شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

انگیزه های سفرملایعقوب به قطر 

                            نوشته ی : اسماعیل فروغی       اخیراً…

از واگرایی های سیاسی تا اشتباه ی راهبردی و تاریخی

نویسنده: مهرالدین مشید شعار های قومی دشمنی با وحدت ملی و…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

قمست سوم ایجاد اصلاحات و نخست وزیری شاه محمود: به نظر میرمحمد…

کشوریکه تاریخ ندارد

حکام نظامی اش میگویند با افغانستان دشمنی تاریخی دارند ! هفتاد…

دنیای پرآشوب

رسول پویان در این دنیای پرآشوب و فقر و فتنه دلتنگم فـلـک…

گردهمایی اعتراضیه فعالین حقوق زن درکشورشاهی

تاریخ هشتم مارچ سالجاری گردهمایی به ابتکار چتراتحاد ملی زنان…

روز جهانى زن را گرامى ميداريم

هشتم مارچ روز جهانی زن است که همه ساله بخاطر…

مبنا و منبع قانون چیست؟

مبنا لاتغییر و ثابت می باشد و منبع تحول پذیر…

افغانستان تحت حاکمیت طالبان، لکه ی ننگی بردامان سیاستگران بدنام…

نویسنده: مهرالدین مشید حکومت طالبان ابتذالی برخاسته از عمق فاجعه ی…

ماهیت « حقوقی »قرارداد دوحه 

https://youtu.be/J4E-bizAX1I?si=p5LkiwAjRdExuv8-

به مناسبت روز همبستگی بین المللی زنان!

پیام اجماع بزرگ ملی افغانستان «اجماع بزرگ ملی افغانستان» که ائتلاف…

نظام حقوقی سیاسی برای کشور٬ در مثال درخت!

ریشه درخت: ریشه٬ مردم و نسل موجود می باشد. که ارده…

پیدایش جهان و جامعه

دکتر بیژن باران پیدایش اتفاقی کیهان، زمین، انسان مستقل از…

مقام زن

نام نیکویت بزرگ و قامتت بالا بلند هرچه گوید دشمنان در…

روز هشتم مارچ این روز اقدس زن باید ستود!

امین الله مفکر امینی       2024-08-03! اینـــروزاقــــــدسِ زن را باید ســــتود نه تنها…

اگر خواهیم زنده گی مثل انسان!

امین الله مفکر امینی  2024-29-03! مــــا نهراسیــدیم ونهراسیم زهیـــاهوی نبـــــــردِ دشمنـــــان  سربکف بوده…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

قمست دوم سرزمینی که تاریخ آن با خون تبعیدیان نوشته شده…

     زبان مادری را پاس میداریم  

زبان مادری عالی ترین پیوند انسانهاست  نمیدانم چگونه مقصد این پاسدار…

«
»

تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصت‌طلب

(قسمت اول)

کایریلوس پاپاستاورو/ آمادور نویدی

تروتسکیسم جریانی فرصت‌طلب در جنبش کارگری است، که در ظاهر با بکارگیری عبارات فرا انقلابی خرده بورژوازی، اما در عمل با سازش‌کاری کامل مشخص می‌شود… تروتسکیست‌ها در سال ۱۹۱۸، با معاهده صلح برست مخالفت کردند و در امضای بموقع آن اختلال ایجاد کردند.، و به قدرت هنوز جوان و ضعیف شوروی ضرر بزرگی وارد ساختند. تروتسکیستم در طول جنگ داخلی، به یک جریان اپورتونیست در درون حزب کمونیست روسیه (بلشویک) تبدیل شد. تروتسکیست‌ها در سالهای ۱۹۲۱-۱۹۲۰ یک بحث درون جزبی درباره اتحادیه های کارگری را آغاز نمودند.  تروتسکیست‌ها  با برنامه سیاسی خودشان جناح‌هایی را تشکیل دادند. اساس برنامه تروتسکیست‌ها تبدیل کردن اتحادیه های کارگری به بخشی از دستگاه دولتی و زیر سئوال بردن نقش رهبری حزب در ساخت سوسیالیسم بود… پایه تفکر تروتسکیسم، انکار امکان ساخت سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. تروتسکیست‌ها با  دنباله روی  از رهبران منشویک، استدلال می‌کردند که طبقه کارگر در اتحاد جماهیر شوروی به دلیل عقب‌ماندگی فنی و اقتصادی کشور، که در یک فضای سرمایه داری بود، نمی‌تواند قدرت خود را تحکیم کند و سوسیالیسم را بنا کند. بنابراین، تروتسکیست‌ها استدلال می‌کردند که پیروزی انقلاب بسیار کوتاه مدت خواهد بود و قدرت شوروی شکست خواهد خورد، مگر این‌که انقلابات سوسیالیستی در کشورهای دیگر اروپایی نیز پیروز شوند، تا به طبقه کارگر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کمک کنند. تروتسکیست‌ها  بطور دگماتیک از ارزیابی های مارکس، انگلس و دیگر مارکسیست‌های قبل از شروع قرن بیستم، درباره پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشورهای پیش‌رفته سرمایه داری اروپای غربی دفاع می‌کردند. لنین براساس قانون توسعه نابرابر سرمایه داری، با تدوین تئوری «حلقه ضعیف در زنجیره امپریالیسم»، به توسعه مارکسیسم بیش‌تر کمک کرد. مطابق با این تئوری، سیستم جهانی امپریالیسم می‌تواند در کشوری درهم شکسته شود که شرایط متعدد (تاریخی، اقتصادی و سیاسی) دارد، و منجر شود که سرمایه داری در برابر شروع یک انقلاب آسیب پذیرتر گردد. لنین فرضیه امکان انقلاب و پیروزی در یک کشور واحد را بنیان نهاد… بطور خلاصه، بیان انتقادی از دیدگاه‌های تروتسکی را می‌توان بصورت زیر مشخص نمود: جزم‌گرایی، انکار امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور، عدم اعتماد به توده ها، اتکاء به استبداد و شیوه‌های جنگ‌طلبی، و انکار نقش حزب در دیکتاتوری پرولتاریا و دیدگاه خرده بورژوازی از آزادی اندیشه و عقیده، که سپس منجر به ایجاد جناح‌ها و تضعیف وحدت حزب کمونیست روسیه (بلشویک) شد.

تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصت‌طلب

نوشته: کایریلوس پاپاستاورو

برگردان: آمادور نویدی

فهرست:

۱- مقدمه

۲- شکل‌گیری تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصت‌طلب

۳- دوره قبل از انقلاب

۴- دوره پس از انقلاب

۵- تروتسکیسم بعنوان یک نیروی ضدانقلابی

۶- مختصری از تاریخچه تروتسکیسم در یونان در دوره بین جنگ‌ها

۷- تروتسکیسم در زمان اشغال آلمان و جنگ داخلی

۸– تروتسکیسم امروز

۹– خصوصیات مشترک گروه های تروتسکیستی

۱۰– مراجعات به تروتسکی

۱۱– تبلیغات ضدسوسیالیستی

۱۲– همکاری با سوسیال دموکراسی

۱۳– اشکال مختلف حمایت از سازش با سیستم سرمایه داری

۱۴–  طرز برخورد به ساختار امپریالیستی اتحادیه اروپا

۱۵- حمله به جنبش کمونیستی

۱۶- نتیجه گیری

جهت اطلاع خوانندگان، ترجمه مقاله ای از کایریلوس پاپاستاورو، رئیس بخش ایدئولوژیک کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان را تقدیم می‌کنیم. این مقاله در نشریه  تئوریک بررسی های کمونیستی در شماره اول سال ۲۰۰۸ منتشر شده است.

مقدمه:

در این مقاله، تروتسکیسم، و تاریخ آن بعنوان جریانی فرصت‌طلب درون جنبش کارگری، و وضعیت کنونی اش را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

نیاز جهت تجزیه و تحلیل به دلیل عوامل زیر است:

اول، این که سیستم سرمایه داری فعالانه از نقش تروتسکی استفاده می‌کند تا علیه لنین و استالین حملاتی غیرتاریخی انجام دهد، و ساخت سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسبالیستی را زیر سئوال ببرد. در ۸۹مین سال‌گرد انقلاب اکتبر(مطابق با سال ۲۰۰۸، که این مقاله نوشته شده است)، مبارزه بر سر اظهارات تروتسکی در باره  دلیل عدم پیروزی سوسیالیسم در روسیه شتاب گرفته است.

دوم، تعدادی از احزابی که در کشورمان و در خارج، خودشان‌را تروتسکیست می نامند یا از تئوری تروتسکیستی استفاده می‌کنند،  تلاش‌هایشان را در میان جوانان، بویژه در مدارس و دانشگاه‌ها، هم‌چنین در بین طبقه کارگر افزایش می‌دهند. این گروه‌ها بسیار کوچک‌ند تا تهدیدی برای جنبش کمونیستی باشند، اما آن‌ها زیر ماسک «انقلابی و انقلابی‌گری»، دیدگاه‌های بورژوازی و اپورتونیستی را بازتولید می‌کنند، و نیروهایی را ترویج می‌کنند که برای سرمایه داری بی‌ضرر هستند، و در مبارزات ایدئولوژیک و سیاسی برای سوسیالیسم، موانعی را برای حزب و کمسومول(سازمان جوانان حزب) ایجاد می‌کنند.

جهت درک اساسی تروتسکیسم، ما پیشاپیش می‌گوئیم که تروتسکیسم جریانی فرصت‌طلب در جنبش کارگری است، که در ظاهر با بکارگیری عبارات فرا انقلابی خرده بورژوازی، اما در عمل با سازش‌کاری کامل مشخص می‌شود. در سال‌های ۱۹۳۰، در شرایط مبارزه امپریالیستی علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تروتسکیسم موضعی آشکارا خصمانه  نسبت به اتحاد شوروی داشت. تروتسکیسم، بعنوان یک جریان ایدئولوژیک و سیاسی، با تئوری و عمل‌کرد لنینیسم خصمانه برخورد نمود.

