زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

انگیزه های سفرملایعقوب به قطر 

                            نوشته ی : اسماعیل فروغی       اخیراً…

از واگرایی های سیاسی تا اشتباه ی راهبردی و تاریخی

نویسنده: مهرالدین مشید شعار های قومی دشمنی با وحدت ملی و…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

قمست سوم ایجاد اصلاحات و نخست وزیری شاه محمود: به نظر میرمحمد…

«
»

ساختار و ترکیب ملت ترکمن

نویسنده:
ن.آ. دوبووا
مترجم:
رحیم کاکایی

این مقاله بخش مربوط به ترکمنها است که از کتاب «ملل ترک، بخشهایی از تاریخ اتنیکی»، ترجمه شده است. این کتاب به جنبه‌های تاریخ نویسی و مطالعه منابع پژوهش قوم شناسی برخی ملل ترک و مسائل کلیدی تاریخ اتنیکی آنها از جمله ترکمنها پرداخته است. هیئت تحریریه ی این کتاب عبارتند از: گروموف د.و.، گوبوگلو م.ن.، اوستاپنکو ل.و.، استارچنکو ر.آ.، چشکو س.و. و نویسندگان مقاله تحلیلی آن دکتر علوم تاریخ و.و. کارلف، دکتر علوم تاریخ گ.آ.کوماروا، است.

س. گ. کلیاشتورنی و ت. ای. سلطانوف ترکشناسان معروف در سال ۲۰۰۴ در کتاب خود که به استپهای اورآسیا، اختصاص داده بود نوشتند: «نقشه اتنیکی کنونی که اسکان ملتهای ترک را بازتاب می‌دهند، نتیجه پروسه چند هزار ساله اتنوژنتیکی و مهاجرتی است». آنها در دنباله می گویند: « ملتهای ترک زبان اورآسیا، مانند پیشینیان خود، در جریان سده های بسیار از تاریخ مشترک و اصلا فرهنگ مشترک برخوردار بودند، که به میراث مشترک آنها تبدیل شدند.
تغییر برخی اتحادیه های قبیله‌ای به اتحادیه دیگر در صحنه تاریخی بهیچ وجه به معنی ناپدید شدن قبایل نخستین‌ نیست – قبایل  باستانی بار دیگر در ساختارهای اتنیکی و سیاسی که اغلب تحت نام دیگری در حال ظهور بودند حفظ شدند و ملتهای جدیدی تشکیل دادند که دستخوش تغییر شکل و ساختار خود شدند. سرنوشت هر یک از آنها از سرنوشت همسایگان، بستگان و همنوعان خود جدا نبود »[ کلیاشتورنی، سلطانف. ۲۰۰۴]. این امر برای همه ملتهای ترک زبان، از جمله برای ترکمن‌ها کاملا درست است.
آ. وامبری سیاح معروف در آسیای مرکزی می‌نویسد، که ترکمنها «بیشتر در مناطق صحرایی که در این سوی جیحون از ساحل دریای خزر تا بلخ و از جیحون به سمت جنوب تا هرات و استرآباد وسعت یافته اند اسکان دارند. علاوه بر فضای کوچک زمین‌های زراعی در جیحون، مرغاب، تجن، گورگن و اترک، جاییکه ترکمنها کمتر به کشاورزی اشتغال دارند، این منطقه بیابان وحشتناک بزرگی دارد، که در آن سیاح می تواند اغلب برای یک هفته، بدون پیدا کردن نه ذره ای آب شیرین و نه سایه حداقل تک درختی سرگردان بشود. زمستان در اینجا سرد و برف زیاد است، اما در تابستان گرمای سوزان و شن و ماسه عمیق، توفانها در زمانهای مختلف سال تفاوت دارند تنها به آنکه یکی در تدارک  کاروان و سیاح به گوری خشک و دیگری به گوری مرطوب است [وامبری، ۲۰۰۳].
اسکان معاصر ترکمنها تقریبا تا سده هیجده میلادی سازمان یافت. طبق داده‌های منابع گوناگون، که بخش بزرگی از آنها به ارزیابی‌های شاخص‌ کشورها استناد می‌کنند، در جهان هشت تا نُه میلیون ترکمن وجود دارد. علاوه بر منطقه اصلی اسکان آنها در ترکمنستان (۷/۵ میلیون، یا هشتاد و پنچ درصد از ۷/۶ میلیون در سال ۲۰۰۶، طبق داده های رسمی) ترکمنها در دیگر کشورها از جمله، در ایران (از ۳ـ۲/۱ میلیون)، افغانستان (نزدیک یک میلیون یا سه درصد از ۶/۳۱ میلیون)، عراق (حدود ۳-۲/۱ میلیون)، در ترکیه ( نزدیک ۰/۵ میلیون)، در سوریه (حدود سه میلیون)، روسیه (تقریبا ۳۷ هزار)، تاجیکستان (حدود ۱۵ هزار)، در پاکستان (حدود ۶۰ هزار) زندگی می‌کنند.
ترکمنها در اوکرایین، روسیه سفید، در کازاخستان و در قیرقیزستان نیز زندگی می‌کنند. اما در آنجا آنها سکونت متراکم و جمع وجوری را تشکیل نمی‌دهند (مجموع شمار هر یک  از جامعه مهاجرین حدود ۲۰۰۰ نفر است). سالیرهای (سالارها) چین (حدود ۱۱۰ هزار نفر) حالت گروه ویژه‌ای را دارند [در حال حاضر اکثریت سالیرها در ترکمنستان در استان آخال، بخش سرخس زندگی می کنند. ویکیپدیا. مترجم]. اطلاعات مختصر درباره گروه‌های ترکمن که در خارج از ترکمنستان زندگی می‌کنند و تاریخ آنها در یک اثر اختصاصی ارائه شده است [ ترکمنهای  خارجی خاور، ۱۹۹۳؛ آتایف، چیکیف،۱۹۹۳].
جمعیت شناس  اِ. شرباکف [۲۰۱۳] باستناد اطلاعات ارائه شده بالا درباره شمار جمعیت موجود ترکمنستان، که توسط کمیته آمار بین دولتهای کشورهای مستقل مشترک المنافع منتشر شده تذکر می‌دهد که این رقم گمان می رود آهنگ میانگین سالانه  رشد در سطح حدود پنچ در صد باشد. اما برخی از سازمانهای بین المللی شمار کلی جمعیت‌های این کشورها را با شاخص پایین‌تر تخمین می زنند. به عنوان مثال مطابق نظر کارشناسان بخش جمعیت در امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، میانگین سالانه رشد در اواسط سال ۲۰۰۶ شامل  ۴۸۰۲، و در اواسط سال ۲۰۱۳ شامل  ‌۵۲۴۰ هزار بود.[سازمان ملل متحد. وزارت اقتصاد و امور اجتماعی، بخش جمعیت (۲۰۱۳). چشم انداز جمعیت جهان: نسخه سال ۲۰۱۲، جمعیت کل (ترکیب هر دو جنسیت) در مناطق بزرگ، منطقه و کشور، سالانه برای سالهای ۲۱۰۰-۱۹۵۰ (هزارنفر)].
کارشناسان دفتر اطلاعات درباره جمعیت آنرا در اواسط سال ۲۰۱۳، ۲/۵ میلیون نفر ارزیابی کردند، هرچند تا اواسط سال ۲۰۰۶ برآورد آنها کمی بالاتر از ۳/۵ میلیون نفر بود [دفتر مرجع جمعیتی.سال ۲۰۰۶ ص.۸]. در روسیه مناطق متراکم اسکان ترکمنها، جاییکه آنها از سده هفده زندگی می‌کنند، ترکمنهای مناطق بلاگودارنسک، ایپلتف، آرزگیر و نِفتِکوم، سرزمین استاورپل و همچنین  مناطق  اُسیپنوبورگ و یاکساتوف منطقه آستاراخان هستند.
براساس سرشماری سراسری اتحاد جماهیر شوروی سال ۱۹۸۹، روی هم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دو میلیون و هفتصد و بیست هشت هزار و نهصد و شصت و پنچ ( ۲۷۲۸۹۶۵) ترکمن زندگی می‌کردند که از آنها ۲۵۳۶۶۷۶ نفر یا ۹۵/۹۲ درصد ساکن جمهوری ترکمنستان شوروی بودند. در دیگر جمهوری‌های آسیای مرکزی  ۱۴۲۹۶۴ ترکمن (یا۵/۲۴ درصد از کل شمار آنها) وجود داشت [ ترکیب ملی جمعیت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالسیتی. ۱۹۹۱]. به این ترتیب به سایر جمهوری‌ها دیگر سهمی روی هم ۱/۸۱ درصد یا ۴۹۳۲۵ ترکمن تعلق می گرفت. از آنها در محدوده سرزمین استاوروپل ۱۱۳۳۷، و در منطقه آستاراخان ۲۲۸۸‌ نفر زندگی می کردند. طبق سرشماری سال ۲۰۱۰ در روسیه  ۳۶۸۸۵ ترکمن وجود داشت، در عمل معادل سهمی که در شهر(۳۶/۴۸ درصد) و در روستا زندگی می‌کنند.
در استاوروپل کمی بیش از ۱۵ هزار نفر و در مناطق آستاراخان ۲۲۸۶ نفر ساکن هستند. اسکان کنونی قبایل ترکمن در روستاها در ناحیه استاوروپل  با سکونت آنها در سده های نوزده و بیست در نزدیکی مکان های گذشته کوچ نشینی سنتی تابستانی و زمستانی مرتبط است. چوودیرها و ایگدیرها به چندین طایفه ی کوچک تقسیم می‌شوند که  برخی از آنها دارای واحدهایی هستند [قوربانف.۱۹۹۳]. توجه را بخود جلب می کند که طایفه ایگدیر در ترکیب خود  قیرقیزها را داشتند (سکونت بسیار متراکم در سفلی اُزِک سوات استاوروپل دارند). قیرقیزها (قازاق‌ها؟) بهمراه قبیله قازآیاق لی به قفقاز شمالی در سال ۱۷۹۰ کوچ کردند. تغییر تناسب شمار ترکمنها و قیرقیزها در ناحیه استاوروپل درطول تقریبا سد سال میتواند حکایت از آن داشته باشد که قیرقیزها، که یک جامعه اتنیکی کاملا متفاوت در منشاء خود دارند به ترکمنها محلق شده‌اند.                                                      اما به سختی میتوان درباره ادغام کامل این گروه‌ها سخن گفت، زیرا  شواهدی وجود دارند که قیرقیزها تا اواسط  سالهای دهه ۱۹۸۰ در زبان، آداب و پوشاک خود از ترکمنها تفاوت داشتند [قوربانف.۱۹۹۵.۳۹-۴۰]. در میان ترکمنهای استاوروپل، گروه قازیلیار، یا  تاتارهای شِرِتوف – قالمیق‌ها که در آغاز سده هیجده  اسلام را پذیرفتند در نظر گرفته شدند. طبق روایاتی که  موجود است بین ترکمنهای استاورپل، خان قالموق‌ها ضمن ازدواج با یک زن ترکمن ثروتمند دین اسلام را پذیرفت. بدنبال آن مردم قالموق نیز اسلام را پذیرفتند. ترکمنها شروع به ازدواج با قالموق‌های مسلمان کردند. این خانواده‌های مختلط آنسوی دریاچه مانیچ سکونت گزیدند. اخلاف آنها به منطقه با‌لکی کوچرلی کوچ کردند، جاییکه با کسانی که در مجاورت ترکمنها زندگی می کردند عداوت داشتند. باقی مانده آنها آنجا را ترک کردند و مهاجرین نو شروع به  آمیخته شدن با نوگایی‌هایی (ناگایی‌هایی) کردند که  به این مکانها بسیار کوچ می کردند و کازیلار (قازی لار) نامیده شدند. هنگامیکه نوگایی‌ها (ناگایی‌ها) از اینجا کوچ کردند، کازیلا‌ر (قازی لار) به اتفاق ترکمنها کوچرلا را تشکیل دادند [غوربانف.۱۹۹۵:۴۱].
