یمن در بلوا: بدرود «عربستان خوشبخت»!
نوشته: پروفسور عدین شیتور
منبع: لو گران سوار ـ ٣١ مارس ٢٠١۵
«اعراب به این توافق رسیدهاند که با هم توافق نکنند.» ابن خلدون
برای یکبار هم که شده، حق کاملاً با ابن خلدون نیست. این درست است که رهبران کشورهای عرب ـ نه خلقهای این کشورها، که همگی آنان قابل احترامند ـ همواره در برابر ضعفا، خود را قدرتمند نشان میدادند. یکبار دیگر فرمانروایان مطلق کشورهای عرب را میتوان از طریق بینظمی و هرجومرج کشورهایشان شناسایی کرد. یکبار دیگر آنها مورد تمسخر عالم قرارگرفتهاند و ناامیدی خلقهایشان آشوب اعراب را نشان میدهد. یک عکس در اینترنت، اوباما و نتانیاهو را نشان میدهد که قهقهه سر دادهاند و در زیر عکس این جمله قرار گرفته است: «تنبیه اعمال شده بر یمن». ما از عربستان خوشبخت بسیار دور هستیم که برای یونانیها و رومیها همان یمن کنونی بود: سرزمینی که در پرتو کوهها و سیستم آبیاریاش، نسبتاً مرطوب بود و مرکز تمدن غنی سابعیها(*) بشمار میرفت.
در نظر رومیها، عربستان خوشبخت اغلب آن سرزمین نیمه افسانهای بود که ققنوس در آن زندگی میکرد و از آن جا عود، که برای مراسم مذهبی لازم بود و همچنین سایر ادویهجات، بدست میآمد. «فراسوی گذرگاه رود نیل به پلوز، به سرزمینی میرسیم که توسط دریای سرخ احاطه شده و عربستان خوشبخت نام دارد. سرزمینی که مملو از عطریات و ثروتهای دیگر است. این گونه است که سرزمین عربهای کاتابان، اسبونیها و اسکنیها را مینامند که خارج از مرزهای آن با سوریه، سرزمینی است بیابانی و به جز کوه کسیوس، بلندی قابل ملاحظه دیگری ندارد.»
عربستان خوشبخت، با این نامش، از عربستانهای دیگری که رومیها میشناختند، مانند عربستان سنگی، عربستان بیابانی (که سرزمین خشک و گستردهای بود که اعراب چادرنشین آن را میپیمودند و تا بینالنهرین ادامه مییافت)، متفاوت بود. در این سرزمین، تمدنی کاروانی و غنی، که گیاهان خوشبوی مرمکی و عود آن را با خود به اطراف میبردند بسیار پیش از استخراج نفت که هوگو چاوز آن را مدفوع شیطان مینامید، حضور داشت.
جنگ پیشین در یمن بین مصر و عربستان سعودی
یمن معاصر، از هنگام وحدتش در سال ١٩٩٠، با مسائل هولناک سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مقابله میکند. کافیست یادآوری کنیم که صلح در این کشور، از پنجاه سال پیش تاکنون غائب بوده است. در دائرهالمعارف ویکی پدیا چنین میخوانیم: «جنگ یمن یا جنگ داخلی یمن بین سالهای ١٩۶٢ و ١٩٧٠ در شمال کشور توسط سلطنتطلبان سرزمین «موتاوکیلیتها»ی یمن با جمهوریخواهان جمهوری عرب یمن در گرفت؛ که در واقع جنگی بود نیابتی بین مصر و عربستان سعودی که با تشکیل جمهوری عرب یمن پایان مییابد. این جنگ با کودتای عبدالله السلال علیه محمد البدر شاه در سال ١٩۶٢ آغاز میشود. شاه به عربستان سعودی به تبعید میرود که در آن جا از پشتیبانی عربستان و غربیها برخوردار میشود. عربستان و بریتانیا از لحاظ نظامی به پشتیبانی سلطنتطلبان برمیخیزند در حالی که جمهوریخواهان از پشتیبانی جمال عبدالناصر و اتحاد شوروی، که گویا طی جنگ هواپیما تحویل آنان داده بودند، بهرهمند میشوند. با وجود این، نبرد خیلی زود به یک جنگ فرسایشی تبدیل میگردد. شمار کشته شدگان مصری تا آن لحظه به ١۵١٩۴ سرباز مصری میرسد. سرانجام، در سال ١٩۶۷، جمهوریخواهان پس از سه ماه محاصره، موفق به تصرف صنعا میشوند. جنگ با امضای قرارداد آتش بس پایان میپذیرد. عربستان سعودی و قدرتهای غربی، دولت جدید یمن را به رسمیت میشناسند.
