کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

افغانهاوفرهنګ وکلتور بیګانګان

نصیراحمد– مهمند

جامعه یاملتی که به خود اتکاء واعتماد دارد وبه داشته ها ی خودارج ګذاشته بدیده قدرمینګرد ، هرګزعقب آنچه که بامعیارها وارزشهای اعتقادی، سنن و آیینش منافات دارد نمیرود. هرګاه باوجود غنای خوداز تقلید نا شایست ودنباله روی های کورکورانه وبی محاسبه پیروی نماید نه تنها به ضعف وذلت وپریشان فکری اش دلالت میکند، بلکه تسلیم آز وحص وهواهای نفسانی وازخودبیګانګی شده ، آن جامعه ، ملت و کشوردرپرتګاهای ناتوانی وانحرافات سقوط میکند وازهمین جاست که مفهوم علم وجهل درقاموس اسلام صرف با سوادی وبی سوادی نی بلکه هدایت وګمراهی ویا به معنی آګاهی وغباوت تشخیص وتفسیرګردیده است .

موضوعیکه مورد بحث ماومشکل آفرین،معضله سازوقابل تشویش است اینکه ایجاد وپیاده سازی سیستم ها ونظام های سیاسی اجتماعی غیرکارآمد وناپخته وارداتی بیګانه درکشورکه با مبادی وارزش های اعتقادی ،سنن وواقعیت هاوساختارجامعه درتقابل ومنافات قراردارد. کاپی کاری وتقلیدودنباله روی های غیرعملی بی سنجش وبی محاسبه وغیرمسوولانه و تشویق های کورکورانه « خرشوها وګود آیدیا ها» است که اوضاع کشوروزندګی مردم رادشوارترساخته میرود . منجمله یکی هم موضوع تعددوکثرت احزاب وګروه وتنظیم ها وهمچنان تعدد رسانه های مطبوع ،صوتی وتصویری درکشورجنګ زده وخون آلودافغانها ست ،یقینا که درشرایط  موجودکشورویران  وفقروغربت اقتصادی ، بیسوادی ده  ها میراث شوم اداره های تحمیلی اجانب مسلط است ویک حکومت واداره ملی بوجودنیامده برای افغانها نه تنها غیر مفید بلکه تکان دهنده وخطرسازهم است ، تشکل حزب ، تنظیم ،ګروه وباند وغیره که تا کنون جزآله وابزاردرخدمت دشمنان مردم وکشورووسیله تفرقه افګنی ومصیبت وبربادی ملت وکشورچیزدیګری تحویل نداده اند. ما درشرایط کنونی بیش ازهروقت دیګربه وفاق وبسیج ملی منظبط ومنسجم نیازاشد داریم میخواهم بهمین ارتباط مکث کوتاه داشته ومعلومات مختصری درباره پیشینه احزاب سیاسی وعدم کارآیی ونتایج نامطلوب آنهآدرشرایط واوضاع واحوال کنونی مردم وکشورتقدیم خوانندګان ارجمند نمایم :

ما میدانیم که احزاب سیاسی درکشورهای جهان تقریباعمردرازوسابقه طولانی دارند . مګر حزب سازی وحزب بازی درعصر ما اساسا مولود ومحصول وازایجابات و ضروریات جامعه بورژوازی دانسته شد ه،که ګروهی ازمردم تحت نام ترقی وپیشرفت های سیاسی اجتماعی واقتصادی برمبنای افکارفلسفی درچوکات ارمان واحد واهداف ومرام مشخص وعلمی وعملی فابل قبول وتطبیق برای مردم وکشورشان درچارچوب قانو ن نافذ به خاطرپیشرفت وترقی ،آرامی وآبادانی جامعه وکشورخودداوطبانه ګرد هم میآیند واحزاب تشکیل میدهند که احزاب لیبرال،کارګری ، سوسیالستی وکمونستی، محافظه ، فاشیستی وغیره وغیره هم برهمین مبنی بمیان آمده اند . میتوان علاوه نمود که قبل ازدوره بورژوازی درجوامعی که مردم آن آزادی های فکروبیان داشتنتد، مانند یونان باستان ، درانجاها احزاب سیاسی نیزوجودداشت .

