زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

انگیزه های سفرملایعقوب به قطر 

                            نوشته ی : اسماعیل فروغی       اخیراً…

از واگرایی های سیاسی تا اشتباه ی راهبردی و تاریخی

نویسنده: مهرالدین مشید شعار های قومی دشمنی با وحدت ملی و…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

قمست سوم ایجاد اصلاحات و نخست وزیری شاه محمود: به نظر میرمحمد…

«
»

مروری بر غمنامۀ افغانستان در چهاردهۀ اخیر زیر نام سناریو های صلح

نویسنده : مهرالدین مشید

هزاران دریغ و درد که در این روز ها افغانستان دردمند و بلاکشیده تب و تاب های شدید نظامی و سیاسی را پشت سر می گذارد و گویی کاسۀ غم های گذشته اش لبریز شده است. از این که بن بست ادامه دارد و گشودن بن بست هم امری ساده نیست و هنوز گویی مادری دراین سرزمین آبستن نشده است تا رستم پهلوانی را به دینا آورد که پاک از وابستگی ها به شبکه های استخباراتی آی اس آی و سی آی ای و ایم آی  ۶ و دیگران باشد تا برای برداشتن دیوار های فولادین بن بست آستین ها را بر زند و با عبور از هقتاد خم کوچۀ بن بست، گرهی را بگشاید؛ اما با تاسف که هنوز از چنین ظهور میمونی در کشور خبری نیست. با تاسف آنچه که تاکنون ظهور کرده به شدت وابسته به شبکه های جهنمی استخباراتی شده است. از این رو هر از گاهی که رنج های این کشور لبریز می شوند و فرصت نفس کشیدن را از دست می دهند، ناگزیر برای نفس کشیدن تازه در گودال تازه یی از رنج ها فرو می رود که خطر سرطانی شدن آن افزون تر می شود.

افغانستان بیش تر از چهار دهه می شود که با کودتا های نظامی و تهاجم قدرت های بزرگ دست و پنجه نرم می کند. در این مدت هیچ گاهی نتوانسته است از زیر بار توطیه های رنگارنگ نظامی و سیاسی و اقتصادی کمر راست کند. هر از گاهی که فرصت راست ایستاد شدن را هم یافته است، بی آن که قامت اش راست شود. در اثر ناکاری ها و وابستگی های شماری رهبران اش، شکار شبکه های استخباراتی شده  و دوباره به روی افتاده است. مردم ما از چهل و پنج سال بدین سو شاهد افت و خیز رهبران و زمامداران و سیاستگران خود اند و درد جانکاۀ آن هر روز پشت و پهلو های آنان را جریحه دارتر کرده است. با تاسف که این افت و خیز های نظامی و سیاسی را در موجی از معامله گری های رهبران و زمامداران و سیاستگران خویش تجربه کرده اند که از هیچ کدام دل خوش ندارند؛ زیرا هر کدام آنان را به فریب تازه کشیده است؛ شماری با کودتا های سفید و حاکمیت های مطلقه و استبدادی تیغ از دمار این ملت بیرون کردند، شماری هم با داست و چکش کمونیستی حلقوم شان را بیرحمانه و گروه گروه دریدند، شماری آنان را با قرآن بدست فریب دادند، “با پنبه حلال کردند” ، هست و بود شان به غارت بردند و بر پیشانی های شان لااله الالله نوشتند تا بار سفر به بهشت برای شان آسان شود. شماری هم نیرنگ دیگری به خرج داداند و خود را تکنوکرات، لیبرال، دموکرات و تحصیل کرده های غرب خواندند و با عبا ها و قبا های فیشنی در مقابل چشمان مردم ما ظاهر شدند و با دروغ های قشنگ و فیشنی به فریب آنان پرداختند و شماری ها حتا از شماری رهبران جهادی و اعضای رهبری آنان هم در اختلاس و حق خوری و فساد سبقت جستند و امروز این ملت بصورت سیستماتیک به حالی درآورده شده است که اندک ترین مجال جنبیدن را هم ندارند. گویی اراده های شان سلب شده است و بیشتر به مجسمه هایی می مانند که هرمس گونه ( پیامبر خدایان ) معنای سخن را كشف كنند، همان‏گونه كه هرمس پيام‏آور و مفسّر پيام خدايان بود؛ زیرا چنان رخداد ها در کشور پیچیده و استخباراتی و به رازی درون به درون و چند لایه بدل شده اند که حتا پای تحلیل و تفسیر را به قول مولانای بزرگ روم چوبین ساخته است.

با این حال مردم ما در سوگ گذشته های دردناک خود نفس می کشند و حتا در نهایت ناجاری ها همان گذشته های زشت وپلشت و مملو از فقر و تنگدستی و بیکاری را نمادی از آسوده حالی وخوش حالی و زنده گی سرشار از “اوغایت های” خاطره انگیر تلقی می کنند. دلیلش این است که مردم ما  دراین چهارنیم دهۀ اخیرهمیشه با موجی از دشواری های کشنده و خطرناک و توفان های ویرانگر دست و پنجه نرم کرده اند. در اوضاع آشفته و نابرابر و در موج سنگینی از حوادث به انتظار صلح و آرامش لحظه شماری نموده اند؛ اما با تاسف که دراین مدت نه تنها رویا های صلح خواهانۀ شان تحقق پیدا نکرده؛ بلکه برعکس هر روز با موج جددید از حوادث زورآزمایی و پهلوانی کرده اند.

افغانستان پس از کودتای محمد داوود برضد ظاهر شاه و با پشت سر نهادین یک دورۀ چهل ساله آرامش قبل از توفان، فراز و نشیب های زیادی را تاکنون پیموده است که در کنار خیزش های مردمی در برابر تهاجم شوروی تا سقوط رژیم نجیب الله ، ظهور طالبان، سقوط حکومت مجاهدین، به قدرت رسیدن طالبان  و سقوط آنان و تشکیل ادارۀ موقت، دولت انتقالی و دو دور ریاست جمهوری آقای کرزی و یک دوره هم ریاست جمهوری آقای اشرف غنی چند حادثۀ مهم در رابطه به صلح را نیز پشت سر نهاده است که سازمان ملل در عقب آن قرا رداشته و از حمایت قدرت های بزرگ نیز برخورردار بود. از این جمله از توافقنامۀ ژنیو در  ۱۴ اپریل ۱۹۸۸،  طرح صلح بنین سوان در سال ۱۳۷۰، طرح صلح رافایل معاون وزیر خارجۀ امریکا در سال ۱۳۷۶، نشست بن در سال ۲۰۰۱ و اکنون هم طرح صلح خلیل زاد می توان یاد آور شد.