در سالهای دهه ۱۹۲۰ کازیلار (قازی‌لار) و ترکمنها از کوچرلا به آئول و روستای کولیکووی کوپانی و شاراخاسون (منطقه ترکمن نشین در سرزمین استاوروپل. مترجم) رفتند، جاییکه با ترکمنها، تاتارها و جمعیت روس درآمیختند [همانجا:۴۲]. براساس اطلاعات پ.ای.نیبولسین، هشتاد چادر ترکمنهای آبدال (۱۶۰۵ نفر) در آستاراخان نزدیک شهر زندگی می‌کردند. ایگدرها بهمراه تاتارهای کوندرو (قوندرو) کوچ کردند و پنچ خانواده آنها در آستارخان زندگی می‌کردند. چوودورها در محل ولگای سفلی، ضمن زندگی مشترک با تاتارها و قاراغاش‌های یورتوف و کوندرو اسکان یافتند.
ترکمنهای بورونجیک بهمراه آبدالها در سرزمین تاتارهای کوندرو اقامت گزیدند [ نیبولسین،۱۸۵۲ .جلدهفت.۵۳-۵۷]. دولت تزار شروع به هدایت سیاست ساکن کردن ترکمنهای استاوروپل کرد، که برای این امر ترکمنها تاحدی آماده شدند: بخشی از جمعیت از انجام کوچ طولانی مدت به مراتع تابستانی و زمستانی دست برداشتند. در سال ۱۸۵۴ در مرز طبیعی کراسنی کوپان قرارگاه تابستانی و در سال ۱۸۶۰ در مرزطبیعی جلان قرارگاه زمستانی برپا شدند. نخستین آئول ترکمنی در سال ۱۸۳۶ – بارخانچاق (بارخانچاک) بزرگ[باش آئول]، که متشکل از دو بخش بارخانچاق علیا و سفلی بود تاسیس شد. شماری از جمعیت این آئول دیرتر با جمعیت چوودور یوسوپ قولاق که در سال ۱۸۶۹ تاسیس شد درهم آمیخت. ضمن اشاره به موضوع ایجاد آئول‌های دایمی در واحد اداری – ارضی قلمرو ترکمنها، پژوهشگران این منطقه به این نتیجه رسیدند که «بنیاد نخستین اسکان در اینجا را فقیرترین بخش ترکمنهای استاوروپل و همچنین تاتارهای غازان و دهقانان روسی فراری که خود را ترکمن می نمایدند تشکیل می داد» [غوربانف،۱۹۹۵:۵۹].
در سالهای دهه ۱۹۱۰ پروسه مقیم شدن ترکمنهای کوچ نشین پایان یافت و مرحله نوین تاریخ آنها – زندگی کشاورزان ده نشین، شروع می‌شود [شگلوف،۱۹۱۱-۱۹۱۰]. در سال ۱۹۱۷ واحد اداری – ارضی ترکمن برچیده می شود و منطقه ترکمن بوجود می آید. سپس  تقسیمات اداری – ارضی منطقه چندین بار تغییر می‌کند، برخی نقاط مسکونی برچیده شده و برخی دیگر جایگزین آنها می شدند. مهاجرت در داخل منطقه که علت آن جنگ داخلی، گرسنگی، کئوپراتیوی کردن و غیره بود شدت می یابد. جمعیت روستا به روستا درهم می آمیزند، روستاهای نوینی، که درآنها بوِیژه  ترکمنها سکونت می‌کنند پایه گذاری می شوند- مهاجرینی از روستاهای گوناگون قدیمی که اصل و نصب گوناگون دارند. در نتیجه رویدادهای تاریخی گوناگون در اواسط سده بیست ترکمنهای اسکان یافته شده در استاوروپل و ولگای سفلی گسترش یافت.
پژوهشگرانی که  از مناطق اسکان آنها در سالهای دهه ۱۹۸۰ دیدن کرده بودند،عقیده دارند که میتوان از سه گروه بحد کافی متراکم آنها سخن گفت. در استاوروپل گروه«غربی» (قلمرو کنونی مناطق ایپاتوف، ترکمن، بلاگودارن و آرزگیر) و گروه«شرقی» (منطقه نفتکو) متمایز هستند. گروه سوم را میتوان  ترکمنهای ایالت آستاراخان دانست. اکثریت روستاها از ترکیب قومی آمیخته شدند. در روستاهای گروه«غربی» بیش از همه روسها و تاتارها باتفاق ترکمنها زندگی می‌کنند. در روستاهای گروه «شرقی» ترکمنها با روسها و نوغای‌ها مجاور می‌شوند. در اواخر سالهای دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ خصوصا در این روستاها شمار زیادی دارگین‌ها، چچن‌ها، لزگی‌ها و دیگر ملیتها ساکن شدند.
هر دو گروه ترکمنها پیرو اسلام اهل سنت هستند. بطور سنتی آنها جزو مسلمانان متعصب نیستند و در فرهنگ معنوی آنها آداب و رسوم سنتی جای مهمی را اشغال می‌کند. [ بروسین.۲۰۰۷،۲۰۱۳]. زبان ترکمنهای استاوروپل با زبان ترکمنهای ترکمنستان تفاوت دارد. این زبان بعنوان گویش مستقل در نتیجه  تعامل با زبانهای نوگایی(نوغایی)، قزاقی، قالموقی، تاتاری، روسی و اوکرایینی شکل گرفته است. ترکمنهای استاوروپل اکنون با زبان مادری خود همپا با زبان روسی اغلب همزمان تاتاری و نوگایی(نوقایی) نیز استفاده می کنند.
در معاشرت با ترکمنهای آسیای میانه  تا اوا خر سالهای دهه ۱۹۸۰ زبان روسی بکار گرفته می‌شد. ترکمنهای ایالت آستاراخان بیشتر به زبان روسی صحبت می‌کنند. در میان آنها زبان تاتاری رایج شده است. خود ترکمنهای آستاراخان عقیده دارند که  به زبانی، مشابه زبان ترکمنهای استاوروپل صحبت می‌کنند، اما خیلی از زبان تاتاری اقتباس شده و خود را (در زمینه زبان) «ترکمنهای روس» می‌نامند[ قوربانف،۱۹۹۵”۸۴].
در آغاز سده بیست ویک  بین ترکمنهای هم استاوروپل و هم ایالت آستاراخان مطالعه زبان ادبی ترکمنی رواج وسیعی یافت و رابطه با ترکمنستان گسترش پیدا کرد. در هر دو منطقه بیش از بیست سال انجمن‌های ملی ترکمن فعالیت می‌کنند. ترکمنهای سرزمین استاوروپل در اکثریت قریب باتفاق موارد با نمایندگان ملیت خود و حتی بخشی از یک قوم ازدواج می‌کنند. در زمان کنونی ترکمنهای جنوب روسیه بطور فزاینده و تا حد زیادی (از لحاظ فرهنگی و ازدواج) گروه قومی – ارضی  برون همسری دارند که مجموعه سنن فرهنگی و اجتماعی، هویت اتنیکی، ‌ساختار قبیله ای و زبان مادری را حفظ می کنند. فرایندهای فرسایش کم شده‌اند. علاوه بر آن برخی آئول‌ها بتدریج بیشتر تک قومی می شوند و شمار ترکمنها در آنها (بعنوان تعداد گروه‌ها درکل) از زمان جنگ به این طرف پیوسته رشد می کند [بورسینا،۲۰۱۳].
بخش قابل توجهی از ترکمنهای ایران در شمال شرقی کشور متمرکز شده اند (طبق داده های سازمان سیا ایالات متحده آمریکا، شمار آنها شامل بیش از ۵۰۰ هزار نفر است) [۱]. در بخش شمال استان گلستان، چند شهر با جمعیت ترکمن نشین (با مرکز اداری شهر گرگان [استرآباد سابق] و با بزرگترین شهر آن گنبد کاوس) و همچنین در استانهای  خراسان شمالی (با مرکزیت بجنورد) و خراسان رضوی (با مرکزیت مشهد) قرار دارند. از لحاظ جغرافیایی این اسکان‌ها  بطور نمونه در شمال ۵۰۰ کیلومتر از شیب غربی کوپتداغ تا سواحل دریای خزر گسترده شده اند [عوض اف، قاجارها.۱۹۹۳]. آنطور که ویکیپدیای انگلیسی اشاره می کند در عمل همه ترکمنهای پاکستان آورگانی هستند که پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از ترکمنستان به افغانستان و سپس از آنجا در دوران وضع بی ثبات  در اداره نیروهای شوروی در افغانستان به کشور همسایه پاکستان آمده اند (۲). بخش قابل توجهی از آنان چندین دهه است که در پاکستان زندگی می کنند و برخی در نسل دوم و سوم هستند.
شمار ترکمنهایی که در عراق زندگی می‌کنند طبق ارزیابی سازمان سیا آمریکا شامل ۵-۴ درصد شمار کل جمعیت (۳) یا سه میلیون نفر ارزیابی می کند. ترکمنها شمار قابل توجه ای جبهه ترکمنهای عراق شمار آنها را در عراق ده درصد را در استانهای شمالی کشورعراق، جاییکه استانهای اصلی نفت خیز واقع هستند و همچنین در شهرهایی چون موصل، اربیل و سلیمانیه تشکیل می دهند. براساس همین منبع که  به سرشماری رسمی سال ۱۹۵۷ استناد می کند، در دوران حکومت سلطنتی در عراق شمار ترکمنها شامل ۰/۵ میلیون نفر از ۶/۳ میلیون نفر کل جمعیت کشور بود. این  به این معنی است که شمارترکمنها در عراق در آن زمان هشت در صد بودند.