شکل‌گیری تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصت‌طلب

 دوره قبل از انقلاب ۱۹۱۷

تروتسکی و هواداران مدرن او اغلب خودشان‌را بلشویک خوانده و به بلشویک‌ها ارجاع می‌دهند. بااین‌حال، بلشویم، « بعنوان یک جریان تفکر سیاسی و بعنوان یک حزب از سال ۱۹۰۳وجود داشته است.» (بیماری کودکی ًچپ روی ً در کمونیسم ولادیمیر ایلیچ لنین)، و تروتسکیسم از همان ابتدا نسبت به بلشویسم دشمنی داشت. نقطه شروع تروتسکسیم، انکار دکترین لنین در مورد نوع جدیدی از حزب بود. از اوایل کنگره دوم حزب سوسیال دمکرات روسیه در سال ۱۹۰۳، تروتسکی در بحث‌های منشور طرف مخالفان لنین را گرفت.

مواضع انقلابی لنین در مورد مسئله منشور توسط اکثریت پذیرفته شد، و جناحی که حامی لنین بودند بلشویک‌ها نام گرفت، در حالی‌که گروه فرصت‌طلب (تروتسکی، مارتف، آکسلرد) در اقلیت باقی‌ماند واز این‌رو منشویک‌ها خوانده شدند.

آشکاراست که چگونه تروتسکی در این دوره از مبارزه لنین را خطاب می‌کرد. این‌هم  گزیده هایی از کتاب تروتسکی با عنوان وظایف سیاسی ما، منتشر شده در سال ۱۹۰۴، که دیدگاه‌های وی را مشخص می‌کند و گواهی بر خط تفکر ضدمارکسیستی و فرصت‌طلبانه تروتسکی است، و ادعای تروتسکیست‌ها را رد می‌کند که اختلاف لنین با تروتسکی جزئی بوده است.

تروتسکی در انتقاد از کتاب لنین «یک قدم بجلو، دو قدم بعقب» نوشت:

«… و باصطلاح قراراست که این تفکر مارکسیستی و سوسیال دمکراتیک باشد! واقعا، بجز رفیق لنین، بدبینی بیش‌تری را نمی‌توان نسبت به گران‌بهاترین میراث ایدئولوژیک پرولتاریا نشان داد! برای او، مارکسیسم یک اسلوب تجزیه و تحلیل علمی نیست، شیوه ای است که بسیاری از مسئولیت‌های علمی را تحمیل کند؛ پارچه کهنه ای‌ست که اگر بخواهید، می‌توانید زیر پایتان لگدمال کنید؛ صفحه ای خالی‌ست که چیزها را بر روی آن بزرگ‌تر از واقعیت زندگی نشان می‌دهد و زمانی‌که وضعیت حس آگاهی حزب باید درنظر گرفته شود، یک فرمان‌فرمای دمدمی مزاج است!»

تروتسکی در جای دیگر موارد زیر را نقل می‌کند:

«رئیس جناح ارتجاعی حزب ما، رفیق لنین … مجبور شده است که از سوسیال دمکراسی بگونه ای تعریف کند که یک حمله تئوریک علیه سرشت طبقاتی حزب ما است. بله، یک حمله تئوریک، که از برخی ایده های ًانتقادیً برنشتاین کمتر خطرناک نیست»(همانجا، ص. ۹۸)

در جای دیگر، با رجوع به نشریه ایسکرا:

«ایسکرای قدیمی وظیفه اش را نه روشن کردن آگاهی سیاسی طبقه روشن‌فکر، بلکه از لحاظ تئوریک آن‌را به وحشت بیاندازد. برای سوسیال دمکرات‌های آموزش دیده در این آموزش‌گاه  ًارتدوکسیً چیزی بسیار نزدیک به حقیقت مطلق ژاکوبین ها است. حقیقت ارتدوکس در همه جا فرمان‌روایی کرد، حتی در موضوع مشارکت. هرکسی‌که آن‌را به چالش می‌کشید، حذف می‌شد؛ هرکسی‌که آن‌را زیر سئوال می‌برد، مشکوک می‌شد.»(همانجا، ص. ۹۶)

در سال‌های ۱۹۱۴-۱۹۱۰، حزب سوسیال دمکرات روسیه تنها حزب نبود؛ احزاب جداگانه ای وجود داشتند که اطراف شاخه های خودشان متمرکزبودند، و نهادهای حاکم خودشان‌را داشتند. گروهای عمده، گروه بلشویک‌های لنین و دو گروه منشویکی، تروتسکیست‌ها و اوتزویست‌ها بودند. تروتسکیست‌ها ادعا می‌کردند که نقش آشتی دهنده بین بلشویک‌ها و منشویک‌ها را داشتند، اما در ماهیت از مواضع  راه‌زنانه منشویک پشتیبانی می‌کردند.

تروتسکیسم در طول جنگ جهانی اول، بخشی جدا ناپذیر از «سنتریسم»، گرایشی در سوسیال دمکراسی بین المللی بود که بین سوسیال شوینیسم و خرده بورژوازی آرامش‌طلب (پاسیسفیسم) در نوسان بود و حامی «مصالحه» بین سوسیالیست‌های انقلابی (چپ ها) و رویزیونیست‌ها – تجدیدنظر طلبان(راست‌گراها) بودند.

تروتسکیستها در دوره پروسه های انقلابی در روسیه، توافق خودشان‌را با خط بلشویکی اعلام کردند و در کنگره ششم حزب سوسیال دمکرات روسیه (بلشویک) به صفوف بلشویک‌ها پذیرفته شدند. بدین‌صورت، تروتسکی در  ژوئیه ۱۹۱۷ به یک عضو حزب بلشویک تبدیل شد.

