ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

«
»

در توده آتش انقلاب روس ـ بخش نخست

بخش دهم از کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand»

نویسنده:
ژان فره‌ویل ـ‌ Jean Fréville
مترجم:
محمد زاهدی

توده انقلابی خود را در حزب، در پیشگامان آن می‌بیند. تاکنون صدایی نداشت: حزب به آن صدایش را می‌دهد.  کورمال کورمال در تاریکی‌ها گام بر می‌داشت: حزب راهش را روشن می‌کند. نمی‌توانست از واقعیت‌ها آگاهی پیدا کند و یک برنامه عمل برای خودش تهیه نماید: حزب به آن آگاهی می‌دهد و راهنمائیش می‌کند. نمی‌توانست به خود انضباط لازم را بدهد و شور و اشتیاق و انرژی‌هایش را هماهنگ سازد: حزب آن‌ها را در یک بلوک و یک عزم راسخ، در یک نیروی واحد مقاومت‌ناپذیر گردهم می‌آورد.‬ ‬

به آسانی می‌توان افکار و احساسات اینسا را در لحظاتی که سرنوشت او را از یک دنیا به دنیای دیگر پرتاب کرد، تصور نمود. او از میان یک آلمان پُرافاده، چکمه به پا، کلاه‌خود بر سر، آلمان کروپ، آلمان ژنرال‌ها و اشراف‌زاده‌های روستایی … گذر می‌کرد. در ایستگاه‌های راه آهن در مکان‌هایی که قطار توقف می‌کرد، اینسا بر سر در‌ها می‌خواند:  کنترل، کانون سربازان، صلیب سرخ، کماندانتور(فرماندهی) … روی سکوها، شمار کمی‌ غیرنظامی‌: سربازانی که کمرهایشان را با کمربند‌های چرمی، سفت بسته بودند، ژاندارم‌ها، معلولان، خانم‌های پرستار، افسران با عینک‌های تک عدسی و چوب تعلیم در دست … میهن بتهوون، شیلر و‌ هاینه به یک کشور نظامی، به یک سربازخانه تبدیل شده بود که با گام‌های غاز (۵۶ ـ م) حرکت می‌کرد! … در عرض یک شب دژ سوسیال دموکراسی، به‌همراه دستگاه اداریش، نمایندگانش، سندیکا‌هایش، تعاونی‌هایش، تبدیل به یک سربازخانه شده بود که در آن کارل لیبکنشت، رزا لوکزامبورگ، کلارا تسکین، … را به زندان می‌افکندند. چیزی که به آسانی برای کسی که فرآیند انحطاط را دنبال کرده، قابل پیش‌بینی بود….‬ ‬
اینسا به آینده لبخند می‌زد. هر دور چرخ، او را به فرزندانش، به توده‌های انقلابی روسیه، به کشوری که به یک آزمایشگاه عظیم پیشرفت تبدیل شده بود نزدیک‌تر می‌کرد؛ به کشوری که در آن ایده‌آل‌هایی که او از آنها در سرتاسر اروپا دفاع کرده بود به کنکرت، به دستاورد، به خلق اثر تبدیل می‌شد، که در آن توده‌های کارگر و دهقان می‌رفتند که رویاهای بزرگ‌ترین  اندیشمندان را در زندگی‌شان وارد کنند.‬ ‬
پس از یک سفر چهار روزه با توقف‌های متعدد، قطار به سواحل دریای بالتیک رسید. دریایی که رود نوا در آن می‌ریزد … در روز ۱۴ آوریل در ایستگاه استکهلم، نمایندگان سوسیال دموکرات سوئدی به پیشواز آنها می‌آیند. کلمات، بازهم کلمات، دائم کلمات که وانگهی با بی‌توجهی به آنها گوش داده می‌شود … این نبض توده‌های روس است که پیشگامان انقلاب سوسیالیستی می‌خواهند زدن آن را حس کنند!‬ ‬
