نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

«
»

شورش مسلحانه

فصل ششم از کتاب دو جلدی نویسنده به نام «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی»‬

نویسنده:
لویی آراگون

در کنگره، یک فراخوان با اکثریت آرا، با دو رأی مخالف و دوازده رأی ممتنع عزل دولت موقت، دستگیری اعضای آن و به مرحله اجرا گذاشتن برنامه شوروی را اعلام می‌کند. ساعت پنج صبح است.‬

لنین در دو نامه که در روز‌های ۲۵ و ۲۷ سپتامبر از هلسینکی می‌نویسد، مانور سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها که اکثریت در شورا‌ها را از دست داده بودند، افشاء می‌کند. وی خاطرنشان می‌سازد از آنجایی که بلشویک‬ها در شورا‌ها، در کمیته‌های مسکو و پتروگراد هم‌چنین در کمیته مرکزی اکثریت را دارند، می‌توانند و باید قدرت را از همین حالا در دست بگیرند، صلح کنند، زمین‌ها را بازتقسیم کنند و آزادی‌های دموکراتیک را برقرار سازند. و برای کمیته مرکزی، لنین جداگانه درباره آماده‌سازی شورش می‌گوید که به‌مثابه یک هنر تلقی می‌شود: «باید بدون فوت حتی یک دقیقه وقت، فرماندهی گروهان‌های شورشی را سازمان داد، نیروهایمان را تقسیم نمود، گردان‌های مطمئن را به مهم‌ترین نقاط فرستاد، تئاتر آلکساندر را محاصره کرد، دژ «پییر- و- پل» را اشغال نمود، فرماندهی کل و (اعضای) دولت را دستگیر کرد، برای مقابله با دانشجویان افسر و لشکر وحشی، گردان‌های جان بر کف را بفرستیم تا آن که اجازه ندهیم دشمن به نقاط حیاتی شهر رسوخ کند. ما باید کارگران مسلح را بسیج کنیم، آنان را برای یک نبرد نهایی و سهمگین فرا بخوانیم، تلگراف‌خانه و مرکز تلفن را هم‌زمان اشغال کنیم، فرماندهی کل شورش‌مان را در مرکز تلفن مستقر کنیم و آن را با تلفن، به تمام کارخانه‌ها، به تمام گردان‌ها و به تمام مراکز مبارزه مسلحانه وصل کنیم….

بوخارین در روز ۲۸ سپتامبر در مقابل نامه‌ها بهت‌زده می‌ماند و کامنف که پس از کنگره ششم آزاد شده بود آنها را دیوانگی محض می‌خواند. این نامه‌ها چهار رأی از پنج رأی و هفت رأی ممتنع به دست می‌آورد و در جلسه محدود، اصل شورش فوری پذیرفته می‌شود و نامه‌ها را که کامنف مایل بود از بین برده شوند، برای بحث به سازمان‌های حزبی می‌فرستند.‬

روز ۳۰ سپتامبر، لنین هلسینکی را ترک می‌گوید و در شهر ویبورگ پنهان می‌شود. کالدین شورشی به نووچرکاسک عقب‌نشینی می‌کند. عملیات جنگی دهقان‌ها افزایش می‌یابد، گارد سرخ بازسازی می‌شود و در روز ۲ اکتبر، شورای مسکو یک کمیته اجرایی بلشویک انتخاب می‌نماید. سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها، به‌رغم رأی‌شان بر ضد اصل یک دولت ائتلافی، کنفرانس را مجبور می‌کنند به ایجاد یک «شورای دموکراتیک»  رأی دهد که در برابر آن، دولت مسئول خواهد بود و احزاب بورژوا، اگر جزو دولت بودند، در آن نقش داشتند. کادت‌ها که کرنسکی مذاکرات را با آنان از سر گرفته بود، کنفرانس را ملزم می‌کنند که شورای نامبرده، به‌جای انتخاب شدن از سوی کنفرانس، از طرف دولت انتصابی باشد و کرنسکی تهدید می‌کند که اگر کادت‌ها جزو شورا نباشند، از کنفرانس خارج می‌شود. به‌گونه‌ای که اصل محکوم شده، برنده می‌شود و روز ۷ اکتبر، دولت کرنسکی با چهار کادت، از جمله کونووالف و دکتر کیشکین، پزشک ویژه کرنسکی، سه منشویک از جمله گوزدف، فقط یک سوسیالیست انقلابی، نظامیان و «بی‌حزبان» ترشچنکو، شش تکنیسین که در بین آنها دو وزیر آینده دنیکین و کالچاک بودند، تشکیل می‌شود. این دولت وظیفه داشت «دستگاه دولت»، «شورای دموکراتیک جمهوری» یا «پیش پارلمان» را برپا سازد (برای این که نشان دهد که قانون اساسی هنوز در طرح است).‬