پس از آن چه گذشت؟
یمن چگونه تحول یافت؟ فرانسوا بورگا در اینباره نوشت: «برای درک آنچه که در حال حاضر در یمن حکمفرماست، باید تاریخ شکلگیری این کشور واحد را که پیشترها از دو بخش شمالی و جنوبی تشکیل شده بود، یادآوری کرد. بهرغم آنکه بخش جنوبی کشور در سال ١٩٧٠ تحت تأثیر اتحاد شوروی به جمهوری دموکراتیک و مردمی یمن تبدیل گردیده بود، تأثیرات استعمار بریتانیا همچنان ادامه داشت. و شمال کشور، تحت تأثیر وجود امامت هزار ساله «زیدیه»ها، در انزواطلبی مذهبی کامل بسر میبرده است. اگر میبایست یکی از اصالتهایی که علی عبدالله صالح ـ رئیس جمهوری عربی یمن بین سالهای ١٩٧٨ و ١٩٩٠ و سپس رئیس جمهوری یمن پس از وحدت ـ به ارث برده بود نام برده شود، خصلت «ناتمام» خودکامگی است. شورشی که توسط «جوانان انقلابی» با کمک اپوزیسیون که از پشتیبانی ساختار قومی ـ قبیلهای (که مدتها بهعنوان جامعه مدنی مسلح محسوب میشد) برخوردار بود، آغاز شد، و رئیس جمهوری را مجبور کرد در سال ٢٠١٢ از قدرت کنارهگیری کند.
«این اپوزیسیون که بخشی از آن در بطن حزب اصلاح (حزب یمنی برای اصلاحات که در واقع گروه اخوانالمسلمین محلی است که نهادینه شده، ملیگرا و دموکرات است)، موفق شده است که حصار محکمی در برابر امیال مطلقگرایانه رژیم برپا سازد و از نخستین دستآوردهای جوانان انقلابی محافظت نماید. از آن زمان تاکنون، دو جریان پر تکاپو در حرکت است. نخستین جریان، سیاسی و قانونی، درونی است. این جریان تلاش میکند با تکیه بر گزینه نوین و پرمخاطره فدرالیسم، آن بخش از قدرت را که با کنار رفتن صالح برجای مانده است، بازتقسیم کند. بنابراین، ترکیبی از اتحادهای داخلی و منطقهای صورت میگیرد. مناسبات جدید نیروها بین گروه رئیس جمهوری جدید، عبد ربو منصورهادی، شورشیان حوثی که در حال اعاده حیثیت سیاسی خود هستند، رهبران قبایل و همپیمان آنها یعنی حزب اصلاح، منطقهگراهای جنوبی و همچنین همسایگان که همواره حضور دارند ـ سعودیها، ایرانیان و شورای همکاری خلیج (فارس) ـ برقرار میشود. جریان دوم در چارچوبی جنگطلبانه قرار میگیرد و در پی مداخله تعیین کننده پهبادهای آمریکایی تحت نام «مبارزه با تروریسم» مشخص شده است.
اغتشاشات کنونی: توفانی «تعیین کننده» یا توفان در یک فنجان چای
در برابر پیشرفت حوثیها، پرزیدنت عبد ربو منصورهادی به عربستان سعودی فرار کرد. در نظر این کشور، باید خطر ایران را که وارد عمل شده است، دفع کرد. اتحادی از ده کشور، که پیش از همه از عربستان سعودی باید نام برده شود، در شب چهارشنبه ۲۵ تا پنجشنبه ۲۶ مارس، مداخله نظامی خود را در یمن آغاز کرد. عبدل الجوبیر، سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، علامت آغاز عملیات هوایی که «طبیعتاً محدود خواهند بود»، علیه «کودتای حوثیها» را داد. مصر که به مقدار ۱۲ میلیارد دلار از موهبت عربستان استفاده برده بود، یک تنه برای کمک به اتحاد نامبرده از جای برخاست و شگفت این که پس از چهل سال، در جبهه عربستان سعودی علیه همان یمن قرار گرفته است. و همین ماجرا برای سودان، اردن، مراکش، کویت، امارات متحده عربی، قطر، بحرین و شاید هم پاکستان تکرار شد.
