مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

«
»

اوکراین و رسانه دروغ، چگونه فریب نخوریم ؟

پیشگفت آوردگاه : متن زیر ترجمۀ گفته های میشل کولن روزنامه نگار آزاد بلژیکی در ویدئوی منتشر شده در یوتوب است. در گاهنامۀ هنر و مبارزه مقالات متعددی در رابطه با بحران اوکراین منتشر شده، ولی به دلیل کمبود وقت پی گیری این بخش از رویدادهای مهم جهان دچار توقف شد.  می خواستم منابعی را جستجو کنم تا چشم انداز روشنی از وقایع را در اختیارم قرار دهد. در اینجا تحلیل میشل کولن در این ویدئو چشم انداز بسیار روشنی از وضعیت اوکراین را به نمایش می گذارد. امیدوارم این متن برای خوانندگان احتمالی گاهنامۀ هنر و  مبارزه نیز مفید واقع گردد.

 حمید محوی

عنوان و آدرس ویدئو

Michel Collon : Ukraine et médiamensonges, comment ne pas se faire manipuler ?

https://www.youtube.com/watch?v=uTp6CIHh4qs

میشل کولن : اوکراین و رسانه دروغ، چگونه فریب نخوریم ؟

وقتی دربارۀ اوکراین با ما حرف می زنند، رسانه ها در واقع می خواهند که ما فراتر از نوک بینی خودمان را نبینیم. به این معنا که تنها می خواهند ما از رویدادهای روز مطلع شویم، به عنوان مثال در این روزنامه نوشته شده « اروپا میانجیگر صادق روی خرابه های مایدان ». در نتیجه، « اروپا میانجیگر صادق در اوکراین »، به این معنا که گوئی، اروپا، و به همچنین ایالات متحده، ناگهان واکنش نشان داده اند، به این علت که تظاهرات و سرکوب به وقوع پیوسته است. پرسش این است که آیا واقعاً فکر می کنیم که این کشورهائی که مردم را بیش از پیش در اروپا و در ایالات متحده به فقر می کشانند، به شکلی که فاصلۀ بین فقیر و ثروتمند دائماً در حال افزایش است، آیا واقعاً باور دارین که این کشورها وقتی به خارج می روند ناگهان بشر دوست می شوند و تنها به گسترش بهزیستی مردم بومی و دموکراسی برای آنها اقدام می کنند؟ برای درک مسئله، اگر بخواهیم به اصل ماجرا پی ببریم، باید دائماً از خودمان بپرسیم آیا رسانه در این مورد و یا در مورد این جنگ دربارۀ منافعی که محرک و انگیزۀ آن بوده چیزی نوشته اند ؟ تا زمانی که موضوع منافع اقتصادی و استراتژیک را مطرح نکنند، درک منازعاتی که جریان دارد برای ما ناممکن خواهد بود، و علاوه بر این درک نقش اروپا و ایالات متحده نیز ناممکن خواهد بود. مسائل را باید اکیداً در دراز مدت مورد بررسی قرار داد، و هرگز نباید تصور که چنین رویدادهائی به تصمیم گیری ها و واکنش های آنی در آخرین دقایق مربوط می باشد، بلکه تمام این موارد، مداخلات و خشونت هائی هستند که از مدت ها پیش برنامه ریزی شده بودند. در واقع هر کشور مستقلی که از نظام نئو استعماری، اروپا و ایالات متحده تبعیت نکند، چه دولت خوبی باشد و یا بد این موضوع اهمیتی ندارد. زیرا موضوع مهم این است که هر کشور مستقلی را باید به عرصۀ وابستگی کشاند و اگر تبعیت نکرد، کشور نافرمان را باید سرنگون کنند. این برنامه در دراز مدت حل خواهد شد، ایالات متحده و اروپا نمی دانند کی می توانند مداخلاتشان را به فرجام مطلبوشان برسانند، نمی دانند به چه شکلی موفق خواهند شد، بستگی به توازن نیروها دارد. موضوع مهمی که باید بدانیم این است که ما همواره با رویدادهائی سر و کار داریم که برای دراز مدت برنامه ریزی شده است. برای درک این موضع، در واقع، ما می توانیم از مداخلات ناتو یاد کنیم. در یوگوسلاوی، وقتی نخستین مرحلۀ جنگ پایان یافت، سولونا که در آن دوران فرماندۀ کل ناتو بود، نتیجه می گیرد، به نقل از او یادآور می شوم : « تجربۀ به دست آمده در بوسنی می تواند به عنوان الگو برای مداخلات آینده به کار بسته شود ». در این جا می بینیم که سولونا و هم پیمانان می دانستند که در حال تبدیل کردن ناتو به ژاندارم تمام جهان هستند، در حالی که ناتو اتحادیه ای دفاعی در مقابل تهدید اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود. در نتیجه باید بدانیم که چرا به ناتو به عنوان ژاندارم جهان نیازمند هستند ؟

