کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

استالين

 

تقديم به دوستداران رفيق کبير استالين

به مناسبت شصت و دومين سالگرد مرگ او

آنا لوٸيس استرانگ

آنا لوٸيس استرانگ٬ روزنامه نگار کمونيست آمريکايى در ۲۴ نوامبر ۱۸۸۵ در فرند/نبراسکا متولد و در  ۲۹ مارس ۱۹۷۰در پکن در گذشت· او يک روزنامه نگار کمونيست آمريکايى٬ شناخته شده براى گزارشاتش از اتحاد جماهير شوروى و جمهورى خلق چين٬ بود·

نويسنده: آنا لوٸيس استرانگ

مترجم: پيام پرتوى

http://www.marxists.org/reference/archive/strong-anna-louise/1941/x01/stalin.htm

ظهور استالين در قدرت به آرامى رخ داد· پيدايش چنين افرادى به آرامى و با اطمينان صورت ميگيرند· اين به گذشته هاى دور٬ به مطالعاتش در مورد تاريخ بشر و بخصوص تاريخ انقلابات٬ باز ميگردد· پرزيدنت روزولت با شگفتى در مورد دانش استالين از انقلاب کروم وليان در انگيس٬ همانطور که در سخنانش با اچ· جى· ولز نشان داده شد٬ با من صحبت کرد·

اما استالين انقلابات انگليس و آمريکا را کاملا طبيعى و با دقتى بسيار عميقتر از سياستمداران آمريکايى و انگليسى مطالعه نموده بود· تزار روسيه شايسته يک انقلاب بود· استالين در نظر داشت که بخشى از آن باشد و به شکل گرفتن آن يارى رساند·

او در خصوص فرايند انقلاب از ديدگاه مارکسيسم: شيوه زندگى توده ها٬ چگونگى توسعه روش صنعتى و اشکال اجتماعى آنان٬ اينکه طبقات اجتماعى چگونه ظاهر و مبارزه ميکنند و اينکه چگونه موفق ميشوند٬ از خود محققى کامل ساخت· استالين کليه انقلابات بوقوع پيوسته در گذشته را مورد مقايسه و تجزيه و تحليل قرار داد و در مورد آنها کتابهاى فراوانى نوشت· اما او نه تنها يک دانشمند بلکه مرد عمل نيز بود·

در اولين روزهاى انقلاب٬ در خارج از حزب٬ نام استالين بسختى شناخته شده بود· در سال ۱۹۲۳ ٬ در خلال آخرين دوران بيمارى لنين٬ از جانب افرادى که من به قضاوت آنان اعتماد داشتم گفته شده بود که استالين «رهبر آينده ماست·» آنها اساس دانش عميق خود را بر روى توان سياسى و توجه بسيار او به سازمان سياسى بعنوان رهبر حزب کمونيست بنا نهاده بودند· عامل تعيين کننده ديگر زمانبندى دقيق از اقدام سريع بود و گفتند که حدسيات او در مورد انقلاب تا کنون اشتباه نبوده است·

به گفته آنها «افراد مسٸول حزب» جهت دريافت روشنترين نظرات به وى مراجعه مينمودند· در آنروزها ترتسکى استالين را بعنوان «معموليترين فرد» در حزب مورد تمسخر قرار داد· به يک معنا اين صحيح بود· استالين خود را به «افراد معمولى» نزديک نگاه ميدارد٬ «افراد معمولى» مواد سياست هستند· اما استالين داراى نبوغيست که با معمولى فاصله بسيارى دارد·

او يکبار گفت٬ «هنر رهبرى مورد بسيار مهميست· نبايد از جنبش عقب افتاد٬ چرا که در اينصورت از توده ها جدا خواهيم شد· اما عجله هم نبايد داشت٬ چرا که در اينصورت ارتباط با توده ها را از دست خواهيم داد·» او به رفقاى خود شيوه ى به رهبر مبدل شدن را مياموخت· وى ايده آل خود را نيز٬ که بصورتى کاملا موٽر انجام ميداد٬ بيان مينمود· بيست سال پيش در جنگ داخلى روسيه٬ غريزه استالين براى مردم معمولى بارها به پيروزى ارتش شوروى يارى رسانده بود·

شناخته شده ترين اختلاف ميان استالين و ترتسکى در مورد پيشروى از طريق قفقاز شمالى بود· ترتسکى مايل به انتخاب کوتاهترين مسير نظامى بود· استالين اشاره نمود که اين راه ميانبر در زمين قزاقان دشمن قرار داشت و در پايان نشان داده شد که طولانيتر و خونين تر باشد·

