جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

«
»

یار آشنا از اقلیم اندخوی

 

تقریظ

داکتر عنایت الله شهرانی

داکتر فیض الله ایماق

بیش از پنجاه سال است که دانشمند گرامی و دوست نهایت عزیز و مهربان داکتر فیض الله ایماق را از نزدیک می شناسم .

ایماق که زادگاهش شهر اندخوی یا جاییکه حضرت بابا ولی مرشد اعلی صاحبقرانی در آنجا خفته است می باشد. اندخوی از جملهٔ مناطق پُربار و برکت تورکستان زمین است .

ایماق گرامی را طوریکه می شناسم از آوان خورد سالی و نوجوانی تا ایندم نامش ورد زبانها، زیب و نقش دبستانها، رنگ بخشندهٔ اخبارها، مجلات، کتب و نشرات رادیو تلویزیون بوده و بسان درخت با ثمر در هر مرحله ای از حیاتش جلوه های خوبی کرده است. و چون کلمهٔ «ثمر» داخل این مقاله شد با اتفاق نیک که ایماق عزیز مدتها با تخلص «نهال» مقالات و مضامین خود را بنشر میرسانید .

فیض الله جان در آوان صغارت، پدر محبوب خود را که در تربیهٔ آیندهٔ او باید نقشهای اساسی رابازی میکرد از دست داد و تربیهٔ او بدوش مادر داغدیده و قهرمان می افتد . مادریکه در طول حیات خود داغ بر بالای داغ زیسته، آن زن از آوان خورد سالی از دست ظلم ها و استعمار روس های اشغالگر از پدر و مادر جدا گردیده و در افغانستان هجرت نموده، مهاجر شدن خودش داغ دل و غم و اندوه است شوهر جوانمرگش چهار پسر باوی به دنیا آورد، که دو طفل کوچکش بمرض مهلک چیچک جان باختند، هنوز داغهای ازدست دادن آنها از دلش نرفته بود که فرزند دیگرش در کابل توسط سموم زغال جان باخت، و تنها او ماند و ایماق، آن زن آنقدر محروم از نعمات خداوندی گردید که اگر او را کسی میدید و صحبت میکرد ازوجناتش غم می بارید.

آن مادر تاتار زادهٔ اصیل که طبیعت بوی طبع شعری داده و با لهجهٔ تاتاری ابیات زیبا می سرود ایماق یا فرزند گرامی اش را به حدی در فراگیری علم و ادب تقویه و تحریص نمود که اینک آن طفل یتیم شده و کوچک به نام نویسندهٔ شهیر، ژورنالیست نامدار، شاعر خوش قریحه، فولکلور نویس و عامیانه شناس با شهادت نامهٔ دوکتورا در منطقه و اقصای دور شناخته شد .

در طبیعت هر انسان به صورت اختلافات فردی از نظر روانشناسی خصوصیات خود را دارد و صفات بعضی اشخاص به مانند ایماق زیاد است .

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مضمون نمانده است

«صایب تبریزی»

اندخوی و نواحی اطراف آن چونکه از اقلیم بلخ نامی می باشند شخصیت های نامی دیگر را باخود داشته که از ذکر نام صد های آن میگذریم و معدودی را با احترام خاص نام می بریم :

استاد عبدالکریم بهمن، عزیز الله جان آرال، مجید توران، محمد عالم لبیب، محمد امین متین اندخویی، صالح محمد راسخ، محمد اشرف عظیمی ، عبدالقیوم رحمانی، محمد اکبر اندخویی، داکتر امان جان عصمتی و ….

روز هایی را بیاد دارم که در کنفرانس های ادبی و علمی دارالمعلمین کابل، فیض الله نهال ایماق و عبدالقیوم رحمانی در ردیف اول گوینده گان قرار داشتند. طوریکه گفته آمد شخصیت ارجمند و عالی داکتر فیض الله ایماق را به درجهٔ قدرت بشری خویش می شناسم و رشتهٔ تخصصی ام روانشناسی است، ایماق با وفا و مهربان به دوستان خود محبت زیاد داشته و با آنها صادق می باشد. در علم و ادب، نویسنده گی و کتاب خوانی، در میان دوستان شهرت داشت. وی از شیوهٔ حیاتی بزرگان علم و ادب پیروی میکرد.