بلشویک‌ها، برخلاف نظر لنین وارد کنفرانس دموکراتیک می‌شوند. کمیته مرکزی در برابر کمیته پتروگراد و آن بخش از حزب که در کنفرانس حضور داشت، در روز ۳ اکتبر پیشنهاد تحریم پیش پارلمان (و نه خروج از کنفرانس) را می‌دهد. بلشویک‌ها که هنوز دچار چند‌دستگی بودند از کنفرانس با دو گزارش خارج می‌شوند: یکی گزارش تروتسکی که تحریم را پیشنهاد می‌کرد و دیگری، گزارش ریکوف که ضد تحریم بود و پذیرفته می‌شود. روز ۴ اکتبر، در شورای پتروگراد، تروتسکی و بوخارین برگزاری کنگره شورا‌ها را خواسته بودند، روز ۵ اکتبر کمیته اجرایی مرکزی برگزاری آن را به ۲ نوامبر موکول می‌کند. در پایان کنفرانس دموکراتیک، ریازانف شرکت بلشویک‌ها را در پیش پارلمان اعلام می‌دارد.‬

در این روزها یک اعتصاب کارمندان راه‌آهن برای اضافه حقوق پس از چهار روز با پیروزی اعتصاب‌کنندگان پایان می‌یابد. نان که از یک ماه پیش از آن در پترو گراد و مسکو جیره‌بندی شده بود، بیش از پیش کمیاب می‌شود. به‌همین زودی در منطقه ولگا، که پشت جبهه است قحطی شده است. در‌های شرکت‌های صنعتی بسته می‌شوند. آشوب «صد سیاه» باعث ایجاد شورش می‌شود. روز‌های ۶ و ۷ اکتبر، لنین دو متن به پتروگراد می‌فرستد که در آن‌ها اشتباه‌های حزب را گوشزد می‌کند. از یکی از این دو متن، خلاصه‌ای در روز ۷ اکتبر در روزنامه «رابوتچی پوت» انتشار می‌یابد. متن دوم فقط در سال ۱۹۲۴ در دسترس قرار می‌گیرد. لنین در متن دوم نتایج سیاست کرنسکی را به شرح زیر می‌نویسد: ازهم پاشیدگی احزاب دولتی، بوناپارتیسم کرنسکی و نوچه‌های او، از دست دادن اکثریت سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها در شوراها، تقلب در کنفرانس، معامله‌های پنهانی بین کرنسکی و هواداران کورنلیف با واسطه ساوینکوف، قرار داد پنهانی بین ترشچنکو و ائتلافیون، دو برابر شدن بهای گندم. «به جای شرکت در کنفرانس، بلشویک‌ها می‌بایست آن را ترک می‌گفتند … و دو سه نفر از ۱۳۶ نماینده خود را در آنجا به‌عنوان مامور ارتباطی می‌گذاشتند … ولی نمی‌گذاشتند قربانی این فریب آشکار خلق شوند….» روز ۶ اکتبر، لنین پس از مطالعه صورت مجلس سئانس‌های کنفرانس، افزوده بود: «تروتسکی طرفدار بایکوت  بود. زنده باد، رفیق تروتسکی! پیشنهاد بایکوت از سوی فراکسیون بلشویک‌ها در کنفرانس دموکراتیک رد شد. زنده باد بایکوت!! … دیگر ممکن نیست بتوان شک کرد که در محافل رهبری حزب ما، تردیدهایی وجود دارد که می‌تواند بد‌شگون باشد. «ولی فردای آن روز، او دیگر به تروتسکی برای آنچه کنگره شورا‌ها را به ۲ نوامبر موکول کرده است، تبریک نمی‌گوید و آن را به «وقت گُلِ نی» موکول می‌کند. آن روز در انتخابات دومای مسکو، بلشویک‌ها با داشتن ۴۷ درصد کرسی‌ها، از ۳۴هزار رأی، به ۸۲هزار رأی می‌رسند که در آن رأی ۱۴هزار سرباز از  ۱۷‌هزار مستتر است. روز ۹ اکتبر، دان منشویک به کمیته اجرایی مرکزی پیشنهاد می‌کند که کنگره شوراها را عقب بیاندازند و برای او حتی «وقت گُلِ نی» بیش از حد نزدیک است. ‬ ‬
کونووالف به‌علت عزیمت کرنسکی، ترشچنکو، ورخوفسکی، وردرفسکی به استاوکا، رهبری واقعی دولت را در دست می‌گیرد. در «رول»، اعتراض‌ها علیه ایجاد پیش پارلمان و در باکو اعتصاب کارگران زن در صنعت نفت اوج می‌گیرد.‬