او مسيرى تقريبا غير مستقيم و انحرافى را٬ قرار گرفته در شهرهاى متعلق به طبقه کارگر و مناطق کشاورزى دوست٬ که مردم عادى بمنظور يارى به ارتش٬ بجاى اينکه بر عليه آنان بپاخيزند٬ انتخاب کرد· اختلاف روشن بود٬ اين امر پس از آن توسط بيست سال از تاريخ به اٽبات رسيده است·

استالين با بکارگيرى نيروهاى اجتماعى در کشور٬ نشان داده شده توسط دعوت وی براى «جنگ مردمى» در پشت جبهه ارتش آلمان٬ کاملا آشناست· او به چگونگی برانگيختن خشم وحشتناک نيروهاى مردمى٬ سازماندهی و آڒاد نمودن آن در جهت بدست آوردن خواسته هايشان٬ آشناست·

جهان خارج گوش دادن به استالين را در مباحٽی که قبل از اولين برنامه پنج ساله رخ داد آغاز نمود· (من در مقاله اى که حدود پنج سال زودتر ظهور وی را بعنوان جانشين لنين پيش بينى مينمود نوشتم اما مقاله مورد توجه قرار نگرفت۔ مقاله سالها زودتر نوشته شده بود·) کارگران روسيه٬ خارج از حزب کمونيست٬ در خلال اولين سال گسترش جذاب و ديدنى صنعت اتحاد جماهير شوروى به تعيين استالين بعنوان رهبر فکر کردند·

در ماه مارس ۱۹۳۰ او ابتدا٬ از طريق مقاله مشهور خود٬ «سرگيجه از موفقيت»۴ ٬ که در آن سوء استفاده هاى رخ داده در مزارع اشتراکى مورد بررسى قرار داده شده بود٬ به رهبرى در ميان دهقانان مبدل شد· من تاٽير آنرا در مناطق روستايى در فصل گذشته توضيح دادم· والتر دورانتى۵ را بيادم مياورم که با اشاره  به آن مقاله به من گفت٬ «بالاخره در اين کشور رهبرى وجود دارد!»

لحظه بزرگ استالين٬ هنگاميکه که براى اولين بار بعنوان رهبر جديد-ه تمام مردم اتحاد جماهير شوروى ظاهر شد٬ زمانى بود که بعنوان رٸيس کميسيون قانون اساسى٬ قانون اساسى جديد-ه دولت سوسياليستى۶ را اراٸه نمود·

در آنزمان براى به اجرا گذاردن «خواست مردم» کميسيونى ۳۱ نفره از تواناترين مورخان٬ اقتصاددانان٬ و دانشمندان علوم سياسى کشور جهت آفرينش «دمکراتيک ترين قانون اساسى جهان» با دقيقترين ماشين آلات اختراع شده موجود آموزش داده شده بودند·

آنها يکسال و نيم را صرف مطالعه جزٸيات کليه قوانين اساسى قديمى در جهان٬ نه فقط دولتها بلکه اتحاديه ها و جوامع ارادى٬۷ نمودند· پس از آن پيش نويس تهيه شده توسط آنها براى چندين ماه بوسيله مردم شوروى٬ در بيش از نيم ميليون نشست با حضور ۳۶۵۰۰۰۰۰ نفر ٬ مورد نقد و بررسى قرار گرفت· شمار اصلاحات پيشنهاد شده٬ جمع آورى شده از نقد و بررسيهاى پرطرفدار٬ که بدست کميسيون قانون اساسى رسيد٬ ۱۵۴۰۰۰ بود· معروف است که استالين شخصا دهها هزار نامه ارسال شده از جانب مردم را خواند·

هنگاميکه استالين گزارش خود را به کنگره اتحاديه جماهير شوروى اراٸه نمود دو هزار نفر در سالن سفيد و بزرگ کاخ کرملين نشسته بودند· زير من٬ جايى که در جمع روزنامه نگاران نشسته بودم٬ طبقه اصلى با نماينده گان کنگره پر شده بود٬ در اطرافم در صدر سالن گروه سياستمداران خارجى نشسته و پشت سرم٬ در سالنى دراز٬ شهروندان مهمان نشسته بودند·

خارج از سالن دهها ميليون نفر٬ از مزارع پنبه در آسياى مرکزى تا ايستگاههاى علمى در ساحل قطب شمال٬ به راديو گوش ميکردند· اين بهترين لحظه از تاريخ اتحاد جماهير شوروى بود· اما عبارات استالين بى آلايش و ساده و چنان غير رسمى بود که تو گويى در کنار بخارى نشسته و با دوستان خود صحبت ميکرد·