ما بسی اوقات با قاسم جان شعله، عمر جان حیدری، عبدالبصیر بلوچ، خضرقل نصیحی و دوستان دیگر دید وادید ها داشتیم که ایماق این مجالس دور جوانی را تعقیب میکرد. سخن از عشق ها بحد افراط به میان می آمد، و آنقدر عشق های مجازی غلبه داشت که همه درآن حلقه قید و بندی داشتیم .

ایماق گرامی از خورد سالی قریحهٔ عالی شعر سرایی داشت. دل پر عاطفهٔ او در فن شعر، وی را در آغاز نو جوانی وادار به سرودن اشعار سلیس و زیبا میساخت اگر چه ایماق تورکی الاصل و به زبانهای (لهجات ) مختلفه ٔ تورکی میداند و میگوید و مینویسد. مگر اکثر آثار و تالیفاتش به شمول اشعار محدود او به فارسی دری به مشاهده میرسد و طبعاً به زبان تورکی اوزبیکی یادگار های زرین دارد و او شاعر و نویسندهٔ ذواللسانین است .

ایماق با شمولیت در فاکولتهٔ ادبیات دانشگاه کابل از طریق مطبوعاتیان کابل جذب گردید.ایماق هم درس میخواند و هم در عالم مطبوعات جلوه گری میکرد، مقالات و مضامین می نوشت و آنهارا در نشرات به زیور طبع آراسته میکرد، شعر های زیبا می سرود و مصاحبات انجام میداد که با این جلایش و درخشش در مطبوعات بیکباره اقبال شهرت مشروع در پی اش آمد و دولت نامه نگاری به دستش رسید.

چه ایامی پر سعادت بود که نصیب ایماق و من نگارنده شده بود، من کتاب و مقالات فولکلوری می نوشتم و منحیث یک نقاش با استعداد در مطبوعات نام میکشیدم و ایماق نامه نگاری و فولکلور نویسی میکرد :

ما و مجنون هم سبق بودیم در دیوان عشق

او بصورت محو گشت و من به معنی سوختم

در آن آوان آنقدر صورتگری را در کنار تحصیلات و روانشناسی و تعلیم و تربیه به پیش بردم که شبها و روزها نقش های رنگ ـ رنگ خلق میکردم و هر پارچه تابلو هایم به قیمت های گزاف خریداری شده و به خارج برده می شدند. در آن ایام جوانی که از استعداد خدا داد در نقاشی و صورتگری بهره داشتم دوستان مشوق مرا به ارژنگ مانوی و جان بخشیدن بهزاد به صورت جمادی تشیبه میکردند .

ایماق و من نگارندهٔ این سطور، در ایام جوانی اگر چه دور از زادگاهایمان حیات بسر می بردیم، ولی ازنشاط و فرحت و غرور ایام شباب برخوردار بودیم. گاهی از زمانهٔ کج روش، گاهی از زخم جگر و خون دل، گاهی از ناسازگاریهای مردم با مقامات حکومتی، از نواقص دوران و عقب مانده گی ها سخن میگفتیم. تبصره های ما بی غرضانه همه با صدق و صفا صورت می یافت که با قلوب بی آلایش فیصله ها میکردیم که فارغ از دغدغه ها و دغا بازی و عصبانیت هابه پایان میرسید.

آن هنگام اوقات تولدات احزاب راستی و چپی بود که شاهد همهٔ آنها بودیم و تا این دم از آن حرکات در آغاز زیبا و در فرجام به شکل مرض جانکاه سرطان خلاصی نداریم .

از جانب دیگر از علم و عرفان، از تصوف، از شعر، تاریخ و لغت و ادب بحث ها انجام میدادیم که درآن ایام خون گرمی ، تا نیمه های شب گفته هایمان دوام میکرد، نامهای بزرگان دانش، چون قاری عبدالله، استاد بیتاب ، استاد حبیبی ، سلجوقی، خلیلی و شعرای معاصر دیگر و از بزرگان گذشته ها نظامی گنجوی، خاقانی، حافظ، سعدی ، مولانا، ناصر خسرو، امیر خسرو، جامی، رودکی، فردوسی، فرخی، عنصری، بیدل و غالب و اقبال و واقف و دهای دیگر یاد میکردیم و از الطاف الهی صدها بیت از سروده های آنها را در حافظه داشتیم .