در دوره زمامداری  صدام حسین در عراق آنطورکه جبهه ترکمنهای عراق عقیده دارد، سیاست آسیمیلاسیون شدید ترکمنها درمنع استفاده زبان ترکمنی در مکانهای عمومی، منع یادگیری زبان، اسکان مناطق ترکمن نشین توسط اعراب و کردها اجرا شد. از این رو در همه کتابهای راهنما نمودار دو درصد ترکمنها از کل جمعیت عراق قید می‌شود. اما چنانچه واقعیت را در نظر بگیریم آنها شامل هشت درصد هستند، در آن زمان ۲۹/۷ میلیون نفر جمعیت کنونی این کشور آنها باید حدود ۲/۳ میلیون نفر باشند [ ساگالپاگاروف.۲۰۱۱]. در عراق ترکمنها در شمال شرقی و تا حدی در استانهای مرکزی ساکن هستند. اسکان آنها در کرکوک، موصل، سلمانیه، اربیل، دیاله مشاهده می شوند. هیل و بغداد در نوع خود دالان طولانی بود که در شمال از روستاهای شیبیک و رشیدیه شروع می‌شود و از طریق شهر تلعفر، اربیل، کرکوک، قصبات آلتین کوپرو، تازه حرمات، داکوک، گوز حورمات می آید، تاحدی ضمن احاطه کردن بیات، کفری، کارا تپه، غیزیل رباط، خانقین، شاه ربان، المنصوریه، دیله عباس، کازانیه در قاضی مندلی پایان می یابد. جالب توجه است که خط کنونی هم زمان درحکم مرزهای اتنیکی بین مناطق عربها و کردهای عراق است، در شمال شرقی، در مناطق کوهستانی مراتع بسیار غنی کشورکه باتفاق کردها بهره برداری می شوند قراردارند.
ترکی شدن این مناطق مدتها پیش از استیلای سلجوقیان در نتیجه ورود پی در پی مهاجرین ترک از کشورهای مختلف از سمت و سوی‌های گوناگون آغاز شد. پس از استیلای این مناطق توسط سلجوقیان نفوذ ترک بشدت رشد کرد و بسیاری شهرها و نقاط مسکونی و همچنین واحدهای جغرافیایی به ترکی نامیده شدند. در نتیجه در شمال شرق عراق در اواخر سده بیست بسیاری مجموعه نام های ترکی بوجود آمد. محل تجمع بسیاربزرگ و مرکز فرهنگی و اقتصادی ترکمنهای عراق شهر کرکوک است. آنجا علاوه بر ترکمنها کردها (یک چهارم جمعیت) و عربها سکونت دارند، ارامنه، آشوریها از جامعه و کلنی کوچکی برخوردارند [عوض اف ،قاجارها،۱۹۹۳،۱۴۱ -۱۳۱]. بخش قریب به اتفاق جمعیت ترکمن عراق در بخش  کشاورزی مشغول هستند. شرایط جغرافیایی مناطق به کشت و زرع مختلف کشاورزی و همچنین چراگاه‌ها مساعدت می کنند. با این حال شغل اصلی ترکمنهای عراق کشاورزی است.
در برخی مناطق بطور وسیع باغداری گسترش یافته است: سیب، گلابی، زردآلو، هلو و دیگر میوجات را پرورش می دهند. همچنین درختان زیتون، پسته و درخت انجیر، گردو و بادام می رویند. در موصول و سلیمانیه طی سالهای پس از جنگ توتون کاری گسترش وسیع یافت. فراوانی آبگذرها در شکل نهرهای بی شمار و رودهای کوچک به هدایت کشت مثمر آبیاری و کاشت  کشت‌های دشواری مانند برنج امکان می دهد [همانجا:۱۴۷-۱۴۶].
جای اصلی در اقتصاد دامداری به پرورش گوسفند و احشام اختصاص داده می شود. در حوزه‌های فرهنگ کشاورزی آبیاری شده و در جاهایی که تعداد زیادی مراتع کوهستانی وجود دارند و در چمنزارها احشام، در جلگه‌ها و چراگاه‌ها و مزارع متنوع صحرایی گله‌های گوسفند نگهداری می‌شوند. همچنین شتران، اسبان و الاغ ها که آنها را بمثابه وسیله حمل و نقل بکار می برند پرورش می‌دهند. با کشیدن راه آهن بغداد و دیرتر با راه اندازی موسسات بزرگ استخراج نفت در منطقه کرکوک شمار قابل توجهی از ترکمنها به این موسسات جلب شدند.
در شهرها و روستاهای شمال شرقی عراق انعکاس صنایع دستی، که زمانی رشد یافته بود حفظ شده است. در زندگی ترکمنهای عراق اشیاء صنعت آهنگری، قالی بافی، نمد مالی، زینت آلات زنانه، منسوجات خانگی، آلات موسیقی از تقاضا بیشتری برخور دارهستند. در عین حال تولید فرش، نمد و پارچه بطور سنتی از اشتغال زنان بشمار میرفتند. این کار خسته کننده و سخت کمک مهمی برای درآمد بسیاری خانواده های فقیر بود [ همانجا.۱۴۸].
ترکمنهای افغانستان – دومین گروه از لحاظ کمیت و گروه مهم اتنیکی ترکمن خارج از ترکمنستان کنونی است. در افغانستان حدود دو میلیون ترکمن ساکن هستند که تقریبا سه درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. آبادی‌های ترکمن نشین در شمال غربی کشور، در امتدا مرزهای ازبکستان و ترکمنستان که توسط شمار زیادی ازبکهای افغانستان احاطه شده متمرکز شده اند. [کجا و چگونه زندگی می کنند ترکمنهای …،۲۰۱۳]. خاورشناس شوروی ای.م.ریسنر در سال ۱۹۲۹ شمار ترکمنها در افغانستان  را در حدود ۲۰۰ هزار نفر برآورد کرد [ریسنر،۱۹۲۹:۱۵]. طبق داده های ر.ت. آحراموویچ، در افغانستان حدود ۴۰۰ هزار ترکمن وجود داشت. ازجمله در ولایت مزارشریف بیش از ۲۲۰ هزار نفر (بیست درصد جمعیت استان)، در محدوده ولایت میمنه حدود ۱۴۰ هزار (۲۴ درصد)، در ولایت هرات حدود ۳۰ هزار (۵/۲ درصد) وجود داشت [ آخراموویچ،۱۹۵۳:۱۵۰،۱۵۴ ،۱۵۵].
بقیه ترکمنها، آنطورکه میتوان تصور کرد، در مناطق حضرت امام صاحب، قندوز، خان آباد، طالبان، گوری و اندرآب زندگی می کردند. طبق کتاب راهنمای «افغانستان امروز»، که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد، شمار ترکمنها همچنین حدود ۴۰۰ هزار نفر تعیین شد، اما در ولایات آنها بشرح زیر تقسیم بندی و تعیین شدند: در هرات ۸۰ هزار نفر، در منطقه میمنه ۱۵۰ هزار نفر، در شبرغان ۸۰ هزار [افغانستان امروز،۱۹۶۰:۳۷،۴۰]. در کتابچه«افغانستان» (۱۹۶۴) شمار ترکمنها در افغانستان شامل ۳۰۰ هزار نفر بود (ص.۱۳). به نظر آ. یاغمورف [ یاغمورف،۱۹۹۳:۱۱۰] شمار ترکمنهای افغانستان در آغاز سالهای دهه ۱۹۶۰ حدود ۴۵۰ هزار نفر ارزیابی شده است. او ضرورت رعایت این امر که به علت فقدان سرشماری جمعیت در افغانستان شناسایی دقیق شمار جمعیت دشوار است را تذکر می دهد.
نخستین نمایندگان قبیله تکه (بطورکلی از سرخس) به سرکردگی عزیز سردار بادالف از تکه‌های مرو به ولایت هرات در سده نوزدهم آمدند. مهاجرت توده‌های بزرگ قبیله ترکمن تکه به افغانستان در سالهای دهه ۱۹۳۰ پس از برقراری حکومت شوروی در ترکمنستان در دوره اجرای کئوپراتیوی کردن روی داد. طی این دوره تکه‌ها [بطورعمده از مرو، بایرام آلی، تجن، عشق آباد، گؤگ تپه] به مناطق دولت آباد و موری چاق مهاجرت کردند[ فرانتس،۱۹۷۲:۲۰۰]. با این حال در محل جدید ترکمنها سرنوشت سختی داشتند. چنانچه تکه‌ها توانستند از حاکمان افغانستان قطعات زمین دریافت کنند و به این ترتیب نوعی ابزار برای زندگی در مناطق اسکان خود پیدا کردند، اما سرنوشت اکثریت ساریق‌هایی که در افغانستان اسکان یافتند، بی اندازه نامطلوب شد: در اینجا هم کوششهایی برای بستن مالیاتهای سنگین برای ساریق‌ها، و هم مهاجرت به زور به مناطق دیگر و اعمال زور و خشونت مستقیم با بکارگیری ارتش بعمل آمد.
این وضعیت چندان جدی بود که در پایان سده نوزده ساریق‌ها تلاش کردند که به تابعیت روسیه درآیند و بخشی از ساریق‌ها به میهن خود بازگشتند. دکتر جماهیر انواری، وزیر امور پناهندگان و تنها وزیری  که در دولت رئیس جمهور حامد کرزای ملیتش ترکمن است می گوید – «اقلیت ترکمن در جنگ داخلی سالهای دهه ۱۹۹۰ شرکت نداشت  و رابطه با گروه های قومی خود در افغانستان را همچنان حفظ می‌کند، از این رو می‌تواند نقش مهمی در متحد کردن همه فراکسیون‌های متخاصم بازی کند ». او افزود که بی طرفی آنها این گروه را در بهترین موقعیت در پروسه وحدت جناح‌های متخاصم قرار می دهد[ کجا و چگونه زندگی می کنند ترکمنهای …،۲۰۱۳].
در افغانستان و در حال حاضر بخش عمده ترکمنها اشتغال به کوچ نشینی و دامداری نیمه کوچ نشینی و قالی بافی را ادامه می دهند. تنها بخش بسیار کوچک ترکمنهایی که بویژه در منطقه مزارشریف زندگی می کنند به کشاورزی پرداختند. دامداران شبرغان، میمنه و اندخوی مالک اکثریت قریب به اتفاق چهار میلیون راس گوسفند قره گل در افغانستان هستند. ترکمنها تا ۹۰ درصد قره گل افغانستان را که در تولید آن افغانستان یکی از نخستین مقام ها را در جهان اشغال می کند تامین می کنند. همه جا در بین ترکمنها بطور وسیع قالی بافی و نمد مالی، بویژه بعنوان تولید خانگی رواج دارد. اغلب میتوان درباره «فرشهای افغانستان» شنید که در واقع در افغانستان توسط ترکمنها تولید می‌شوند.
قبایل ترک زبان در آسیای صغیر مدتها پیش از سلجوقیان طی سده های هشتم و نهم میلادی رخنه کرده بودند. مدتها نگاه خلفای اسلامی متوجه اینجا بود. منطقه نظامی ای که عربها را از بیزانسی ها جدا می کرد، از انطاکیه به مورات و ملطیه می گذشت. در زمان خلیفه هارون الرشید در این منطقه استحکامات و سازه‌های دفاعی احداث کرده و در سوریه «منطقه نظامی» بوجود آوردند. ترکها از خراسان منتقل و در منطقه بزرگ در شرق تارسوس و ارزروم، یعنی در بخشهای جنوب شرقی آسیای صغیر اسکان یافتند. این چنین فتح آسیای صغیر توسط سلجوقیان آماده شد. ترکی سازی آسیای صغیر مدتها پیش از اوغوزها آغاز شد. در اینجا بطور فعال قبایل خلج، غارلوق، کانغلی، قیبچاق سکونت گزیدند.