او اهميت قانون اساسى را توضيح داد٬ اصلاحات پيشنهادى را مطرح نمود٬ به تعداى زيادى از نهادهاى قانونگذارى اشاره و خودش در مورد مهمترين موارد بحٽ و گفتگو کرد· او روشن نمود که کليه ۱۵۴۰۰۰ پيشنهاد در جايى طبقه بندى شده و بر روى مساٸل تاٽير خواهند گذارد· استالين اڒ ميان بيش از دهها اصلاحات که شخصا در مورد آنها گفتگو نمود٬ آنهايى را مورد تاييد قرار داد که بيان دمکراسى را تسهيل و آنهايى را نپذيرفت که دمکراسى را محدود مينمودند·

برای مٽال برخی احساس مينمودند که به جمهوريهای مختلف نبايد حق جدايى از اتحاد جماهير شوروى ضمانت ميشد٬ استالين گفت٬ در حاليکه آنها خواهان جدايى نيستند٬ اما بر اساس قانون اساسى حق انجام آن بايد بعنوان تاکيدى بر امر دمکراسى مورد ضمانت قرار گيرد· تعداد نسبتا زيادى از مردم خواهان سلب اختيارات سياسى از کشيشان٬ به ترتيبى که بر روى سياست تاٽير نگذارند٬ بودند· استالين گفت٬ «زمان براى به اجرا گذاردن حق راى همگانى بدون محدوديت فرا رسيده است·» و استدلال نمود که مردم شوروى جهت شناخت حقوق خود به بلوغ کافی دست يافته اند۔ براى ما در حال حاضر مهمتر از اشکال قانون اساسى يا حتى اينکه چگونه کار ميکنند٬ يک نکته بسيار مهم در سخنرانى استالين بود·

او نطق خود را با به چالش کشيدن تهديد-ه در حال رشد نازيسم در اروپا به پايان برد· استالين در سخنرانى خود در ۲۵ نوامبر ۱۹۳۶۶ گفت٬ دولتهاى اروپايى در گذشته بصورت جدى مخالف هيتلريسم بودند· او قانون اساسى جديد اتحاد جماهير شوروى را «کيفر خواست عليه فاشيسم خواند٬ کيفرخواستی که ميگويد سوسياليسم و دمکراسى شکست ناپذيرند»۔

شخصيت استالين٬ طى سالهاى پس از کنگره قانون اساسى٬ شناخته شده تر شد· تصاوير و شعارهاى وى در اتحاد جماهير شوروى چنان برجسته شدند که اتباع خارجى آنرا رياکارى و «بت پرستى» تلقى نمودند· اغلب آشنايان شوروى من واقعا به استالين بعنوان فردى که کشور آنها را ساخته و به موفقيت رهنمون شده عشق ميورزند·

من حتى افرادى را ميشناسم که دقيقا قبل از روز انتخابات و بجاى دادن راى به نامزدهاى کسل کننده٬ بمنظور دادن رای به استالين در منطقه اى که او در آن شرکت ميکرد٬ محل زندگى خود را موقتا تغيير ميدادند·

در مورد محل زندگى استالين هيچگاه مطلبى در روزنامه هاى شوروى نوشته نميشود· بر اساس سنن روسى٬ همه٬ حتى يک رهبر سياسى٬ از حق حفظ حريم زندگى خصوصى خود برخوردار است· يک خط بسيار ظريف زندگى خصوصى را از کار عمومى جدا ميسازد·

هنگاميکه همسر استالين درگذشت٬ در ستون آگهى هاى فوت روزنامه ها نام اصلى او٬ که متعلق به استالين نبود٬ منتشر و به کارها و ارتباطات وی با سازمانهاى مختلف و اين واقعيت که او «دوست و رفيق استالين بود» اشاره شده بود۔ آنها به اينکه او همسر استالين بود اشاره نکرده بودند· اين حقيقت که او با استالين کار ميکرد و نبايد بعنوان يک رفيق بر روى تصميماتش تاٽير ميگذاشت مسٸله اى عمومى بود· اينکه وى همسر استالين بود به خود آنها ارتباط داشت· پس از مدتى او دوباره ازدواج کرد اما اينبار در روزنامه مطلبى در اين مورد منتشر نشد·