یک تعداد مجالس ما در سرایچهٔ مرحوم عبدالقدیر پور غنی صایب شناس بزرگ که من آنجا بسر می بردم با بزرگان چون محمد اعظم حفی، محمد عارف عارف، غلام محی الدین شبنم غزنوی، حضرت الدین طالب، عبدالحبیب حامی، محمد کریم مجاهد و دیگران صورت میگرفت ولی بابزرگان مطبوعات ، چون جمشید شعله، مولوی خسته ، عبدالاحد جاوید، مولوی قربت، عبدالرووف فکری سلجوقی،  و دها عالم و دانشمند دیگر ارتباط های داشتیم. وداکتر ایماق با ابوالخیر خیری، نظرمحمد نوا، ، داکتر روان فرهادی، کریم نزیهی، میرزا محمد یوسف اندخویی، غبار، مولانا قربت، صدیق فرهنگ ، قیام الدین راعی «برلاس» و یونس سرخابی نیز ارتباطات علمی داشت .

چون بحث ها و نظریات من در بارهٔ حیات و زندگینامهٔ پر بار ایماق دوست مهربان وعزیز ماست لذا لازم بیاد آوری میدانم که بوقت سیمینار انکشاف زبان و ادبیات تورکی در شهر مزار شریف طی یک مسافرت و سفر های دیگر در سر زمین مرد خیز مزار شریف و نواحی آن با دو شخصیت فرشته صفات و وارسته ملاقات ها و صحبت ها انجام دادم، که در بارهٔ آنها به نام های فیاض مهر آیین و صالح محمد خلیق بارها درنشرات برون مرزی قبلاً آشنا شده بودم، این هر دو جدیداً دوره های نو جوانی را پشت سر گذاشته ، پای به میدان جوانی نهاده بودند، در قسمت وارستگی این دو شخصیت ممتاز افسوس کردم که ای کاش حضرت افصح المتکلمین سعدی هم عصر ما میبود که به جای زحمات زیاد و ابتکارات در نوشتن سلوک عالی و سمبول خیالی انسانی در کتاب « گلستان » اطوار و کردار انسانی این دو موجود بی آلایش و پاک طینت را به نام « گلستان ادب» مینوشت. تا مردم از روش انسانی و تفکرات و دانش و سلوک علمی و هنری هر دو واقف میشدند .

این دو جوان دانشمند مهر آیین و خلیق که سخت در پردهٔ حیأ قرار دارند دارای مغز های متفکر و مبتکری می باشند که در میدان های بزرگ ادبی حماسه آفرینی دارند ولی در مجالس خصوصی معصومیت و محجوبیت خاص شان از نگاه روانی هویدا میگردید .

مهر آیین و خلیق در ادبیات و سیاست روز آشنا و هر کدام در ادبیات زیبای فارسی دری آیتی بودند که مثال نداشتند. یکی از آن گوهران نایاب از تاجیک تباران تاجدار ، دو دیگرش از شاهرخیان نامدار تاجیک شده که به فارسی تاجیکی سخن میگفتند و به معنی گفتار تورکی اوزبیکی پی می بردند .

این دو عزیز و ارجمند که دانشوران بلند پایه بودند، سمبول های اعلی بی تعصبی و دارای وسعت نظر به شمار می آمدند که بی گمان تاریخ وطن مان را با مناطق آسیای مرکزی که هزاران سال باینطرف دو قوم تورک و تاجیک ویا ( تن و جان) که حیات مشترک داشتند، به خو بی میدانستند. از اختلافات حاضره و تعفن و گنده گی های آن نفرت داشتند و به رابطه تورک و تاجیک یا جسم و جان به مصداق بیت امیر خسرو بلخی دهلوی هم نظر بودند که میگوید :

من تو شدم تو من شدی، من تن شدم تو جان شدیتا کس نگوید بعد از ین من دیگرم تو دیگری حقیقتاً وقتیکه انسان مقام اصلی بشریت را به دست میآورد و به مقام واقعی انسانی پا میگذارد و چون صاحب کمال میگردد احتیاجی به انجام کارهای نا بخردانه ندارد و تعصب داران به خاطر فقدان مقام انسانی شان به کارهای ناروای تعصب دست میزنند .