در آغاز سده یازده اردوی اوغوزان تحت فرماندهی رهبران قبیله سلجوقیان به آسیای صغیر تهاجم می کنند. شهرهای مستحکم و بیزانسی‌ها تلاش کردند خود را از قبایل بسیار سرسخت و لجوج ترک مصون دارند. «آنها بیزانس را توسط نگهبانان پاسگاه‌های مرزی – “اوجام” در شرق (مالاتیا)، در جنوب (تارسوس) و در شمال (ارزروم)» در منگنه قرار دادند [ گوردلوسکی، ۱۹۴۱ .۲۲]. اوغوزها اساس قبایل ترکی آناتولی را در سده‌های یازده و سیزده تشکیل دادند. این تشکل چنان قدرتمند بود که تا به امروز نیز آن بطو رمشخص در جمعیت مناطق شرقی آسیای صغیر برآمد می کند.
قبایل ترکمن ترکیه نام‌های اوغوزی بایندیر، بایات(بیات)، چِپنی،آوشار(افشار)، پونِچ، باراق، قاراتاشلی (غارا داشلی)، غاراقوینلو را نگه داشتند. تقسیمات قبیله ای گونِچ و باراق بین ترکمنهای آسیای میانه (به نسبت بین ارساری‌ها و یمودها) زندگی می‌کنند [ترکیب اتنیکی قبایل ترک آناتولی،۲۰۱۳]. ف. دمیرتاش «اطلاعات گسترده ای را درباره قبایل ترکمن آسیای صغیر در اسناد بایگانی امپراتوری عثمانی سده‌های پانزده و هیجده تحقیق کرد. در آنها تقریبا به همه آن نام های قبیله‌ای که در فهرست محمود کاشغری، رشیدالدین و ابوالغازی وجود دارد اشاره می‌شوند. در ترکمن‌های ترکیه تامغاهای (نشان‌های ویژه. مترجم) قبیله ای اوغوزها حفظ شده است. آنها گله‌ها و شتران را نشان (تامغا) می زنند. این نشانها (تامغاها) بعنوان طلسم بکار برده می‌شوند (بمثابه شی ای که از بلایا و نیروهای ناپاک حفظ می کند. مترجم)».[ کجا و چگونه زندگی می کنند ترکمنهای …،۲۰۱۳].  در آسیای صغیر برای تعیین و نامگذاری ترکها سه قومیت را بکار می‌بردند: ترکها، اوغوزها و ترکمنها. آمیختن گروه قبیله ای ترکها، اوغوز- ترکمنها با گروه های اتنیکی بومی زمینه تشکیل «ترک-عثمانی» را فراهم آورد که اتحادیه های قبیله ای بیشمار، چه ترکی و چه غیرترکی را ایجاد کردند و در میانه سده شانزده بمثابه ملت پدید آمدند[ کارابایف،۱۹۹۳: ۲۲۱-۲۲۰].
ترکمنهای ساکن در سرزمین سوریه کنونی از لحاظ شمار ملت سومین در این کشور پس از اعراب و کردها هستند.آنها ۱۳ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند. از این تعداد تنها یک و نیم میلیون نفر تاریخ خود و زبان ترکمنی را می داند. قبایل ترک در سوریه پیش از سده هفت میلادی و کمی دیرتر اوغوزهای ترکمن در اینجا ظاهر شدند. پس از نبرد بین سلجوقیان و غزنویان درمحل دندانقان مهاجرت شدید ترکمنهایی که در شهرهای تریپولی(طرابلس)، دمشق، لاذقیه، حلب، حمات،حمص و قنیطره اقامت می کردند و چندی بعد بطور کامل کنترل سوریه را دردست گرفتند آغاز شد.
در سال ۱۰۷۲ میلادی سلطان سلجوقی ملک شاه به کمک شبه نظامیان ترکمن شمال سوریه و بخشی از فلسطین را تصرف کردند. در سده دوازده میلادی ترکمنها سهم بزرگی در دفاع از همه منطقه در برابر صلیبیون ادا کردند. تا پایان جنگ جهانی اول که سوریه تحت حکومت عثمانی بود، نفوذ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی فرهنگ ترکی توسعه یافت. یکی از مناطقی که از آنجا ترکمنها به مهاجرت به سوریه و کشورهای عربی رفتند، ترکیه بود. در سده چهارده، آنطور که مورخ ترک م.ح. ایناچ می نویسد، بسیاری از قبایل ترکمن از جنوب آناتولی به سوریه کوچ کردند [نگاه: صحت مرادف.۱۹۹۳:۱۹۳].
رشته اصلی افتصاد ترکمنهای کوچ نشین و نیمه کوچ نشین سوریه دامداری و کشاورزی بصورت جنبی بود. از سال ۱۹۳۶ ترکمنهای سوریه از صحبت  به زبان مادری و از انتشار ادبیات به زبان مادری منع شدند. محرومیت از هرگونه حقوق فرهنگی، اقلیت ترکمن را از حق تحصیل به زبان ترکمنی سلب کرده بود. ترکمنهای سوریه از تشکیل محافل و حزب و انجمنی برای رساندن صدای خود منع شدند. اما در دوره بشار اسد در عرصه حقوق اصلی و رشد مستقل ترکمنهای سوریه تسهیلات فوق العاده ای انجام شدند؛ این امر در زمینه برقراری و عادی کردن روابط دیپلماتیک در سطح دولتی رخ داد. تا پیش از جنگ داخلی در سوریه ترکمنها بطور عمده  به کار کفش دوزی مشغول بودند. شمار بزرگ کارخانه های کفش سازی در شهر حلب بویژه به اتنیک ترکمن متعلق بودند. همچنین در میان روشنفکران سوریه بسیاری ترکمن هستند: شخصیتهای فرهنگی، دانشمندان، سیاستمداران و نظامیان. از بین آنها وزیر دفاع کشور حسن آل ترکمن بود.
تا چندی پیش ترکمنها فشار ملی و مذهبی را، ازآنجا که آنها همانند جمعیت اصلی سوریه مسلمان سنی هستند، تحمل نکردند. با این حال ترکمنهای سنی سوریه آماج حمله «متجاوزانی» شدند که با حمایت ائتلاف غربی خواستند رژیم را در کشور تغییر دهند و از اعمال هرگونه روشهای تروریستی علیه مردم صلح جوی کشور روی گردان نیستند [کجا و چگونه زندگی می کنند ترکمنهای…،۲۰۱۳].
سالارهای جمهوری خلق چین- مردم اوغوز، از نژاد ترکهای جنوبی هستند. نامی که این ملت بخود می خوانند در گزینه‌های مختلف وجود دارند: سالار، سالور، سالئیر،سالیر،سالا، سالاتسزو( آخری- به زبان چینی است)، و از جمله از عناوین قبایل اوغوز دانسته می شود. سالارها امروز بین ترکمنهای برخی مناطق ترکمنستان دیده می شوند. امروز سالارهای چین – ملتی کوچک هستند، که بخش اعظم آن در ارتفاعات باریک در امتداد ساحل راست رود زرد، در بخش جنوب شرقی استان چینگهای چین زندگی می کنند. در این مکان منطقه خودمختار سالارنشین هونهووا ایجادشد [رضوان،۲۰۱۰]. تاریخ سالارهای جمهوری حلق چین به آثار ویژه ای اختصاص داده شدند [بارتولد ۱۸۴۷، واسیلیف ۱۹۶۳، ویننیکف ۱۹۶۹، گالکین ۱۸۶۷، چیکیف ۱۹۶۵، مطالعاتی بر قوم شناسی ترکمن ۱۹۶۵؛ کارپف ۱۹۲۹، آغابکف، کارپف ۱۹۳۰؛ کونونف ۱۹۵۸؛ میخاییلف ۱۹۰۰؛ پتروسویچ ۱۸۸۰؛ لسسار ۱۸۸۴، ۱۸۸۵؛ لوگاشووا ۱۹۹۳؛ روسلیاکف ۱۹۶۲؛ واسیلییف ۲۰۰۳؛رضوان ۲۰۱۰].
هنوز پیش از اسکان اوغوزها در سرزمین خزر بخشی از آنها در شمال سمرقند در مجاورت قبایل قیبچاق ساکن شدند، و تا آغاز سده نوزده آنها نام گروه قومی خود را حفظ کردند [ فریزر.۱۸۲۵:۲۵۸-۲۴۵]. فرزندان آنها  بخشی از جمعیت مناطق سمرفند ( مناطق نوراتین و خوشرابات) هستند- ترکمنهایی که طبق داده‌های تحقیقات میدانی، که در سال ۲۰۱۰ توسط ل.ت. سولووییوف انجام شد، نام گروه قومی خود را حفظ نکردند و بطور کامل خود را با ازبکها یکی می‌شمارند. در سده یازده بخشی از قبایل به خراسان، عراق و فارس رفت، بخش دیگر بعدها از سواحل شرق دریای خزر سر درآورد و بخشی از طریق کریمه به منطقه ولگا رفت. در سده چهارده واحد سالارها  در منطقه دریای خزر(مانقیشلاق)، در فلات اوست یورت و در کوه پایه های بالخان زندگی کردند.                                                                                                                                    خشکسالی‌های شدید سده هفده سالارها را وادار کرد که به محدوده‌های خانات خیوه و امیرنشینان بخارا مهاجرت کنند. موج حرکت مهاجرین سالارها از دلتای آمودریا و سیردریا به منطقه خزر و بیشتر به جانب غرب، تا آسیای صغیر رسید. در اینجا سالارها، ضمن گذاشتن رد پای خود در منطقه آناتولی شرقی از نظرها غایب شدند. وقایع نامه های چینی از مهاجرت سالارها به سرحدات چین در سالهای نخست زمامداری خاندان مین (۱۶۴۴-۱۳۶۸) سخن بمیان می آورند. در روایات گوناگون داستان تاریخ تغییر ناپذیر اسکان چهل خانواده سالارها به محل جدید- سال ۱۳۷۰ میلادی حفظ شده است [رضوان،۲۰۱۰]. آنطورکه  ل.ن. گومیلف می‌نویسد، «اتنوزیسم (مبحث مبادی نژادی. مترجم) فرایندی است که در آن اِتنوس‌ها (قوم‌ها، تبارقومی. مترجم) هم پدید می آید وهم ناپدید می شود». بحث درباره عینیت هستی اقوام همچنان ادامه دارد. اما ملتها دارای خود‌نامی گروه قومی [اِتنونیم] هستند و این یا آن نمونه آنها را جامعه مجاور یا همسایه (اِکزونیم- نام خارجی) می نامند. قومیت‌ها و اِکزونیم ها در مرحله ای تاریخی ظاهر می‌شوند و تبدیل به آن جامعه ای می شوند که آنها نامیده می شوند. از این رو طرح مسئله  ترکیب ملت و قوم گرایی آن  کاملا منطقی و قانونمند است.
درموضوع قوم گرایی ترکمنها تحقیقات زیادی انجام شده است.اما«با این حال، مسئله قومیت پیشین آنها تا حدودی مرموز باقی می ماند. علتش پیش از هرچیز کمبود یا حتی نبود منابع کتبی» درباره مراحل بسیار نخستین آن است [ مارکف،۲۰۱۴]. و مسئله اصلی (هم در رابطه ترکمنها و هم در ارتباط با هر ملت دیگری) این است که تنها با مطالعه جمعیت کنونی ما میتوانیم اطلاعاتی درباره تعیین سرنوشت آن، «شناخت و تعیین» همسایگانش بدست بیاوریم.