در یک چشم‌انداز برفی، مهاجران بلشویک که یک احساس وصف‌ناپذیر آنها را به خود می‌فشرد (لنین بیش از ده سال پیش از روسیه خارج شده بود) در تورنئو از مرز فنلاند عبور می‌کنند. حالا دیگر مناظر آشنا، تصاویر پنهان شده در ژرفای حافظه به واقعیت‌های بازیافته می‌چسبند: سربازان روسی، خانه‌های چوبی، واگن‌های عریض، بوی چرم….‬

جنگل‌ها، افق‌های خاکستری، گستره‌های خاموش. روی سکوهای ایستگاه‌ها، گروه‌های نظامی‌مستقر هستند که مسافران به هنگام گذر آنها را مورد خطاب قرار می‌دهند.‬ ‬
یک ستوان در کنار لنین می‌نشیند. او که از طرفداران پر‌و‌پا قرص جنگ است، بحث مفصلی را به‌راه می‌اندازد. یک حلقه از شنوندگان به‌دور لنین جمع می‌شوند: سربازان و ملوانان دلایل و نتیجه‌گیری‌های لنین را تایید می‌کنند. مانند لنین، آنها نیز صلح، نان می‌خواهند و زمین را برای کسی که آن را کشت می‌کند….‬ ‬
ولی دولت موقت؟ ورود به کشور را برای دو شهروند بیگانه: پلاتن و رادک، قدغن کرده است. آیا این متصدیان انقلاب پرولتری به محض رسیدنشان به مقصد دستگیر نخواهند شد؟ کروپسکایا نگران آن است. روادید دولت موقت فقط برای به دام انداختن آنها صادر شده است….‬ ‬
در ایستگاه مرزی، بییلواستروف، والدین، دوستان، نمایندگان حزبی و کارخانه‌ها به واگن‌های خود می‌روند. اینسا لودمیلا استال را که پیش از او به روسیه رسیده بود می‌بوسد.‬ ‬
رفقا که به پیشواز لنین آمده بودند، وضعیت را برای او شرح می‌دهند. بلشویک‌های پتروگراد و مسکو تا آن لحظه از دولت موقت که جنگ تزاریسم را ادامه می‌دهد، پشتیبانی مشروط می‌کنند. در شوراها، منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی تسلط دارند. جماعت مردم که تحت القاء ایدئولوژیک آنها قرار گرفته بودند، تازه داشتند ماه عسل خود را به پایان می‌رساندند؛ ماه عسلی که آغاز تمام انقلاب‌های دموکراتیک صورت گرفته توسط طبقات هم‌پیمان شده بر ضد استبداد است.‬ ‬
لنین با دقت ولی سردرگم، به آنها گوش می‌دهد. چگونه پرولتر‌های پایتخت هنگامی ‌که لنین برای مبارزه با دولت موقت، برای صلح فوری، برای تقسیم زمین و به‌دست گرفتن قدرت آنها را فرابخواند، واکنش نشان خواهند داد؟‬ ‬
ایستگاه فنلاند، که مهاجران در روز ۱۶ آوریل کمی ‌بعد از ساعت یازده شب به آنجا می‌رسند با پرچم‌های سرخ آراسته شده است. روی سکو، جمعیتی لرزان از کارگران مرد و زن، سربازان، و ملوانان در مقابل مهاجران راه می‌گشایند و دو ردیف صف تشکیل می‌دهند، برایشان کف می‌زنند، هورا می‌کشند … توده‌ها با آنها هستند! در برابر این طغیان شور و شادی، لنین، کروپسکایا و اینسا، ژرفا و نیروی مقاومت‌ناپذیر انقلاب روس رامی‌سنجند … نه! دولت موقت هیچ کار علیه انقلاب و علیه کسانی که نماد آن هستند، نمی‌تواند بکند.‬ ‬
کارگران ذوب آهن لنین را روی دست بلند می‌کنند در حالی که منشویک‌ها، چخهیدزه و اسکوبلز، به  نام شورای پتروگراد چند کلمه برای خوش‌آمد‌گویی تته پته می‌کنند و امید این را ابراز می‌دارند که رهبر بلشویک‌ها یک «زبان مشترک» برای آنان بیابد….‬ ‬
ولی به همین زودی لنین که از همسفرهایش جدا شده بود به میدانی می‌رسد که در آن حرکت جمعیت رو به گسترش به فریادهای عظیم شادی تبدیل می‌شود….‬ ‬