فقط جزیی از آنچه لنین آن روزها زیر عنوان «بحران آماده است» می‌نویسد، روز ۲۰ اکتبر در «رابوتچی پوت» انتشار می‌یابد. او از اینجا آغاز می‌کند که در روسیه یک خیزش دهقانی برمی‌خیزد که سرکوب آن به‌معنای پیروزی طرفداران کورنیلوف است. سپس با ارجاع به انتخابات دومای مسکو، او ادامه می‌دهد: «ما اکنون با سوسیالیست‌های انقلابی چپ، اکثریت را هم در شوراها، هم در ارتش و هم در کشور داریم. هیچ شکی در این امر نیست.» آن بخش از نامه لنین را که در آن می‌گوید که اگر بلشویک‌ها به تصورات قانون اساسی خود راضی می‌شدند (هم از لحاظ  کنگره شورا‌ها و هم از لحاظ مجلس موسسان) «آنها به آرمان پرولتاریا خیانت تحقیر‌آمیزی می‌کردند … تمام آینده انقلاب روس در خطر است. تمام شرف حزب بلشویک زیر سئوال می‌رود….»،  در دسترس قرار ندادند. در یک بخش «داخلی» از نامه، لنین تأکید می‌کند که برای گرفتن قدرت، منتظر کنگره شوراها ماندن، به معنای از دست دادن انقلاب است. او تأکید می‌کند که باید در سه نقطه ضربه زد: پترو گراد، مسکو و ناوگان دریای بالتیک. ناآرامی ‌در ارتش به اندازه‌ای خواهد بود که غیرممکن خواهد بود با این دولت صلح، تقسیم زمین به دهقانان به مقابله پرداخت. «لنین در کمیته مرکزی یک جریان مخالف شورش فوری را ملاحظه می‌کند و در پاراگرافی که نمی‌توان آن را خلاصه کرد، می‌افزاید: «از آغاز کنفرانس دموکراتیک، کمیته مرکزی درخواست‌های مرا بدون آن که دلیلش را بگوید، نپذیرفت و چون ارگان مرکزی مجموعه رهنمودهایی که درباره اشتباه‌های آشکار بلشویک‌ها در مقاله‌هایم می‌دهم، خط می‌زند، مانند تصمیم شرم‌آور شرکت در پیش پارلمان یا اعطای یک کرسی به منشویک‌ها در ریاست مجلس سنا و غیره و غیره، باید ملاحظه کنم که در این رویدادها دعوت ظریفی به بستن دهان من و دعوت به کنار رفتن من وجود دارد. بنابراین مجبورم تقاضای استعفایم را به کمیته مرکزی ارائه دهم که این کار را می‌کنم با حفظ حق انجام تبلیغات در رده‌های حزب و در کنگره آن.» این خطوط درست هنگامی ‌نوشته شده‌اند که یک لشکرکشی تنبیهی کرنسکی شورای تاشکند را که جرأت کرده بود طرفداران کورنیلوف را از مقام خود برکنار کند نابود می‌کند و پیاده کردن نیروهای آلمانی در جزایر «مونس اوند»، خلیج ریگا را می‌بندد. از ۲۰ تا ۲۴ اکتبر، در کنفرانس بلشویک‌های پتروگراد، تز‌های لنین که تردیدهایی را که در بالاترین محافل حزب برای قدرت در جریان بود، افشاء می‌کند، مورد بحث قرار می‌گیرد…. ‬