توافقنامه‌ ژنو (۱۴ اپریل ۱۹۸۸) پس از ۴۱ دور مذاکره بین مقام‌های دولت وقت افغانستان، پاکستان، شوروی و آمریکا با میانجیگری دیه‌گو کوردوویز نماینده ویژه سازمان ملل در امور افغانستان به امضا رسید. این توافقنامه‌ها را دولت‌های وقت افغانستان و پاکستان به عنوان طرف‌های اصلی و آمریکا و شوروی به عنوان “ضامن” و “ناظر” امضا کردند.

این موافقتنامه میان حکومت وقت افغانستان و حکومت آن زمان پاکستان به امضا رسید که در بارۀ اصول روابط دوجانبه و به ویژه در بارۀ عدم مداخله بود. موضوع خروج نیروهای شوروی در یکی از موافقتنامه‌های فرعی این توافقات زیر عنوان “موافقت درباره روابط متقابل برای حل وضعیت مرتبط با افغانستان” مطرح شده است. در بخشی از این سند آمده که حکومت های وقت افغانستان و شوروی توافق کردند که نیرو های خارجی در ظرف نه ماه از افغانستان بیرون شوند. در این توافقنامه هیچ نامی از مجاهدین برده نشده و حتا ذکر نشده که کدام نیرو های خارجی باید افغانستان را ترک کنند. در حالی که میدان جنگ افغانستان بود و اما نیرو ها بر اساس توافق بین افغانستان و پاکستان باید بیرون می شدند. از سویی هم در این معاهده از شوری به عنوان ناظر یاد شده، در حالیکه نیرو هایش مجاهدین می جنگیدند. چهار مادۀ قرارداد ژنیو چون، خروج روس ها از افغانستان؛  برگشت پلان شدۀ مهاجرین به وطن؛ عدم مداخلۀ پاکستان و افغانستان در امور داخلی یکدیگر و تضمین و نظارت امریکا و شوروی از عدم مداخلۀ پاکستان و افغانستان در نظر گرفته شده بود.

رخداد های کنونی در کشور خاطرۀ روز هایی را در اواخر سال ۱۳۷۱ خورشیدی در پشاور تداعی می کند که حکومت نجیب و گروه های مجاهدین با میانجیگری بنین سوان نمایندۀ  سازمان ملل روی طرح حکوم موقت کار می کرد. بنین سوان نمایندهٔ ویژۀ منشی عمومی سازمان ملل متحد بحیث نمایندۀ برای صلح افغانستان از سوی منشی عمومی سازمان ملل برگزیده شده بود. وی صلاحیت داشتت تا  در غیاب منشی عمومی سازمان ملل متحد با رهبران مجاهدین و حکومت داکتر نجیب مذاکره و گفتگو کند. وی ماموریت داشت تا گزارش های کاری خود را به شورای امنیت ملل متحد نیز ارایه کند. در آن زمان ۲۸ تن برای تشکیل ادارۀ موقت به او معرفی شده بود که ۸ نفر از سوی ګروه های مجاهدین، ۸ نفر از سوی حکومت نجیب و ۸ تن هم از افراد غیر تنظیمی و به تعبیری بی طرف برای او فهرست شده بود. بنین سوان در آن روز ها یعنی از اواخر  سال ۱۳۷۰ تا اوایل سال ۱۳۷۱ خورشیدی سخت سرګرم ګفت وګو ها با حکومت کابل و هیآت مشترک تنظیم های جهادی بود. وی سرگرم گفت و گو ها با طرف های درگیر برای تشکیل حکومت موقت بود که در اوایل ثور سال ۱۳۷۱ پس از شورش دوستم و جنرال مومن برضد داکتر نجیب و به طرفداری از احمد شاه مسعود شمال کشور سقوط کرد و به دنبال آن میان مسعود، دوستم، مزاری و شاخه یی از حزب پرچم معاهده یی در شهرک جبل سراج امضا شد که به نام معاهدۀ جبل سراج مشهور است. گفته می شود که بربنیاد این معاهده مزاری بحیث نخشت وزیر و دوستم بحیث وزیر دفاع برگزیده شده بود و اما با تشکیل حکومت موقت در پشاور این معاهده معلق باقی ماند و مسعود هم به نحوی در برابر آن سکوت اختیار کرد که مسعود بررغم پافشاری وکیل وزیر خارجۀ وکیل و چندین بار رفت و آمد او به میدان هوایی بگرام، مسعود حاضر به گفت و گو با او نشد؛ اما این معاهده در یک سری از حوادث بعدی و بویژه در جنگ های تنظیمی اثر ناگواری برجای نهاد.

همزمان با رخداد های شکننده درکابل بنین سوان به فعالیت های خود ادامه می داد؛ اما اوضاع در کابل به شدت در حال دگرگونی بود. در روز های دوم و یا سوم ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی احمدشاه مسعود شهید برا استاد ربانی  پیام داد که در فکر کار بنین سوان نباشد و حکومت نجیب سقوط کرده و با رهبران یک حکومت موقت را در پشاور تشکیل دهند. بر بنیاد همین پیام که نظامیان پاکستان هم برای چنین روزی فرصت شماری می کردند، رهبران جهادی دست به کار شدند و به گونۀ شتاب آلود حکومت موقت مجاهدین را در پشاور تشکیل دادند که در راس آن دو ماه حضرت مجددی و بعد از دو ماه برای شش ماه استاد ربانی رئیس حکومت تعیین شد که حکمتیار در هر دو دوره بحیث صدراعظم تعیین شد. حکومت دست ساختۀ پشاور با شتاب وارد کابل شد و از سوی مردم مظلوم افغانستان خیلی استقبال گرم شدند. اما آن مردم بدبخت حتا تصور هم نمی کردند که این معززان با چوب و چماق و تیر و تفنگ و هاوان و راکت ها تیغ از دمار شان بیرون می کنند و بجای عدالت ستم و به عوض امنیت غارت و کشتار و به جای نان گلوله ها و به عوض آب هم خون نثار شان می نمایند. نیرو های مسعود و دوستم در دوم و سوم  تا پنجم ثور وارد شهر کابل شدند و حکمتیار خواهان بیرون شدن نیرو های دوستم از شهر کابل شد؛ اما نیروه های دوستم و جنرال مومن از کابل بیرون نشدند. نیرو های مسعود دروازۀ شمالی و نیرو های حکمتیار دروازۀ جنوبی ارگ را تصرف کردند و جنگ سختی میان دو طرف درگرفت.

آقای حکمتیار صدراعظم حکومت مجاهدین بررغم تلاش های میانجیگران پاکستانی و عربی که در ثور سال ۱۳۷۱ منجر به امضای معاهده میان حکمتیار و مسعود با میانجیگری حمیدگل رئیس استخبارات وقت پاکستان و اعجاز الحق فرزند ضیاالحق شد که به نام معاهدۀ بگرامی مشهور است، طبل جنگ را کوبید و این معاهده با آغاز درگیری ها در کابل شکسته شد.

