القاب و صفات علمی ،یا تحقیرآمیز ،چپ در بیوگرافی نویسی ؟ .
نصرت شاد
چنانچه پیرامون بیوگرافی مشاهیر ادبی ، فلسفی ، وفرهنگی جهان نگاهی به دانشنامه های چپ بیندازیم اغلب با صفات و شرح و توصیفاتی مانند مترقی ، ارتجاعی ، ایده آلیستی ، ماتریالیستی ، خلقی ، ضد خلقی ، پویا ، ایستا ، انقلابی ، ضد انقلابی ، بورژوایی ، لیبرال ،کارگری ، امپریالیستی ، ملی ، مردمی ، فئودالی ، مارکسیستی ، علمی ، ضد علمی ، مردسالارانه ، مذهبی ، خرافاتی ، فرصت طلبانه ، صادق ، فردگرا ، جمعگرا ، تجدیدنظرگرا، دکادنس ، مبتذل ، استعماری ، رهایی بخش ، تاریک اندیش ، روشنگر، خوشبین ، نیهلیستی ، پوچگرا ، امیدوار و غیره روبرو میشویم . برای مثال در اینجا به بیوگرافی کوتاه چند تن از فیلسوفان غرب در این رابطه اشاره میشود .
فویرباخ ( 1872-1804 ) ، یکی از مهمترین فیلسوفان ماتریالیست پیش از مارکس است . او در اغاز شاگرد و مرید هگل بود ولی بعدها سراغ یک ماتریالیسم انسان شناسانه رفت و از این موضع به انتقادی درخشان از دگم های دین مسیح و فلسفه ایده آلیستی زمان خود پرداخت .
فویرباخ مدعی بود که انسان از خودبیگانه ،طبق تصورات خود به ساختن خدایش می پردازد ، لذا ریشه الهیات را باید در علم انسانشناسی جستجو کرد . او ایده آلیسم عینی هگل را شبیه الهیات عقلگرایانه میدانست و به مبارزه با آن از موضع یک تئوری شناخت ماتریالیستی پرداخت و از ماهیت تئوری شناخت پرده برداشت بدون اینکه ریشه های اجتماعی دین را درک کند .
فویرباخ سطوح مختلف تحول و پیشرفت اجتماعی را که در آن فرم های مختلف دین وجود دارند با نگاهی ایده آلیستی توضیح داد و میگفت انسان باید خود را از سلطه دین آزاد کند و سایر انسانها را بعنوان عالی ترین موجودات کره زمین بپذیرد ، انسان ولی از نظر شخصی با کمک عقل و اراده و احساسات خود باید بالاترین هدف تاریخی یک زندگی اجتماعی آهنگین و صلح آمیز باشد.
با کمک اینگونه نظرات فویرباخ میتواند مبتکر یک دین جدید باشد که بجای خدای مسیحی ،اصول اخلاقی و عشقی را قرار میدهد . در نظر چپ ،فویر باخ هیچگاه ذات و ماهیت دیالکتیک را درک نکرد و فیلسوف مشاهدات و حدسیات خود باقی ماند . ماتریالیسم او ولی انقلاب بورژوایی را آماده نمود و بعدها یکی از منابع تئوریک مارکسیسم- لنینیسم شد . شاهکار فویر باخ کتاب ” ماهیت مسیحیت ” است .
لایبنیتس ( 1716- 1646 ) ، فیلسوف ، ریاضی دان ، مورخ و سیاستمدار آلمانی ، متفکر و عالم آغاز سیستم بورژوازی ، جاده صاف کن حوزه های مختلف علوم است . جهانبینی و فعالیت عملی او بیان پیشرفت جامعه بورژوازی در اروپا بود . از نظر سیاسی او از طرفداران حکومت مطلقه فرهنگی بود . بعنوان فیلسوف لایبنیتس کوشید تا ایدههای الهیاتی را با تاریخ علوم طبیعی آشتی دهد .
طبق نظر او جهان از نقاط انرژی مانندی بنام موناد تشکیل شده که هرکدام میتواند تصوری از تمام جهان بما نشان دهد . تعادل وجود جهان و کائنات فقط از طریق خدا ممکن است . در چهارچوب ایده آلیسم ،او خالق افکاری عمیق در باره دیالکتیک امکانات ، واقعیات و تمایلات است .