اکنون گرامیان استاد خلیق و استاد مهر آیین هر دو چون ستاره های پر فروغ در آسمان وطن مان میدرخشند و باعث افتخار من و مردم مان می باشند .

بر میگردیم در باره ٔ معلومات حیاتی داکتر گرامی فیض الله ایماق. ایماق کتابهای زیادی تالیف و گرد آوری نموده است که بعضی از آن کتب حتا چهار مرتبه به طبع رسیده اند .

در میان تالیفات آقای داکتر ایماق جای مجموعهٔ شعر دوران متعلمی اش خالی بود و اینک وی به خواهش دوستان و همدلانش یک تعداد اشعارش را که به دسترس آمده، جمع آوری نموده و به زیور طبع می آراید. همچنان گزیدهٔ از سخنرانی ها، مصاحبه ها و مقالات تحقیقی اش را که زیاد تر در بارهٔ ادب شفاهی مردم تورک اوزبیک می باشد تحت عنوا ن« دل سؤزلری » ( سوز دل ) به چاپ میرساند .

به قرار فرمودهٔ ایماق به دوران تحصیل دوره های مکتب ابتدایی، متوسطه و لیسه اشعار زیادی سروده بود و استعداد زیادی در شعر سرایی داشته و به مصداق قول شاعر که میفرماید :

چو استعداد نبود کار از اعجاز نکشاید

مسیحا کی تواند ساخت بینا چشم سوزن را

واقعاً با آنهمه صغر سن اشعار با آب و تاب سروده است که خود از دوام ندادن بعد از فراغت از دورهٔ لیسه رنج میبرد. زیرا او می توانست یک شاعر توانا و ورزیده در وطن قد علم کند ، اما مصروفیت های جمع آوری ابیات و دوبیتی های عامیانه ، سروده های عوام و دیگر جهات فولکلوری وی را اجازهٔ شعر سرایی نداد، که البته کار های جمع آوری ادبیات عامیانه که دایم من آنرا دُردانه های عوام میگویم ، ارزش والا دارد .

باید گفت داکتر ایماق اولین کسی بود که ازرسالهٔ دوکتورای خود درادب شفاهی اوزبیکان افغانستان دفاع نمود .

داکترایماق نیز نخستین کسیست که به معرفی فولکلور اوزبیکان افغانستان همت گماشته ودر این عرصه، تحصیلات اکادمیک دارد.

واقعاً داکتر ایماق بود که برای بار اول با چاپ مجموعه ٔ ادب شفاهی اوزبیکان افغانستان تحت عنوان « خلق در دانه لری » با ترجمه دری آن در افغانستان و تحت همین نام بخط سریلیک در جمهوری اوزبیکستان مصدر خدمات شایسته و بایسته گردیده است .

جناب ایماق در کانادا نیز آرام نه نشسته، در سال ۲۰۱۰ کتاب علمی و تحقیقی پر ارزشی را تحت عنوان( افغانستان اؤزبیکلری خلق قؤشیقلری )در تورنتو این کشور به چاپ رسانید .

نوشتهٔ بالا بدون تردید از روی احساسات دوستانه و برادرانه تحریر یافته ، ولی از آنجاییکه باید در هر حالت حق گفته شود، سعی گردیده است آنچه را که در طول پنجاه و اند سال دیده ام بنویسم .

در آرزوی سعادت صحت و سلامتی دوست و برادر گرامی داکتر ایماق

داکتر عنایت الله شهرانی

*****

تقریظ

داکتر اسد الله شعور

بر کتاب «سوز دل » داکتر ایماق

     جناب داکتر فیض الله ایماق از ژورنالیستان پرکار و پژوهشگران فعال عرصه های مختلف فرهنگ کشور عزیز ما هستند که در تداوم نیم قرن اخیر در هیچگونه شرایطی دست از کار نکشیده و دل از قلم و نوشتن نبریده اند.

