً با ستایل های تقلیدی خاص بر روابط اجتماعی و مناسبات قومی آن اثر میگذارد. با وجود نا همگونی در روند  زنده گی مردم ، روح ملی و صمیمیت وطنددوستی عامل تحکیم وحدت ملی می باشد.

       سال ها جنگ و تداوم مداخلات بیرونی برخی اثرات منفی را بر حفظ پیوند های ملی بوجود آورده است. خارجی ها به نام ((ملت سازی)) بدون در نظر داشت تکامل طبیعی اتنیکی یک ملت نه تنها به استحکام این روند ممد واقع نه شدند بلکه آنرا از مرحله (( ملت سازی )) عقب رانده یا باشناخت نادرست از افغانستان و یا عمداً غرض ایجاد تفرقه های گوناگون این فرایند را مبدل به قوم گرائی ، محل گرائی و قبیله گرائی نمودند. باری در نوشته های محققین ذکر گردیده که در وزارت عدلیه افغانستان چهارصد شورای قومی ثبت می باشد ، یعنی اقوام برای حفظ هویت قومی و داشتن قدرت خود دفاعی در برابر حادثات جنگی با هم یکجا شده اند و این خوف ناشی از همان جنگهای ویرانگر کابل است که میان تنظیم های جهادی رخ داده بود. این تشکلات قومی بر پروسه های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی اثر گذاری نموده است ، حتی در جابجائی ، مسکن گزینی و انتخاب محل زیست موثر بوده است ، شهرکابل سیمای چنین مرز بندی های قومی را تمثیل میکند ، مرد میکه سال ها همسایه های در بدیوار یا منزل پائین و بالای یکدیگر بودند در کوشش اند در محل های رهایشی قومی زنده گی نمایند.

      نتیجه سیاسی قوم گرائی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری صراحت کامل داشت ، هر قوم و ملیتی عقب شخصی رفتند که صاحب قدرت پولی و تسلیحاتی بود. در نتیجه این گرایش حکومتی بنام حکومت وحدت ملی به میان آمد. از ترکیب تیم های انتخاباتی بر میآید که این حکومت شاید نتواند ممثل وحدت ملی باشد زیرا نقش گرو های قومگرا ، تشکلات سیاسی – جنگی ، برخی خانواده های ثروتمند ، نماینده گان مافیائی مواد مخدر و فساد زدگان سیزده سال اخیر در آن متبارز تر است ، تقسیم قدرت دولتی میان چنین رده بندی نمی تواند به معنی وحدت ملی باشد.

      عامل اثر گذار طی سیزده سال اخیر در شکل گیری این مرز بندی ها همانا مولفه های فکری متفاوت است که بنابر چالش های مختلف نه به صورت طبیعی بلکه به شکل الهام گیری و هدایت پذیری بیرونی عمومیت یافته است.

      وضع سیزده سال گذشته نشان داد که نه حکومت ، نه احزاب سیاسی و نه جامعه به اصطلاح مدنی نتوانستند یک ایده سراسری ملی را که بتواند در میان مردم راه پیدا کند انسجام دهند. مولفه های فکری ایجاد شده بیشتر صبغه فراسرحدی دارد ، برخی از برگشتگان از ایران و پاکستان ایده های سیاسی آمیخته با تفکرات مذهبی ( نه واحد بلکه گوناگون ) را درذهن دارند که بی پیوند با منافع آن کشور ها نیست و نمی تواند انعکاس دهنده منافع ملی افغانستان باشد. به اثر تداوم روابط و صرف پول بذریعه مراجع استخباراتی برای وابستگان آن ها ارزشها و منافع ملی نزد ایشان بی ارزش گردیده است.

     گرو هی از روشنفکران بر گشته از غرب که خودشانرا پیروان دموکراسی لیبرال میدانند متعهد به مراجع فرستاده شده ممالک مربوطه اند و عمدتاً برای بدست آوردن معاشات دالری بلند بدون داشتن روحیه ملی و حس خدمتگذاری بوطن دست و پایشان در افغانستان و عقل و دل شان در کشور های تابع و فامیل های مقیم شان در آنجا ها می باشد که در صورت ختم امتیازات نه به افغانستان می پایند و نه به آن علاقه ای دارند ، روی همین حقایق حکومت گذشته نتوانست گامی در جهت تحکیم پیوند های بر دارد که نتیجه آن منجر به رفع یا محدودیت خلا های ایجاد شده قومی گردد. تساوی در فرصتها و تامین یکسان عدالت اجتماعی ، رشد متوازن اقتصادی و فرهنگی ، کار در جهت بسیج اقشار و طبقات مختلف مردم بدور محور واحد یک دولت ملی با پروگرام صریح ملی که در راس سیستم سیاسی جامعه قرار دارد و می تواند برکششها و جاذبه های قوم محوری ، رهبر محوری و مافیا پروری غلبه کند ، بروحیه ملی و پیوند های ملی غرض درک و رعایت منافع ملی نه قومی ، نه تنظیمی و نه شخصی اثر بگذارد ، روی این ملحوظ همگرائی و نزدیکی موقفهای نیروهای ملی و وطندوست برای تامین و تحقق ترقی و پیشرفت کشور از اهم وظایف است که در برابر آن ها قرار دارد.