در سپتامبر 1993 سه کار شناس اتاق فکری ارتش ایالات متحده می گویند « ناتو باید از منطقه اش خارج شود، در غیر این صورت ناتو بی کار خواهد شد »

خیلی شگفت آور است، زیرا ناتو اتحادیه ای به اصطلاح دفاعی بود. در واقع اگر بخواهیم پی ببریم که ناتو در چه کاری به خدمت گرفته خواهد شد. این مضوع را در این کتاب (میشل کولن به کتابی که پیش از این نوشته و در دست دارد اشاره می کند و روی صفحه نشان می دهد ) نوشته ام : که ناتو خود را برای مداخله در سه جهت آماده می کند : اوکراین و گرجستان به عنوان نخستین جهت، الجزائر و لیبی و خاورمیانه به عنوان دومین جهت، کشورهای جهان سوم مثل افغانستان یا کشورهای آفریقائی به عنوان سومین جهت.

تمام این موارد، اوکراین نیز به همچنین به محاصرۀ روسیه مرتبط می باشد. روسیه یک رقیب است. روسیه قدرتی است که در مقابل ایالات متحده مقاومت می کند. در یک کتاب دیگر به نام «مونوپلی – ناتو در پی تسخیر جهان » منتشر شده در آغاز سال 2000، نوشته بودم. به این معنا که ناتو خود را برای عهده دار شدن نقش ژاندارم آماده می کند، و مشخص کرده بودم که در کدام کشورها می خواهد مداخله کند…افغانستان، ایران که در تهدید به سر می برد. تسخیر افغانستان سال بعد به وقوع خواهد پیوست. ولی در همان زمان اوکراین نیز مشخص شده است. چرا اوکراین ؟ به دلایل استراتژیک، و دالان لوله های گاز…در واقع اوکراین قطعه ای است که ایالات متحده و اروپا برای تضعیف روسیه  می خواهند اکیداً به مستعمرۀ خودشان تبدیل کنند، و تحت کنترل خودشان بگیرند.