     در سال 1343خورشیدی که نگارنده تازه پا به لیسه ی نو تشکیل نادریه گذاشت؛ استاد مضمون دری وی جوانی بود که تازه از دارالمعلمین کابل فراغت یافته، روزهای نخست تجربه ی معلمی خود را موفقانه می گذراند. این جوان خوش سیما و خوش پوش که اشعار کتاب درسی را به صورت دیکلمه تدریس می کرد و شعر لاله ی آزاد استاد محمد ابراهیم صفا را به صورت تمثیلی می خواند تا مضمون عالی و پر از مفاهیم استعاری آن را به شاگردانش حالی سازد؛ کسی به جز از داکتر فیض الله ایماق نه بود.

     استاد از همان آوان با مطبوعات نیز همکاری نزدیک داشت. یکی دو سال پس که جناب ایشان به دیپارتمنت ژورنالیزم فاکولته ی ادبیات و علوم بشری دانشگاه کابل برای آموزش دوره ی تحصیلات عالی پذیرفته شدند؛ همزمان به حیث مهتمم ماهنامه ی اخبار عرفانی که ارگان خبری وزارت معارف کشور بود، به عنوانِ کارمند قراردادی استخدام گردیدند. طی چهار، پنج سالی که استاد در پهلوی تحصیلات دوره ی لیسانس عهده دار این وظیفه بودند، ده ها نوشته شان درین ماهنامه و سایر نشرات مرکز و ولایات کشور به نشر رسید که از مصاحبه و گزارش و خبر و مضامین فرهنگی گرفته تا شعر و زنده گینامه نگاری را در بر میگرفت .

     یکی از ارزنده ترین کارهای داکتر ایماق که اکنون فراموش خود شان نیز شده است، اثر ارزشمندی در باره ی زبان، ادب و فرهنگ اوزبیکان افغانستان بود که به عنوان پایاننامه ی تحصیلی دوره لیسانس شان پذیرفته شد. استاد ایماق در گردآوری مواد این رساله ی علمی زحمات زیادی را متقبل شده بودند؛ زیرا از نوشتن زنده گینامه ی سخنوران و هنرمندان اوزبیک در مرکز و ولایات گرفته تا سرود ها و ترانه های شفاهی مردم شمال افغانستان را در بر می گرفت. موادی که درآن رساله گرد آورده شده بود، در هیچ منبع دیگر شاید وجود نداشته باشد؛ به گونه ی مثال معلوماتی که درین رساله از هنرمندان بزرگی چون سعدالله آغای قندزی، ضیا خواجه منصوری ، استاد غفار کمال و دیگران و معلومات آنها در باره ی موسیقی مقامی

حوزه های هنری اندخوی و قندز نوشته شده بود، ارزشی منحصر به فرد داشتند و مانند اینها ده ها گونه مطالبی که نگارنده طی چهل سال گذشته در هیچ منبع دیگر ندیده است. ایکاش استاد این کتابِ شان را که شاید نسخه ی تایپی آن در بخش افغانستانشناسی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه کابل موجود خواهد بود، به چاپ برسانند تا نسل امروز که به اثر بدبختی های چهل ساله ی اخیر از گذشته های پرافتخار خویش بریده شده اند، به میراث های گرانبهای فرهنگی حوزه ی اندخوی آشنایی بیشتر حاصل کنند.

