من به اين سوخته ي ساخته عادت كردم
و همين پيرهن تافته عادت كردم
دوقدم رفته و برخاسته در خط زمان
زير اندوه شب انداخته عادت كردم
يك و يك از من و دو شش بدامان حريف
به يكي برده و صد باخته عادت كردم
ميكنم گم نخ بيداد كلاوه هر بار
بعد صد سال به يك يافته عادت كردم
گه جنوب،گاه شمال ،سرزنش توفانزا
من به اين فتنه ي برخاسته عادت كردم
امين آريبل
هالند
فبروري ٢٠١٥ ترسايي