این موضوع توسط فرد پدر سوخته ای نوشته شده ولی باید آن را بیشتر بخوانیم، این فرد زیبیگنیف برژینسکی است. یعنی بزرگترین استراتژ برای سیاست های نئو استعماری ایالات متحده، او در یگ گردهمآئی 1998 در ایالات متحده می گوید : « بدون اوکراین روسیه امپراتوری اورآسیا نخواهد بود. اوکراین موضوعی اساسی را تشکیل می دهد.» و برژینسکی ادامه می دهد : « اگر غرب می بایستی بین یک اوکراین دموکراتیک و یک اوکراین مستقل دست به انتخاب بزند، سنجه های دموکراتیک نباید در موضع گیری شما دخالت داشته باشد» یعنی در رابطه با روسیه. به این معنا که غرب می تواند حتی با ابلیس متحد شود تا اوکراین را از روسیه بگیرد. در واقع، موضوع بنیادی همین است. در مورد اوکراین و یا هر کشور دیگری، و هر جنگ اعلام شده یا نشده…پرسش همواره همین است : منافع اقتصادی و استراتژیک کدام است ؟ در مورد منافع استراتژیک پیش از این گفتیم که جلوگیری از پوتین برای ایجاد اتحادیۀ اقتصادی و استراتژیک در اروپا و آسیا، در نتیجه هدف تضعیف و محاصرۀ روسیه است. منافع اقتصادی نیز برای اروپا و ایالات متحده مهم است. زیرا در اوکراین صنایع پیشرفته ای وجود دارد و می تواند سیطرۀ شرکت های چند ملیتی را افزایش دهد. اوکراین در حال دارای زمین کشاوری بسیار غنی بوده و طعمۀ خوبی برای شرکت های مواد غذائی خواهد بود. اوکراین در عین حالی یک کشور استراتژیک به دلیل لوله های گاز و نیروی کار بسیار ورزیده که اروپا و ایالات متحده می خواهند به تصرف خود درآورند. ولی چرا به ما نمی گویند که اری این یک رقابت اقتصادی و استراتژیک است؟ یعنی در واقع چرا نمی گویند که جنگ تنها بخاطر پول بوده است. در یک روزنامۀ دیگر، مثل روزنامه های دیگر که بیانیه های دولتی کپی و چیده شده است، وقتی ایاکونوویچ Viktor Ianoukovitch سرنگون شد، نوشته بودند که مردم انتخاب کردند. ولی چنین نمایشی از وقایع ما را به جهان وسترن منتقل می کند. داستان خوب و بد را تعریف می کنند، خوب اتحاد تمام مردم است و شرورها دیکتاتور منزوی و رفقایش …ولی واقعیت به این شکل نیست. هر دیدبان دقیق روی مسائل اوکراین می داند که این کشور از دیدگاه تاریخی، مذهبی و سیاسی تقسیم شده است، بین غرب و شرق و مرکز کشور، و مناطق مختلف. بر حسب اتفاق نیست که بهترین روزنامه نگار کارشناس روسیه و اوکراین در بلژیک، تا جائی که من می دانم، ژان ماری شوویه است. او می گفت وقتی من رسانه ها را می بینم که از اوکراین و بطور کلی از روسیه حرف می زنند، شگفت زده می شوم، واقعاً پرت و پلا از این بیشتر برایشان ممکن نبوده، و ما واقعاً با اطلاعات سر و کار نداریم.

وقتی می گویند تمام مردم اوکراین متحد هستند، در واقع نخبگان هستند که تقسیم شده اند. بخشی از بخبگان فکر می کنند که مناسبات با روسیه بهتر است، بخش دیگری از این نخبگان منافع را در مناسبات با اروپا و ایالات متحده می دانند. در نتیجه نخبگان متحد نیستند. ولی در رابطه با مردم، به نفع مرد ماست که این شکاف بیت نخبگان را از بین ببرند.  مردم اوکرئین از سقط درآمدهایشان، و از بین رفتن  دست آوردهای اجتماعی، بی کاری و سیستم بزهکاری که سر کار آورده اند رنج می برند، و به همین گونه از سوی دولت حاکم که تابع سیاست صندوق بین المللی پول و سیاست غرب است که خلاف منافع مردم جیب هایشان را پر می کنند. در نتیجه به نفع مردم غرب و شرق اوکراین خواهد بود که به این وضعیت پایان ببخشد. ولی به سوی چنین چشم اندازی حرکت نمی کنند. زیرا سیاستمدارانی که به عنوان مدافع مردم اوکراین معرفی می کنند، حرف پوچی بیش نیست. در ویکیلیکس افشا گری هائی در این زمینه شد، وزیر سابق تیموشنکو که حالا به عنوان نخست وزیر جدید برگزیده شده، به ملاقات سفیر ایالات متحده رفته بود، وگفته بود که ما اگر به قدرت برسیم تمام دست آوردهای اجتماعی، یارانه ها را قطع می کنیم و خلاصه سیاست نئولیبرال را جاری خواهیم کرد. در واقع او یکی از مهره های خوب برای نخبگا ن بود.