ملت ترکمن یا ترکمنها «عبارت از نام خاص تورک و پسوند من است، در حالیکه چادرنشینان خود را اکثرا  ترک می نامند. واژه مصطلح «ترکمن» در نزد ما تحریف فارسی از اصل ترکی است» [ بامبرگ،۲۰۰۳]. تعبییر این واژه، تنها یکی از توضیحات موجود منشاء قومی ترکمن است، که مبتنی بر ریشه شناسی مردمی هست [آغاجانف، کاررییف، روسلیاکف،۱۹۷۷]. آنطورکه س.گ. آغاجانف نشان می دهد، نخستین ریشه شناسی معنی ملت «ترکمن» که توسط ابورریحان بیرونی (۱۰۴۸-۹۷۳) در اثر او «مجموعه اطلاعات برای شناخت جواهرات»، که آنرا در دهه های آخر زندگی اش به پایان رساند ارائه شد. «در سابق هریک از ترکان- غُزها، آن که اسلام می‌پذیرفت و با مسلمانان آمیخته می شد، بین اینها و دیگران (توسط مترجم) ترجمه می شد (تعبیر اصطلاح مورد نظر را س.گ.آغاجانف در مقاله ای ویژه ارائه می‌کند [ نگاه.آغاجانف،۱۹۶۳])، بطوریکه زمانی که غُزی اسلام می پذیرفت، غُزها می‌گفتند: او ترکمن شد، مسلمانان می گفتند که در شمار آنها ترکمن داخل شد، یعنی شبیه ترک».[ابوریحان بیرونی، ۱۹۶۴:۱۹۳: نقل قول توسط آغاجانف، ۱۹۷۷،۸۶]. زمانی بس طولانی ترکمن را« ملتی با منشاء اوغوز» ضمن پیوند دادن شکل گیری آنها مخصوصا با این ملت، می نامیدند. اکنون دیگر هیچ کس چنین فرمول بندی‌های آثارخاص پایان ۱۹۴۰- آغاز سالهای دهه ۱۹۵۰، ازنوع منتقدین« تئوری بورژوایی» درباره کوچ ترکمنها از شرق (اوغوزها) بعنوان «اراجیف علم نمای پان ایرانیستها ارتجاعی و اربابان آمریکایی آنها» بکار نمی برد [روسلیاکف ،۱۹۵۰].
ظاهرا توجه به برخی فاکتها بیشتر سازنده است. ازجمله که گ.پ. واسیلییف [۱۹۷۷:۹۷] تاکید می کند که «محمود کاشغری به این ناهمگونی اوغوزها اشاره کرده است، ضمن تذکراین که “غزها… با ایرانی ها آمیخته شدند”» [ مطالبی درباره ترکمن و ترکمنها.جلد یک،۱۹۳۹:۳۱۰: نگاه، آغاجانف.۱۹۶۹]. پژوهشهای مردم شناسی گ.پ. واسیلییف سهم ارزنده ای را در این پروسه قبایل محلی باستانی و ملتها ادا کردند [واسیلییف.۱۹۷۷]. درباره این، مثلا معماری سنتی جمعیتهای ساکن و ماندگار گواهی بر این امر است [ لوین، عوض اوف، لوگاچنکووا،۱۹۵۳، لوگاچنکووا ۱۹۵۹؛ آندریانف، واسیلیوا، ۱۹۵۷؛ واینبرگ، ۱۹۵۹]. جواهرآلات عالی و باشکوه و به همان اندازه منحصر بفرد ترکمن با چنین ملیت‌های باستانی و سده‌های میانه تطبیق زیادی پیدا می کنند [ واسیلییف،۱۹۷۳: ۸-۹، همانجا، ۱۹۷۷: ۹۸-۹۷]. س.پ.تولستوف درباره شباهت اجزاء جداگانه پوشاکها و هنر تزیینی و کاربردی ملتهای منطقه ولگا با مردمان آسیای مرکزی که در منطقه دریای آرال زندگی می کنند،بسیار نوشته است.
آنطورکه پیش نویس مقاله س. آلیموف که سال ۱۹۳۵ را تاریخ گذاشته است، اشاره می‌کند «مقایسه‌های مردم شناسی ولگا- آمودریا» آنجاییکه س.پ.تولستوف می‌گوید که این ایده‌ها در دهه سالهای ۱۹۲۰ ضمن مطالعه منطقه تروخان پیدا شدند، او متوجه اشتراک فرهنگ مادی چوواشها، ماری‌ها، اوتمورت ها و ترکمنها شد[ آران.ف. ۱۸۶۹ ]. همچنین در پیش نویس‌ها پیش بینی‌های کتاب سرگی پاولوویچ درباره  مناسبات خوارزم با شرق اروپا بجا مانده است، که تا حدی، در مقالاتی، مانند«جشن سال نو” کلنداس” نزد مسیحیان خوارزم (القالندس، قالندس یا کلنداس سالگرد تعطیلات سال نو مسیحیان خوارزم در خراسان شمالی در قرن ششم آغاز شده است. ویکیپدیا. مترجم) و «نارتسی‌ها» و «ولخه‌ها» در «دانوب» تجسم یافتند [ آران.ف .۱۸۶۹ . نگاه. آلیموف ،۲۰۰۷:۱۳۹]. به عقیده و.ن.بلیتسر [۱۹۵۱]، کلاه دخترانه باشقیرها و چوواشی‌ها که وجه مشترک بسیاری با کلاه دخترانه ترکمنها دارند، به طرز شگفت انگیزی با سکه های نقره ای تزیین شده و دارای تاج نقره ای گنبدی شکل با آویزها [ واسیلییوا، ۱۹۷۷ “۹۸]، میتوانند پیش نمونه کلاه نظامی اسکیتی‌ها باشند.
زبان ترکمنی با چنین همکاری‌های مشترک فعال متضاد نیست. بنحویکه در یکی ازآخرین اثر مشهورترین کارشناس زبان ترکی و ترکمنی اِ.آ. گرونینا می نویسد: «لازم است به غنای واژگان زبان ترکمنی تاکید کرد: این غنای زبان در شرایط تماس‌های مشهود بین‌‌ زبانها و بین قبیله‌ای پدید آمد و در طول تاریخ ملت ترکمن در معرض نفوذ «پروتستانی» قرار نگرفت. در زبان فولکلور ترکمنی غنای بیشماری که در زبانهای اهداکنندگان از دست رفته اند، نهفته شده ‌است. خود مطالعه واژگان می‌تواند مطالب جالبی را به آنچه که تصویری از جهان نام دارد ارائه دهد» [ گرونینا،۲۰۱۴]. شواهد و قراین باستانی پیش از اسلام، تا حدود زیادی ریشه‌های کشاورزی برخی عناصر اعتقادات مذهبی، فرهنگ، آیینها و آداب ترکمنهای کنونی گویا و بارز هستند [نگاه، مثلا: باسیلوف،۱۹۶۳،۱۹۷۰]. نتایج تیپیک و نشانه شناختی کشفیات باستان شناسی نیمه دوم سده بیست و آغاز سده بیست ویکم در سرزمین ترکمنستان [نگاه.برای نمونه: ساریانیدی،۱۹۹۰،۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ماسون، کیرچو، ۱۹۹۹؛ پیلیکو، ۲۰۰۱، کیرچو ۲۰۰۸؛ دوبووا،۲۰۱۳ و بسیاری دیگر]، ازجمله، ریشه‌های عمیق فرهنگ مادی و معنوی جمعیت کنونی کشور را نشان می‌دهند. مشارکت مؤلفه‌های متنوع و چندزبانه در ترکیب ملت ترکمن حکایت از نام های قبیله‌ای، گروه‌های متنوع خاص این ملت دارند. برای نمونه، نام هایی همچون کِنِگِس و چغتای بین ساقارها، قارلیق بین آرا‌باچی، قیپچاق بین آلی- اِلی و دیگران حاکی از مشارکت مردمان غیر اوغوز در جامعه قومی ترکمن در دوران حرکت جمعی اوغوزها بسوی غرب است (رشیدالدین، ضمن برشمردن نام هایی که به خویشاوندان اوغوز پیوستند، از بین آنها قیپچاق‌ها و قارلیق‌ها را نام می برد [مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها.جلد یک :۴۹۴]. ابوالغازی همچنین معتقد است که خویشاوندان ملحق شده اند[ کونونوف،۱۹۵۹:۴۳-۴۴،۵۱ ]). ممکن است که نام سده‌های میانه خلج (در نزد رشیدالدین و ابوالغازی – قالاچ است) قوم اِلِچ باشد که گروه کوچک ترکمن در منطقه خوجامباس است، که خود را از نسل جمعیت بومی ترک زبان باستانی می شمارند [وینیکف،۱۹۶۲:۹۰-۹۱].
بخشی از گروه اِلِچ منشاء خود را با کرانه‌های دریای خزر، جاییکه در سده میانه، طبق روایت یادداشتهای آ.جیکییف، قبیله ترک اِلِش زندگی می کرد، پیوند می‌دهند [جیکییف،۱۹۶۱:۳]. ابوالغازی اشاره می‌کند که شمار قبل توجهی از خلج‌ها (قالاچ) در خراسان مستقرشده اند [کونونوف،۱۹۵۸:۴۶؛ واسیلیووا ،۱۹۷۷:۹۷]. از همین داده‌های آورده شده محققان تلاش می کنند نتیجه گیری‌های مختلفی را بگیرند. بنحویکه آ.جیکییف در پایان نامه دکترای خود اشاره می کند که « قومیت “ترکمن” تنها پیشامدی در تاریخ اتنیکی است و نه مرجع و منبع اصلی آغاز شکل گیری تبار قومی».
او در تاریخ اتنیکی ترکمن تفکیک «قوم‌های دوره باستانی و قوم‌های دوره‌های سده میانه» را امکان پذیر می‌داند. آکادمیسین فرهنگستان‌ علوم ترکمنستان تاکید می کند که در شکل گیری ترکمنهای سده میانه نقش تعییین کننده ای را قبایل ترک، بویژه اوغوزها ایفا کردند، اما «رخنه ترکهای باستان که در مرزهای دوران قدیم و نو آغاز شد و طی سده های بسیاری ادامه داشت، در سده یازده به ایجاد جامعه اتنیکی نوین» ملیت ترکمن منجر شد [جیکییف ،۱۹۹۱]. یکی از جدی‌ترین پژوهشگران مردم شناسی ترکمن گ.ای.کارپف که در سالهای جنگ کبیر میهنی از رساله علمی خود دفاع کرده، می‌نویسد: «ترکیب کنونی ترکمنها- نتیجه آمیختگی اتنیکی متنوع طولانی است که در جریان  برخوردهای نظامی- سیاسی و مبارزات اقتصادی نه تنها بین قبایل جداگانه ترکمن، بلکه با مردمی که آنها را احاطه کرده بودند حاصل شد… [این امر] با پردازش اسناد و مدارکی  که بوسیله ما (کتبی یا شفاهی) از سازمانها و تشکیلات قبیله ای ترکمن جمع آوری شده اند تایید می‌شود. این منابع می‌گویند که مردم ترکمن بلحاظ تاریخی از ایرانیان کوچ نشین باستان، ترک- مغول و دیگران، اما  با برتری و تسلط عناصر ترکی بوجود آمده‌اند. از پاره ای گروه‌های متنوع اتنیکی … در برابر چشمان ما  ملت ترکمن بوجود آمد که جزو عضو برابر حقوق در خانواده بزرگ خلقهای اتحاد شوروی شد» [ کارپف،۱۹۴۲].