نشسته روی یک خودروی زره‌پوش، در حالی که نورافکن‌ها و صدها مشعل نور خود را بر روی او می‌تابیدند، لنین نخستین سخنرانی خود را ادا می‌کند، جنگ‌افروزان را بی‌آبرو می‌کند، اظهار می‌دارد دوگانگی قدرت که بعد از انقلاب فوریه پدیدار شده، نمی‌تواند ادامه پیدا کند، توده‌ها را فرامی‌خواند که بورژوازی را سرنگون کنند و سوسیالیسم را برپا سازند.‬ ‬
خودروی زره‌پوش لنین را به قصر کشسینسکایا ـ بالرین اپرا و سوگلی نیکلای دوم ـ هدایت می‌نماید. کمیته مرکزی حزب بلشویک ستاد مرکزی خود را در آنجا مستقر کرده است. در تمام طول راه، لنین به هزاران کارگر و سرباز که در جلوی او با فریاد‌های «زنده باد انقلاب سوسیالیستی جهانی» تظاهرات می‌کردند، پاسخ می‌گفت.‬ ‬
همسفر‌های او، در یک خودرو او را به سختی از میان جمعیت انبوه دنبال می‌کننند. در قصر کشسینسکایا، لنین برنامه خود را برای رهبران بلشویک توضیح می‌دهد. در بیرون از قصر، جمعیت که پیاده‌رو‌ها و شوسه را در چشم‌انداز کامنو اوسترفسکی می‌پوشاند نام او را طلب می‌کنند. او به روی بالکن می‌رود و یک فراخوان آتشین برایشان ادا می‌نماید.‬ ‬
اگر پیشگام پرولتاریا در این نخستین دیدار دلبستگی و اعتماد خود را به لنین ابراز می‌دارد، چندین رهبر حزب تردید خود را از دنبال کردن او نشان می‌دهند: کامنف، پرزیدنت کمیته مرکزی، از نقطه‌نظر «نیمه تدافعی» پشتیبانی می‌کند.‬ ‬
فردای آن روز، لنین در برابر بلشویک‌های نماینده در کنفرانس پان روس شوراها، اهداف انقلاب را توضیح می‌دهد و تفسیر می‌کند.‬ ‬
این «تزهای آوریل»، آن‌گونه‌ای که بعدها آنها را می‌نامند، یک تجزیه و تحلیل از رویدادها می‌دهد، طرحی اولیه از آینده را ترسیم می‌کند، چگونگی رویدادهای آینده را پیش‌بینی و شاخص‌ها را مشخص می‌نماید. خصلت جنگ امپریالیستی به‌خاطر این که به‌جای دولت تزاری دولت بورژوازی بزرگ آمده است، تغییر نکرده است. آنچه مهم است این است که ذهن توده‌ها را بیدار کنیم و به آنها پیوندهای موجود بین جنگ امپریالیستی و سرمایه و غیرممکن بودن صلح دموکراتیک بدون سرنگونی سرمایه را نشان دهیم. طی نخستین مرحله، بورژوازی قدرت را در دست گرفت؛ در مرحله دوم قدرت به‌دست پرولتاریا و تنگدست‌ترین لایه‌های دهقانان خواهد افتاد. بلشویک‌ها باید با دولت موقت مبارزه کنند؛خصلت دروغین وعده‌های آن را افشاء نمایند؛ به توده‌ها یاری رسانند تا به وسیله تجربه، خود را از توهمات آزاد سازند. لنین ملی کردن زمین‌ها، ادغام فوری همه بانک‌ها در یک بانک ملی؛ کنترل تولید و توزیع فرآورده‌ها را توسط شوراها طلب می‌کند. در میان نشاط عمومی، «تزهای آوریل» اثر یک تیر تفنگ در یک خوابگاه را داشت. با وجود این، مردی که از خارج آمده بود، که طی سالیان در تنهایی اندیشیده بود، تفکر توده‌های روس، آرمان‌های ژرف و خواست هنوز گنگ آنان را وفادارانه‌تر از «واقعیت‌گراهایی» بیان می‌کرد که ادعا می‌کردند به‌نام آنان سخن می‌گویند و با رویاهای باطل خود را می‌فریبند.‬ ‬