وی  فرمان جنگ برضد این حکومت را صادر کرد و کابل به حمام خون تبدیل و جوی های خون از بام و در شهروندان کابل جاری شد. حکمتیار دست به تصمیمی زد که آی اس آی پاکستان طرفدار آن بود. بنین سوان نمایندۀ سازمان ملل باز هم تلاش کرد تا وارد کابل شود و برای طرح خود کاری کند که داکتر  نجیب در آن زمان به دفتر سازمان ملل پناه برده بود و منتظر دستور این سازمان بود. اما زمامداران حکومت وقت برای بنین سوان اجازۀ فرود آمدن از طیاره را ندادند و او از کابل مایوسانه برگشت. وی پس از این رویکرد درک کرد که طرح اش به ناکامی انجامید و شاید هم تبدیل شدن کابل به حمام خونین را  نیز پیش بین شده بود؛ زیرا در همان روز ها رادیو امریکا یک گزارشی را در چندین برنامۀ شبانۀ خود می خواند که حاکی از تبدیل شدن کابل به لبنان ثانی بود و سخن از کابل جنوبی و شمالی و شرقی و غربی داشت. این گزارش گویی برای جنگ های تنظیمی در شهر کابل بستر سازی می کرد وخیلی خوب و ماهرانه بستر سازی کرد و همان طور هم شد. ورود پیروزمندانۀ مجاهدین به کابل طرح بنین سوان را به شکست مواجه کرد و حتا بنین سوان از میدان هوایی کابل اجازۀ ورود به دفتر سازمان ملل را نیافت. طرح بنین سوان با مداخلۀ شبکه های استخباراتی در امور افغانستان به شکست انجامید.  به گفتۀ آقای توخی دستیار نجیب، پس از آن هم که چند بار نمایندگان سازمان ملل متحد به کابل آمدند، از دولت مجاهدین تقاضای خروج دکتر نجیب الله را کردند. آنها بارها رسما اعلام کردند رسما حتی خود پطروزغالی دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد که خروج مصون دکترنجیب الله جز طرح صلح سازمان ملل متحد بود. که باید او از افغانستان بیرون شود و به کشور دلخواه خود برود. ولی حکومت مجاهدین در آن زمان با این تقاضا موافقت نکرد. درحالی که بسیاری از سران حزب دموکراتیک خلق که با مجاهدین در تفاهم بودند به همکاری مجاهدین از کشور خارج شدند.

هرچند گفته می  شود که نجیب به تشکیل حکومت موقت راضی نبود و وی در آغاز از گروه های جهادی خواست که به روند مصالحۀ ملی وی بپیوندند. او آنقدر در این مسأله تاکید داشت که حتا بنین سوان نمایندۀ سازمان ملل را دلگیر کرده بود. به گفتۀ آقا اتمر(۲) بین سوان در پاسخ به پرسش وی مبنی بر این لجاجت نجیب گفت، منتظر است تا این حکومت سقوط کند. شکست این طرح در واقع فاجعۀ کنونی را در کشور تا امروزدامن زد. هرگاه این طرح عملی می شد، احتمال آن بود که از حوادث خونین آینده در افغانستان پیش گیری می شد.

داکتر نجیب در جدی ۱۳۶۵ خورشیدی  مصالحۀ ملی اعلان کرد و شش ماه پس از آن به پرسش خبرنگار تلویزیون امریکا چنین پاسخ داد که «تا کنون ده بار به این سوال پاسخ داده‌ام، فکر می‌کنم که دوستان امریکایی ما بطی‌الانتقال هستند. به هر حال، یک بار دیگر تکرار می‌کنم که اگر مداخله و تجاوز از بیـرون قطع گردد، اگر موافقات ژنو به امضا برسد و اگر مصالحۀ ملی به توافق و موفقیت بینجامد، یک سرباز اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کشور ما باقی نخواهد ماند و همه به کشور صلح‌دوست‌شان عودت خواهند کرد.»(۲). وی سه سال بعد، در تجلیل از پنجمین سالگرد اعلان سیاست مصالحۀ ملی، به روز ۲۵ جدی ۱۳۷۰(۱۵جنوری ۱۹۹۲) با صدور فرمان رسمی، روز ۲۶ دلو ۱۳۶۷ را روز نجات ملی و جشنِ ملی اعلان کرد.

داکتر نجیب در همین مدت با سید احمد گیلانی در سویس و ملاقات دیگری در عراق داشت؛ البته به دلیل این که این گروه از جمله احزاب معتدل بودندو با شاۀ پیشین هم روابطی داشت. نجیب بدین باور رسیده بود که افغانستان یک جامعۀ سنتی است و باید شاه سابق بازگردانیده شود و در راس یک حکومت ایتلافی در کابل قرار بگیرد؛ اما رهبران احزابی چون؛ سیاف و برهان الدین ربانی و گلبدین حکمتیار با این طرح مخالف بودند. هرچند گزارش هایی وجود دارد که در همین هنگام نماینده های حکمتیار در لیبیا نیز با نماینده گان داکتر نجیب ملاقات کرده بودند.

بعد ها داکتر نجیب در۲۸ مارچ ۱۹۹۲ آمادگی اش را برای کناره گیری ازقدرت اعلام کرد؛ اما آقای توخی دستیار داکتر نجیب می گوید، امریکایی ها از طرح سازمان ملل حمایت عملی چندانی نکردند و روسها آنرا توسط شماری از اعضای حزب دموکراتیک خلق و نیروهای احمد شاه مسعود تخریب کردند. وی  می گوید، به همین اساس بود، وقتی در سال ۱۹۹۱ استاد ربانی بعد از آنکه کودتای تنی به ناکامی انجامید، به مسکو سفر کرد و مقامات روسیه فدراتیف به صورت رسمی در یک کنفرانس خبری اعلام کردند که ما از دولت به رهبری برهاالدین ربانی حمایت می کنیم درحالی که دولت دکتر نجیب الله هنوز سرجایش بود. به گفتۀ توخی طرح پنج فقره ای سازمان ملل متحد  پس از آن به شکست انجامید که ولایات های شمالی افغانستان یکی پی دیگری در دست نیروهای شورشی دوستم، شورای نظار و حزب وحدت افتاد. هرچند سقوط شمال در چارچوب ایتلاف شهید مسعود، مزاری و دوستم و جناح هایی از حزب وطن شکل گرفت و اما با تشکیل حکومت پشاور فرصت عملی نیافت.