م.دوردیف (۱۹۹۱) معتقد است که «ترکمنها اساس اوغوزها نیستند»، همچنین نادرست است به اینکه ترکمنها کوچ نشینان دامپرور بودند. مولف معتقد است هر دوی این پیش فرض‌ها «کارمی‌کنند» بر روی نظریه‌ای درباره اتنوگرافی غیر بومی ترکمنها، که مبحث مبادی نژادی مردم را با نفوذ ترکهای کوچ نشین به ترکمنستان مرتبط می سازند. م.دوردیف بویژه تاکید می کند که ترکمنهای روزگار باستان در سنن، پرورش اسب و قالی بافی خود بازتاب یافته‌اند. گ.ی.مارکف همچنین همواره از ایده مشارکت درقوم شناسی و گفتار در پیدایش نژادی ترکمنها چه بمثابه برزگران بومی وچه مردم دامداری مختلف دفاع کرده است [مارکف،۲۰۱۴].
ت.آ.چانکو ثابت کرد که ترکمنها نه دامدار، بلکه دامدار- کشاورز هستند [نگاه. برای نمونه:چانکو،۱۹۶۴]. بطورکلی، میتوان ادعا کرد همانطورکه گ.پ. واسیلیوا [۱۹۷۷] این کار را انجام داد، که همه مجموعه داده‌های مردم شناسی حکایت از بهرحال وجود ترکیب اتنیکی ترکمنها ازسه لایه اصلی دارند: بومی باستان؛ ترک نخستین و اوغوزی؛ قیپچاقی. نخستین مبانی گفتار در پیدایش نژادی (قوم شناسی) ترکمنها را ایرانی زبانهای بومی باستان اقوام داها- ماساگتها (از تیره سکایی نیمه صحرا گرد در آسیای میانه.ویکیپدیا.مترجم)، سارومات آلانهای استپها و ساکنان دولتهای باستانی- مرگوش، پارتها و خوارزم گردآوری کردند(۵).
در میانه هزاره نخست، در استپهای خزر ترکهای اولیه ، و در سده‌های نُه و یازده غزها(سلجوقی) که نقش مهمی را در مبحث مبادی نژادی (قوم شناسی) این مردم ایفا کردند، ظاهر می‌شوند. پروسه شکل گیری ملیت ترکمن بطورکلی در سده پانزده هنگامیکه پس از استیلای مغول اتحادیه قبیله‌ای نوین سازمان یافت و در ترکیب خود قبایل ترک دارای منشاء غیر اوغوزی، از جمله قیپچاق‌ها را وارد کردند، به پایان رسید. در رابطه با ترکمنها برای حل موضوعات پیدایش نژادی (قوم شناسی) اغلب به داده‌های انسان شناسی مجذوب می‌شوند که بطور کلی کمتر توسط متخصصین رشته های علوم انسانی در مطالعه سایر خلقها صورت می گیرند.
این که ریشه‌های ملت ترکمن به عمق دوران باستان باز می گردند را ل.و. اوشانین ، نخستین کسی که مطالعات انسان شناختی جدی مردمان آسیای میانه را انجام داد، نوشته است [اوشانین،۱۹۲۶؛۱۹۲۸]. برای مقاله او درباره «دیرینگی هزاره‌ای ترکمنهای درازسر و راه های ممکن منشاء آن آشنا است. تجربه اثبات منشاء اسکیتی- سارتی ملت ترکمن» [۱۹۲۶]، که عنوان آن خلاصه ای کوتاه از محتوی آن است. لئو واسیلیویچ این حقیقت که ترکمنها در عمل بطور میانگین تنها شاخص مردمان درازسر در آسیای میانه هستند، خویشاوندی آنها را با اسکیتها و سارمتی‌ها می‌بیند. اما تحقیقات انسان شناختی در همه گوشه و کنارهای زمین بارها ثابت کرده است که ایجاد یک خویشاوندی یا تفاوت ملتها از روی یک نشانه و ویژگی حتی در خود چند پارامتر را نیز جمع داشته باشد، غیر ممکن است.
عوامل تصادفی بسیاری می‌توانند در تغییر پذیری و ناپایداری ویژگی‌ها و علایم مورفولوژِیکی تاثیر بگذارند. و تا آنجاکه به شاخص سر مربوط می‌شود، آنگاه همه مجموعه داده‌های موجود نشان می‌دهد که همه مردم باستان تا ساختار اقتصاد تولیدی به اصطلاح «انقلاب نوسنگی» همانا درازسر بودند. قلمرو آسیای میانه و ترکمنستان ازجمله استثناء نیست.
نخستین جمجمه‌های پهن در آثار تپه سیلک و تپه حصار در ایران ثبت شدند[ والویس،۱۹۹۳؛ کروگمان،۱۹۴۰]. چرا سر برخی از مردم «به ناگهان» بیشتر گرد می شوند، یعنی عرض آن بتدریج شبیه طول آن می‌شود؟ در گروه‌های معاصری که گهواره کودک استفاده می کنند (یعنی زمانی که همچنین تغییر شکل مصنوعی وجود دارد، اما نوع دیگر- به اصطلاح «گهواره‌ای» یا به عبارت دیگر«با پشت گردن مسطح») مواردی وجود دارند که عرض سر (بویژه بین کودکان) تقریبا برابراست، و در مواد استثنایی حتی درازتر.
واضح است که این امر به علت تغییراتی در پروسه‌های رشد مرتبط است. دلیل این تغییرات را پژوهشگران در فرایندهای  مختلف مشاهده می کنند. آنطور که  مطالعات و.و. بوناک [۱۹۲۷]، آ.والا [والویس،۱۹۳۹]، ای. شویتسکی [شویتسکی،۱۹۵۰] و م. کاپیری [کاپیری،۱۹۶۱؛۹۵-۱۱] نشان دادند، از یک سو این امر در بسیاری با گسترش وسیع مهاجرتها و مرتبط با دورگه شدن آن گروه هایی که پیشتر بین خود تماسی نداشتند، همراه است. از سوی دیگر، فاکتوراکولوژِیکی نیز مهم بود. بنحویکه پ.واسال[ واسال،۱۹۵۷] وابستگی سرزمینی پهن سرها را با خروج گرانیت‌ها در سطح زمین، و در مجموعه ای معروف از آثار ت.ای. آلکسیوا، همکاران و شاگردان او[ نگاه، برای نمونه، آلکسیوا،۱۹۶۸: ۱۶-۱۸؛ ۱۹۹۸: ۵۱-۴۵ و غیره] روشن کرده بود. به ارتباط و وابستگی مستقیم بین وجود آب و غذا نزد انسان اغلب مواد معدنی زمین با پهن سرها و همچنین با بلندی و عرض صورتها تاکید می شود.
همانا از برکت رشد کشاورزی، کمیت آنها شروع به افزایش غذای مردم دوران نوسنگی کرد. شواهد ضمنی همانا چنین پیوندهایی آن فاکتی است که پهن سرها دربین گروه‌های صرفا دامدار بسیار دیرتر از دربین کشاورزان ظاهر می‌شوند. احتمالا میتوان تصور کرد که همه فرایندهای برشمرده شده که، به نظر متخصصان، به سرپهن شدن می انجامند پیش از همه در قلمرو کهن ترین مراکز تمدن صورت گرفته اند. بعید نیست که مجموع تاثیر آنها منجر به شتاب این فرایند شده که اغلب در درجه نخست در خاور میانه، دوران ساز نامیده شده است. لازم است اشاره کرد که شیوه زندگی کشاورزی که معلول خود را از جمله در آغاز شکل گیری شهرها دارد (که در حکم یکپارچه کننده  گونه گوناگون داده‌هایی، که دربرگیرنده ژنتیکی، بیولوژِیکی با قلمرو گسترده است) بوضوح در سطح وسیع، به رشد شدید سر در عرض و چنانکه باید گرد شدن آن، یعنی سرپهن شدن مساعدت کرد. بدون بحث در مورد دیگر پارامترهای انسان شناسی، توجه را به آنکه سر ترکمنهای کنونی چگونه هستند جلب می کنیم. به عنوان مثال، در بین آنهایی که [یوبووا،۱۹۸۹،۱۹۹۶؛ دوبووا، بابکوف، ۲۰۰۳] در مناطق مختلف ترکمنستان، در منطقه آستاراخان و در ناحیه استاوروپل تحقیق شده اند (در مجموع ۱۰۶۳ نفر بزرگتر از بیست سال)، ترکمنهای دراز سر در ۲۰/۴ درصد مورد، سر و جمجمه درازان در ۵۳/۶ درصد مورد و پهن سران در ۲۵/۷ درصد مورد روبرو شدند. روی هم رفته سه نفر (۰/۲۸ درصد) بیش از حد پهن سر پیدا شد. در عین حال در بین ازبکها، مطالعاتی که توسط مولف در ازبکستان و تاجیکستان انجام گرفت، تنها هفت نفر (۱/۱ درصد) درازسر، ۶۶ نفر (۱۰/۷درصد) جمجمه دراز، اما در عوض ۴۲۰ نفر (۶۸/۳ درصد) پهن سر، و ۱۲۲ نفر(۱۹/۸ درصد) بیش از حد پهن سر هستند. پهن سر مردمانی بشمارمی روند که در آنها شاخص سر (یعنی عرض اعلام شده در درصد طول آن ) مساوی ۸۰ است.
در گروه‌های جداگانه ترکمن شاخص سر تغییر می کند از ۷۲/۴ ( ترکمنهای سالار) تا ۸۱/۸ (ترکمنهای آبدال منطقه آستاراخان) (شاخص میانگین برای همه گروه ها-۲/۷۷ است)، و در قیرقیزها از ۸۳/! تا ۸۵/۵ ( میانگین – ۸۴/۵) است. بطور میانگین ترکمنها بیشتر دراز سر هستند تا قزاق‌ها (۸۵/۱)، ازبکها (۸۵/۸)، تاجیکها (۸۵/۴)، پامیری‌های مردمان شرق ایران [یک گروه قومی ایرانی تبار که در ولایت خودمختار کوهستانی بدخشان واقع در جنوب غرب تاجیکستان است. ویکیپدیا. مترجم] و یگناب‌ها ( ۸۴/۵ و ۸۳/۶ به نسبت) [یغناب یا یگناب‌ یکی از اقلیتهای قومی تاجیکستان و آخرین حاملان زبان سغدی باستان. ویکیپدیا. مترجم ].