درکشورما افغانستان مفهوم حزب وګوند سیاسی برمبنا ی قانون ورسمیات چندان ازسابقه و پیشینه ای برخوردارنبوده است .هرګاه در مورد تاریخچه افکارسیاسی یا آیدیالوژی ها ازعصرامیرحبیب الله خان تا ختم دوره ریاست جمهوری شهید سردارمحمد داود کوتاه نظری بیافګنیم ، درمیبابیم که مفکوره ملی براساس منافع اجتماعی برای با راول دردوره پادشاهی امیرجبیب الله خان « سراج الملت والد  ین »در وجود حزب سیاسی مخفی  بنام مشروطه خواهان ازجانب یک عده معدود در باریان وخارج ازان که از سیاست های جهانی تا حدودی آګاهی داشتند تشکیل ګردیده بود . که سید مسعود پوهنیاردراثرخویش بنام «ظهور مشروطیت و ۰۰۰ »تعداد اعضای آنرا پنحاه ودوتن باذکر نامهای شان مینویسد.

بایک نګاه ژرف وتحلیلی بملاحظه میرسد که درافکاروتشکیل این حزب عوامل مختلف شامل بود که تو ضیح و تفصیل مکمل آن ازحوصله این مقال بدوراست ولی عمدتا تغیروتفاوت کلی امیر باپدرش ، بازګشت افرادو اشخاص فراری وتبعیدی بوطن مجهزوآراسته با افکار جدیدوآګاهی سیاسی ، علمی و تربیوی ازجهان خارج، سرو صدا های نظام مردم سالاری ومشروطه طلبی و دموکراسی خواهی وغیره تحولات درکشورهای دور ونزدیک مانند ترکیه و ایران وهمچنان نشر وپخش اوضاع واحوال سیاسی واجتماعی اروپا ازطریق نیم قاره هند و رسیدن تمام این جریانات به افغانستان به ذرایع مختلف وتوسط اخبار ،بولیتن ها و نسخه هایی ازجراید مانند « حبل المتین  وصور اسرافیل » وغیره اثر ګذاروذ یدخل بوده اند .

هرګاه بصورت مختصراین اولین حزب سیاسی بنا نهاده شده یعنی ګروپ مشروطه را از ظهورتا سقوط به ازریابی بنشینیم اختصارا باین نتیجه منتج میشود که اولا مشروطه خواهان علی الرغم کمی وکاستی ها روی همرفته اشخاص نیک وشناخته شده ،آبدیده ووطن خواه بودند ،برای آسایش وپیشرفت ملت وکشورآرزوها واهداف نیک  را با روحیه فداکاری وایثار، سربازی وقربانی عنوان می کردندومساعی بخرج میدادند. مګرهمین افکاربلند وعلاقه فراوان  را که برای اعتلاو ترقی کشوروآسایش ملت درزیرچتر یک نظام ملی ومردمی درسرمی پروراند ند درعمل توفیق حاصل نشده بود تادر بین مردم ریشه بدواند و به قوام برسد،. ازهمین رونه تنها ازطرف عوام ارج ګذاشته نشد و پشتیبانی وحمایت نګردید ، بلکه علمای دانا و بافهم واشخاص شامل درحلقه سیاست ویک عده دیګرهمکاری وهمنوایی نشان ندادند ،حتی نایب السلطنه نصرالله خان واعتمادالدوله « صدراعظم» عبدالقدوس خان با افکارمشروطیت درمخالفت قرارګرفتند .وهمان طوریکه دربالا ذکرشد چون تعداد مشروطه خواهان نهایت محدود ودر بین مرد م هنوزریشه نداشتند وازپشتیبانی قاطبه ملت هم برخوردارنبودند ، به زودی سرکوب شده و متفرق ګردیدند، ولی ریشه های سری و مخفی آن هادردربار باقی بود که شهزاده امان الله فزرند امیر نیزجزء آن حلقه سری بود .