     وجود احزاب سیاسی سر تاسری دربرگیرنده نماینده گان همه اقوام و ملیت ها که بتوانند اعضای شانرا بدور برنامه های ملی و همه گیر جمع نمایند اثر گذاری خاص بر پروسه تحکیم وحدت ملی داشته می تواند.

     کشور های موثر در ائتلاف جنگی در افغانستان که ادعای (( ملت سازی )) را نمودند این نظر و ادعایشان از بنیاد نا درست بود. آن ها بیشتر مصروف طبقه سازی بودند تا بتوانند یک اقلیت محدود صاحب قدرت پول و سرمایه را ایجاد نمایند و این پول ها و سرمایه ها را در وجود چند خانواده با در نظرداشت تقسیمبندی سمتی و محلی تمرکز بخشند تا این ها بتوانند از طریق انتخابات پرهزینه بر امور رهبری دولت جا داده شده امور دولتی بدست آن ها و نسل های بعدی شان تعلق گیرد و نسلاً بعد نسل مانند 22 خانواده ایکه در پاکستان مسلط شده اند ممثل دموکراسی و قدرت باشند ، ملت صرف هر 5 سال یکبار به پای صندوقهای رای دهی برود و به یکی از کاندیدان صاحب پول و قدرت رای بدهد. امریکائی ها فورمول (( پول قدرت است )) را با ایجاد این سیستم در افغانستان عملی ساختند ، خانواده سازی کردند نه ملت سازی.

      ملت سازی پروسه صادراتی نیست که با ساز و برگ جنگی بر یک کشور آورده شود بلکه ایجاب جوشش ، تفاهم ، همدیگر پذیری و تشریک مساعی در جهت درک مشترک از تاریخ و سرزمین و منافع همدیگر را می نماید و این پروسه برای افغانستان پس از سه دهه ویرانی ضروری است تا افغان ها بتوانند با همکاری جامعه جهانی و حمایت سیاسی و مالی ممالک پیشرفته در میان ملل جهان جایگاه شان را بدست آورند ، زیرا بنیاد ها و اساسات دولت ملی طی ده سال حاکمیت جنگی قبل از رژیم جدید کاملاً از هم گسیخته بود ، افراد ملت رابطه ای با آن حاکمیت های فاقد اساسات دولت داری نداشتند بلکه همه امور توسط قوماندانان حل و فصل می شد از این جهت آن رژیم را قوماندان سالاری می گفتند.

       دولت بعد از سقوط طالبان بنیاد ملی نداشت ، گروهی از افراد که در بن جمع شده بودند و زمام امور را در کابل بدست گرفتند نمی توانستند ممثل دولت به مفهوم مدرن آن باشند ، از این جهت جامعه یکبار دیگر تحت سلطه کسانی آمد که زور و سلاح داشتند و تا کنون همان تفنگ داران ، سران اقوام ، شوراهای قومی ، مافیای مواد مخدر و زمین خواران بر سرنوشت مردم مسلط هستند.

     حالت خاص و عجیبی در پروسه دولت سازی در افغانستان دیده می شود ، سه بار مردم با ابراز رای زعامت دولتی شانرا انتخاب کردند اما در هر بار نقش زور مندان مختلف در تعین اراده مردم غرض رای دهی تعین کننده بود. ترکیب قشری هر سه دولت انتخابی چنین شکل گرفته است:

  • رهبران و قوماندان های دست اول جهاد.
  • برگشتگان از غرب.
  • قوماندان های محلی.
  • برخی از محافل روحانی غرب گرا.
  • قاچاقبران مواد مخدر.
  • غاصبین زمین.
  • حلقه ای از وابستگان استخبارات مربوط به همسایه ها.

     در ترکیب کابینه ، پارلمان ، والی های ولایات تا ولسوالی ها اقشار هفتگانه فوق از جایگاه خاص بر خور دار اند که در حقیقت یک جمع مشترک المنافع ممثل دموکراسی دوران حکومت محترم حامد کرزی را تشکیل میدادند. اگر مفهوم دموکراسی غرب حکومت مردم ، توسط مردم برای مردم است این مفهوم درافغانستان حکومکت جنگ سالار توسط جنگ سالار و برای جنگ سالار افاده شده می تواند. عیب کار در دولت سازی در آن بود که پیش از شکل گیری قانونمند دولت – ملت به شیوه تقلیدی بدون در نظر گیری شرایط مشخص افغانستان به تضعیف نقش دولت مانند دموکراسی هایکه حد اقل 200 سال عمر دارند آغاز گردید ، تضعیف نقش دولت در امر زمامداری باعث تقویت نقش ترکیب هفتگانه شد و نتیجه آن در تشکیل حکومت وحدت ملی تبلور نمود.