۱۰۰ هواپیمای جنگی، ۱۵۰هزار نظامی سعودی در این تهاجم شرکت میکنند. افزون بر نیروی هوایی عربستان، نیروی دریایی مصر نیز پنجشنبه ناوهای خود را از کانال سوئز عبور داده است. این عملیات که «توفان سرنوشتساز» نام گرفته است، شبانگاه با بمباران چندین موضع حوثیها (میلیشیایی شیعه مذهب که طی چند ماه گذشته، کنترل چندین شهر بزرگ، از جمله صنعا، پایتخت را در اختیار گرفته است) آغاز شد. برنادت میهام، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده تصریح کرد که ایالات متحده، بدون شرکت مستقیم در عملیات نظامی، برای همآهنگ کردن پشتیبانی خود، به ایجاد یک «هسته برنامهریزی» در رابطه با عربستان سعودی دست زده است. فرودگاه عدن، که مدت کمی توسط نیروهای حوثی اشغال شده بود، پس از نبردهای شدید، توسط نیروهای وفادار به پرزیدنت هادی بازپس گرفته شد. مصر که همپیمان عربستان سعودی است، از شنبه آینده در شرم الشیخ، میزبان نشست سالانه جامعه اعراب خواهد بود. نشستی که در آن ایجاد یک نیروی نظامی عرب دستور روز خواهد بود.
چگونه ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی به کمک داعش و القاعده میآیند؟
آنچه شگفتآور است این است که بهرغم حملات زنجیرهای پهبادهای آمریکایی علیه القاعده در یمن، «بهار کیم یونگور» روزنامهنگار چپگرا، پرده از پیمانهای جدیدی برمیدارد. دشمنان دیروز به دوستان امروز تبدیل شدهاند. او مینویسد: «در دنیای عرب و مسلمان، خبر جدیدی نیست. عربها و مسلمانان با یکدیگر میجنگند. در حالی که دشمنانشان اسرائیلیها و آمریکاییها از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند. ایالات متحده و عربستان سعودی به تمام کشورهایی که در مقابلشان مقاومت میکنند، عمدتاً سوریه، عراق و یمن هجوم میآورند. در سوریه، نیروهای سعودی در دو جبهه: شمال و جنوب، حمله میکنند. در شمال، شهر عدلیب که اکثریت اهالی آن سنی مذهب (و به اسد) وفادارند، از سوی میلیشیای وابسته به القاعده تحت محاصره است. این میلیشیا سلاحهای آمریکایی از جمله موشکهای «تاو» را برای پایان دادن به مقاومت ارتش سوریه و نیروهای محلی که از شهر و خاک خود دفاع میکنند، بهکار میبرد. یکی از فرماندهان القاعده در عملیات عدلیب، شیخی سعودی است که عبدالله موهایسنی نام دارد. در جنوب، شهری است تاریخی به نام بصرهالشام که در قلب آن آمفی تئاتر رومی قرار دارد و به تازگی به تصرف اتحادی از گروههای جهادگران از جبهه النصرت (از شاخههای القاعده در سوریه)، در آمده است. همانگونه که در مقاله تام پری از آژانس رویترز در ۲۳ مارس گذشته تصریح شده است، ارتشهای کشورهای غربی، حتی تحویل دادن سلاحهای خود را به القاعده در جبهه جنوب تشدید کردهاند.(**) از طریق مرز بین اردن و سوریه است که این سلاحها ـ که اغلب آنها از طرف عربستان سعودی، این بزرگترین وارد کننده تسلیحات در جهان ـ در جبهه جنوب به اتحاد ضد بشارالاسد تحویل داده میشود. اسرائیل هم از معرکه عقب نمانده است چون از مدتی پیش، منابع رسمی پذیرفتهاند که به نیروهای ضد اسد از جمله القاعده در کوه بنتال واقع در بلندیهای جولان، کمک ارائه میدهد.» (۲۷ مارس ۲۰۱۵)
«بهعلت خصومت مادرزادی با ایران، سعودیها مدتها القاعده را (در حملاتشان) تشویق میکردند. امروزه اما، در اثر واهمه فزایندهای که ناشی از افزایش وجهه ایران در بین مردم سوریه و عراق که در زیر یوغ داعش زندگی میکنند سرچشمه میگیرد، سلسله وهابیون حالت انتظار را به خود گرفته است. در نهایت، سعودیها تصمیم گرفتند هواپیماهای خود را علیه مقاومت یمنیها در برابر داعش، که آن را بهعنوان حیاط خلوت خود به حساب میآورند، به پرواز درآورند. در حالی که آدینه گذشته، داعش با انجام چهار حمله کامیکاز، موجب مرگ نزدیک به ۲۰۰ مسلمان شیعه در مساجد شد و در حالی که القاعده در شبه جزیره عربی به قتلعام اهالی میپردازد، امشب، رژیم وهابی عملیات نظامی هوایی خود را علیه نیروهای شورشی یمن آغاز کرده است.»