اما تروتسکی حتی پس از پیوستن به بلشویک‌ها استقلال خودش را حفظ کرد و مبارزه اش را علیه لنین ادامه داد. تروتسکیست‌ها در سال ۱۹۱۸، با معاهده صلح برست مخالفت کردند و در امضای بموقع آن اختلال ایجاد کردند.، و به قدرت هنوز جوان و ضعیف شوروی ضرر بزرگی وارد ساختند.

تروتسکیستم در طول جنگ داخلی، به یک جریان اپورتونیست در درون حزب کمونیست روسیه (بلشویک) تبدیل شد. تروتسکیست‌ها در سالهای ۱۹۲۱-۱۹۲۰ یک بحث درون جزبی درباره اتحادیه های کارگری را آغاز نمودند.  تروتسکیست‌ها  با برنامه سیاسی خودشان جناح‌هایی را تشکیل دادند. اساس برنامه تروتسکیست‌ها تبدیل کردن اتحادیه های کارگری به بخشی از دستگاه دولتی و زیر سئوال بردن نقش رهبری حزب در ساخت سوسیالیسم بود.

پایه تفکر تروتسکیسم، انکار امکان ساخت سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. تروتسکیست‌ها با  دنباله روی  از رهبران منشویک، استدلال می‌کردند که طبقه کارگر در اتحاد جماهیر شوروی به دلیل عقب‌ماندگی فنی و اقتصادی کشور، که در یک فضای سرمایه داری بود، نمی‌تواند قدرت خود را تحکیم کند و سوسیالیسم را بنا کند. بنابراین، تروتسکیست‌ها استدلال می‌کردند که پیروزی انقلاب بسیار کوتاه مدت خواهد بود و قدرت شوروی شکست خواهد خورد، مگر این‌که انقلابات سوسیالیستی در کشورهای دیگر اروپایی نیز پیروز شوند، تا به طبقه کارگر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کمک کنند.

تروتسکیسم، مخالف اصول تشکیل نوع جدید حزب بود و درظاهر از دمکراسی درون حزبی دفاع می‌کرد، و خواهان آزادی بود تا جناح‌های درون حزبی ایجاد کند.

تحت تأثیر تروتسکی، گروه های تروتسکیستی در احزاب دیگر، مانند آلمان، فرانسه، بریتانیا، چکوسلاواکی، و غیره، تشکیل شد. در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، همه گروه های ضدبلشویکی اطراف تروتسکیسم متحد شدند. لنین و استالین با مقالات، سخن‌رانی ها و بیانیه هایی در ارگان‌های حزب به تروتسکسیست‌ها پاسخ دادند. تروتسکیسم در بسیاری از کنفرانس‌ها و پلنوم‌های کمیته های مرکزی محکوم شد.

در سال ۱۹۲۷، پانزدهمین کنگره حزب کمونیست روسیه (بلشویک) تصمیم کمیته مرکزی مبنی بر اخراج تروتسکی و زینویف از حزب را تصویب کرد. در سال ۱۹۲۸، پلنوم نهم کمیته اجرایی کمینترون تأکید کرد که وابستگی به تروتسکیسم با عضویت در کمونیست بین الملل ناسازگار است، و این تصمیم در کنگره ششم (۱۹۲۸) بتصویب رسید.

دوره پس از انقلاب

تروتسکیست‌ها و بورژوازی، هردو، در مبارزه در حزب و دولت شوروی در سال‌های ۱۹۳۰-۱۹۲۰، خصوصیات یک جدال و کشمکش شخصی بین تروتسکی و استالین را ایجاد کردند. تبلیغات بورژوازی، تروتسکی را بعنوان یک انقلابی  ناب و بی‌گناه  بتصویر میکشید، کسی‌که به او خیانت شده است. این تبلیغات با توجه به کیفیت و عمیق بودن آن اتفاقی نبود: مستندها و فیلم‌های بلند ساخته شد، در باره آن در رسانه ها، کتاب‌های درسی و غیره نوشته شده است.

تروتسکیست‌ها، بنابراین، شیوه دیگری جهت ارتقاء چشم اندارهای خود دارند که منجر می‌شود آن‌ها تا حدی نسبت به توانایی های تشکیلاتی خودشان نامتناسب شناخته شوند. سیستم سرمایه داری در ترویج تروتسکیسم منافع قابل مشاهده ای دارد، زیراکه دیدگاه‌های تروتسکیسم خط یأس و بدبینی را ترویج داده و توسعه می‌دهند. این مبارزه شخصیت‌ها نبود، بلکه مبارزه مواضع سیاسی درباره مسائل ساخت سوسیالیسم، اداره دولت و غیره، مبارزه ای تحت شرایط بی‌سابقه بود.

تروتسکی و حامیانش، مانند بسیاری از رهبران اپورتونیست جناح راست‌گرای انترناسیونال دوم، با مارکسیسم برخوردی دگمانه داشتند. تروتسکیست‌ها « مدلی ایده آل» از انقلاب و ساخت سوسیالیستی داشتند که از پیچیدگی‌های روسیه در سال ۱۹۱۷ بسیار دور بود. تروتسکیست‌ها، بعنوان روشن‌فکران خرده بورژوازی، براستی معتقد بودند که توده های کارگر نمی‌توانند دهقانان فقیر را رهبری کنند. تروتسکیست‌ها، اعتقاد نداشتند که تحت رهبری حزب کمونیست، توده های بی‌سواد و ازلحاظ سیاسی عقب‌مانده بتوانند ایده های انقلاب اکتبر را عملی کنند و یک جامعه سوسیالیستی بسازند. تروتسکیست‌ها، براین باور بودند که باید یک «دیکتاتوری در روستاها» تأسیس شود تا مقاومت «خصمانه» دهقانان در برابر کارگران را کاهش دهد، و منتظر کمک انقلاب پرولتری از غرب شد. تروتسکیست‌ها، هم‌چنین ماجراجویی‌های نظامی را بنام جنگ انقلابی و «صدور انقلاب» مطرح ساختند.