اطلاعات اجمالی مربوط به روابط شخصى استالين عمدتا از طريق ارتباطات وى با افراد خوشرويی که در ساخت و ساز تاريخ اتحاد جماهير شوروى مشارکت داشته اند عرضه ميشوند· والرى چاکلوف٬ خلبان بى نظيرى که بر فراز قطب شمال از مسکو به آمريکا اولين پرواز را انجام داد٬ از بعد از ظهرى گفت که او در خانه تابستانى استالين٬ از ساعت چهار تا ساعاتى پس از نيمه شب٬ سپرى نموده بود·

استالين ترانه ولگا را ميخواند٬ صفحه را بر روى گرامافون ميگذاشت براى اينکه جوانترها برقصند٬ و بطور کلى همانند يک فرد معمولى٬ راحت و آسوده در دل خانواده اش٬ رفتار مينمود· او گفت که ترانه را در تبعيد در سيبرى٬ زمانيکه کارى بجز خواندن وجود نداشت٬ آموخته بود·

در کرملين٬ به افتخار سه زن خلبان که با پرواز ديدنى خود از مسکو تا خاور دور کليه رکوردهاى جهان را براى زنان شکسته بودند٬ مهمانى شبانه اى تدارک ديده شده بود· سپس يکى از آنها٬ راسکووا به اينکه استالين چگونه با آنها در مورد روزهاى ماقبل تاريخ ڒن سالارى٬ هنگاميکه زنان جامعه انسانى را اداره مینمودند شوخى کرده بود٬ اشاره نمود·

او گفت که در روزهاى اوليه تکامل انسانى زنان کشاورزى را بعنوان بنيان جامعه و ترقى بوجود آورده بودند٬ در حاليکه که مردان «تنها شکار ميکردند و به جنگ ميرفتند·» پس از اشاره به قرن طولانى بردگى زنان٬ استالين گفت٬ «اکنون اين سه زن بمنظور گرفتن انتقام از صده سنگين زنان بپا خاسته اند·»

بهترين روايت٬ تصور ميکنم٬ در مورد مارى دمچنکو است٬ چرا که نشان دهنده نظرات استالين است درباره رهبران و چگونگی توليد آنها۔ مارى يک زن دهقان بود که به يک مجتمع کشاورزى در مسکو آمد و تعهدى شخصى به استالين داد٬ سپس بر روى سکويی٬ که تيپ زنانش در آن سال به توليد ۲۰ تن چغندر در هر هکتار کمر همت بسته بودند٬ نشست·

اين وعده٬ با وجود يک ميانگين حدودا ۵ تنی در اوکراين٬ خارق العاده بود· مبارزه مارى مسابقه اى را در ميان توليد کننده گان چغندر قند اوکراين بوجود آورد٬ اين امر توسط نشريات شوروى برجسته شد·

تمام کشور با شور و هيجان مبارزه مارى را بر عليه آفت پروانه دنبال ميکرد· نگاه همه مردم به سازمان آتش نشانى محلى که بمنظور غلبه بر خشکسالى ۲۰ هزار سطل آب را به محل حمل ميکرد خيره شده بود· آنها ميديدند که گروهى از زنان ۹ بار علف هرز مزارع را ميکشيدند و ۸ بار از وجود حشرات پاک ميکردند· مارى سرانجام از هر هکتار ۲۱ تن محصول برداشت کرد٬ در حاليکه بهترين رقيبان او ۲۳ تن برداشت نموده بودند·

آن برداشت يک رويداد ملى بود· بدين ترتيب گروه مارى در جشن پاييز بمنظور ملاقات استالين به مسکو رفت· نشريات با آنان مانند ستارگان سينما برخورد و مکالماتشان را برجسته نمودند· استالين از مارى در مورد بزرگترين آرزويش بعنوان جايزه٬ بخاطر رکورد خوبش و بخاطر تشويق ديگر صاحبان مزارع چغندر٬ سوال کرد· مارى پاسخ داد که بالاترين آرزوى وى آمدن به مسکو و ديدار با «رهبران» بود

«اما الان شما٬ خودتان رهبر هستيد»٬ استالين به مارى گفت·

«البته٬ بله٬» مارى گفت٬ «اما ما بهر حال ميخواستيم که شما را ملاقات کنيم·»

درخواست نهايى وی٬ که تضمين شد٬ تحصيل در دانشگاه کشاورزى بود·

هنگاميکه جنگ آلمان بر عليه اتحاد جماهير شوروى آغاز شد٬ بسيارى از خارجيان از اينکه استالين به منظور تهجيج فورى مردم سخنرانى نکرد حيرت زده شده بودند· برخى از روزنامه هاى احساسى و عاطقى تر ما خيال ميکردند که استالين فرار کرده بود!