قبایل ترکمن مانند چوودورها (۳۱/۸۰) و ایگدیرها (۹۰/۸۰) که هم در مناطق شمالی ترکمنستان و هم در مناطق جنوبی روسیه زندگی می کنند بیشتر سر پهن  دارند تا تکه ها (۳۱/۷۶)، یمودها (۶۷/۷۶) و ارساری‌ها (۶۳/۷۶). داده‌های ارائه شده نشان می دهند که ترکمنها علیرغم سمت کلی تغییرات دوران ساز، و امروزه در فرم سر از همسایگان خود تفاوت دارند. و در عین حال اگر شاخص سر را از علابم حذف کنیم، طبق آن با گروه هایی تشبیه می‌شوند، و در این صورت تصویر قدری متفاوت خواهد بود و آنطور که به نظر می رسد، وضعیتی نزدیکتر به واقعیت را بازتاب خواهد داد. همین طور باز در سال ۱۹۷۴ و.پ. واسیلییف به این نکته توجه کرد که ترکمنها می‌توانند به مردم پامیرغربی نزدیک باشند [آلکسییف،۱۹۷۴،۱۹۷۴ آ].
شباهت های پالئوآنتروپولوژِیگی (۶) این گزینه، صحیح تر بگوییم بنیاد یوروپوئید (اروپایی نژاد. مترجم) آن (زیرا ناخالصی مونغولوئید [مغولی،شبیه مغول،وابسته به نژاد مغول،زردپوستی. مترجم] در ترکیب ترکمنها دیرتر ظاهر شد) میتواند در یافته های دوران نوسنگی و برنز مناطق جنوبی ترکمنستان مطالعه شود.
برپایه تجزیه و تحلیل داده‌ها در مورد انسان شناسی جمعیت کنونی آسیای میانه ان.آ. دوبووا به این نتیجه می رسد که مردمی که در مناطق کنونی جنوب ترکمنستان، ازبکستان و جلگه های تاجیکستان در دوران نوسنگی زندگی می کردند مشابه همدیگر بودند. دیرتر به احتمال قوی در دوران برنز شکل گیری گزینه‌های مختلف درون این جامعه سابقا همگون روی می دهد: در مناطق جنوب ازبکستان و تاجیکستان مردمی که متفاوت از مناطق غربی تر با صورت کوتاه تر هستند ظاهر می شوند. این گزینه که برای مردم کنونی توصیف شده، باریک  اندام جنوب تاجیکستان نامیده شد [پستریاکف، ۱۹۷۵،۱۹۸۰؛ دوبووا،۱۹۷۸،۱۹۹۶ و غیره].
ت.ک.حوجایف ، ضمن تشریح مردم دورانهای برنز مناطق جنوبی آسیای میانه، به چنین استنتاجی نیز می رسد [۱۹۸۱،۱۹۸۳]. در واقع تفاوت اصلی مردم جنوب غربی (مناطق جنوبی و کوه های تاجیکستان) از جنوب شرقی (جنوب ترکمنستان) همانا شاخص سر است. از این رو آنطورکه م.گ. لِوین باز در سال ۱۹۴۷ اشاره کرد، «مسئله ترکمنهای دراز سر می تواند یکی از جالب ترین مسائل انسان شناسی آسیای میانه» بشمار برود. آ.ای.یارخو [۱۹۳۳] از نقطه نظر ل.و. اوشانین بر پیدایش و منشاء آن پشتیبانی کرد. م.گ.لِوین [۱۹۴۷] و ت.ن. دونایوسکایا [۱۹۶۳] بر آن بودند که ترکمنها در مجموع پهن سر هستند، اما با نوارپیچ کردن های مخصوص در دوران کودکی، آنها بطور مصنوعی سرها را درازتر می کنند. آ.پ.پستریاکف [۱۹۶۴]، که همه مدارک و اسناد موجود ادبی و خاص را که  در قره قالپاقستان(غاراغالپاقستان) جمع آوری شدند، مورد تجزیه وتحلیل قرار داد و به این نتیجه رسید که بخشی از ترکمنها در اصل خود درازسر هستند و سر را تغییر شکل نمی دهند.
دیگر اعضای گروه از بدو تولد سر دراز یا سر پهن دارند و با باند پیچی بلند مخصوص، آنرا درازتر می کنند. گروه سوم همچنین درازسر هستند اما اعضای آن درهرصورت سر را  نوارپیچ می کنند، تا گرایش اولیه  به درازسران را تقویت کنند.
نویسنده آثار حاضر، که تغییر پذیری قطر سرها و ارتباط متقابل شاخص سر با سن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، همچنین به نفع استنتاج آخری گرایش دارد [دوبووا،۱۹۷۸،۱۹۷۸آ، ۱۹۸۵،۱۹۹۶]. مطالعه اسناد و مدارک نوین سده های میانه از مناطق شمال غربی ترکمنستان که توسط اُ. بابکف [۱۹۸۸] انجام گرفت، حضور شمار قابل توجهی از پهن سران را در آنجا نشان داد. اسناد و مدارک دوران برنز از جنوب شرقی صحرای قره قوم [غاراغوم] (آثار گونور تپه در استان ماری [مرو] ترکمنستان) نشان دادند که تغییر شکل فرق سر- پشت گردن سرها  بطور گسترده در این منطقه در هزاره دوم پیش از میلاد رایج بوده است [دوبووا،۲۰۰۴،۲۰۰۴آ،۲۰۰۶]. این امر حد اقل در ۱۰۰۰-۹۰۰ سال پیش از آن در مناطق شمالی آسیای میانه و تقریبا در ۱۵۰۰ سال پیش در سیبری و آسیای مرکزی ظاهر شد.
در حال حاضر ما شواهد انسان شناختی از اشاعه  تعمدی تغییر شکل سر در مناطق صحرایی اورآسیا تا اواسط هزاره پیش از میلاد نداریم [ حوجایف،۱۹۶۶،۲۰۰۰،۲۰۰۶]، که امکان دهد از امکان گسترش رسم تغییر شکل سر در مناطق صحرایی اورآسیا از مرکز مرگوش (فرغانه یا مرو باستان.مترجم) جنوبی صحبت کنیم. بدون تردید پیدایش هم زمان  این رسم در مناطق مختلف امکان پذیر است. مهمتر از همه آنکه اعمال شیوه گونوری تغییر شکل سر زیاد شکل سر را تغییر نداد، هرچند بطور مشخص پیامد های موفورلوژیکی صریحی را داشت. نمی توان رد کرد که با گذشت زمان این سنت زندگی توانست به تاثیر آگاهانه سر کودک تبدیل شود.
ترکمنهای کنونی دیگر این چنین گسترده این سنت را بکارنمی برند. با این حال، گروه های جداگانه ای از آنها بطور قابل توجه ای سر درازتری دارند تا دیگر گروه ها. اما آداب باستانی ای که آنطورکه ما اکنون می دانیم، حداقل ریشه خود را در هزاره دوم پیش از میلاد دارد (وشاید هم در زمان‌های پیشتر) در عمل در سراسر مناطق ترکمنستان حفظ می شود، و وجود آن بیشتر به ترجیحات اجتماعی است، و به وابستگی های قبیله ای والدین بستگی ندارد. جمع بندی و تعمیم همه داده‌های  موجود در ادبیات و جمع آوری شده در زمینه ی روش هم شکل انسان شناختی ترکمنهای کنونی، که هم در ترکمنستان و هم در قره قالپاقستان (غاراغالپاقستان) [ریسنازاروف،۱۹۸۸]، افغانستان [دِبِتس،۱۹۶۸،۱۹۸۰، ۱۹۹۶]، استاوروپل و استان آستاراخان[ بابکف، دوبووا،۱۹۸۹؛دوبووا،بتبکف،۲۰۰۳] زندگی می کنند امکان نتیجه گیری‌های مهمی درباره اجزاء انسان شناسی، که ملت ترکمن را شکل می‌داد، ارائه دادند [دوبووا،۱۹۸۹]. طبق همه علایم رتبه تاکسونومی (علم رده بندی، آرایه شناسی، فرایند طبقه بندی.مترجم) بالا برای منطقه آسیای میانه، ترکمنها در سطح بسیار زیادی متفاوت هستند. حتی ترکمنهای ترکمنستان از لحاظ انسان شناختی  نمیتوانند به لحاظ ویژگی‌های سیمای ظاهری خود همگون بشمار بروند (چنانچه علایم هم توصیفی وهم اندازه گیری را در نظر بگیریم). در گروه‌های مختلف منطقه ای و قبیله ای ترکمنهای کنونی بطور متفاوتی لایه‌های انسان شناسی که در ترکیب این ملت وارد شدند تجسم یافته اند. به این ترتیب لایه دوران نوسنگی (درازسری با قطرهای طولی و عرضی بزرگ، سیمای بلند و باریک، با تظاهر ملایم برجستگی، نیمرخ و نمایه افقی تیز، بینی بالا وباریک با استخوان بینی برجسته و خوش اندام بودن کلی اسکلت) تقریبا در همه گروه‌ها قابل تشخیص اند، اما در نخورلی، غوباداغلی، آتا و مِجِوورها بشدت آشکار و بدیهی هستند. ردیابی و تحقیق همه این اجزاء انسان شناسی در ترکمنهای ازبکستان، گروه های استاوروپل، چوودورها، آُلام، اِلِچ و همچنین در برخی گروه های ارساری‌ها دشوارتر است.
در گروه های برشمرده شده، مانند ارساری‌های تاجیکستان خطوط خاص مردم صحرایی باستان بروشنی ظاهر می شوند (قطر بزرگ طولی و عرضی، سردرازی و پهن سری، چهره نسبتا بلند و پهن، پیشانی شیب دار با بالای ابرو بشدت برجسته، بزرگ و گاهی اوقات قطر بسیار بزرگ آرواره پایین)، که بدون شک وارد ترکیب اوغوزها شده است.
همانند گزینه پیشین، این اجزاء انسان شناسی در سطوح مختلف در ترکیب عملا همه ترکمنها مطالعه می شوند. تفاوت بارزچنین گروههایی مانند اِلِچ، ارساری تاجیکستان، ترکمنهای نورات (در ازبکستان . مترجم)، چوودورهای خوارزم و آبدال های منطقه آستاراخان از دیگر گزینش‌ها تظاهر آشکار ویژگی‌های مغولی است. علاوه براین، نمیتوان اشاره نکرد که آرواره بی اندازه تنومند پایین (اِلِچ ۴/۱۴۴؛ تکه۲/۱۱۵ میلیمتر) بعنوان یکی از خصایص بسیار خودویژه جمجمه‌ها از گورستان دوران نوسنگی تومِک – کیچیجک ذکر شده که به حاملین فرهنگ و تمدن کلتمینار تعلق داشتند [یابلونسکی،۱۹۸۶]. استنتاجات انجام شده طبق  نتیجه مطالعه مردم کنونی، توسط مطالب پالئوتروپولوژیک (۷) تایید می شوند. همه داده‌های موجود همکاری مداوم  گروه‌های صحرایی کلان و بزرگتر را با کشاورزی نشان می دهند [ گینزبورگ، تروفیموف،۱۹۷۲؛حوجایف ،۱۹۸۱،۱۹۸۳].
در عین حال این همکاری مشترک (باز در دوران نوسنگی) که بطور نیرومندتری در مناطق شمالی ترکمنستان مشخص شدند، نمودار می شود [ گینزبورگ، تروفیمووا،۱۹۷۲، یابلونسکی،۱۹۸۶]. آنطورکه ت.ک.حوجایف در آثاریاد شده نشان داه بود، در مناطق جنوبی تر جمعیت عظیمی دیرتر، نه زودتر از دوران برنز در مناطق شرقی‌تر (جنوب ازبکستان) و در شبه جزیره کراسنوودسک ظاهر می شوند.