با این‌حال، اموج انقلابی سال‌های ۱۹۲۳-۱۹۱۸،  بجز روسیه نمی‌توانست در سایر کشورهای اروپایی غالب شود. البته، کسی نمی‌تواند بلشویک‌ها را مقصر بداند که چرا در جنگ های انقلابی شرکت نکردند و انقلاب را در آن‌زمان صادر کنند، زیرا که جنگ داخلی در کشورشان به پایان نرسیده بود، هنگامی‌که با دخالت و دسیسه های امپریالیستی  روبرو بودند، و وقتی‌که جهت تحکیم قدرت شوروی در سراسر کشور مبارزه می‌کردند.

منطق تروتسکیست‌ها به بن‌بست منتهی شد. با توجه به این‌که تروتسکیست‌ها، مارکسیسم را نه به عنوان یک علم، بلکه به عنوان یک دگم طبقه بندی کرده بودند، آن‌ها نمی‌توانستند بغرنجی وظایفی را درک کنند که قدرت شوروی با آن مواجهه بود، کشوری‌که با سطح پائین توسعه نیروهای تولیدی شروع کرد، و جایی‌که دهقانان اکثریت قریب به اتفاق جمعیت بودند. تروتسکیست‌ها نمی‌توانستد تحول استراتژی انقلاب را بر اساس  اصول امپریالیسم درک کنند. تروتسکیست‌ها  بطور دگماتیک از ارزیابی های مارکس، انگلس و دیگر مارکسیست‌های قبل از شروع قرن بیستم، درباره پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشورهای پیش‌رفته سرمایه داری اروپای غربی دفاع می‌کردند.

لنین براساس قانون توسعه نابرابر سرمایه داری، با تدوین تئوری «حلقه ضعیف در زنجیره امپریالیسم»، به توسعه مارکسیسم بیش‌تر کمک کرد.

مطابق با این تئوری، سیستم جهانی امپریالیسم می‌تواند در کشوری درهم شکسته شود که شرایط متعدد (تاریخی، اقتصادی و سیاسی) دارد، و منحر شود که سرمایه داری در برابر شروع یک انقلاب آسیب پذیرتر گردد. لنین فرضیه امکان انقلاب و پیروزی در یک کشور واحد را بنیان نهاد:

«… شعار ایالات متحده جهان بسختی می‌تواند یک شعار درست باشد، اول، برای این‌که آن با سوسیالیسم ادغام می‌شود؛ دوم، برای این‌که ممکن‌ست به غلط تفسیر شود و معنا دهد که پیروزی سوسیالیسم در در یک کشور واحد امکان‌پذیر نیست، و هم‌چنین ممکن‌ست در روابط چنین کشوری با دیگر کشورها برداشت‌های غلط ایجاد کند.

یکی از قوانین مطلق سرمایه داری، توسعه اقتصادی و سیاسی نابرابرست. از این‌رو، پیروزی سوسیالیسم ممکن‌ست ابتدا در چند یا حتی در یک کشور سرمایه دارای به تنهایی امکان‌پذیر باشد. پرولتاریای پیروز آن کشور، پس از سلب مالکیت کردن از سرمایه داران و سازمان‌دهی تولید سوسیالیستی خود، علیه بقیه جهان- جهان سرمایه داری بپا می‌خیزد – طبقه تحت ستم سایر کشورها را به جنبش خود جذب می‌کند، قیام علیه سرمایه داران در آن کشورها برانگیخته می‌شود، و در صورت نیاز حتی از مبارزه مسلحانه علیه طبقات استثمارگر و دولت‌های آن‌ها استفاده می‌گردد».(لنین، ًدر مورد شعار ایالات متحده اروپا ً).

تروتسکی در همان زمان در پاسخ به مقاله لنین نوشت:

«این ناامید کننده است که فکر کنیم… برای مثال، روسیه انقلابی، قادر خواهد بود خودش را در برابر اروپای محافظه کار حفظ کند، یا آلمان سوسیالیستی می‌تواند در جهان سرمایه داری جدا بماند.

دیدن چشم اندازهای انقلاب اجتماعی درون یک چارچوب ملی،  یعنی تسلیم شدن به همان کوته فکری ملی است که محتوای میهن‌پرستی اجتماعی را شکل می‌دهد». (ال. دی. تروتسکی، ً درنامه صلح ً)

ازطرفی دیگر، ما باید هم‌چنین به این واقعیت اعتراف کنیم کشوری‌که در آن زنجیره امپریالیستی در سال ۱۹۱۷ شکسته شد، کشوری غیر از امپراتوری روسیه نبود، سرزمینی بزرگ با منابع زیر زمینی غنی بود، سرمایه داری انحصاری در حال توسعه بود، دارای تضادهای عمیق درونی و عناصر ماندگار بسیار زیادی از ماقبل سرمایه داری بود، که عمدتا در تولید محصولات کشاورزی، هم‌چنین در سازمان‌های اداری و مدیریت کشور بود.