روز ۱۷ اکتبر، کرنسکی پرسش تخلیه دولت، پیش پارلمان (که می‌رفت نشست خود را تشکیل دهد) و کارخانه‌های دفاع ملی را از مسکو، مطرح کرد. در مسکو، «رودزیانکو» در نشریه‌ای نوشت: «که پتروگراد به جهنم رود، این اندیشه من است! ترس از آن است که در پیتر، نهاد‌های مرکزی، شورا‌ها و بقیه چیزها نابود شوند. پاسخ من به آن‌ها این است که بسیار شادمان خواهم شد زیرا اینها برای روسیه فقط بدبختی به‌بار آوردند….» روز ۱۹ اکتبر، بخش نظامی ‌شورای پتروگراد دولت را در برابر گزینه‌ای قرار داد که یا صلح را امضاء کند، یا کنار رود. آیا می‌خواهند دژ انقلاب نابود گردد؟ سوسیالیست‌های انقلابی و حتی منشویک‌ها به وحشت افتادند. روز ۲۰ اکتبر، پیش پارلمان کارهای خود را در قصر ماری آغاز می‌کند. فراکسیون بلشویک‌ها خود را کنار می‌کشد. نقطه‌نظر لنین غالب گشت.‬

روز ۲۱ اکتبر، «بوشنان» که آخرین امید‌هایش با کورنیلوف بر باد رفته بود، از ترشچنکو خبر یک نامه محرمانه را دریافت  می‌کند که در آن نوشته بود: «فقط یک ضدانقلاب ـ که الزاماً سلطنت‌طلب نیست ـ است که اکنون می‌تواند کشور را نجات دهد….» وزرای کادت تهدید به ترک دولت می‌کنند، اگر ترشچنکو دولت را ترک گوید. ترشچنکو استعفای خود را پس می‌گیرد. روز ۲۲ اکتبر، یک یادداشت مشترک سفرای کشور‌های مؤتلفه به دولت گوشزد می‌کند که نظم را در ارتش برقرار سازد و خود را وقف مدیریت جنگ نماید. روز ۲۵ اکتبر، ترشچنکو از بوشنان یک نمایش دریایی در «اسکاگرراک» طلب می‌کند و به او اعتراف می‌کند که از درخواست کمک از بریتانیا تردید کرده است» روسیه هیچ‌گونه تلاشی برای نجات خویش نمی‌کند. «ناوگان بریتانیا وارد بالتیک نخواهد شد، ولی سفیر به مصاحب خود می‌گوید: “منشاء تمام دردهایی که روسیه از آن رنج می‌برد، بلشویسم است. آن را نابود کنید…”».‬

*          *          *‬

چند روز است که لنین در پتروگراد در حومه ویبورگ نزد فوفانووا می‌زید که از طریق او با کروپسکایا در تماس است. در پیامی‌ که لنین در روز ۲۱ اکتبر برای فراکسیون کنگره شوراهای منطقه شمال که در کرونستادت برگزار می‌شود، اعلام می‌کند نوشته شده اشت: «از نیمه‌های سپتامبر شعار “همه قدرت به شوراها”، معادل فراخوانی برای شورش است. نقشه تخلیه پتروگراد به‌سوی مسکو، نیروی ویژه‌ای بر ضد دولت می‌دهد که توطئه رها کردن پایتخت را به‌دست آلمان‌ها برای خواستن شورش فوری توجیه می‌کند: “در انتظار فرصت بودن، برابر با مرگ است”‬».