لنین بدون این که تحت تأثیر مقاومت‌هایی قرار گیرد که تا بطن کمیته مرکزی در مقابلش قرار داشت در شوراهای حزب و نشست‌های شوراها مقاومت می‌کرد، موضع‌گیری‌هایش را بیشتر می‌نمود، هر روز از بالکن قصر کشسینسکایا سخنرانی می‌کرد، مقاله می‌نوشت.‬ ‬
اینسا سرسختانه  از تز‌های لنین دفاع می‌کرد. فردای ورودش به روسیه، کامنف را در سالن بزرگ تورید که در آن جمعیتی از کارگران و سربازان گرد آمده بودند، ملاقات نمود. آخرین باری که آنها یکدیگر را ملاقات کرده بودند، در کراکووی بود. در زمان جنگ، کامنف به سیبری تبعید شده بود. او از «تزهای آوریل» انتقاد می‌کرد، به امکان یک انقلاب سوسیالیستی فوری در روسیه باور نداشت. اینسا، در پس ظاهری سرد، از شور و شوق و اعتقاد می‌سوخت. او هیچ‌گونه تردید و قید و شرطی را نمی‌پذیرفت و کاملاً هم عقیده ایده‌ها و اعتقادات لنین بود. هیچ چیزی در مقابل فشار توده‌ها که هر روز آگاه‌تر می‌شدند، نمی‌توانست مقاومت نماید. تاریخ برای دوباره در دست گرفتن و به پایان رساندن کاری که در سال ۱۸۷۱ شورشیان کمون پاریس آغاز کرده بودند به آنها موقعیتی دیگر عرضه می‌کرد … آنها اجازه نخواهند داد که این موقعیت از دست‌شان بگریزد!‬ ‬
کامنف با لبخندی ناباورانه به اینسا گوش می‌داد. ایراداتش آتشی را که در درون اینسا می‌سوخت، بیشتر شعله‌ور می‌کرد.‬ ‬
‫بدون این که بیش از این منتظر بماند، اینسا به مسکو می‌رود. در آنجا بود که او طی نخستین انقلاب روس مبارزه کرده بود و در همانجاست که می‌خواهد پیروز گردد. او به سرعت رفقای تشکیلات مسکو را با دیدگاه‌های لنین موافق می‌سازد. در روز ۱۹ آوریل (۲ ماه مه) یک کنفرانس حزبی در مسکو تشکیل می‌گردد : اپوزیسیون به «تزهای آوریل» می‌پیوندد که از آن لحظه به بعد، به برنامه رسمی‌ حزب تبدیل می‌گردد.‬ ‬
اینسا خانواده‌اش را باز می‌یابد. دو پسر او، آلکساندر پسر بزرگش و فئودور، که می‌خواهد خلبان شود، به خدمت فراخوانده می‌شوند. دخترانش، اینا و واروارا تحصیل می‌کنند. آندره که سیزده ساله است به تحصیلش در دبیرستان ادامه می‌دهد. همسر اینسا هوادار بلشویک‌هاست ولی در کارهای عملی شرکت نمی‌کند. خواهر شوهرش آنا در سال ۱۹۱۳ به حزب پیوست: اینسا هر‌از‌چند گاهی او را در جلسات حزبی ملاقات می‌کند.‬ ‬
از این لحظه به بعد، اینسا که توسط گرد‌باد رویدادها برده می‌شود و فقط برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی می‌زید. در بطن کمیته‌های شوراها، در کارخانه‌ها، او روحیه تسلیم‌طلبی منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی را افشاء می‌کند، دیدگاه بلشویک‌های راست‌گرا را که می‌خواستند به حزب نقش یک اپوزیسیون پرولتری نیرومند را در یک دموکراسی پارلمانی بدهند، رد می‌کند و تشکیل شبه‌نظامیان مسلح کارگری را توصیه می‌نماید. بسیج کردن توده‌ها و سازمان دادن آنها! از همان فردای سقوط تزاریسم، لنین در اثر خود به نام «نامه از دور» اظهار می‌داشت: «کارگران! در جنگ داخلی با تزاریسم، شما اعجاز قهرمانانه پرولتری و توده‌ای را آفریدید. شما باید اعجاز سازماندهی پرولتری و توده‌ای را برای آماده ساختن پیروزی‌تان در مرحله دوم انقلاب نیز بیافرینید.»‬ ‬