در سال ۱۹۱۹ م زمانیکه امیرحبیب الله خان در کله ګوش لغمان ازجانب یک درباری که ګفته میشود ازجمع مشروطه خواهان محسوب میشد به شهادت رسید وشهزاده امان الله در کابل پادشاه شد،همزمان بااعلان پادشاهی استرداداستقلال کامل افغانستان رانیزاز انګلیس ها مطالبه واعلان جهاد نمود . این اعلان نه تنها موجب سروروطرف تایید ملت آزاده افغان قرارګرفت ،بلکه همه مسلمانان منطقه ودشمنان استعمارانګلیس را درپهلو ی اعلیحضرت امان الله خان و پشتیبانی قاطع ازوی وداعیه اش قرارداد، تا جاییکه ازجریانات واسناد برمی آید، این پشتیبانی وهمبستګی های ملی ومنطقوی ،ذهنیت ومفکوره ایجاد وتشکیل کنفدراسیون کشورهای مسلمان آسیای میانه وکشورهای اسلامی همسایه را نیزبوجودآورده بود ټا سرحد اظهار علاقه وآمادګی بیعت ازقرارکرفتن افغانستان به زعامت ورهبری اعلیحضرت امان الله خان درراس این کنفدراسیون،که این مساله خودپشت دشمنان زبون ومقهورافغانستان وجهان اسلام را بیشتر به لرزه درآورده مخصوصا بیانیه لرزاننده شاه غازی درمسیر سفرش به صوب اروپا در مومبایی واستقبال بی شایبه و پرحرارت مسلمانان نیم قاره هند ، که یکی ازعوامل عمده و اساسی سقوط امان الله خان نیزمحسوب میشود که توسط ابزاروعوامل داخلی استعمارمقهورانګریزی فراهم وعملی ګردید .

در دوره سلطنت اعلیحضرت امان الله خان انهمه دانشمندان وترقی خواهان کشور به شمول مشروطه طلبان پت و پنهان که ازقبل با پادشاه روابط فکری وعقیدتی داشتند درامورمملکت جذب وتوظیف شدند ، مشروطه خواهان دردولت به حیث یک حزب منسجم ومتشکل نی بلکه بصورت منفرد به مقامات ووظایف بلند ګماشته شدند . أنچه ازلابلای نوشته ها واسناد تاریخ و نقل قول های سینه به سینه برمیآید اینکه بین اعضا ی باقیمانده مشروطیت هرګاه روابط آیدالوژیک هم موجود بوده باشد ازانها فاصله ګرفته وکسی احساس نمیکرد ، برعکس درسطوح بالایی  قدرت که مشروطه خواهان بودند یا نی ، ازنوعی مخالفت و عنادعمیق ذکرګردیده که هروزیرومقام عالیرتبه وبلند پایه عرصه ملکی ونظامی ،حزب وګروپ و حلقات خاص خودرا ایجاد کرده بودند . بدین ترتیب نشان میدهد که درزمان اعلیحضرت امان الله خان نیز احزاب وګروه ها وحلقا ت زیادی که یاعمدی وبصورت ارادی و یا هم ازروی جهل ونادانی به تحریک اجانب که در نارامی وتخریب وبربادی مردم وکشوراستخدام ومصروف بودند بمیان آمده بود ووجود داشت .

نویسنده توانا وشخصیت مبارزووطن دوست افغان مرحوم غلام محی الدین«انیس» هم این وضع را از روی چشم دید دراثر ګرانبها وتاریخی خویش (بحران ونجات) به تفصیل و با استناد شواهد تشریح وبیان میکندوپرده ازروی احزاب وګروه ها وحلقات برداشته واحزاب انزمان را به دو دسته ،احزاب وګروه های مخفی واحزاب یا ګروه های علنی تقسیم نموده است .