این نه در خانه فوفانووا، بلکه در خانه راننده «تالاوا»ست که لنین با چندین رهبر حزبی درباره شورش تبادل‌نظر می‌کند و در روز ۲۲ اکتبر در خانه یک تراشکار استالین را ملاقات می‌کند که در آنجا با تفاوت یک رأی کمیته اجرایی شورای پتروگراد پیشنهاد بلشویک‌ها را درباره تشکیل یک فرماندهی انقلابی شورا، رد می‌کند. شورا به لنین فرمان می‌دهد که یک کمیته انقلابی برای دفاع شهر تشکیل دهد و کارگران را مسلح کند. کرنسکی دستور عقب‌نشینی برخی از گردان‌های سرباز‌خانه را صادر می‌کند. روز ۲۳ اکتبر، برای نخستین بار از ژوئیه تا اکتبر، لنین در نشست کمیته مرکزی شرکت می‌کند. ما در جریان این رویداد از طریق «سوخانوو»، این منشویک «نووائیا جین» هستیم که نشست مذکور در خانه وی و در غیبت او به لطف همسرش که به حزب بلشویک پیوسته بود، برگزار می‌شود.‬

در نشست یاد شده بوبنوف، دژرینسکی، کامنف، کولونتای، لوموف، اوریتسکی، سوکولنیکوف، استالین، اسوردلوف، تروتسکی شرکت داشتند. اسوردلف درباره چندین مسأله نظامی ‌بحث می‌کند. لنین تکرار می‌نماید که در انتظار مجلس موسسان بودن در جایی که بلشویک‌ها اکثریت ندارند، کمکی نخواهد کرد. باید از کنگره منطقه‌ای شوراهای شمال برای وارد عمل شدن بهره جست. در قطعنامه، شورش مسلحانه در دستور روز قرار می‌گیرد و از تمام سازمان‌های حزبی خواسته می‌شود این موضوع را بررسی کنند و کلیه جنبه‌های عملی آن را حل کنند. زینوویف و کامنف تنها کسانی بودند که به قطعنامه رأی منفی دادند. یک دبیرخانه سیاسی تشکیل شد که در کنار لنین، بوبوف، سوکولنیکوف، استالین و تروتسکی، دو مخالف قرار داشتند. فردای آن روز، این دو، نامه‌ای به شماری از ساختارهای حزبی می‌نویسند که در آن به دلایل مخالفت خود که به خارج از کمیته مرکزی مربوط می‌شد، اشاره می‌کنند. آنها هم‌چنین به «گرایشی که راه خروج را فقط در اعلام شورش مسلحانه فوری می‌بینند و مجلس موسسان، شوراها را به‌عنوان نوع در‌هم‌آمیخته نهادهایی که ما به سوی‌شان می‌رویم می‌دانند و هشداری علیه سیاست شومی‌ که موفقیت‌های حزب را به خطر می‌اندازد، می‌دهند، اگر در شرایط کنونی حزب ابتکار یک عمل را بر عهده می‌گرفت». در آن روز، در کنگره شوراهای شمال، فراکسیون بلشویک‌ها که نامه لنین را به بحث می‌گذارد، یک حالت نظامی ‌به خود می‌گیرد، آنتونوف ـ آسهانکو ناوی دوم کریلنکو را که دیبنکو، ملوان ناوگان دریای بالتیک را معاون خود می‌کند، به ریاست نشست برمی‌گزیند. در کارخانه‌ها، گردهم‌آیی‌ها برای دفاع از شهر و دادن قدرت به شورا‌ها، اسلحه طلب‬ می‌کنند. در سربازخانه‌ها ناآرامی‌ها گسترش می‌یابد. ‬ ‬