در این کار، حزب به آنها کمک خواهد نمود. در آوریل ۱۹۱۷ حزب دارای ۸۰ هزار عضو است و در شوراها در اقلیت قرار دارد. ولی سالیان مبارزه، غیرقانونی بودن و تحت تعقیب بودن، حزب را آبدیده کرده بود و نبوغ لنین به حزب حیات می‌بخشید. رهبران انقلاب‌های گذشته، ابزار نابینای نیاز تاریخی بودند در حالی که رهبران انقلاب کنونی ابزار آگاه آن هستند.‬ ‬
توده انقلابی خود را در حزب، در پیشگامان آن می‌بیند. تاکنون صدایی نداشت: حزب به آن صدایش را می‌دهد.  کورمال کورمال در تاریکی‌ها گام بر می‌داشت: حزب راهش را روشن می‌کند. نمی‌توانست از واقعیت‌ها آگاهی پیدا کند و یک برنامه عمل برای خودش تهیه نماید: حزب به آن آگاهی می‌دهد و راهنمائیش می‌کند. نمی‌توانست به خود انضباط لازم را بدهد و شور و اشتیاق و انرژی‌هایش را هماهنگ سازد: حزب آن‌ها را در یک بلوک و یک عزم راسخ، در یک نیروی واحد مقاومت‌ناپذیر گردهم می‌آورد.‬ ‬
در حالی که بلشویک‌ها در نخستین کنگره شوراها که در روز ۳ (۱۶) ژوئن ۱۹۱۷ برگزار شد، یک بار دیگر خصلت امپریالیستی جنگ را افشاء می‌کردند، دولت موقت تحت فشار«ائتلاف» (۵۷ ـ م) به ارتش مستقر در گالیسی دستور یک یورش را که شکستش مشخص بود، می‌دهد. پرولتاریای پتروگراد خشمش را نشان می‌دهد.‬ ‬
۳ و۴ (۱۶و۱۷) ژوئیه صدها هزار کارگر، سرباز و زن، خود‌به‌خودی به خیابان‌ها می‌ریزند و گرفتن قدرت را به وسیله شوراها طلب می‌کنند. ولی حزب بلشویک چنین برآورد می‌کند که بحران به‌وجود آمده هنوز به اندازه کافی رسیده نیست، که ارتش و شهرستان از انقلاب پرولتری که پیش از موعد رخ داده است، پشتیبانی نخواهند کرد. به‌رغم خصلت صلح‌آمیز تظاهرات، دسته‌های مرتجع بر روی تظاهر‌کنندگان تیراندازی می‌کنند، دفاتر روزنامه پراودا و چاپخانه حزب بلشویک را غارت می‌کنند، ملوانان و گارد سرخ را خلع سلاح می‌کنند. روزنامه‌های بورژوازی لنین را متهم می‌کنند که یک جاسوس در خدمت آلمان است. دولت او را به اتهام «خیانت بزرگ و تلاش برای شورش مسلحانه» تسلیم مقامات قضایی می‌کند. منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی عمداً به طرفداری از ضدانقلاب می‌پردازند.‬ ‬
بلشویک‌های مسکو با یکدیگر به بحث می‌پردازند: باید از گارگران پتروگراد پشتیبانی نمود. ولی آیا پرولتاریا با آگاهی از فراخوان آنها به خیابان‌ها خواهد ریخت؟ چند نفر از آنها تردید دارند. اینسا برمی‌خیزد و با کلماتی شورانگیز اعتماد خود را نسبت به کارگران مسکو ابراز می‌دارد: آنها نخواهند گذاشت برادران پتروگرادشان را از پا درآورند، آنها غیرقانونی کردن حزب را تحمل نخواهند کرد، آنها یک اراده مبارزه فزاینده، یک عزم راسخ و انعطاف‌ناپذیر در برابر افتراهایی که توسط دشمن طبقاتی به لنین زده شده است، قرار خواهند داد.‬ ‬