علاوه بر این آنچه را که به نمی گویند، در مورد سرنگون سازی دولت های مستقل، مانند دولت اوکراین، این است که ایالات متحده خودش را با بدترین نوع فاشیست ها آلوده می سازد. در اوکراین سنت فاشیستی بسیار قدیمی وجود دارد، حزب ازووبودا، یک حزب نازی است که با هیتلر همکاری کرد. این حزب نژاد پرست، ضد یهود و غیره است. این حزب یکی از متحدان مهم غرب دراوکراین است که در رسانه ها به عنوان اپوزیسیون معرفی می کنند. اینرا باید به روشنی بگویند که این حزب فاشیست و در اتحاد با ایالات متحده و اروپا می باشد.

در این تصویر مک کین را در کنار فاشیست های اوکراین می بینیم و نتیجه می گیریم که ایالات متحده برای دست یابی به اهدافش برای سرنگونی دولتی که مزاحمش می باشد، حتی از آلوده کردن خود با بدترین ها بیمی بخود راه نمی دهد.

در نتیجه ما در متن مبارزه برای یا علیه  دموکراسی، یا برای یا علیه مردم نیستیم، بلکه در متن جنگی استراتژیک هستیم که هدفش گرفتن اوکراین از روسیه است تا آن را به مستعمرۀ خود تبدیل کند.

اگر اوکراین را به مستعمره تبدیل کنند، چه روی خواهد داد؟  سیاست ضد اجتماعی و نئولیبرال را به کار خواهند بست. در نتیجه اهالی اوکراین در صنایع و یا در کشاورزی بیش از پیش ب هبی کاری محکوم می شوند و پیامد این وضعیت برای پیدا کردن کار مهارجرت به اروپا خواهد بود، و به رقیب کارگران اروپا تبدیل خواهند شد. همه در این جا بازنده هستند، بجز نخبگان و شرکت های چند ملیتی که نیروی کار ارزان را در اختیار خواهد گرفت و اوکراین را با تمام لوله ای گاز و زمین های کشاورزی ا ش تصاحب خواهد کرد.

در نتیجه ما همواره در سناریوی یگانه ای هستیم، فکر می کنم برای درک رویدادهای اوکراین، به گزارشات روزمره نباید تکیه کرد، بلکه باید چشم انداز جامع را در نظر بگیریم. حالا به ما می گویند مشکل به دلیل ایاکونوویچ است، وقتی برود اوضاع مرتب خواهد شد. ولی امروز در آغاز 2014 چه روی داده است، ایالات متحده و اروپا تلاش می کنند دولت اوکراین، سوریه، تایلاند و ونزوئلا را  سرنگون کنند. بین این دولت همۀ آنها ارزش یکسانی ندارند، به عنوان مثال ونزوئلا را می بینیم که بهترین خدمات اجتماعی، کار، آموزش و بهداشت را در اختیار مردم می گذارد که خیلی فراتر اروپا می باشد.

در نتیجه تمام این جنگ ها به این دلیل است که ایالات متحده و اروپا می خواهند جهان را به مستعمرۀ خود تبدیل کنند. پس باید از اتهام زدن به این رهبر و یا آن رهبر سیاسی دست بردارند، مشکل این رهبران نیستند. مشکل ایالات متحده و همپیمانان اروپائی آن می باشد.