ارتش اسرائیل در این بلبشو چه میکند؟
ارتش اسرائیل بیکار ننشسته است. در این کشت و کشتاری که عربها به آن مشغولند، اسرائیل با کمک به القاعده و النصرت سهم خود را میبرد. در مقاله ای به قلم «آسا وینستانلی» که هفته پیش منتشر شد ولی آن استقبال لازم را نیافت، مداخله شدید گردانهای ارتش اسرائیل در کمک به جبهه النصرت این شاخه رسمیالقاعده در سوریه و همکاری با آن، که پیشترها راجع به آن شک و تردید وجود داشت، تأیید گردید. در مصاحبهای با افراد ارتش اشغالگر اسرائیل که هفته پیش توسط یک روزنامهنگار وال استریت جورنال در کوه بنتال (واقع در بلندیهای جولان) صورت گرفت، مشخص شد که پیکارگران زخمی شده القاعده توسط اسرائیلیها به بیمارستانهای اسرائیل هدایت میشوند و پس از آن که مراقبتهای لازم را دریافت کردند، دوباره به مرز فرستاده میشوند تا پیکار خود را علیه دولت سوریه از سر گیرند. در ماه اوت پیش، جبهه النصرت کنترل محلی بهنام کونایترا را بدست گرفت که در واقع گذرگاهی است (چک پوینت) که بین بخشهای بلندیهای جولان قرار دارد. در این محل، یکی از مسئولان نظامیاسرائیلی که مایل نبود نامش فاش شود، مطلب زیر را در مورد بر عهده گرفتن مداوای پزشکی پیکارگران القاعده اظهار داشت : «ما آنها را تحت کنترل نمیگیریم و از آنها هم نمیپرسیم چه کسی هستند. همین که مراحل مداوای آنها به پایان رسید، آنها را تا مرز همراهی میکنیم و آنها نیز راه خود را تا سوریه ادامه میدهند. این یک اتحاد تاکتیکی است که هدفش عمدتاً و بهویژه این است که بگذاریم کشور تا واپسین قطره خونش ریخته شود و جنگ داخلی ادامه یابد.»
ایران تهاجم سنیها را علیه شیعیان افشاء میکند
این را همه میدانند که چگونه بحرینیها توسط مداخله عربستان سعودی در ماه مارس ۲۰۱۱ سرکوب شدند. در برابر سکوت مرگبار رسانههای جامعه بینالمللی که اخبارشان را به امپراتوری، بریتانیای خبیث و فرانسه محدود می کنند، فرانسه پس از تخریب لیبی و کمک به حمله به سوریه، با مصر بهخاطر فروش ۲۴ هواپیمای «رافال» به این کشور، همدست شد و این چنین خود را بار دیگر مطرح نمود. اگر به گفته بالا نبرد انشقاقیای را که از زمان (حضرت) علی ادامه دارد بیافزاییم، ما مصالح یک جنگ مذهبی را در پیشِ رو داریم. برای متقاعد شدن، باید یاد آور شد که ریاض یاسین (وزیر کشور عربستان) این تهدید را مطرح کرد که ایران، پشتیبان عمده حوثیها، در حال اشغال یمن است. هلن سالون به ما گفت که عربستان سعودی که از افزایش اثرگذاری ایران در عراق، لبنان، سوریه و از این پس در یمن، ناخشنود است، نمیتواند حضور ایران را در حیاط خلوت خود تحمل کند. این خطر وجود دارد که نبردها در یمن به زودی از مرزهای عربستان عبور کند و به استان «اش شرکیا» که بخشی از اهالی آن شیعه مذهب هستند، برسد. حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران پنجشنبه بعدازظهر، «تهاجم نظامی» را محکوم کرد. با وجود این، دو قطبی شدن (شیعه ـ سنی) در حال پوشاندن کلیه تقسیمبندیهای دیگر در یمن است. سناریویی این چنینی، موضع جهادگران القاعده و داعش را که در برخی از قبایل سنی مذهب در شبه جزیره عربی بسیار نفوذ دارند، تقویت میکند. عنصر دیگر بروز اشکالات این است که بخش مهمی از نیروهای امنیتی نخبه که برای ضدحملههای سنیها الزامی هستند، به علی صالح، رئیس جمهوری برکنار شده، که تا گذشته نزدیکی به صورت پنهانی از حوثیها پشتیبانی میکرد، وفادار ماندهاند.