مردم اتحاد جماهير شوروى ميدانستند که استالين به آنها اعتماد داشت و ميدانست که آنها کار خود را انجام خواهند داد و اينکه او موقعيت را در فرصتى مناسب جمع بندى و دراختيار آنان قرار ميداد· او آنرا در ۳ ژوٸيه۸ در يک سخنرانى راديويى انجام داد· عباراتى که او با آنها آغاز نمود بسيار مهم بودند·

«رفقا! شهروندان!» بهمان ترتيبى که او همواره آغاڒ مينمود· پس از آن اضافه کرد٬ «برداران و خواهران!» اين اولين بار بود که استالين در ميان مردم از آن عبارات صميمانه خانوادگى استفاده ميکرد· آن عبارات٬ برای شنونده گان٬ به معناى جدی بودن وضعيت تلقی شد٬ که آنها اکنون بايد با يکديگر با آزمون نهايى روبرو و اينکه همه بايد بهم نزديکتر شده و يکدیگر را گرامى تر از هر زمان ديگرى ميشمردند·

اين بمعناى اين بود که استالين ميخواست وظيفه ارتشى حمايت کننده را بر دوش آنان بگذارد و به آنان بخاطر ماموريتى که ناگزير به انجام آن شده بودند قدرت بدهد· اين ماموريت چيزى کمتر از قبول آن نبود که در بدنهايشان شوکى از جهنمى ترين حمله در تاريخ را بپذيرند٬ در برابر آن مقاومت نمايند٬ آنرا در هم بشکنند٬ و با شکستن آن جهان را نجات بدهند· آنها ميدانستند که ناگزير به انجام آن بودند٬ واستالين ميدانست که آنها آنرا انجام ميدادند·

استالين جدى بودن خطر را کاملا روشن نمود٬ که ارتش آلمان بسيارى از کشورهاى حوزه درياى بالتيک را به تصرف خود درآورده بود٬ که مبارزه بسيار پرهزينه ميشد٬ و اينکه مسٸله بر سر «آزادى و بردگى٬ مرگ و زندگى اتحاد جماهير شوروى بود·»

او به آنها گفت: «دشمن بيرحم و کينه توز و بدنبال تصرف سرزمين ما٬ که با عرق جبين آبيارى نموده ايم٬ است··· تبديل مردم به بردگان شاهزاده ها و بارونهاى آلمانيست·» او به سراغ «ابتکار شجاعانه و زيرکى که در ذات مردم ماست»٬ امرى که وی شخصا براى بيش از ۲۰ سال به آفرينش آن يارى رسانده بود٬ رفت·

وی با بيان جزٸيات مسير تلخى را که آنها بايد دنبال مينمودند٬ هر يک در منطقه خودش٬ برشمرد· آنان را به يافتن متحدان خود در ميان مردمان عاشق آزادى در جهان ترغيب و «به جلو – به پيروزى فراخواند·»

ارسکين کالدول٬ از آن سپيده دم از مسکو گزارش داد٬ گفت که توده هاى عظيم مردم در ميدانهاى شهر ايستاده و به بلندگوها گوش ميکردند٬ «نفسهاى خود را در چنان سکوت عظيمى در سينه هايشان محبوس نموده بودند که هر کسى قادر به شنيدن هر گونه تغييرى در آهنگ صداى استالين بود·»

در خلال سخنرانى دوبار٬ حتى صداى آبى که در ليوان آب ريخته ميشد٬ که استالين نوشيدن آنرا متوقف نمود٬ قابل شنيدن بود· پس از پايان کار وى براى چند دقيقه اى سکوت ادامه پيدا کرد· سپس يک زن مادر گونه گفت٬ «استالين خيلى کار ميکنه٬ تو اين فکرم که آيا او فرصتى براى خوابيدن پيدا ميکنه·» اين شيوه اى بود که استالين بوسيله آن مردم اتحاد جماهير شوروى را به آزمون جنگ رهنمون شد·

بايگانى آنا لوٸيز استرانگ

 

Source: The Soviets Expected It, The Dial Press, New York, 1941, pp. 46-64
Transcription/HTML Markup: Brian Reid
Copyright: Reproduced under “Fair Use” provisions.

۱- http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DA%86._%D8%AC%DB%8C._%D9%88%D9%84%D8%B2

۲- http://sv.wikipedia.org/wiki/Emil_Ludwig

۳- https://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1936/03/01.htm

۴- http://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1930/03/02.htm

۵- http://en.wikipedia.org/wiki/Walter_Duranty

۶- http://en.wikipedia.org/wiki/Voluntary_society

۷-  http://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1936/11/25.htm

۸- http://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1941/07/03.htm