طبق داده‌های اُ. بابکف [۱۹۷۶،۱۹۸۳] و گ.گلدییف [۱۹۸۶]، این جمعیت به جنوب ترکمنستان، ظاهرا در دوران زودتر از سده میانه آمده است. میتوان دو مسیر پیشروی آنرا – در امتداد ساحل دریای خزر و در طول آمودریا ردیابی کرد. مطالعات اشاره شده  در گونورتپه ترکمنستان، بااطمینان امکان دادند ادعا کنیم که جزء عمده  مردم جنوب شرقی قره قوم (غاراغوم) جمعیت کشاورزی دوران نوسنگی بودند، که بیشتر در مناطق جنوب و جنوب غربی در رابطه با دلتای قدیمی رود مرغاب، از جمله در دامنه های شمالی کوپتداغ زندگی می‌کردند.
علاوه بر این، همانا این اثر تاریخی شواهد تکمیلی مشارکت جمعیتی از دره رود اندوس( تمدن دره سند یا تمدن هیراپن) در ترکیب مردم ترکمنستان در دوران برنز، بهمراه داشت [بابکف و دیگران، ۲۰۰۱؛ دوبووا، ۲۰۰۸ ،۲۰۱۱]. بدین ترتیب، نتیجه گیری‌های ت.آ. تروفیموف [۱۹۶۱] درباره مشارکت مردم ودداها(پروتوآوسترالویید) در فرایندهای انسان شناسی در منطقه مورد مطالعه که بارها مورد انتقاد قرار گرفتند تایید می شوند [آلکسییف،۱۹۷۴، یابلونسکی،۱۹۸۶،۱۹۹۶].

توضیحات:
۱- TheWorldFactbook: //https://www.cia.gov/library/‎ publications/‎ the-world-factbook/geos/ir.html.‎
۲- http://www.rferl. org/content/article/۱۰۹۶۳۰۶.html http://en.wikipedia. org/wiki/‎ Turkmen_in_Pakistan-cite_note-RF-۲.‎
۳ -TheWorldFactbook], составляет ок.‎ ۴–۵% общего числа.‎ Фронт иракских туркмен в Ираке оценивает их численность в ۱۰% населения или ۳ млн чел.‎
۴- نبرد دندانقان نبردی بود که درسال ۱۰۴۰ (۸ رمضان ۴۳۱ هجری قمری) میلادی بین سلجوقیان (تغرل سلجوقی) و پادشاهی غزنوی (مسعود غزنوی) روی داد که به پیروزی سلجوقیان انجامید. در نتیجه این نبرد سلطه غزنوویان بر خراسان پایان یافت. ویکیپدیا. مترجم.
۵- در برخی نشریات از جمله در اینترنت، اشاره می شود که این کار در سال ۱۹۴۰ انجام شده است. مولف از رسالات علمی دست نوشته‌ای استفاده کرد که در کتابخانه علمی دانشگاه دولتی مسکو بنام و.و. لمونوسف حفظ می شوند و سال ۱۹۴۲ قید می شود.
۶- انسان شناسی تاریخی قومی وبخشی از انسان شناسی فیزیکی یا انسان شناسی زیست محیط است که تکامل انسانها را براساس توسعه ویژگی های خاص انسان و بازسازی خطوط نسبت تکاملی در خانواده با مطالعه  بقایای فسیلی، باقی مانده اسکلتها، ابزار سنگی، مصنوعات و محل سکونت را بررسی می کند.ویکیپدیا. مترجم.
۷- انسان شناسی فیزیکی که تکامل انسان را براساس بقایای فسیلی مطالعه می کند. ویکیپدیا. مترجم.

به علت زیاد بودن منابع کتابشناسی این مقاله بناچار نه به همه آنها بلکه به برخی از آنها بطور کوتاه اشاره می‌شود.
– ابوریحان بیرونی.۱۹۶۴: الجماهر فی معرفة الجواهر. آ.م. بلنیتسکی.حیدرآباد ۱۳۵۵.
– آغاجانف س.گ. ۱۹۶۳. مطالبی نوین درباره منشاء ترکمنها.نشریه فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسیالیستی.شماره دو سال ۱۹۶۳.
– آغاجانف س.گ. مقالات تاریخ اوغوزها و ترکمنهای آسیای میانه در سده های یازده- سیزده.عشق آباد،۱۹۶۹.
– آغاجانف س.گ. اتیمولوژی سده های میانه نام « ترکمن»// مسائل قوم شناسی ملت ترکمن.عشق آباد،۱۹۷۷.ص.۹۴-۸۶. آغاجانف، کارریف، ۱۹۷۳.
– آغاجانف، کارریف، روسلیاکف،۱۹۷۷؛ آغاجانف س.گ. کارریف آ. روسلیاکف آ.آ. مسائل قوم شناسی ملت ترکمن ( بررسی مختصرتارخ نگاری) / مسائل قوم شناسی ملت ترکمن. عشق آباد.۱۹۷۷.ص.۲۹-۵.
– آلکسیف و.پ. کهن ترین جمعیت اروپایی نژا د(یوروپود) آسیای میانه و اخلاف آن / مسائل انسان شناسی قومی و مورفولوژی انسان.۱۹۷۴.
– آلکسیف و.پ. جغرافیای انسان. ۱۹۷۴.
– آلکسیفوا ت.ای. محیط جغرافیایی و بیولوژی انسان. ۱۹۷۷.
– آلکسیوا ت.ای. سازگاری انسان در محیط  های مختلف زیست محیطی زمین.(جنبه های زیست شناسی). ۱۹۹۸.
– آلیموف س.س. در مسیر« تاریخ باستانی ملتهای شوروی»: صفحات کم معروف بیوگرافی علمی س.پ. تولستووا / بررسی اتنوگرافی.۲۰۰۷. شماره ۵.ص.۱۴۴-۱۲۵.
–  آندریانف ب.و.، واسیلیوا گ.پ. تجربه مطالعات باستان شناختی- قوم نگاری  سکونتگاه های ترک شده ترکمن سده نوزده / نشر فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسیالیستی.۱۹۵۷.شماره ۲.
– آتایف.ح. ترکمنهای ایران (۱۹۳۹-۱۹۱۷) / ترکمنهای خارجی خاور (مقالاتی درباره ترکمنهای ایران،افغانستان، عراق ،سوریه، ترکیه و چین). عشق آباد: ترکمنستان، ۱۹۹۳.
– آتایف .ح. جیکیف .آ. تاریخ اسکان ترکمنها در کشورهای خارجی خاور/ ترکمنهای خارجی خاور (مقالاتی درباره ترکمنهای ایران،افغانستان،عراق ،سوریه ، ترکیه و چین). عشق آباد: ترکمنستان، ۱۹۹۳.
–  افغانستان، ۱۹۶۴: افغانستان (کتاب راهنما)۱۹۶۴ .آخراموویچ ۱۹۵۳: آخراموویچ.ر.ت.مسائل ملیتهای غیر افغانی در افغانستان کنونی.
ـ آ.ک. تاریخ اسکان قبایل ترکمن تکه و ساریق در منطقه افغانستان در سده های نوزده و بیست / مسائل تاریخ و اتنوگرافی شوروی و ترکمن های خارج / آ.اُرازف.عشق آباد،۱۹۹۰.ص.۱۶۹-۱۶۲.
–  بابایف.آ.ک. ترکمنهای افغانستان: تاریخ اسکان ، ترکیب قبیله ای، مقاله تاریخ سیاسی سالهای دهه ۳۰-۲۰. خلاصه علمی … نامزد علوم تاریخ.۱۹۸۵.
– باباکوف.اُ. توصیف انسان شناسی مردم سده میانه ترکمنهای شمال غربی / مطالب اجلاسیه درباره نتایج پژوهش های میدانی سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۴. دوشنبه،۱۹۷۶.
– دوبایف، واسیلیف، پستریاکف، ح. جایف، ۲۰۰۱: باباکف اُ. ریکوشینا گ.و.، دوبووا ن.آ.، واسیلیف س.و.، پستریاکف آ.پ. حوجایف ت.ک. توصیف انسان شناسی گورستان مقدس گونورتپه /ساریانیدی و. گورستان مقدس گونور والحاد ایرانی. ۲۰۰۱.ص.۱۳۲-۱۰۶( به زبان روسی): ص.۲۴۰-۲۱۹ ( به زبان انگلیسی).
– و.و.بارتولد. تاریخ ملتهای ترک- مغول. خلاصه سخنرانی ایراد شده برای دانشجویان انستیتوی عالی پداگوژی  کازاخستان در سال تحصیلی ۱۹۲۷-۱۹۲۶. تاشکند: انستیتوی عالی پداگوژی کازاخستان، ۱۹۲۸.
– باسیلیف و.ن. درباره بازمانده های توتمیسم در بین ترکمنها./ انستیتوی تاریخ، باستان شناسی و اتنوگرافی فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسیالیستی.جلد هفتم. عشق آباد،۱۹۶۳.ص.۱۵۰-۱۳۵.
– بروسینا اُ.ای. ترکمنهای جنوب روسیه – تاریخ و توسعه کنونی (در زمینه مطالب میدانی). ۲۰۱۳.
– بوناک و.و. جمجمه انسان و مرحله شکل گیری آن در انسانهای فسیلی و نژاد های کنونی .جلد ۴۹. ۱۹۶۹.
– واینبرگ ب.ای. تاریخ اسکان ترکمنهای سده نوزده در خوارزم / قوم نگاری شوروی.۱۹۵۹.شماره ۵.
– وامبری آ. سیاحت در آسیای میانه. بخش دو. ۱- ترکمنها از لحاظ سیاسی و اجتماعی. آ. مرزها و تقسیمات . م: ادبیات شرقی .۲۰۰۳.
– باسیلیف و.ن. فرقه های مقدس در اسلام. نشر اندیشه ۱۹۷۰.
– بلیتسر و.ن. لباس محلی اوتمورت ها.۱۹۵۱….
– واسیلیووا گ.پ. عناصر اتنیکی در ترکیب ترکمنها، طبق داده های اتنوگرافها / مسائل قوم شناسی ملت ترکمن. عشق آباد.نشر غلم، ۱۹۷۷.ص.۱۰۸-۹۵.
– واسیلیووا گ.پ.۱۹۹۰. مسائل قوم شناسی و سنن اتنوفرهنگی.
– دِبِتس گ.اف. ۱۹۶۸. پژوهشهای انسان شناسی ازبکها،ت رکمنها، خزرها، تاجیکها، فارسها و بلوچ ها. ۱۹۸۰- پژوهشهای انسان شناسی در افغانستان / داده های نوین درباره انسان شناسی شمال هند.
– آجیکف آ. ۱۹۶۱. ترکمنهای سواحل جنوب شرقی دریای خزر.
– آجیکف.آ. ۱۹۹۱. مقالاتی در مورد منشاء و شکل گیری مردم ترکمن در سده های میانه.
– دوبووا.ن.آ. ۱۹۷۸. درباره مسئله شکل گیری نژادهای پامیر- فراغانه.