بار دیگردر سال ۱۳۷۶ خورشیدی شخصیت هایی از میان رهبران مجاهدین دست به کار شدند و میان حکمتیار و مسعود معاهدۀ سروبی را به امضا رسانیدند که بر بنیاد همین معاهده حکمتیار بحیث صدراعظم وارد کابل شد؛ اما هنوز چند ماه سپری نشده بود که شهر کابل بدست طالبان سقوط کرد. حکمتیار پس از آن که بر بنیاد این معاهده بحیث صدراعظم  وارد کابل شد؛ اما از وعده هایی که برای او داده شده بود، از عملی نشدنش شاکی بود و اما با اصرار استاد سیاف تا سقوط کابل بدست طالبان در مقامش باقی ماند. با وارد شدن طالبان به کابل مسعود وی را با شمال کشور به بغلان منتقل کرد و از آنجا به ایران رفت.

به همین گونه بار دوم در سال ۱۳۷۵ خورشیدی طرح صلح به ابتکار خانم رافایل معاون پیشین وزارت خارجۀ امریکا مطرح شد و در این میان آمد و رفت های خانم رافایل و گفت و گو هایش در استالف با مسعود و اختلافش با او بر سر پاکستان، با وارد شدن پیروزمندانۀ طالبان به کابل و تسخیر پایگاه های ریشخور و چهار آسیاب و بیرون شدن نیرو های حکمتیار، متلاشی گردید.

این در حالی بود که پیش از آن گفت و گو های مسعود طی دو ماه با میانجیگری  مولوی ظاهر، امامِ مسجد وقت وزیر محمد اکبر خان با سابقۀ حرکت اسلامی، سیف‌الرحمان منصور، پسر نصرالله منصور، سابق معاون مولوی نبی حزب حرکت اسلامی و از فرماندهان فعلی طالبان و فضل‌الرحمان از ده‌سبز کابل، معاون مولوی شفیع‌الله و چند تن دیگر با رهبران ارشد طالبان به غیر از ملاعمر شامل ملا ربانی معاون حرکت طالبان، ملا غوث، رئیس عبدالواحد، ملابورجان و دیگران انجام شد و این رفت و آمد ها میان میدان شهر و  کابل و چهارآسیاب بار بار ادامه یافت و به توافقاتی دست یافتند که این دیدار شهید احمدشاه مسعود، با طالبان در میدان شهر، یکی از مهم‌ترین اتفاقات در تاریخ معاصر افغانستان به حساب می‌آید؛ اما گفته می شود که این گفت و گو ها پس از دو ماه به ناکامی انجامید که علت عمدۀ آن دخالت سازمان استخبارات نظامی پاکستان ذکر شده است. پاکستان فکر می‌کرد که به میان آمدن صلح میان طالبان و مجاهدان، سبب شکست اهداف این کشور در افغانستان می‌گردد. همچنان از عوامل داخلی این شکست، احزاب چپی که نمی‌خواستند یک حکومت اسلامی در افغانستان شکل بگیرد بودند و در طرف دیگر، شماری از تنظم‌های جهادی با اهداف مختلف و منافع متفاوت، به ویژه حزب اسلامی که مخالفت شدیدی با حزب جمعیت و احمدشاه مسعود داشت، بود. مسعود در آخرین روز های رسیدن طالبان به چهارآسیاب پس از عقب نشینی نیرو های حزب اسلامی بازهم تلاش کرد که طالبان را برای تشکیل یک حکومت مشترک  به صلح وادارد. این بار مسعود واحدیار رئیس پیشین امنیت حرکت انقلاب اسلامی شاخۀ منصور و مولانا فایض را دوبار به چهار آسیاب به ملاقات طالبان فرستاد و اما این بار خواست طالبان از او جز تسلیمی چیز دیگر نبود و مسعود هم به پنجشیر رفت و از آنجا برضد طالبان و ملیشه ها و نظامیان پاکستان جنبش مقاومت را شکل داد. (1) گفتنی است زمانی که مسعود به درۀ پنجشیر عقب نشینی کرد. شماری از از رهبران گروه های جهادی به استثنای استاد سیاف با وی همسفر شدند. وی با فرستادن یک هیأ ت که در ترکیب آن محمد ابراهیم ورسجی شهردار وقت کابل نیز حضور داشت، خواست تا سیاف را به رفتن به پنجشیر ترغیب کند؛ اما او برای رفتن به طرف شمالی چندان رغبت نداشت تا آنکه بر اثر اصرار مسعود و پافشاری هیأت فرستاده شده نزد او با بیان کردن “قصۀ گاو زرد” که گویا این داستان بر وی تکرار نشود. عزم به رفتن شمالی کرد و در کاپیسا جابجا شد. دو تروریست عربی که از آدرس یک موسسۀ خیریه از لندن برای استاد سیاف معرفی شده بود. آنان برای نخستین بار به همین مرکز نزد استاد سیاف آمدند.

بلند پایه‌ ترین مقام امریکایی خانم “رابین رافل” معاون وزارت خارجه این کشور دو بار با احمدشاه مسعود دیدار نمود. وی در آخرین دور گفت و گوی خود در تابستان ۱۹۹۶ در درۀ استالیف کابل نارضایتی خود را از بقای حکومت مجاهدین و دشمنی آن حکومت با پاکستان ابراز کرد.  احمدشاه مسعود که از این دیدار بسیار ناراحت و خشمگین شده بود و تلاش خود های گذشتۀ خود را برای بهبود مناسبات به واشنگتن بی نتجه یافت. شماری آگاهان در کابل در آن زمان بدین باور بودند که رافایل در راستای طرحی کار می کرد که به نحوی شبۀ بن اول بود؛ اما طالبان وعده خلافی کردند و با کشته شدن ملا بورجان در سروبی موضع طالبان تغییر کرد. مسعود با آنکه از رافایل ناراض بود و اما به گفته های طالبان برای تشکیل یک حکومت مشترک باورمند شده بود واما طالبان با رسیدن به چهارآسیاب وعدۀ خود را پس گرفتند و با مسعود هم اعلام جنگ دادند. این در حالی بود که مسعود پس از دیدار هایش با رافایل در نشستی در وزیراکبرخان کابل به قوماندانانِ نیروهای خویش از پرخاش با معاون وزیر خارجۀ امریکا مبنی بر حمایت او از طالبان و حق‌ بجانب بودن پاکستان معلومات داد و گفت که امریکا در پشت سر طالبان و پاکستان قرار دارد و از این دخالت و تجاوز پاکستان بر افغانستان حمایت می‌کند و از فرماندهان خود که برای یک جنگ و مقاومت طولانی آماده شوند.(۴) بعد تر ” تام سایمز”سفیر ایالات متحده در اسلام‌آباد از همراهان خانم رافایل در مذاکره با مسعود (به نوشتۀ کتاب” جنگ اشباح” در یک گزارشی به واشنگتن، نظریات و خوش‌بینی‌های احمدشاه مسعود را رد نمود و موضع‌گیری او را در حق ‌بجانب بودن دولت کابل محکوم کرد.(۵)