روش آنها را باید بخوبی درک کنیم، ما همواره در سناریوی یگانه ای هستیم. در دراز مدت هدف سرنگونی دولت های مستقلی است که نمی خواهند فرمانبرداری کنند. خریداری کردن بخشی از دولت، اتحاد حتی با احزاب فاشیست که بتوانند کشورشان را بفروشند.

موضوع مهم آلوده شدن غرب به القاعده است، در لیبی، سوریه، آلودن شدن به شبه نظامیان نازی در اوکراین، و خلاصه آلوده شده به تروریسم…هر وسیله ای که بتواند برای سرنگونی رژیمی که مقاومت می کند مؤثر واقع شود، موجه خواهد بود.

علاوه بر این یا از نارضایتی های موجود استفاده می کنند و آتش بیار می شوند، یا عناصر تحریک کننده وارد کار زار می کنند تا کشور را به هرج و مرج بکشانند.

باید دانست که حمله علیه اوکراین، به مجموعه جنگ هائی تعلق دارد که برای تصاحب مناطق استراتژیک مختلف در جهان جریان دارد.

چنین جنگ هائی به نفع هیچکس نیست، و تنها به نفع یک گروه نخبه می باشد. مافع مردم در اتحاد و همبستگی برای مسائل  و مشکلاتشان می باشد که رهبران سیاسی مناسب و برنامۀ سازنده ای را تدارک ببینند. چنین امری به هیچ عنوان جزء اهداف ایالات متحده و اروپا نیست.

این منافع بنیادی را مطرح نمی کنند، و نمی دانم تا کی باید به تبلیغات پوشالی رادیو و تلویزیون ها باور کنیم؟

ترجمه توسط حمید محوی

چگونه ناتو زیر اوکرائین تونل زد

نوشتۀ مانلیو دینوچی

10 مارس 2013

منتشر شده توسط انوستیگ آکسیون

به مدیریت روزنامه نگار آزاد بلژیکی میشل کولن

ترجمه توسط حمید محوی

«موش کور، خوب تونل بزن!» : در اواسط قرن نوزدهم مارکس اینگونه در مورد کار آماده سازی انقلاب می نویسد. امروز همین تصویر _ کار موش کور _ خلاف مفهوم مارکسی _ می تواند عملیات هدایت شدۀ ناتو در اوکرائین را ترسیم کند.



همه چیز از سال 1991 شروع شد، یعنی وقتی که پیمان ورشو و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی فروپاشید، و بجای یک دولت، پانزده دولت از جمله اوکرائین تشکیل گردید. ایالات متحده و هم پیمانان اروپائی اش فورا به هدف کسب بیشترین بهره برداری از بروز وضعیت جدید در عرصۀ جغرافیای سیاسی دست به کار شدند. سال 1999، ناتو فدراسیون یوگوسلاوی را از طریق جنگ ویران کرد، یعنی دولتی را از بین برد که می توانست راه گسترش تسلط بر شرق اروپا را سد کند، و در برگیرندۀ نخستین کشورهای پیمان باطلۀ ورشو بود : لهستان، جمهوری چکوسلاواکی و مجارستان. سپس، سال 2004 و 2009، سیطرۀ خود را به استونی، لتونی، لیتوانی (بخشی از شوروی دوران گذشته)، بلغارستان، رمانی، اسلواکی، اسلوونی و کوروآسی(جمهورس یوگوسلاوی دوران گذشته) و آلبانی گسترش داد.