ګروپ های مخفی :که در باره انها اسناد لازم دردسترس نیست درجامه ولباس مختلف موجودیت وفعالیت شان بمشاهده میرسد،مګر قابل غوروتحقیق دانسته میشود . زیرابمطالعه جریان حوداث سه ګروپ مخفی یا سری وجوددارد که یکی ازانها برای افغانستان خواهان جمهوری یا ازین ګونه سیستم ونظام است. ګروپ دوم که با حکومت مخالفتی نداشته ،مګر با پروګرامهای حګومت موافق نیستند ومی خواهند که حکومت پروګرام هایش را تغییر دهد .ګروپ سوم صرف با شاه مخالفت میورزند و برای پادشاهی اشخاص معینی را درنظر دارند ، این ګروپ میخواهد درافغانستان اغتشاش را برپا نمایند و پادشاه را ازسلطنت خلع وازاشخاص معین ،شخصی را برسریرسلطنت بنشا نند .

ګروپهای علنی :قویترین ګروپ مخالف حګومت رااشخاص صاحب نفوذ وقدرت وروحانیت تشکیل میداد درحالیکه این ګروپ به کدام جریان فکری فلسفی، آید یالوژیک یا مفکوره تامین وتحفظ منافع ملی استوارنبوده، بلکه برمفاهیمی که بیشترعقل رامغلو ب احساسات وجذبات وخود خواهی ها وحرکا ت خویش میکردند وظاهراعامل مخالفت را سوء ټفاهمات جلوه می داد ند وحکومت هم عامل وموانع درسرراه تطبیق پروګرام هایش همین عده ای معدود ومحدود خان وملک و روحانی و صاحبا ن نفوذ را که رنګ و بوی تحریک ودیکته بیګا نګان را به مشام میرساند میدانست وهروقت مورد ملامت قرارمیداد، همچنین ګروپ متذکره هم برای بقا وموجودیت خود تلاش میکرد ورنګ یک تشکل نا متجانس وشکننده را بخود ګرفته بود. مثلیکه درسال های ۱۳۰۳و۱۳۰۷ شمسی اغتشاش وهرج ومرج را بوجود آوردند  وسبب شد تا جای نوررا ظلمت ګیرد بقایای مشروطه خواهان هم تار وماروافغانها وافغنستان برای یک قرن دیګرازکاروان ترقی و پیشرفت های عصرعقب ماند.

وقتی درافغانستان برای اولین باربصورت رسمی احزاب سیاسی درزمان سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه درسال ۱۳۴۳ شمسی مطابق به ۱۹۶۴میلادی مطرح ودرقاتون اساسی مورد پذیرش قرارګرفت . این قبولی و پذیرش هم بدون قید وشرط نبود ، بلکه تشکیل حزب سیاسی تابع شرایط و قیودی دانسته شد .که  در ماده ( ۳۲) قانون اساسی مصوب لویه جرګه سال۱۳۴۳ ‏ش چنین تصریح شده بود:« ۰۰۰ اتباع افغانستان حق دارند مطابق احکام قانون احزاب سیاسی تشکیل دهند،مشروط براینکه:

۱ـ هدف فعلیت های حزب و مفکوره هاییکه تشکیلات احزاب به روی آن بنا شده مناقض ارزشهای این قانون اساسی نباشد .

۲ —  تشکیلات و منابع مالی حزب علنی باشد. حزبی که مطابق به احکام قانون اساسی تشکیل می یابد بدون موجبات قانونی و حکم ستره محکمه منحل شده نمی تواند .