ظهور طالبان در محور آی اس آی و همدستی امریکا، سعودی و انگلیس یک فرصت طلایی برای شماری قبیله گرا ها بود که همه در رکاب کشور های یادشده به نفع طالبان کار می کردند. چنانکه شخصیت هایی چون، خلیلزاد، کرزی، احدی، غنی و یک تعداد دیگر بحیث لابیست ها برای طالبان در واشنگتن فعالیت می کردند. خلیلزاد عمل در کنار آی اس آی و بحیث مامور شرکت نفتی یونیکال امریکا در جبهه جنگ روانی و دیپلوماتیک به نفع طالبان کار می کردند که فعالیت های شان در کانون های سیاست و استخبارات جهانی قرار گرفت. اشغال کابل و سقوط حکومت مجاهدین توسط طالبان در 1996 یک دستاورد بزرگ برای پاکستان و شماری قبیله قوم گرایان و صدها تن دیگر بود؛ اما مسعود دست از مقاومت نکشید چنانچه خانم رافایل معاون وزارت خارجه آمریکا در جنوب آسیا مسعود را در پایگاه بگرام تهدید کرده بود که قدرت را به پشتون ها به محوریت طالبان تسلیم کند و یا کشته خواهد شد؛ اما مسعود گفته بود که “تا به اندازه یک کلاه هم جایی برای مقاومت داشته باشم دست از نبرد نخواهم کشید. برای من مرگ صد مرتبه شرافتمندانه تر است که وطن خود را به چند تا طالب بی فرهنگ و اجیر پاکستانی و آمریکایی تسلیم کنم”. طالبان با خدعه و فریب وارد کابل شدند و به تمامی وعده های شان پشت پا زدند. در حالی که قرار بود حکومت موقت تحت رهبری شاۀ سابق تشکیل شود؛ اما طالبان بعد از تصرف کابل در اعلامیه یی گفتند که ظاهر شاۀ سابق می تواند، بحیث یک شهروند افغانستان برگردد. معنای این اعلامیه در واقع نوعی هشدار و به ظاهر شاه و شکستن وعده های قبلی آنان بود.

پس از وقوع حادثۀ یازدهم سپتمبر و فروریزی برج تجارتی جهان بوسیلۀ ۱۹ تروریست که بیشتر شهروندان عربی بودند  و خساره وارد شدن ۵۰۰ میلیارد دالر بر امریکا سیاست امریکا در مورد طالبان تغییر کرد. درست این زمانی واقع شد که ملاعمر از سپردن اسامه به امریکایی ها خودداری کرد وامریکا هم نیرو هایش را پس از تهدید جنرال مشرف  به سوی افغانستان مارش نمود. ارتش امریکا با حملات هوایی و ز مینی به کمک جبهۀ متحد شمال حکومت طالبان را در ظرف چهل روز سرنگون کرد. با سرنگونی طالبان نشستی در بن آلمان برگزار شد.

این توافقنامۀ دو مرحله یی در سیزدهم دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادی به دنبال ۹ روز بحث و مشاجره، شرکت کنندگان نشست بن در آلمان، امضا شد و سنگ بنای ایجاد نظام جدید را پس از بیست سال جنگ داخلی در افغانستان گذاشته شد. براساس این توافقنامه تاریخی، چهره ها و گروه های کلیدی درگیر در مسایل افغانستان روی ایجاد یک حکومت موقت شش ماهه توافق کردند و همچنین پذیرفتند که برای کمک به تامین امنیت در افغانستان، پس از سالها بی ثباتی، نیروهای بین المللی حافظ صلح در افغانستان مستقر شوند. جناح های مختلف شرکت کننده در این نشست، از جبهه متحد شمال گرفته تا سایر گروه های جهادی و نیز افراد طرفدار محمد ظاهرشاه این توافقنامه را امضا کردند. هرچند این توافقنامه توانست، به یکی از جنجالی ترین معضل سیاسی افغانستان در سه دهه گذشته که تقسیم قدرت سیاسی بود پایان دهد و با انتخاب حامد کرزی، از چهره های جهادی پشتون تبار به عنوان رئیس اداره موقت، روند جدیدی را در افغانستان آغاز کند. ؛ اما بزرگ ترین اشتباه این نشست بیرون کشیدن نماینده گان طالبان و حزب اسلامی بود که بعدتر ابزاری در چنگال نظامیان پاکستان قرار گرفتند.

در نشست بن (۱۹۹۶–۲۰۰۱) کابنینۀ موقت به رهبری حامد کرزی که دارای ۳۰ کرسی بود، با توجه به ترکیب قومی میان گروه های سیاسی افغانستان ساخته شد. از این جمع، یازده کرسی به پشتونها رسید، هشت کرسی را تاجکها اشغال کردند، پنج کرسی دیگر به هزاره ها داده شد، سه کرسی به افراد وابسته به قوم ازبک تعلق گرفت و بقیه کرسیها به سایر اقلیت های قومی رسید. دو زن – سیما سمر و سهیلا صدیق – نیز به کابینه موقت راه یافتند و وزارتهای امور زنان و صحت به آنها داده شد. علاوه بر این، خانم سمر، به عنوان یکی از پنج معاون آقای کرزی نیز تعیین شد.

آزادی های اجتماعی و حقوق بشر، از نکات مهم توافقنامه بن بود که بر آزادی های اجتماعی، از جمله آزادی بیان و همچنین حقوق زنان و حقوق بشر تاکید داشت. در این توافقنامه تصریح شده است که “حق مردم افغانستان به انتخاب آزادانه آینده سیاسی کشورشان براساس اصول اسلامی، دموکراسی، پلورالیسم و عدالت اجتماعی” تضمین شود. به سازمان ملل متحد در این توافقنامه صلاحیت داده شد تا موارد نقض حقوق بشر را تحقیق کرده و پیشنهادات و توصیه های خود را در این رابطه ارائه کند. این توافقنامه همچنین در سطح بین المللی، کرسی دائمی افغانستان در سازمان ملل متحد را احیا کرد و در بعد داخلی، خلع سلاح عمومی گروه های مسلح غیرمسئول را منظور کرده و تمامی کنترل بر اوضاع کشور را به حکومت “موقت” مرکزی واگذار کرد.