در آن‌زمانیکه انقلاب، با مشکلات غیرقابل تصورش در طول جنگ داخلی و مبارزه حساس  طبقاتی، در تلاش جهت تحکیم قدرت شوروی بود؛ و در حالی‌که لنین و استالین، بعنوان رهبران حزب کمونیست روسیه (بلشویک) و کل رهبری بلشویک، از هر فرصتی جهت پیروزی قدرت انقلابی برای طبقه کارگر و انتقال به سوسیالیسم در روسیه مبارزه می‌کردند، تروتسکی شکست‌گرایی، یأس و بدبینی را ترویج داد، خودش را از مسئله تحکیم قدرت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خارج و دور ساخت.

دیدگاه‌های تروتسکیست‌ها که انقلاب در روسیه غیرممکن بود، براساس این ایده بود که امکان ندارد طبقه متوسط و فقیر را در انقلاب ادغام نمود، حفظ اتحاد کارگران و دهقانان غیرممکن‌ست، و درگیری بین طبقه کارگر و توده های گسترده دهقان اجتناب ناپذیرست. از نظر دیدگاه تروتسکیست‌ها، تنها راه نجات، منتظر ماندن کمک از انقلابات پرولتری  در غرب بود. این نقطه نظر توسط تروتسکی از سال ۱۹۰۵ببعد برمبنای قوانین انقلاب مداوم یا دائمی بود که از طرف مارکس و انگلس  در سال ۱۸۵۰ فرموله شده بود، که امکان تبدیل انقلاب بورژوا – دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی، و گسترش آن از کشوری به کشور دیگر در اروپای پیشرفته سرمایه داری را پیش‌بینی می‌کرد.

اما انقلاب مداوم، از نظر تروتسکی، بمعنای درگیری با دهقانان بود، که بعنوان نیرویی ارتجاعی، فارغ از تفکیک طبقاتی در روستا دیده می‌شد. لنین در مورد موضع تروتسکی انتقاد کرد و نوشت:

«تروتسکی نظریه اصلی  جهت مبارزه انقلابی قاطع پرولتری و قدرت سیاسی توسط پرولتاریا را از فراخوان  بلشویک‌ها قرض گرفته کرده است، در حالی‌که از منشویک‌ها  ً انکار ً نقش دهقانان را وام گرفته است.»(و.ای. لنین، ًدرباره دو خط انقلاب ً)

تروتسکی بطور جزمی واقعیتی را تفسیر کرد که دهقانان، بعنوان زمین‌داران کوچک، وابسته به زمین و املاک خود هستند، یک طبقه واحد نبودند، و براساس موقعیت اجتماعی و شرایط کشاورزی در روسیه در آن‌زمان، بخودی خود نمی‌توانستند نقشی مترقی در توسعه اجتماعی بازی کنند. در واقع، این درکی مکانیکی از مبارزه طبقاتی، مطلق سازی از جنبه ارتجاعی زمین‌دار کوچک، عدم امکان کشاندن دهقان به مبارزه با بورژوازی در همراهی با پرولتاریا، و عدم باور به توانایی پرولتاریا و حزبش بود.

اما این امکان توسط کارل مارکس و فریدریک انگلس پیش‌بینی شده بود، همان‌طور که می‌توانیم در «مانیفست کمونیست» بخوانیم، که ذکر می‌کند دهقانان می‌توانند به انقلاب کمک کنند.

«اگر بطور اتفاقی، آن‌ها انقلابی هستند، آن‌ها فقط باتوجه به انتقال قریب الوقوع خودشان به پرولتاریا چنین هستند؛ آن‌ها بنابراین نه از زمان حال خودشان، بلکه از منافع آینده خود دفاع می‌کنند. آن‌ها موضع خودشان‌را ترک می‌کنند تا خودشان‌را در موقعیت پرولتاریا قرار دهند».(کارل مارکس، فردریک انگلس، ًمانیفست کمونیست ً)

این امر حتی بروشنی در « ۱۸برومر لوئی بناپارت» دیده شده است:

«بنابراین، منافع دهقانان دیگر مانند دوران ناپلئون نیست، بلکه اکنون در تقابل با منافع بورژوازی، نسبت به سرمایه هستند. از این‌رو، آن‌ها متحد و رهبر طبیعی خودشان‌را در پرولتاریای شهری پیدا می‌کنند، که وظیفه اش سرنگونی نظم بورژوازی است». (کارل مارکس، فردریک انگلس، هیجده برومر لوئیس بناپارت، فصل هفتم)

تروتسکیست‌ها، نه نیازی به سازش باتوده های دهقان را می‌دیدند، که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت روسیه را تشکیل می‌دادند، و نه امکان ادغام بخش بزرگی از دهقانان فقیر و متوسط را در برنامه انقلاب می دیدند.