مګردرعمل قانون احزاب نافذ نشد وهیچګاهی هم احزاب براساس قانون بوجود نیامد و رسمیت نیافت . احزابی که بصورت معیوب وناقص بااستفاده از شرایط عملا ظاهروحضوریافتند مانند حزب دموکراتیک (خلق وپرچم ) هیچ ګونه حیثیت واتکای رسمی و قانونی نداشتند وبلکه درتخطی صریح وتناقض آشکار ودر ضدیت با ارزشها واعتقادات مردم و موادواحکام قانون اسا سی وثیقه ملی نافذ کشورقرارداشتند .

لازم به تذکر است ،اینکه ګفته میشود که قانون احزاب تهیه وترتیب شده بود ولی پادشاه آنرا توشیح نکرد، این خود نشان دهنده ومبین یک حقیقت ونشان دهنده واقعیت،که دران موقع تنها پادشاه موظف بود که رمورد مسولانه فکرکند وبرعواقب وسود ضرروتاثیرات سوء احزاب وتشکل ها ی بیموقع  وتصمیمش بالای رعیتش بیا ند یشد . مسلما پادشاه دران فرصت ازوضعیت واوضاع واحوال داخلی و بین المللی درک وبرداشت های عالمانه وعاملانه دقیقی داشته که هرګاه قانون احزاب سیاسی زمینه انفاذ وتطبیق حاصل نماید ،مشکلات بزرګی رادرراه اداره وعمران ورفاهیت وامنیت ملی چه که حتی بربادی وتباهی عظیمی را بمیان خواهد آورد.چه ګروه های چپی کمپ سوسیالستی به رهبری وحمایت شوروی هاو ګروه های راست ازجانب کشورهای بزرګ کپیتالستی تطمیح تقویه واستخدام شده وافغانستان عقب ماند ه که به فقراقتصادی وبی سوادی ومحاصر ه بحری وبری دچاراست مورد تاخت وتازکشت وزرع افکارسوسیالیستی وکپیتالستی قرارګرفته وبمیدان عملی رقابت ها وبازی های بزرګ سیاسی شرق وغرب مبدل میګردد .اقتضای تحفظ منافع ومصالح مردم وکشوردرچینین شرایط وحالت، عمل کردهای مسوولانه ، باحزم ووسعت نظرراترجیحأ تاکیدمیکرده . جریان موجوددرکشورحقانیت این مفکوره را به اثبات میرساند .

مرحله دیګر حزب بازی دوران ریاست جمهوری سردارمحمد داود خان است . زمانیکه سلطنت محمد ظاهرشاه تو سط کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ ش مطابق به سال ۱۹۷۳ م برهبری سردارمحمدداود ومشارکت ګروه مزدور وملعون  پرچم سقوط داده شدواولین نظام جمهوری درافغانستان تاسیس شد . تمام آثاروعلایم سلطنت وعده ای ازعلما ودانشمندان مجرب، سران وشخصیت های دارای اعتبارملی وبین المللی شناخته شده بااتهامات وزمینه سازی ها بدوا حذف وبتدریج یابه فراروتبعید مجبورګردیدند ویاهم ازبین برده شدند،قانون اساسی ۱۳۴۳ ش هم ملغی و بجایش اولین قانون اساسی نظام جمهوری نافذ شد.درقانون اساسی نوین نظام جمهوری داود خان تشکیل نظام یک حزبی ګنجانیده شد که برمبنی آن این حزب مسوولیت رهبری وتربیت سیاسی مردم را برعهده داشت . چنا نیکه درماده چهل این قانون اساسی میخوانیم :

ماده چهلم :« برای انعکاس خواسته های اجتماعی وتربیب سیاسی مردم افغانستان تا زمانیکه این آرزو برآورده ګردد وبه رشد طبعی خودبرسد سیستم یک حزبی درکشوربرهبری حزب انقلاب ملی که بانی پیش آهنګ انقلاب مردمی ومترقی  ۲۶سرطان ۱۳۵۲ مردم افغنستان است برقرارخواهد بود ».