     جناب داکتر ایماق پس از فراغت از تحصیل به کار در رادیو افغانستان وقت پرداخته ، برنامه های متعدد رادیویی را تهیه می کردند. خوب به یاد دارم که در سالهای 1348 و 1349 شاگردان مکاتب که نگارنده خود نیز یکی از آنها بود؛ منتظر شام های سه شنبه می بودند که برنامه ی «ما و کشور ما» از رادیو پخش می شد. این برنامه را جناب استاد ایماق به چنان دقت همه جانبه گی می نوشتند که کمتر سخنی در مورد قرا و قصبات کشور ناگفته می ماند و شیوه ارائه برنامه نیز چنان متنوع بود که شنونده را فرصت نمی داد تا سلسله ی افکارش از محور مطالب برنامه به دور برود. استاد جغرافیای ما جناب عبدالرزاق خان معروف به بابه رزاق می فرمودند که اگر شاگردان به این برنامه به دقت گوش فرا دهند، ضرورتی به  تکرار درس های ایشان باقی نخواهد ماند، و چنین نیز بود؛ زیرا مطالب برنامه ی ما و کشور ما جزئیات مناطق کشور را بیشتر از درس مکتب را القاء می نمود. مصاحبه با دانشمندان در مورد وجه تسمیه ی مناطق؛ معلومات منابع وزارت های زراعت، داخله، احصائیه ی مرکزی و مانند اینها در مورد وضعیت اقتصادی، زراعت و مالداری، پیداوار، نفوس، زبانها، مربوطات و امثال اینها تازه ترین مطالبی را ارائه می کرد که در کتب درسی اثری از آنها دیده نمی شد. آرزومندم که جناب استاد این برنامه ها را که در آرشیف برنامه های رادیو به خط زیبای خود شان موجودست گردآورده، زمینه چاپ آن را فراهم سازند که نسل نو را سخت بدان نیازست. این برنامه هنوز در اوج موفقیت بود که در سال 1350 زنده یاد محمد ابراهیم عباسی وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور در حکومت نور احمد اعتمادی به سعی این وزیر دانشمند اداره ی برنامه های رادیویی به زبان های محلی را اساس گذاشت و استاد ایماق که در زمینه ی کار فرهنگی به زبان مادری خود یعنی اوزبیکی تجربه یی اندوخته بود، مدیریت این اداره را به عهده گرفت و این رویداد بود که داکتر فیض الله ایماق را ساخت یعنی او را به سوی کار های اکادمیک در عرصه ی زبان و ادبیات اوزبیکی سوق داد. ثمره ی کارهای علمی این برهه ی زمانی استاد کتاب دردانه های خلق (خلق دُردانه لری) بود که در سال 1359باترجمه ی دری آن اقبال چاپ یافت و پژوهشی اکادمیک در محتوای این کتاب که رساله علمی دوره ی کارشناسی ارشد (دوکتورا) ی ایشان در اکادمی علوم جهموری اوزبیکستان شوروی وقت بود؛ و پسانها نمونه های آثار مردمی این کتاب با تجدید نظربه خط کریلی یا سریلیک در تاشکند به نشر رسید و در سالهای اخیر به رسم الخط معمول کشور خودمان دو بار در شهر مزارشریف ولایت بلخ.

     استاد افزون برین، مجموعه ی سوزوان های داستان یازی و زیبا را نیز به شیوه اکادمیک فراهم آورده در اوزبیکستان به چاپ رسانده، دیکلمه این دوبیتی های زنانه را در شکل سی دی نیز انتشار دادند.

     جناب داکتر ایماق که بیشتر از یک دهه مدیریت برنامه های زبانهای محلی رادیو افغانستان را به عهده داشتند در ایام مهاجرت و تحصیل در تاشکند بیش از دو دهه مدیریت برنامه های دری رادیو بین المللی تاشکند؛ و مدت مدیدی وظیفه ی کاردار فرهنگی سفارت افغانستان در آن شهر نیز بر عهده ی با کفایت شان بود؛ و در پهلوی آن صدها مقاله در مورد افغانستان و زبان و ادبیات اوزبیکان آن به ویژه در ساحه ادبیات شفاهی نوشته اند که در نشریات اوزبیکستان و رادیوی بین المللی تاشکند به زبانهای دری و اوزبیکی به نشر رسیده است.

باید گفت استاد ایماق ، در دوران اسپیرانتوری خود دردانشگاه اولوغبیک تاشکند ، به حیث استاد زبان دری فاکولته ی شرق شناسی شهر تاشکند ایفای وظیفه نموده ، همچنان بحیث محرر ماهنامه ی «آیدین» و ترجمان موسسه ی نشراتی « رادوگا » کار کرده ،دو کتاب بزرگ داستان ماکسیم گورکی و واسیلی شکایف به نامهای « پادو» و « شربت توس » را از زبان اوزبیکی به دری ترجمه کرده است .