      توجه به ترقی و آسایش مجموع ملت صرفنظر از تفاوت های اتنیکی ، منطقوی و جنسیتی و کار در جهت بهبود  زنده گی مادی اقشار و طبقات محروم کشور بر طبق یک پروگرام وسیع ملی و وطنی باعث خواهد شد تا به تشتت فکری و نابه سامانی های موجود به تدریج پایان داده شود و دست دشمنان وحدت ملی در ایجاد تفرقه کوتاه گردد.

      بهبود زنده گی کثیرالعده ترین طبقه کشور یعنی دهقانان از طریق میکانیزه سازی زراعت ، ایجاد موسساتیکه بتواند سطح درک سیاسی و فرهنگی آنان را بالا ببرد نقش بسیار موثر در تحکیم روح ملی میان این قشر پر نفوس بازی می کند. با تاسف که از اثر حوادث و جریانات جاری جنگی درز های عمیق میان شهرو ده ایجاد شده است ، دهات کشور مرکز کار سیاسی ، جنگی و سرباز گیری مخالفین مسلح و دشمنان خارجی می باشد. بر طبق گذارش سال 2007 سازمان ملل متحد (2.9) ملیون نفر در افغانستان مصروف زرع و تولید تریاک بوده یکصد هزار نفر در کار قاچاق آن اشتغال دارند ، مصروفیت سه ملیون نفر در کار مواد مخدر موید آن است که یک قشر نو ظهور سه ملیونی در افغانستان شکل گرفته و زنده گی شان بستگی به این کار دارد. سر باند های این قشر در ترکیب اجتماعی افغانستان چیزی جز منافع خود شان را در نظر نمیداشته باشند. نفوذ این گروه مافیائی در دهات جائی که دهقانان زنده گی می کنند تمرکز داده شده است. نزد این گروه منافع ملی و وحدت ملی مفاهیم غیر قابل فهم وبی معنی است.

     چگونه می شود بر این عرصه غلبه کرد در حالیکه نقش آنان در سیستم سیاسی کشور بلند بوده و در ادارات مثل عنکبوت تار دوانی دارند و حمایت می شوند و گر نه نمی توانستند با این سرعت صاحب چنین لشکر بزرگ انسانی گردند.

       افغانستان بیک بسیج همگانی ضرورت دارد تا وطن از منجلاب های که طی سیزده سال به آن گیرمانده است نجات یابد. بایست سیستم سیاسی کشور در مجموع از ارگان های دولتی گرفته تا سازمان های سیاسی و اجتماعی ، جامعه مدنی و تمام اقشار و طبقات به شمول روحانیون در یک مسیر واحد سازنده گی اعم از تحکیم وحدت ملی ، محو فساد اداری ، توسعه پایه های حاکمیت دولتی در سر تاسر کشور ، ختم تروریسم ، زور سالاری و دهها مصیبت موجود بسیج گردند.

     حکومتی که زیر نام وحدت ملی سکان امور افغانستان را بعهده گرفته صرفنظر از اینکه با شیوه ها و طرق خلاف وثیقه ملی ( قانون اساسی ) کشور به میان آمده است در برابر آزمون ملی قرار دارد. بیرون شدن قوت های نظامی خارجی از صف جنگ و بدوش گیری این مسئولیت توسط قوای مسلح کشور ، تحفیف در مشکلات اقتصادی و فقر همه گیر میان مردم ، مقابله با ادامه تجاوز ، تخریب و کشتار به تحریک بیرون ، رفع سر خوردگی ، بی روزگاری و نا امیدی نسل جوان از وضع جاری ، تامین صلح و استقرار اوضاع ، مبارزه قاطع با فساد اداری به حیث منشاء بسا از درد ها و آلام مردم ، کوتاه ساختن دست مافیای مواد مخدر از سرنوشت مردم و ختم نقش آن در اداره و دولت و دهها مصائب انباشته شده دیگر آزمونی است که حکومت وحدت ملی بادرک مسئولیت ها ملی و میهنی و تعهد خدمتگذاری به مردم باید موفقانه سپری نماید.

      ملت با چشم باز جریان کار حکومت وحدت ملی را روز شماری میکند و از روز های آغازین متوجه است که چانه زنی ها روی بده و بستان های تیم های انتخاباتی و بازی با کلمات توافق نامه ها چگونه باعث از دست رفتن لحظات ، ساعات و روز های کار میگردد ، لحظاتیکه با گذشت آن ها بر نمیگردد و تلافی نمی شود.

    اگر خرد ، وجدان و تعهدات داده شده در جریان کمپاین های انتخاباتی در گرو منافع گروهی و شخص در آید آنگاه آخرین تیر امید ملت به خاک خواهد خفت. اینکه خدای نا خواسته با ناکامی حکومت وحدت ملی چه پیش خواهد آمد و از  طلسم خانه های بیرون باز چه نیرنگی به کار خواهد افتید مایه پریشانی مردم است.