این حزب انقلاب ملی تابع کدام قانون دومی یافرعی وشروط وقیود نبوده وبرمبنی قانون اساسی ممکن شد که پس ازانفاذ قانون اساسی ایجاد وفعال ګردد . ولی طوریکه بیشترهموطنان مخصوصا منورین ، قد م وقلم زنان عرصه سیاست آګاهی دارند  طرح و تدوین اساسنامه وبرنامه این حزب نیزتوسط یکی ار پرچمی های مشهور صورت ګرفت وعامل دوم اینکه ګروه پرچم روز تاروز درتحکیم قدرت سیاسی نظامی دست بلند یافته ووابستګی های اداره کشوربه شوروی ها به حد نهایی اش رسیده و رییس جمهورداود خان در تنګای محدودیت قدرت قرارکرفته وازمردم دورساخته میشد . بنابر دوعامل عمده درپهلوی عوامل دیګر بود که مفکوره حزب نه تنهاازجانب ملت مورد استقبال قرارنګرفت بلکه درداخل نظام واعضای حکومت هم مخالفت های پنهانی وعلنی درحال افزایش و تشدید دیده میشد .تا سرانجام اولین جمهوریت سردارمحمد داودخان سرنګون وحزب پیشتازوبنیا نګذارانقلاب ملی اش هم خاتمه یافت .

خواننده عزیر! آنچه به رسم اختصارازهزاریکی راګفتیم وشمرد یم درهمین مختصربوضاحت نشان میدهد که آبادی وعمران بسیار مشکل است ولی عکس آن تخریب بسیار آسان . درکشورمااحزاب وګروه های سیاسی که ازسابقه طولانی وشهرت نیک واعتبارقانونی برخوردار نبوده وآنچه ګروه هاوجمعیت هاییګه  برمبنای دموکراسی های سخاوت شده وبیموقع زمان صدارت سردارشاه محمودخان . دهه دموکراسی اعلیحضرت محمد ظاهرشاه و اخیرا هم دموکراسی تحمیلی بن وزاده شرایط جنګی درکشوردرابعاد محدود ومعدود باهوس رسیدن و تسلط یابی نامشروع به قدرت بوجود آمده که این ګروه های نامتجانس درګذشته کاهی درکنار یک خان وارباب صاحب نفوذ وزمانی هم درپهلوی سرداری وحاکمی وزمانی هم  درخدمت وحمایت سازمانهای جاسوسی وکشور های بیګانه قرارګرفته شیرازه حیات ملی را منهدم کرده اند و زندګی أرام وشرایط عادی وپیشرفت وترقی مردم وکشوررا برهم زده وزمینه سازدل خوشی وتحقق اهداف ڼاجایربیګا نګان ګردیده اند .

طوریکه قبلاهم ګفتیم احزاب سیاسی مولود جامعه بورژوازی خوانده شده ولی هرساده اندیشی هم به سادګی اینرادرک میتواند که کشورومردم ما هنوزهم به فرسخ ها وزمان طولانی ازان فاصله دارند . در جامعه قبیلوی وقومی که هنوزساختارو تشکیلات ،قوانین وارزش های خاص خودش را داشته و با آنهااعتقاد وپیوند دارند ،از جانبی بیش ازنود فیصد نفوس آنرا زارعین وکوچی ها یی تشکیل‏ میدهندکه از نعمت سوادمحروم اند . حالات تاریخی و تجرید زمان طولانی ازجامعه جهانی وشرایط اخیرجنګی بیش از40 سال که بنیاد های مادی ومعنوی مارا تباه وبرباد نموده وبسا موارد ومسایل دیګر که تفیصیل وصحبت روی انها به درازا میکشد ، تحمیل هرنوع سیستم و ماشین بیګانه دربین این مردم وکشوررا به شکست محکوم ومواجهه ساخته وتلاش بیشترهم مثمر ثمر واقع نخواهد شد.

