ناله یی میهن

رخت سفر ببستم و سوی وطن شدم در آرزوی دیدن مهد کهن شدم گفتم که غرق بوسه نمایم سر و تن اش پرسم ز حال و آتش بگرفته دامن اش گفتا، چه پرسی حال، بین روزگار من اطفال پا برهنه و زار و نزار من بیکاري و گراني نرخ و نوا ببین نه دولتی که رحم…
بیشتر بخوانید