براساس این توافقنامه، اداره موقت شامل کابینه ای با ۳۰ کرسی و رئیس، کمیسیون مستقل تدویر لویه جرگه اضطراری، بانک مرکزی و دادگاه عالی بود. همچنین توافق صورت گرفت که یک کمیسیون عدلی، برای بازسازی و احیای سیستم عدلی و قضایی افغانستان “مطابق با احکام اسلامی و قواعد بین المللی” تشکیل شود. برگزاری لویه جرگه اضطراری برای ایجاد اداره انتقالی و تعیین رئیس اداره انتقالی ششماه پس از تشکیل اداره موقت و برگزاری لویه جرگه دیگری برای تصویب قانون اساسی جدید افغانستان، هجده ماه پس از ایجاد اداره انتقالی، از دیگر نکات مهم توافقنامه بن بود. در این توافقنامه آمده است که همزمان با انتقال قدرت، تمامی گروه های جهادی، نیروهای مسلح افغانستان و سایر گروه های مسلح، تحت کنترل اداره موقت درآمده و مطابق با نیازمندی های امنیتی نیروی مسلح افغانستان شناخته شوند.

حضور سربازان بین المللی، در بخش دیگر توافقنامه بن، از سازمان ملل متحد خواسته شد تا با حضور نظامیان بین المللی در کابل و مناطق اطراف آن توافق کند. این نیروها باید برای کمک به امنیت به افغانستان اعزام می شدند. و (ISAF ) نیروهای یاری امنیتی، نام گرفتند. گروه های حاضر در اجلاس بن اول، توافق کردند که تمامی واحدهای نظامی خود را از کابل و سایر مناطقی که نیروهای تحت حمایت سازمان ملل متحد در آن حضور می یابند، بیرون کنند. برای حضور نیروهای بین المللی در افغانستان تاکید شد و اما، تعداد دقیق این نیروها و زمانبندی برای حضور آنها مشخص نشد. همچنین توافق شد که حضور این نیروها با توجه به ضرورت، به سایر مناطق افغانستان گسترش یابد.

شماری از فیصله های بن در همان آغاز نقض شد و نیرو های وابسته به جبهۀ متحد خلاف فیصلۀ بن وارد شهر کابل شدند و قرار گاه های نظامی در اطراف و داخل شهر ایجاد کردند و شماری از فرماندهان  وابسته به این جبهه به تدریج زمین های مربوط به آن را غصب و به فروش رساندند. در پهلوی این نقض ها کنفرانس بن ناگفته هایی هم دارد که بد نیست، به آن ها اشاره شود. نشست بن، در یکی از هوتل‌های قدیمی و زیبای آلمان به نام «پترزبورگ» برگزار شد و در حدود دو هزار خبرنگار این کنفرانس را تحتپوشش داشتند. در کنار این‌ که اشتراک‌کننده‌گان اوقات‌شان تلخ بود، تحت فشار قرار داشتند و تلاش می‌کردند که راه‌حلی برای افغانستان پیدا کنند.

در نشست بن اختلاف بر سر درصدی اقوام کشور پیش آمد و نماینده گان حزب وحدت ادعای ۲۵ درصدی هزاره ها وشیعیان را داشتند که سبب خشم حاجی قدیر شد و نشست را ترک کرد تا آنکه این سهم ۱۹.۵ درصد قبول شد. بعد بجای ۳۰ کرسی در مجموع ۳۵ کرسی برای اداره موقت تصویب شد و اما چالش بر سر گزینش رئیس ادارۀ  موقت ادامه یافت تا آنکه لخضر ابراهیمی حاضر به قبول شکست کنفرانس و اعلام بی نتیجه ماندن آن شد.

کنفرانس بن روز دوم دسامبر شروع شد، در روز ششم، کنفرانس به بن‌بست کشیده شده بود، آقای ابراهیمی مرا به تنهایی خواست گفت کنفرانس به بن‌بست رسیده، شکست کنفرانس را اعلان می‌کنم و نظر شما چیست؟ من به ایشان گفتم که ما به هیچ وجه با شکست کنفرانس موافق نیستیم. یا می‌خواست نظر ما را بداند و گفت که واقعاً همین طور است، مرکز شما در بامیان و شمال به همین نظر هستند، گفتم که من نماینده آن‌ها هستم. ما به هیچ وجه راضی به شکست کنفرانس بن نیستیم و این یک آبروریزی است. او گفت ولا آلمان‌ها هوتل را برای چهار پنج روز گرفته بود حالا چند روز گذشته. اما آلمان گفته که هر قدر که افغان‌ها باشند هوتل در اختیارشان است. از دیگران هم سوال کرده بود تعدادی زیادی از اعضای جلسه طرف‌دار این بود که کنفرانس به نتیجه برسد. هیأت روم آقای سیرت را به حیث رئیس ادارۀ موقت پیشنهاد کرد؛ اما به گفتۀ آقای ناطقی یک تن از اشتراک کننده گان نشست بن،  وی به دو دلیل انتخاب نشد، یکی اختلافات میان هیأت روم چون عبدالرحیم وردک و هدایت امین ارسلا با آقای سیربت بود که  ریشۀ تباری داشت. آنان به لخضر ابرهیمی گفتند که سیرت را قبول ندارند و دلیل دوم هم کار آقای سیرت بود که برخاسته از موضع‌گیری‌های خودش بود؛ زیرا او با حضور نیروهای بین‌المللی در افغانستان به هیچ وجه موافق نبود.  به گفتۀ آقای ناطقی در همین حال یادداشتی آمد که آقای کرزی پیدا شده است و آقای قانونی رئیس هیآت جبهۀ متحد به جلسه نیامد. قانونی دلیل عدم حضور خود را راه اندازی کودتا برضد جمعیت و استاد ربانی عنوان کرد؛ اما نظر قانونی نسبت آقای کرزی مثبت بود. آقای کرزی بدون این که به آن صورت رای گیری شود، به اتفاق آرا تایید شد. هرچند گفته هایی وجود دارد که زلمی خلیلزاد با جمعی از همفکرانش  با عجله تلاش کرد تا شخصی را جانشین ملا عمر در میان پشتون ها پیدا کند و در نتیجه فرمانده عبدالحق برادر حاجی قدیر را به واشنگتن معرفی نمود. به گفته یکی از نزدیکان مسعود تا زمانیکه مسعود زیر خاک نرفته بود خلیلزاد آرامش نداشت یک پایش نزد سیا بود و پای دیگرش پیش آی اس آی، ترکی فیصل رییس استخبارات سعودی و یا لندن در رفت آمد بود؛ اما عبدالحق بوسیلۀ طالبان کشته شد و تیر خلیل زاد به هدف اصابت نکرد.