در بطن مذاکرات هستهای، ایران در چندین جبهه عملیات نظامی درگیر است: سوریه، عراق از جمله در تکریت ـ که گفته میشود در پرتو مداخله ایرانیها بازپس گرفته شده است ـ و در پی این درگیریها بسیار امکان دارد که به عقبنشینیهایی در مورد برنامه هستهای خود دست بزند که آن هم برای غربیها و اسرائیل سودمند است.
چگونه میتوان نتیجهگیری کرد؟ وضعیت روشن نیست. با وجود این، چند مطلب واقعی را میتوان یادآوری کرد: از لحاظ شأن و منزلت، فرمانروایان مطلق عرب به اعماق زمین سقوط کردهاند. بهجای این که بهسمت علم و دانش جذب شوند، آنها خود را تا بن دندان مسلح میکنند تا جنگ را به درون خلقهای خود یا مابین آنها ببرند. کافیست بدانیم مبلغی که عربستان سعودی برای خرید تسلیحات از آمریکا هزینه کرده است به بیش از ۷۰ میلیارد دلار میرسد. همین مطلب برای دیگر فرمانروایان مطلق عرب نیز صادق است که بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات از کشورهای غربی میکنند. ایرانیان اما، به یک قدرت فناوری تبدیل شدهاند که بهرغم موانعی که غرب و اسرائیل در پیش پای آنان میگذارند، به پیش میروند. کدام کشور عرب قادر است ماهواره پرتاب کند؟ کدام یک میتواند برنامه تسلیحاتی خود را طراحی کند؟ کدام یک میتواند اتم را مهار کند؟
در نهایت، این لاف و گزافها هیچ نشانه خوبی نیست. این باعث میشود که آدم از خنده زیاد رودهبر شود به شرطی که داستان غمناک نباشد که مشخص گردد قطعنامه کشورهای عربی که برای خودشان یک نیروی مداخله سریع اختراع میکنند تا بتوانند هرگونه زیر سئوال بردن نظامهای دیکتاتوری موجود را و بهگونهای کلیتر زیر سئوال بردن امپراتوری که برای جابهجا و دستهبندی کردنها، وضع مقررات و تعیین بد و خوب تصمیم میگیرد، فوراً متوقف کنند. بدبختی خلقهای عرب این است که رهبران آگاه ندارند. آنها به این زودی از لحاظ فکری از مستعمره بودن رهایی نخواهند یافت. تنها انقلابی که در زمان خود میتوانست موفق شود، رستاخیز(البعث) جهان عربی بود، ملیگرا که از دین و مذهب بهعنوان ابزار استفاده نمیکرد؛ ناصرها، صدامها، اسدها و حتی آشوبگری مانند قذافی، تخیلی از دولت ناشی از خلق عرب داشتند. و ما همگی میدانیم چگونه آنها را از بین بردند. آری، جهان اینگونه میچرخد.
* سابعیها: خلقی که پیش از فتوحات مسلمانان، در سرزمین کنونی یمن میزیسته است
** امروز در اخبار ساعت ۱ بعدازظهر رادیوی بلژیک خبر داده شد که مقامات بلژیکی به صورت پنهانی مقادیر زیادی سلاح سبک برای القاعده به امارات متحده عربی ارسال میکردهاند.