  کتاب حاضر که از یادداشت قابل دسترس استاد تهیه شده است؛ اثر تحقیقی و اکادمیک نیست؛ بلکه بیشتر تجارب اولیه ی ادبی ایشان در آن بازتاب یافته و برخی از نوشته ها و یاد داشت های ژورنالیستیک و بیانیه های کوتاه شان در مجالس و محافل فرهنگی افغانها در غربتست. چون این نوشته ها در اغلب موارد حاوی مطالب معلوماتی می باشد، خواندن آنها برای عزیزانی که درین محیط زنده گانی ماشینی مجال مطالعه ی آثار مفصل را ندارند؛ خالی از مفاد و دلچسپی نخواهد بود. به ویژه نسل جوان که سر و کار بیشتری با زبان و ادبیات جوامع میزبان دارند؛ متون پژوهشی مفصل برای شان زیاد قابل فهم نیست ازینرو چنین اشاره های مختصر به فرهنگ و تاریخ و ریشه های شان، دلچسپی آنان را بر می انگیزد تا چشم عنایتی به زبان ها و فرهنگ خویش نیز داشته باشند.

عمر استاد دراز و فراورده های قلمی و فکری شان افزونتر باد که بیشترین قسمت آن را صرف کارهای فرهنگی کرده اند.

داکتر اسدالله شعور

تورنتو – کانادا

*****

تقریظ محترم استاد محمد امین متین اندخویی

بر کتاب « سوز دل » داکتر ایماق

 

ایماق  تویی  عاقل  و  فرزانهٔ  ما

از  مهر  تو  خرم  است کاشانهٔ ما

در هر دو جهان خدا بتو لطف کند

این   است   مرام  دل  دیوانهٔ  ما

***

ایــــماق !  اینــم  سیویملی  فرزانه ایرور

ساغینچی  قیزیق  مهری صمیمانه ایرور

شـــاعر تیلیدن سیله گن ابیاتین اؤقینگ

هر نکته سی  کؤز اؤنگيده دُر دانه ایرور

***

سخن شناسان نازک خیال ،کلام موزون و مرغوب را با اوزان زیبا والحان گوارا آمیخته آنرا شعر نامیده اند . اینگونه مفاهم دلنشین وموثر در شیرازه های روان شاعر تنیده نمو میکند ، با تابش به انگشتان سحر آفرین نگاره گری میزیبد که به انشای عبارات لطیف مسلط باشد ، در اینموارد دسترسی به مهارت لازمی ، بدون تحمل ریاضت امریست دشوار ، پویندگان فنون وادب بایست به حجره های آموزشی زانو زده هنر سرایش را بیاموزند وبیندوزند. برخی از نظریه پردازان گوارائي طبيعت را دربالندگي، استعداد هاي فطري مفيددانسته اند

هرگاه اثر گذاري قول واپسين را ممد مبحث نخستين پنداريم ممكن مرتكب اشتباهي نشويم زيرا هريك از گوشه هاي شاداب ونگهت بار كشورعزيز ودوست داشتني ما متشكل از مرغزاران معطر ، قصبات مشجر وجبال خوش منظر ميباشد .

بسي از چهره هاي تابناك ادبي را سراغ داريم در دامن سر سبز وطن بازيور دانش وادب پرورش يافته اند .

اين فرزانه گان كار آزموده در بار وري نشيده هاي ذهني وچكيده هاي شفاهي خويش ، افزون بر قابليت فطري كه در اختيار دارند از مشاهدْْْْْهء مناظر قشنگ ورويدادهاي اثر بخش تاثير پذير شده بس اشعار عروضي وابيات فولكلوري آفريده اند.

اينگونه سروده ها در صفحات كتب وجرايد درج گرديده است .

محترم دكتور فيض الله ايماق از اين دست سروده هاي موزون را از منابع معتبر علمي وادبي گرد آوردي نموده بدست نشر سپرده اند بنابر اين ازاحساس نيك وزحمات ثمر بخش شان اظهار امتنان نموده براي شان موفقيت بيشتري را از بارگاه الهي ميطلبم در چنين موارد فروزان تر درخشيده مصدر خدمات ادبي شوند.

با تقديم حرمت بي پايان

محمد امين متين اندخوئي