فلسفه لایبنیتس تعثیر مهمی روی فلسفه کلاسیک آلمان گذاشت . او با غالب متفکران زمان خود در اروپا در تماس بود و خواهان پایه گذاری چندین دانشگاه در اروپا شد . بعنوان ریاضی دان او خالق موضوعاتی مانند دیفرانسیل و انتگرال و خالق خیلی از سنبل ها و مفاهیم ریاضی بود که حتی امروزه مورد استفاده قرار میگیرند. او خالق نخستین ماشین حساب و سیستم سازی منطق ریاضی بود و در سال 1700 میلادی او بنیادگذار آکادمی علوم در برلین و نخستین رئیس آن بود .
ولتیر ( 1778 – 1696 ) ، نام مستعار فرانس آروئل ،نویسنده ، فیلسوف و نماینده اصلی روشنگری و از همکارات مهم تالیف دائرت المعارف فرانسه بود . وی در سال 1758 بعنوان زمیندار کلان در سوئیس زندگی نمود و قبل از آن میان سالهای 1752- 1750 در دربار فریدریک دوم پادشاه پرویس در آلمان زیست .
ولتیر مبلغ یک دین عقلگرا و هوادار یک سلطنت مبلغ روشنگری و فرهنگ بود . او از موضع ماتریالیسم احساسی بطور منطقی و آگاهانه به انتقاد از متافیزیک لایبنیتسی و انتقاد از اعتقاد وحیی روحانیون مسیحی پرداخت و خواهان آزادی و تحمل ادیان مختلف بود .
رمانهای ولتیر آنزمان مشهورتر از آثار فلسفی او بودند که غالبا به موضوعات روز سیاسی و فلسفی میپرداختند و از نظر ادبی اهمیت رهبری کننده و تعثیرگذار روی سایرین داشتند . در کتاب 7 جلدی شاهکارش ” بحثی در باره اندیشه و فرهنگ خلق ” او تاریخ جهان را مبارزه انسان در راه آموزش و تعلیم و تربیت ، پیشرفت و فراگیری دانش ، میدانست .از طریق تعثیرات وسیع ادبی ، او موجب آمادگی شرایط انقلاب در فرانسه شد . ولتیر در زمان حیات تعثیر مهمی روی افکار روز مردم فرانسه داشت .
ماکیاولی (1527- 1469 ) ، فیلسوف ، مورخ و دولتمرد فلورانسی ایتالیایی و نویسنده کتاب ” امیر و حاکم ” ، ضد الهیات مسیحی و طرفدار حکومت مطلقه سلطنتی است . بیان علایق بورژوایی آغاز سرمایه داری او کوششی برای اتحاد و وحدت ایتالیا و اهداف آنست . وی برای این هدف استفاده از هر وسیله ای را در سیاست جایز میدانست .
هوسرل ( 1938- 1859 ) ، استادفلسفه در جنوب آلمان ، پایه گذار فنومنولوگی و بحث ” ظاهر باطن ” خردگریزانه ایست که الهام را بعنوان روشی فلسفی ممکن سازد .
یاسپرس ( 1969- 1883 ) ، فیلسوف و پایه گذار فلسفه وجود امپریالیستی آلمان ، بحران سرمایه داری را بحران بشریت تفسیر میکند . بخاطر افکار ضد کمونیستی اش او یکی از مشهورترین فیلسوفان آلمان غربی شد ، گرچه بعدها به انتقاد از کمبودها و تحولات سیاسی آلمان نیز پرداخت .
بنیامین ( 1940- 1892 ) ، ادیب ، منتقد فرهنگ و مترجم آلمانی در سالهای جنگ جهانی دوم به سبب تهدیدات تحویل او به گشتاپوی آلمان ، حین فرار خودکشی کرد . او در کتاب ” تئوری شناخت فاشیسم آلمان ” در سال 1930 به نقد امپریالیسم نزدیک شد ، و در کتاب ” نویسنده بعنوان تولید کننده ” در سال 1934 به ماتریالیسم تاریخی پرداخت . بنیامین آثاری با تمایلات وتخیل چپ گرایانه در باره بیوگرافی گوته ، کلر ، بودلر ، و برشت نوشت .