پس از رویدادهای ژوئیه یک زورآزمایی بین بورژوازی و حزب بلشویک به‌وجود آمد و بر حسب تصمیم کمیته مرکزی، لنین برای زندگی باید، در یک کلبه دورافتاده که دسترسی به آن مشکل است در قلب یک منطقه جنگلی و باتلاقی فنلاند برود. لنین در آنجا «دولت و انقلاب» را می‌نویسد.‬ ‬
با وجود تصمیم‌های گرفته شده علیه بلشویک‌ها، کارزار‌های رسانه‌های بورژوازی، فراخوان‌ها برای سرکوب و قتل، حزب در روزهای ۲۶ ژوئیه تا ۳ اوت در پتروگراد، ششمین کنگره کنگره خود را ده سال پس از پنجمین کنگره  لندن و پنج سال پس از کنفرانس پراگ، برگزار می‌کند. ۱۸۵ نفر که نماینده ۲۴۰ هزار عضو هستند به‌گونه‌ای مخفیانه گردهم می‌آیند. کنگره نتیجه‌گیری می‌کند که دیکر دوگانگی حکومت وجود ندارد: منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی شوراها را ناتوان کرده‌اند، کرنسکی رئیس ائتلافی شده است که از سوی بورژوازی و رهبری سندیکاها پشتیبانی می‌شود. فقط یک راه در مقابل توده‌ها باقی مانده است: مبارزه آشکار و شورش.‬ ‬
به محض ورودش به مسکو، اینسا می‌کوشد زنان کارگر را که بلشویسم برایشان برابری حقوق و رهایی سیاسی و اجتماعی را به ارمغان آورده است، برای مبارزه نهایی آماده سازد. نخستین موج انقلابی روز ۸ مارس، روز بین‌المللی زن، درهم غلتید. اینسا در آن یک علامت آگاه کننده، یک انطباق نمادین می‌بیند. در تابستان ۱۹۱۷، یک نشریه برای زنان کارگر به نام ژیزن رابوتنیتسی (زندگی کارگر زن) از طرف حزب به چاپ می‌رسد. اینسا با آن همکاری می‌کند. در اوت ۱۹۱۷، در پی پیشنهاد اینسا، یک کمیسیون ویژه برای کار در بین زنان در جنب کمیته حزب در مسکو ایجاد می‌شود. نهال کوچکی که در پرتو مواظبت‌های کسی که آن را کاشته است، به درخت تنومندی تبدیل می‌گردد، شاخ و برگش به تمام روسیه گسترش خواهد یافت.‬ ‬
میتینگ‌ها که در آن‌ها تز‌های مخالف با یگدیگر برخورد می‌کنند و به بگو مگو و مشاجره کشیده می‌شود. اینسا در هیچ شرایطی تردید نمی‌کند که ضد و نقیض‌گویی مخالفان لنین را به رخشان بکشد. جلسه‌های عمومی‌ میدان جنگی است که در آن بلشویک‌ها اگر می‌خواهند قدرت را در دست بگیرند باید پیش از هر چیز متقاعد کنند.‬ ‬
ضدانقلاب، دیکتاتوری یک مرد قوی را می‌خواست: به‌رغم قول‌های داده شده از طرف کرنسکی، اعتماد ضدانقلاب به او محدود بود. عمل عجولانه ژنرال کورنیلوف (۵۸ ـ م) که خود را آماده کرده بود تا مانند ژنرال گالیفه رفتار کند (۵۹ ـ م) با عث تضعیف نیروهای ضدانقلاب شد.‬ ‬
شورش کورنیلوف که پیش از حمله به پتروگراد با کرنسکی دهن به دهن شده بود، باعث واکنش توده‌ها می‌گردد. تحت رهبری حزب بلشویک توده‌ها با عجله مسلح می‌شوند، گردان‌های ژنرال آشوب‌طلب را از هم می‌پاشانند و آنها را مجبور به عقب‌نشینی می‌کنند. این تلاش نسبت نیروهای انقلابی و ضدانقلاب را مشخص می‌نماید. از یک سو مردم، بی‌شمار؛ و از دیگر سو یک مشت نظامی، صاحب صنعت، سوداگر، زمین‌داران بزرگ، سیاستمداران مدافع بورژوازی.‬ ‬