حال که هژده سال از برگزاری کنفرانس بن می گذرد؛ بنا بر اشتباهاتی که در این کنفرانس به دلیل عدم حضور نماینده گان طالبان صورت گرفت  و این در حالی انجام شد که طالبان علاقمندی به این نشست داشتند؛ اما پاکستانی ها یک هیآتی را از پشاور به رهبری سید احمد گلانی فرستادند تا در کنار گروپ قبرس، گروپ شاۀ پیشین و هیأت جبهۀ مقاومت در کنفرانس بن اشتراک کند. شاید پاکستانی به حضور این هیأت بسنده کردند و یا این که از روی عمدی خواستند، طالبان در این نشست کنار زده شوند و ازآنان برای پروژۀ بعدی سود ببرند و چنین هم شد.

تنها اشتباهات نشست بن نبود که سبب ظهور دوبارۀ طالبان و ادامۀ جنگ در افغانستان شد؛ بلکه از آن بدتر تشکیل حکومت ضعیف و خیلی فاسد در کابل بود که در راس آن بیشتر افراد ثروت طلب وسود جو قرار داشتند. این حکومت نتوانست کمک های جهانی به افغانستان را درست مدیریت کند و از آن برای راه اندازی پروژه های بنیادی سود بگیرد؛ برعکس بیشترین رهبران حکومت جدید بیشتر در فکر تاراج بودند و این بی توجهی سبب شد تا شماری فرماندهان به غصب و غارت زمین ها بپردازند. دراین میان شماری که از غرب به نام تکنوکرات در نظام جدید زرق شدند، بدتر از جهادی ها ماهرانه تر و در تبانی با خارجی ها به اختلاس  های کلان دست زدند و شماری ها هم در تبانی با خارجی ها شرکت های ساختمانی و تجارتی ساختند و بدین وسیله در غارت های شاخدار خارجی ها را هم کمک کردند. تشکیل حکومت ضعیف و مدیران سودجو در کابل زرع و قاچاق مواد مخدر را نیز رونق داد و به تدریج ناامنی ها افزایش یافت و پاکستان با استفاده از حملۀ امریکا به عراق و مصروفیت آن دراین کشور گروۀ طالبان را دوباره احیا کرد و بعد از سال ۲۰۰۳ جنگ در افغانستان به تدریج شدت پیدا کرد. حکومت فاسد، زرع و قاچاق هیرویین و فساد رو به افزایش اداری از یک سو و از سویی هم شکنجه های امریکایی ها در زندان های بگرام و گوانتامو، حمله های شبانه و بمباران ها و تلاشی های خانه به خانۀ سربازان آنان فضا را برای سربازگیری طالبان در داخل نیز فراهم کرد.

حال که هژده سال از جنگ امریکا در افغانستان می گذرد، نه تنها طالبان والقاعده نابود نشدند، درکنار آن بیشتر از بیست گروۀ تروریستی در کنار آنان در افغانستان مصروف فعالیت های دهشت افگنی می باشند و اوضاع امنیتی به حالت بدتر از زمان سقوط طالبان برگشته است و حتا روز های پیش از زمان سقوط داکتر نجیب را در خاطره ها تداعی می کند. مردم افغانستان بیش از هر زمانی انتظار صلح را می کشند و برای آن لحظه شماری می کنند.  این انتظار پس از توظیف خلیل زاد بحیث نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان بیشتر افزایش یافته است. ماموریت خلیل زاد هرچند خیلی مرموز آغاز شده و نشست هایش با طالبان تا کنون پنج بار در پشت دروازه های بسته در حضور نماینده گان آی اس آی و امارات متحده و عربستات سعودی و قطر در غیاب نماینده گان حکومت افغانستان انجام شده است. جزییات دیدار های پنج گانۀ او با طالبان رسانه یی نشده است و رسان ها فقط در مورد آن جسته و ریخته تبصره کرده اند؛ اما کلی گویی ها و پیچیده گویی های خلیل زاد روند صلح را رمز آلود گردانیده است.  وی از یک طرف می گوید که روی هیچ چیزی با طالبان موافقت نشده است و از سویی هم می گوید که تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری با طالبان  صلح می شود. از این رو این گمانه زنی های زیادی را برانگیخته است که حتا رئیس جمهور افغانستان نیز در این باره شک و تردید ها دارد و از اظهارات اش فهیمده می شود که در این باره نگرانی هایی دارد.  نشست های خلیل زاد در غیاب حکومت، گروه های سیاسی و مردم افغانستان سبب شده تا گمانه زنی های زیادی در مورد این نشست ها بوجود آید؛ زیرا این نشست ها نه تنها حکومت و مردم افغانستان را دور زده است و از اجماع و وفاق ملی در داخل محروم است؛ بلکه این گمانه زنی ها را تقویت کرده است که گویا امریکا در تبانی با پاکستان وارد یک معاملۀ دیگر با پاکستان بر سر افغانستان می باشد. مردم افغانستان که نسبت به حسن نظر نظامیان پاکستان در مورد افغانستان بی باور اند و از نقش رهبری نظامیان پاکستان در مورد طالبان آگاهی دارند. از این رو به حاشیه کشاندن حکومت و مردم افغانستان را کاری مشترک امریکا و پاکستان تلقی می کنند. این رویکرد خلیل زاد به نحوی خشم حکومت ومردم افغانستان را برانگیخته است. هرچند حکومت افغانستان به دلایل سیاسی و نظامی در این مورد با احتیاط و گله مندانه و گاهی با عصبانیت سخن می گوید؛ اما این رویکرد امریکا به نحوی خشم گروه های سیاسی را بیشتر برانگیخته است و در ضمن سبب قهر کشور های منطقه مانند روسیه، چین و ایران شده است. نشست مسکو هرچند در راستای حمایت از نشست های خلیل زاد برگزار شد و اما نبود آنان در نشست های دوحه خود معنای نوعی اعتراض را می رساند. نشست مسکو در واقع سرآغازی بود که طالبان با گروه های سیاسی افغانستان رو در رو ملاقات کردند. هرچند این نشست را حکومت یک نشست تحقیقاتی در مورد صلح خواند؛ اما صدور قطعنامۀ هشت ماده یی مسکو با وجود حضور سنگین و عیر مستقیم استخبارات پاکستان و روسیه که خواهان خروج کامل نیرو های خارجی و تاکید به عدم مداخلۀ خارجی ها در افغانستان ، ایجاد یک آدرس مشخص برای طالبان، تضمین گفت و گو های صلح، ایجاد نظام اسلامی، تعدیل قانون اساسی، بیرون شدن نام های رهبران طالبان از فهرست سیا، تاکید به مشارکت مردم و صلح پایدار، تحکیم وحدت ملی و تحقق عدالت، تأکید بر رعایت حقوق سیاسی و اساسی مردم افغانستان و آزادی بیان در مطابقت با اصول اسلامی، تأکید بر تلاش برای به‌دست آوردن تعهدات ملی و بین‌المللی به‌ منظور تأمین صلح پایدار در کشور، کوشش برای به‌دست آوردن کمک‌های بین‌المللی به‌منظور بازسازی و تحقق توسعۀ، تقویت نیرو های دفاعی و امنیتی و… مورد استقبال مردم قرار گرفت. شرکت کننده گان نشست مسکو از گفت و گو های خلیل زاد با طالبان حمایت کردند. گزارش هایی وجود دارد که امریکایی ها در جریان این نشست قرار داشتند. چنانکه اسوشیتت پرس گزارش داد که مقام های امریکایی پیش از نشست دو روزۀ مسکو با طالبان در آنجا دیدار کرده بود.