«تفکیک دهقانان منجر به افزایش مبارزه طبقاتی بین آن‌ها شده است؛ این امر تاکنون بسیاری عناصر خفته ازنظر سیاسی را بیدار کرده است. پرولتاریای روستایی را به پرولتاریای شهری نزدیک‌تر کشانده است … این یک چنین واقعیت آشکاری است که حتی هزاران تفسیر در بسیاری از مقالات پاریس تروتسکی نمی‌تواند آن‌را  ً تکذیب ً کند. تروتسکی در واقع به سیاست‌مداران لیبرال- کارگری در روسیه کمک می‌کند، که با ً انکار ً نقش دهقانان، سرپیچی از ترفیع دهقانان برای انقلاب را درک کنند!!»(و. ای. لنین، ًدر باره دو خط انقلاب ً)

موافقت با دهقانان، یعنی، انتخاب دهقانان متحد از طریق تقسیم زمین- که پس از انقلاب اکتبر به مالکیت دولت تبدیل شد و باقی‌ماند – و این بمعنای رها کردن اهداف سوسیالیستی اشتراکی کردن تولید در مقیاس بزرگ و دیکتاتوری پرولتاریا نبود. با اینحال، باید تعادل نیروی طبقاتی در جامعه روسیه را درنطر گرفت، اختلافات طبقاتی را درون خود دهقانان تقویت کرد، و مراقبت از تولیدات تکه تکه شده کشاورزی را افزایش داد، بصورتی‌که مسیر اجتماعی کردن آن‌را آسان سازد.

«صلح در  حومه شهر(روستاها) به چه معناست؟ این امر یکی از شرایط بنیادی برای ساختن سوسیالیسم است. ما نمی‌توانیم سوسیالیسم را بنا کنیم، اگر فعالیت‌های خراب‌کارانه و شورش‌های دهقانی داشته باشیم. اکنون محصول منطقه به ابعاد قبل از جنگ (۹۵ درصد) رسیده است، ما در روستاها صلح، اتحاد با دهقانان میانه حال، دهقان فقیر کم و بیش سازمان‌یافته، شوراهای روستایی تقویت شده و اعتبار برتر پرولتاریا و حزبش را داریم.

 بنابراین، ما اکنون شرایطی ایجاد کرده ایم که ما را قادر می‌سازد تعرض علیه عناصر سرمایه داری در روستاها را به پیش ببریم و از موفقیت‌های بیش‌تر درایجاد سوسیالیسم در کشورمان اطمینان حاصل کنیم.»(استالین، ًاپوزیسیون تروتسکیستی گذشته و اکنون ً)

پس از پایان جنگ داخلی، زمانی‌که وظیفه تقویت اتحاد کارگران و دهقانان فرارسید، تروتسکی حامی خشونت جمعی از طریق نظامی بود، که درواقع بمعنای جنگ داخلی در حومه شهرها بود.

اشتراکی کردن در سال‌های ۱۹۳۳-۱۹۲۹ بعنوان یک مبارزه شدید طبقاتی انجام گرفت، که در آن نجات بخش بزرگی از فقرا از طریق اشتراکی کردن امکان‌پذیر شد. تحت این شرایط در سال‌های ۱۹۳۰، تروتسکی و هواداران اشتراکی کردن و کولاک‌زدایی را بعنوان یک «قمار بوروکراتیک» توصیف کردند(ل. د. تروتسکی، دستگاه کلاهبرداری). در ماه مارس همان سال، تروتسکی نوشت: «… ماهیت ارتجاعی – اتوپیایی  ًاشتراکی کردن کامل ً شامل … ایجاد مزارع بزرگ اجباری اشتراکی بدون بنیان فنی است که به تنهایی می‌تواند برتری آن‌ها را بر مزارع کوچک تضمین نماید.»(ل. د. تروتسکی، ً نامه سرگشاده به اعضای حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) ًتروتسکی پیش‌گویی کرد که «مزارع اشتراکی قبل از موعد مقرر زیرساخت‌های فنی ازهم پاشیده می‌شوند.»( پسوند خاتمه ً از سردبیر ً به مقاله توسط جی. گریف، ً اشتراکی کردن روستا و ازدیاد جمعیت ً، بولتن اپوزسیون شماره ۱۱، ماه مه ۱۹۳۰)

علی‌رغم همه اشتباهاتی که در توسعه ساخت سوسیالیستی در مسیر اشتراکی کردن صورت گرفت، اما واقعیت همه این «پیش‌بینی» های تروتسکی و هودارانش را تکذیب کرد.

تروتسکیست‌ها، اتحادیه های کارگری را بعنوان ارگان‌های پیش‌رو طبقه کارگر در ساخت سوسیالیسم می دیدند، و می‌خواستند اقدامات نظامی را در آن‌ها وارد سازند. در واقع، پشت این مفهوم این نظریه بود که قدرت دیکتاتوری پرولتاریا مستقیما توسط کل طبقه بکار گرفته می‌شود، و از آن‌جایی‌که طبقه بعنوان یک کُل هنوز باندازه کافی ُرشد نکرده است، ًرشدً از طریق اقدامات اداری به آن تحمیل می‌شود. یک‌بار دیگر، این درک بوروکراتیک، دست‌کم گرفتن امکان متقاعد کردن توده ها از طریق فعالیت‌های کمونیستی را نشان داد.