کشند انقلابی بالا می‌آید. آشفتگی و تشویش در محافل رهبری و احزاب سازشکار فزونی می‌یابد. شورا‌ها تند‌روتر می‌شوند. از ۳۱ اوت در پتروگراد و از ۶ سپتامبر در مسکو طرح‌های ارائه شده توسط بلشویک‌ها، برای نخستین بار در شوراها، اکثریت را به‌دست می‌آورد. قدر‌قدرت‌های سرمایه‌دار برای پیروزی دیگر فقط روی «دست بی‌گوشت قحطی و بدبختی مردم» حساب می‌کنند. آنها دست به خرابکاری می‌زنند و بدترین سیاست‌ها را توصیه می‌کنند.‬ ‬
بحران اقتصادی مرتب گسترش می‌یابد. بحران بیشتر در مسکو احساس می‌شود تا در پتروگراد. قحطی تهدید می‌کند: سهم نان روزانه هر فرد به ۱۰۰ گرم کاهش می‌یابد؛ آخرین ذخیره‌های گندم به پایان می‌رسد. کمونیست‌های مسکو کنترل تولیدات، وفق دادن فوری صنایع جنگ با نیاز‌های مردم، مصادره کارخانه‌ها و انبارها، به مجازات رساندن خرابکاران و افزایش دستمزد‌های توده‌های زحمتکش را طلب می‌کنند که از سوی صاحبکاران پذیرفته نمی‌شود؛ اعتصاب راه می‌اندازند و هر روز بیشتر از روز پیش برپاساختن سوسیالیسم را طلب می‌کنند.‬ ‬
در پایان ماه سپتامبر، جنبش برای گرفتن قدرت گسترش می‌یابد. ‬
روز ۷ اکتبر، لنین با چهره‌ای غیرقابل شناسایی و لباس مبدل از فنلاند به پتروگراد می‌رسد. سه روز پس از آن، کمیته مر کزی موافقت خود را برای شورش مسلحانه اعلام می‌کند و آن را آماده می‌نماید.‬ ‬
در مسکو، رهبران حزب گردهم می‌آیند. زمان به‌سرعت می‌گذرد. اگر پرولتاریا به جنگ و به هرج و مرج اقتصادی پایان ندهد، نان و ذغال کم خواهد آمد، قطارها و کارخانه‌ها از کار خواهند افتاد و مردم در اثر گرسنگی و بیماری‌های واگیر‌دار از بین خواهند رفت … به اتفاق آرا، همه به نفع شورش رأی می‌دهند. اما رویدادهای در پیشِ رو اجازه نمی‌دهد که جزئیات امر تدقیق شود.‬ ‬
دولت موقت با عجله گردان‌های خود را در پتروگراد و مسکو متمرکز می‌کند. بلشویک‌های پتروگراد ماموران مخفی خود را به تمام گردان‌ها می‌فرستند و شورش ۲۴ اکتبر را در شب پیش از دومین کنگره شوراها به‌راه می‌اندازند. در شب ۲۵ تا ۲۶ اکتبر، در حالی که کارگران، سربازان و ملوانان به قصر زمستانی مقر دولت موقت یورش می‌برند و اعضای آن را دستگیر می‌کنند، کنگره شوراها که در اسمولنی بر گزار می‌شود قدرت را در دست می‌گیرد، حکم صلح، دستور پخش زمین‌های متعلق به صاحبان بزرگ زمین و تیول صومعه‌ها به دهقانان را صادر می‌کند و نخستین شورای کمیسرهای خلق را که به ریاست لنین بود، انتخاب می‌نماید.‬

توضیحات مترجم
(۵۶ ـ م) رژه نظامی ‌در حالی که پاها تا حداکثر ممکن بالا آورده می‌شود. این شیوه رژه رفتن را اصطلاحاً گام‌های غاز می‌نامند. به‌معنای نظامی ‌شدن زیاد جامعه است. ‬
(۵۷ ـ م) ائتلاف نیروهای عمده درگیر جنگ جهانی اول یعنی فرانسه، بریتانیا، امپراتوری روس و ایالات متحده از سال‬ ۱۹۱۷‬
(۵۸ ـ م) ژنرال آلکساندر اوگوست گالیفه (۱۹۰۹ ـ ۱۸۳۰) وزیر جنگ طی کمون پاریس و مسبب کشتار ده‌ها هزار کمونار‬، تا حدی که به او لقب «مارکی با پاشنه‌های خونین» یا «سلاخ کمون» را دادند. ‬
(۵۹ ـ م) این مطلب به نام ماجرای کورنیلوف در ماه‌های پیش از انقلاب مشهور است.‬