روز ۲۵ اکتبر، کمیته اجرایی شورای پتروگراد، با اکثریت آرا منهای دو رأی منشویک، یک کمیته نظامی ‌انقلابی تشکیل می‌دهد که در آن ریاست شوراها و بخش نظامی‌ آن، نمایندگان کمیته مرکزی و کمیته بلشویک‌های پترو گراد، «تسنترو فلوت»، کمیته منطقه‌ای ارتش، ناوگان و کارگران فنلاند، سندیکاها، کمیته‌های کارخانه‌ها، شورای دهقان‌ها و غیره وارد می‌شوند. روز ۲۶ اکتبر، کنگره شمال با انتخاب یازده بلشویک و شش سوسیالیست انقلابی چپ در یک کمیته منطقه‌ای پایان می‌پذیرد. کرنسکی که در پیش پارلمان است، طرح تخلیه (مسکو) را رها می‌کند و اعلام می‌کند که دلیلی برای ترس و وحشت وجود ندارد و هرگونه تلاش خشونت‌آمیز سرکوب خواهد شد. در روزهای ۲۵ تا ۲۷ اکتبر «کنفرانس سیاستمداران» در پتروگراد صورت گرفت و به سخنان «رودزیانکو» گوش داده شد که در آن مرگ بلشویسم را اعلام می‌کرد و یک سخنران دیگر چنین می‌گفت که موفقیت‌های بلشویسم از خودباوری‌های  آنها سرچشمه می‌گیرد. روز ۲۷ اکتبر به‌دنبال استعفای همکاران وزیر دادگستری که او را به ضعف در برابر بلشویک‌ها متهم می‌کردند، کرنسکی او را از کار برکنار می‌کند و شورای وزرا تصمیم به اقدامات پیشگیرانه در برابر تظاهرات بلشویک‌ها می‌گیرد. در کمیته اجرایی مرکزی شوراها، نمایندگان جبهه‌ها اعلام می‌کنند که ادامه جنگ غیرممکن است (یکی از آنها می‌گوید «اگر این یک صلح شرم‌آور است، خوب، پس به ما آن صلح شرم‌آور را بدهید.») ولی یک پیشنهاد «دان» که «عمل» را به بلشویک‌ها نسبت می‌دهد، در آنجا اکثریت را به‌دست می‌آورد. ‬

در این روزها لنین نزد کالینین با رهبران سازمان‌های نظامی ‌بلشویک‌ها و چندین عضو کمیته مرکزی، مذاکراتی راجع به شورش مسلحانه می‌نماید. شب همان روز، در یک میتینگ عظیم در سیرک مدرن، گذار قدرت به شورا‌ها خواسته می‌شود. شب بعد از آن، در لیسنی، در خارج از شهر، یک نشست گسترده کمیته مرکزی برگزار می‌شود که در آن اسوردلف اعلام می‌کند که در حال حاضر حزب دارای ۴۰۰هزار عضو است و لنین به نام کمیته مرکزی به آنهایی که دشمن راب یش از حد بزرگ می‌دارند، پاسخ می‌گوید. و هنگامی ‌که دربرابر تنها دو رأی مخالف، یعنی زینوویف و کامنف، قطعنامه نوزده رأی موافق می‌آورد، کامنف از کمیته مرکزی استعفاء می‌دهد. تروتسکی که در کنگره شوراها شرکت نمی‌کرد، برگزاری کنگره شورا‌ها را یک موفقیت برآورد می‌کند و چنین ارزیابی می‌نماید که نخست باید شوراها را گردهم آورد وسپس قدرت را در دست گرفت. دیرهنگام در شب، کمیته مرکزی یک «مرکز انقلابی نظامی» برمی‌گزیند (بوبنوف، دژرینسکی، اوریتسکی، و استالین تحت رهبری اسوردلوف) که در کمیته نظامی‌ انقلابی شورای پتروگراد که تازه تأسیس شده بود که در آن سوسیالیست انقلابی لزیمیر به‌عنوان رئیس و آنتونوف ـ اوسهانکو به‌عنوان دبیر وارد می‌شوند.‬