اوکرائین با 600 هزار کیلومتر مربع به مثابه مرز بین ناتو و روسیه عمل می کند، و دالان های عبور و مرور انرژی روسیه و اتحادیۀ اروپا نیز از این کشور عبور می کند، با این وجود خود مختار باقی مانده است. ولی اوکرائین وارد «شورای همکاری آتلانتیک شمالی» شد و در سال 1994 نیز به «همکاری برای صلح» پیوست و در عملیات «حفاظت از صلح» در بالکان شرکت کرد. سال 2002، «طرح عملیاتی ناتو-اوکرائین» به تصویب رسید و رئیس جمهور لئونید کوشما نیّت خود را برای پیوستن به ناتو رسما اعلام کرد. سال 2005، در تداوم «انقلاب نارنجی»، رئیس جمهور یوشچنکو برای شرکت در گردهمآئی ناتو در بروکسل دعوت شد. فورا پس از این رویداد، «گفتگوی فشرده دربارۀ تمایلات اوکرائین برای پذیرش عضویت در ناتو» مطرح گردید و سال 2008 گردهمآئی بوخارست چراغ سبز را برای ورود این کشور روشن کرد. سال 2009 کی اف قراردادی را برای حمل و نقل تدارکات نیروهای ناتو در افغانستان از طریق خاک اوکرائین به امضا رساند.

از این پس پیوستن اوکرائین به ناتو امری مطمئن بنظر می رسد، ولی سال 2010 رئیس جمهور جدید ویکتور یانوکویچ با وجود ادامۀ همکاری، اعلام کرد که پیوستن به اتحادیۀ اروپا جزء برنامۀ دولت او نیست. با این وجود، طی این مدت ناتو مناسباتی با درون نیروهای نظامی اوکرائین برقرار ساخته بود. افسران عالی رتبه طی سالها در کلاس های ناتو  «کالج دفاع در رم و اوبرمرگو (آلمان) پیرامون مضمون چگونگی پیوستن نیروهای نظامی اوکرائین به ناتو شرکت داشتند. در این چهار چوب است که در آکادمی نظامی اوکرائین «دانشکدۀ چند ملیتی» نوینی با اساتید ناتو بنیانگذاری شد. و به ویژه باید به همکاری های فنی و علمی اشاره کنیم که برای تسهیل عملیات مشترک و شرکت نیروهای نظامی اوکرائین در «عملیات مشترک برای حفاظت از صلح» به فرماندهی ناتو گسترش یافت.

علاوه بر این، از آنجائی که «بسیاری ا زاوکرائینی ها دربارۀ نقش و اهداف اتحادیۀ اتلانتیک شمالی اطلاعات کافی ندارند و طرز تلقی شان غالبا متأثر از  الگوی باطل شدۀ جنگ سرد است، ناتو در کی اف مرکز اطلاعاتی را برای ملاقات و سخنرانی ایجاد کرده است و حتی ملاقات هائی را با «نمایندگان جامعۀ مدنی» (1) در مرکز فرماندهی در بروکسل سازماندهی می کند. و از آنجائی که گوئی تنها آن چیزی که دیده می شود وجود دارد، روشن است که ناتو دارای شبکۀ ارتباطاتی در محیط نظامی و مدنی می باشد که فراتر از آن چیزی است که در ظاهر امور دیده می شود. این موضوع را می توانیم در لحن گفتار فرماندهی ناتو بشنویم که 20 فوریه در خطاب به نیروهای اوکرائینی به آنها اخطار داد که «باید بی طرف باقی بمانند»، در غیر این صورت «نتایج ناگواری برای مناسبات آنها با ناتو» خواهد داشت. ناتو از این پس احساس می کند که گام نوینی جهت گسترش تسلط خود در شرق برداشته و بر نیمی از اوکرائین احاطه یافته است، در حاکی که همچنان به اردوی خود علیه «الگوهای با طل شدۀ جنگ سرد» ادامه می دهد.

 

1)توضیح مترجم : چنانکه می بینید این جمله داخل گیومه نوشته شده است، و به این معنا بوده که ناتو همواره برای اجرای طرح هایش از ابزارهائی مانند جامعۀ مدنی و یا سازمان غیر دولتی، حقوق بشر و روزنامه نگار و پزشک بدون مرز استفاده یا بهتر بگوییم سوء استفاده می کند.

آدرس متن اصلی در انوستیگ آکسیون :

http://www.michelcollon.info/Comment-l-OTAN-a-creuse-sous-l.html