بنا ء عدم توافق وسازش بااحزاب وګروهها نه تنها ازحصلت افغانها بشمار میرود وبا تنفربه ا ن می نګرند ،بلکه فلاسفه ،علما ودانشمندان بزرګ کشورها ی غربی هم ازاحزاب سیاسی چندان دل خوش و نظرمساعد ندارند بیایید ببینیم که نظر وبرداشت علما ومشاهیر خود جامعه غربی درباره احزاب چیست .به چند مثال کوتاه توجه فرمایید :

«توسیدد » مورخ مشهور یونان باستان یکی ازعوامل عمده وخطای بزرک در شکست وسقوط امپراطوری یونان آنوقت مساله احزاب سیاسی وبازی های جناحی  وګروهی را قلمداد میکند».

«افلاطون فیلسوف بزرګ استاد ارسطوی مشهور» احزاب وګروه های سیاسی را به نطر نیک ندیده واظهارمیدارد که وفاداری با حزب نوعی خود پرستی بوده وبهتراینست تا بجای وفاداری با حزب وګروه وحلقه خاص با کشوروفاداربود».

همینګونه«ژان ژاک روسو» درقرن هجده میلادی  احزاب وګروه بندی های سیاسی راعامل تجزیه وتخریب اراده عامه دانسته ومیګوید:وقتی افراددر یک حزب شامل می شوند به زودی به این نکته متوجه میشوند که منافع ایشان با منافع حزب ګره خورده وتمام سعی وتلاش آنها درخدمت منافع حزب قرارګرفته بدون اینکه فکرکنند که هم منفعت خود شان وهم حزب شان درمنافع اجتماع شامل است . همین قسم روسو درجای دیګراظهار میدارد که« حزب به بهترین وجهه زمینه فعالیت سوء استفاده عوام فریبا ن و فرصت طلبان را مهیا می سازد » .

«مدیسون» سیاستمدارمشهورو برجسته امریکایی هم درمورد احزا ب میګوید ‏که : حزب بوسیله انعده اقرادواشخاصی تشکیل وتاسیس میشودکه چه درمقام اکثریت باشند یااقلیت، ایتها به اساس منافع واهداف مشترک خویش با منافع کلی ودایمی افراد واجتماع در تضاد اند .

به همین ترتیب یک عالم وسیاستدان دیګرمتولد سال۱۹۰۲م شیکاګوی ایالات متحده امریکا که درعلوم سیاسی آثارتحقیقی زیادی خلق کرده اظهار میکند:احزاب وګروهها ییکه دورهم جمع میشوند نه تنها به حیث نوعی ابزارووسایل تقرب و رسیدن به هدف خاص بدست آدمهای زیرک قرار میګیرند ،بلکه تحت هرعنوانی که با شد این عده آدمک ها ی زرنګ زیرک وچالاګ همیشه به شانه های مردم سواروصاحب حقوق وامتیازات دیګران میشوند .وصفوف درګرواسفتاده سوء آنها قرار میګیردوغیرازین مطالبی مانند شعاروبیرق، سرود ، مرام ،تشکیلات ومقررات همه وسایل این هدف شمرده میشوند.

ازینرواستقراروپیاده کردن نظام ها وفرهنګ وکلتورتحمیلی نامانوس وبیګانه با آزادیهای مجرد بیموقع وبی حد وحصر وغیره آن بخصوص تعدد وکثرت احزاب وګروه وتنظیمها خواسته های اجانب وبیګانګان ومخلصان شان علاوه براینکه باخواست افغانهابکلی فرق میکندو درشرایط فعلی دربرابروفاق وبسیج ملی قرارګرفته،عمده ترین عامل ووسیله نفاق ملی ووحدت نظروعمل قرارګرفته وهمچنان مانع درراه امن وآرامش وآبادی کشورپنداشته شده وموثرترین وسیله وابزار برای دشمنان مردم وکشور پنداشته میشود .