لنین بمدت طولانی در این باره با تروتسکی بحث نمود. لنین در نوشته اش، «اتحادیه های کارگری، مدرنیته، و اشتباهات تروتسکی »، بطور مشخص در مخالفت با تروتسکی است:

«اما دیکتاتوری پرولتاریا نمی‌تواند از طریق سازمانی اعمال گردد که کُل آن طبقه را دربرمی‌گیرد، برای این‌که در تمام کشورهای سرمایه داری (و نه فقط در این‌جا، در یکی از عقب‌مانده ترین) کشورها که پرولتاریا هنوز چنان در تفرقه است، چنان پست شده، و هم‌چنین در بخش‌هایی (توسط امپریالیسم در برخی از کشورها) چنان فاسد شده است که سازمانی‌که کُل پرولتاریا را دربربگیرد، نمی‌تواند مستقیما دیکتاتوری پرولتاریا را اعمال کند. این امر تنها بوسیله پیش‌تاز می‌تواند اعمال شود که انرژی انقلابی طبقه را جذب کرده است.»(اتحادیه های کارگری، وضعیت کنونی و اشتباهات تروتسکی)

درباره بازی نقش اتحادیه های کارگری در همان پروژه، لنین خاطرنشان کرد:

«این امر بدون ً تسمه انتقال تجارب ً پیش‌تاز به توده طبقه پیش‌رفته، و از دومی به توده کارگر جاری شود، نمی‌تواند کارساز باشد.(همانجا)

استالین هم‌چنین خاطرنشان ساخت:

«ممکن‌ست از اتحادیه های کارگری بعنوان سازمان همه جانبه طبقه کارگر نام برد، که در کشور ما در قدرت است. آن‌ها مکتبی از کمونیسم هستند.، که بهترین افراد از میان خود را جهت رهبری در همه شاخه های اداره دولت ارتقاء  می‌دهند. اتحادیه های کارگری حلقه اتصال میان عناصر پیش‌رفته و عقب‌مانده در صفوف طبقه کارگر را تشکیل می‌دهند، و توده های کارگر را به پیش‌تاز طبقه کارگر متصل می‌کنند…» (استالین، ً به مسائل لنینیسم ً)

استالین، هم‌چنین نقش حزب در دیکتاتوری پرولتاریا را توصیف نمود:

«البته، از این امر نباید در مفهوم  برداشت شود که حزب می‌تواند یا باید جای اتحادیه های کارگری، شوراها، و دیگر سازمان‌های توده ای را بگیرد. حزب دیکتاتوری پرولتاریا را اعمال می‌کند. با این‌حال، حزب این امر را نه بطور مستقیم، بلکه با کمک اتحادیه های کارگری، و از طریق شوراها و انشعابات آن‌ها انجام می‌دهد. بدون این ً تسمه انتقال تجارب ً، دیکتاتوری پرولتاریا غیرممکن‌ست کاملا استوار باشد.»(همانجا)

«اما این امر، با این‌حال، نباید نباید در مفهوم برداشت شود که می‌توان نشانه ای از برابری بین دیکتاتوری پرولتاریا و نقش اصلی حزب ( ًدیکتاتوری ً حزب) گذاشت، و این‌که قبلی(دیکتاتوری پرولتاریا) را می‌توان با بعدی(نقش اصلی حزب) شناخت، و یا این‌که دومی(نقش اصلی حزب)، جای‌گزین اولی(دیکتاتوری پرولتاریا)  گردد…» (همانجا)

لنین تأکید که اساس اختلاف دقیقا در مسئله شیوه های روی‌کرد به توده هاست، که تروتسکی بصورت مکانیکی آن‌ها را مدیریت می‌کند، بدون درنظر گرفتن نه فقط تفاوت ها در بلوغ توده های کارگر، بلکه هم‌چنین ضعف خود قدرت سوسیالیستی در اولین مرحله از سُلطه خود(دوره انتقالی درون دوره انتقالی توصیف داده شده توسط لنین)، زمانی‌که لازم بود آن با اتحادیه های کارگری شناخته نشود، بلکه به آن‌ها تکیه شود. تروتسکی و حامیانش روندهای پیچیده شکل‌گیری آگاهی سوسیالیستی توده ها را در طول ساخت سوسیالیست با احکام و اقدامات اداری «ساده» می‌کنند. هر جایی‌که تروتسکی و هوادارانش بر رهبری اتحادیه های کارگری تسلط داشته اند، با توده های کارگر وارد کشمکش شده اند.

تروتسکی، علی‌رغم این واقعیت که ارگان‌های مرتبط با حزب علیه وی رأی داده اند، اما هم‌چنان به حمایت از این دیدگاه‌ها از طریق مبارزات داخلی حزب در سال‌های ۱۹۲۰ ادامه داد.

بطور خلاصه، بیان انتقادی از دیدگاه‌های تروتسکی را می‌توان بصورت زیر مشخص نمود: جزم‌گرایی، انکار امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور، عدم اعتماد به توده ها، اتکاء به استبداد و شیوه‌های جنگ‌طلبی، و انکار نقش حزب در دیکتاتوری پرولتاریا و دیدگاه خرده بورژوازی از آزادی اندیشه و عقیده، که سپس منجر به ایجاد جناح‌ها و تضعیف وحدت حزب کمونیست روسیه (بلشویک) شد.

ادامه دارد:

درباره نویسنده:

کایریلوس پاپاستاورو، رئیس بخش ایدئولوژیک کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان است.

برگردانده شده از:

Trotskyism as an Opportunist Movement