معراج
بیژن باران ای شعر شبانه شوق تو دیشب از مهتاب آمدی به اتاقم نسیم پرده پنجره را به رویا وصل کرد. گیسوانت آبشار جاری شب بودند بر شانه ها و گردن مرمرینت. تنت در حریر دودی شب وسوسه هوس بود. بوسه هایت کلید بهشت، مرا به ماه بردند با تو. وقت خوب مصاحبت در شور…
بیشتر بخوانید