لنین روز ۳۰ اکتبر نامه‌ای طولانی «به رفقا» می‌نویسد که در واقع پاسخی به زینوویف و کامنف است (بدون آن که از آنان نام برده شود) که در روزنامه رابوتچی پوت چاپ می‌شود. و این نخستین بار از ماه ژوئیه بود که امضای لنین در پای نامه‌ای پدیدار می‌شد. اما چون نووائیا جین تائید کرده بود که در شهر برگه‌ای دست‌نوشت می‌چرخد که در آن‬ مخالفت دو بلشویک مشهور بر ضد عملی که باید صورت گیرد، اعلام شده است، لنین یک خط در پائین مقاله می‌افزاید که در آن می‌خواهد که اگر این نامه (دست‌نوشت) از طرف اعضای حزب که علیه کارزار شورش، در اختیار افراد نووائیا جین قرار گیرد، آن را فوراً چاپ کنند و برای شورش تبلیغ نمایند تا افراد ناشناس شناخته شوند. شب هنگام پودئیسکی (که به جای لزیمیر می‌آید) اسوردلف و آنتوتونف  ـ افسهانکو به محله ویبورگ نزد کارگر پاولف می‌روند که در آنجا با نیوسکی از هلسینکی، لنین را ملاقات می‌کنند. لنین برای شورش مسلحانه پیش از دومین کنگره شوراها اصرار می‌ورزد و رهنمود‌های لازم ـ مانند بسیج ناوگان بالتیک و سربازخانه‌های پترو گراد و فنلاند را می‌دهد. و پودویسکسی می‌نویسد که در این شبی که دولت امنیت کاخ زمستانی، کاخ ماری ایستگاه‌های راه‌آهن و بانک دولتی را تقویت می‌کند، کلیه مبارزان سازمان‌های نظامی به حال آماده‌باش درمی‌آیند.‬

روز ۳۱ اکتبر صبح، لنین از طریق تلفن باخبر می‌شود که نووایا جین حاوی یک اعلامیه کامنف است که در آن موافقت خود را با زینوویف اعلام داشته است و تصمیم کمیته مرکزی دو شب پیش از آن را فاش ساخته است و شورش مسلحانه را محکوم می‌کند. لنین نخست می‌نویسد که: «خاموش ماندن در برابر این عمل حیرت‌انگیز اعتصاب‌شکن، یک جنایت است». سپس چون در شورا، کامنف خود را موافق با تروتسکی نشان داده بود و در پاسخ به مطبوعات تکذیب کرده بود که شورشی در حال آماده شدن است، لنین نامه‌اش را به اعضای حزب از سر می‌گیرد و در آن از تروتسکی در برابر کامنف دفاع می‌نماید و بهانه‌های زینوویف را در نامه توجیه‌کننده‌اش به کمیته مرکزی درباره آنچه لنین خیانت می‌خواند، به‌شدت محکوم می‌کند. زیرا اگر لنین هر از چند گاهی خطاب به رفقا نامه می‌نوشت، بیشتر در مواقعی بود که کمیته مرکزی هنوز تصمیمی‌اتخاذ نکرده بود. تبلیغات علیه یک اعتصاب پس از آن که تصمیم آن گرفته شد، این به‌معنای اعتصاب‌شکن است. کامنف و زینوویف تصمیم کمیته مرکزی را درباره شورش مسلحانه فاش ساخته و تاریخ آن را تقدیم رودزیانکو و کرنسکی کردند. فقط یک پاسخ می‌تواند وجود داشته باشد: «اخراج از حزب. برایم رنج آور است که این مطلب را درباره رفقایی که به من نزدیک بودند، بنویسم.» ‬