گفتنی است که نشست مسکو با مخالفت ها و موافقت های گوناگونی رو به رو شده که تاثیر مثبت و منفی آن را بر روند صلح نمی توان انکار کرد؛ اما یک بند این اعلامیه جالب است که در آن آمده، افغانستان هیچ گاهی برضد کدام کشور استفاده نخواهد شد. این در حالی است که افغانستان اکنون به مداخلهء تمامی کشور های منطقه و جهان بدل شده است و شماری ها این افزایش این بند را نشانهء مداخلهء شبکه های خارجی و بویژه آی اس آی می دانند و آن را از سویی نشانهء زد و بند های پنهان پاکستان و امریکا و از سویی هم شبکه های استخبارات منطقه تلقی می کنند که به نحوی در روی دیگر بازی تلاش ها برای کشاندن طالبان به سود مسکو را کلید می زند.

نشست مسکو در ضمن مثبت نگری ها، پرسش های زیادی را نیز به همراه دارد که هنوز هم رسانه ها به آن می پرازند. بزرگ ترین پرسش این است که روسیه عامل اصلی چهاردهه مصیبت های پیهم در افغانستان بوده است که پس از تهاجم شووری آغار شده و تا کنون ادامه دارد، اکنون هم طالبان را حمایت نظامی و سیاسی می کند و هر روز ده ها میل اسلحه برای آنان می دهد تا مردم ما را بکشند. در حالی که این دخالت آشکار روسیه در افغانستان است. در همین حال در این قطعنامه آمده که از افغانستان برضد هیچ کشوری در آینده استفاده نخواهد شد. این گفته ها به معنای آن نیست که مسکو در صلح افغانستان بی نقش و بی تفاوت باشد؛ بلکه در افغانستان زمانی صلح می تواند، برقرار شود که منافع ملی افغانستان و منافع ملی کشور های منطقه بویژه روسیه، چین و ایران و جهان یعنی امریکا و روسیه توازن و اعتدال پیدا کند. بزرگ ترین خبط نشست مسکو دور زدن حکومت و مردم افغانستان بود و این سبب پیچیده گی روند صلح شد که واکنش تند حکومت افغانستان را در برابر این نشست بویژه شکایت حکومت به شورای امنیت مبنی بر سفر آنان به مسگو، برانگیخت که این شکایت کابل واکنش تند طالبان را در پی داشت و روند صلح را یک گرهء دیگر زد. از این رو شماری ها مانند توماس روتیک یکی ازمسؤولان شبکۀ تحلیل گرن افغانستان می گوید که گفتگوهای صلح روسیه بیشتر به رقابت سیاسی روسیه در برابر ایالات متحده رابطه دارد. وی افزود که حکومت روسیه خواهان اتحاد میان گروه‌های سیاسی در افغانستان نه، بلکه خواهان تفرقه و مداخله بوده‌است. وی در حالی این سخنان را گفت که سرگی لاوروف وزیر خارجۀ روسیه در چهارم ماه فبروری ایالات متحده را به انحصار گفتگوهای صلح با طالبان متهم کرد و افزود که گفتگوها به گونه سری به پیش برده می‌شود و کشورهای منطقه از آن بی‌خبر مانده‌اند.

در این میان آنچه مایۀ دلگرمی است، وحدت نظر و توافقات طالبان و گروه های سیاسی روی قطعنامهء صادر شده پس از نخستین دیدار رو در رو قابل دقت است و آ ن را بی تاثیر در روند صلح نمی توان پنداشت؛ اما آنچه بیشتر مایۀ نگرانی است، بی باوری به قول و قرار های طالبان است که در گذشته تمامی میثاق های شان را بر بنیاد یک حدیث گویا خدعه با دشمن روا است، نقض کرده اند. همچنان واکنش حکومت افغانستان در برابر نشست مسکو و حمایت نکردن از قطعنامۀ آن است که این نشاندهندۀ عدم اجماع داخلی در مورد صلح افغانستان است و از سویی هم بیرون راندن کشور هایی چون روسیه و چین از سوی امریکا،  از روند گفت و گو ها به این پروسیه صدمه زده و به اجماع مطقه یی و جهانی در پیوند به صلح افغانستان آسیب وارد کرده است؛ اما شورای عالی صلح خلاف موضع حکومت افغانستان گفت که از هر نوع تلا ش هایی که به خیر و فلاح کشور تمام شود، از آن استقبال می کند. در همین حال آقای کرزی  بخاطر عملی شدن توافقات نشست مسکو خواهان برگزاری لویه جرگه شد. این که این تضاد های درونی و جدال های بیرونی در پیوند به صلح نگرانی های تازه را به بار آوده است که مبادا افغانستان را به پرتگاهی نزدیک سازد که بدون تردید از عواقب خطرناک آن همه طرف ها زیانمند خواهند شد و مردم افغانستان بیشترین آسیب را متقبل خواهند شد.  با تاسف که اکنون روند صلح افغانستان تحت شعاع  نبود اجماع داخلی، منطقه یی و جهانی درآمده است. این سبب یک سلسله نگرانی ها شده که مبادا این روند هم مانند گذشته قربانی زد و بند های سیاسی، رقابت های منطقه یی و جهانی شود و یک بار دیگر دامن فاجعه در افغانستان را برای دهه های دیگر بگستراند . یاهو

 

1 –  https://bit.ly/2US6At5

۲-در یک ګفتمان تلویزیونی زوندون این سخنان را ګفت.

۲ـ کنفرانس مطبوعاتی، پاسخ‌های رفیق نجیب، منشی عمومی کمیتۀ مرکزی ح. د. خ. ا به سوالات ژورنالیستان خارجی، چاپ کابل، ۲۸جدی ۱۳۶۵، ص۳۹

مصاحبۀ آقای توخی دستیار داکتر نجیب که چهار سال در دفتر سازمان ملل با داکتر نجیب بود.