روز اول نوامبر انتشار «نامه به رفقا» در نشریه رابوتچی پوت آغاز شد. روز دوم نوامبر این روزنامه در کنار نامه‌ای که لنین از آن یاد می‌کند و در آن زینوویف پلمیک را با لنین نمی‌پذیرد، آن را به زمان‌های مناسب‌تری واگذار می‌نماید و به اظهاریه تروتسکی به شورا، می‌پیوندد به عبارت دیگر، مانور کامنف را تکرار می‌کند. رابوتچی پوت که استالین مدیریت آن را بر عهده دارد در این‌باره می‌نویسد: «ما به‌نوبه خود امیدواریم که این اظهاریه رفیق زینوویف (مانند اظهاریه رفیق کامنف به شورای پتروگراد) مسأله را حل کند. لحن برنده مقاله رفیق لنین این مطلب را حذف نمی‌کند که ما در کل مسأله با یکدیگر موافقیم.» از طرفی، کنگره شوراها از بیم یک «عمل» بلشویک‌ها پیش از آن که دولت تمرکز گردان‌هایش را به پایان برساند، از ۲ به ۷ اکتبر برده می‌شود. افزون بر آن، دستگیری‌های جمعی و فردی در محله‌های کارگری صورت گرفته بود که در آنجا سواره نظام و قزاق‌ها گشت می‌زنند. کمیته نظامی‌ انقلابی، آن روز برای نخستین بار تشکیل جلسه داد و از جابه‌جا کردن سلاح‌های زرادخانه پییر- و- پل که دولت دستور داده بود به منطقه دن برده شود، جلوگیری نمود. در کمیته مرکزی، در غیاب لنین، استالین پیشنهاد می‌کند که بحث درباره ماجرای کامنف ـ زینوویف به نشست کل اعضای کمیته مرکزی که گردهم آمدنشان پیش از شورش مسلحانه امکان‌پذیر نخواهد بود، واگذار شود. اسوردلوف مخالفت خود را ابراز می‌دارد. دژرینسکی پیشنهاد می‌کند کامنف را مجبور کنند دست از هر نوع فعالیت سیاسی بردارد. زینوویف به میل خود از فعالیت حزبی کنار کشیده بود؛ استعفای کامنف پذیرفته می‌شود.‬

شب هنگام ۲ اکتبر، در پی دعوت منشویک‌ها به یک سئانس مخفیانه کمیسیون دفاع ملی و امور خارجه پیش پارلمان، ورخوفسکی، وزیر جنگ اعلام می‌دارد که به‌علت تضعیف روحیه در ارتش، از هنگام ماجرای کورنیلف، فاصله بین افسرها و سربازان افزایش یافته است، شمار فراریان از ارتش به حد اقل دو میلیون نفر رسیده است و پدیده را نمی‌توان متوقف کرد و ۲۰۰هزار نفر را که دستگیر کرده و دوباره راهی جبهه کرده ایم فقط باعث شدیدتر شدن پدیده فرار از جبهه شده‌اند. و تازه، بلشویسم هم وجود دارد … چه کسی می‌تواند بگوید که بلشویک‌ها پنج روز دیگر قدرت را در دست نخواهند گرفت؟ ورخوفسکی پیشنهاد می‌کند که صلح کنند. روز ۳ اکتبر، یکی از روزنامه‌های عصر تحت مدیریت بورتسف اعلام می‌دارد که وزیر جنگ پیشنهاد صلح جداگانه بدون اطلاع ائتلافیون نموده است. ورتسف با ساوینکوف و پلخانف یکی از کسانی بود که «نیسل»، رئیس ماموریت نظامی‌ فرانسه برایشان تقاضای کمک مالی از دولت مطبوعش و سپس از سفارت آمریکا، کرده بود. روزنامه معلق می‌شود و ورخوفسکی که استعفا داده بود، پتروگراد را ترک می‌گوید.‬

ازآنجایی که پلکوفنیکوف، فرمانده نظامی‌منطقه پتروگراد، زیر بار کنترل کمیسرهایی که توسط کمیته نظامی ‌انقلابی تعیین شده‌اند، نمی‌رود، روز ۴ اکتبر، نماینده‌های یکان‌ها تصمیم می‌گیرند که فقط از دستورهایی اطاعت خواهد شد که دارای مهر و امضای کمیته نظامی ‌انقلابی باشد. این می‌بایست یک «روز شورای پتروگراد بوده باشد: یک دسته مذهبی قزاق‌ها، که ظاهرا بهانه‌ای می‌بود که با کارگران برخوردی پدیدار گردد، در نهایت توسط گردهم‌آیی کمیته‌های لشکر قزاق‌ها از دستور خارج می‌شود. در پی اخطار کرنسکی، روز ۵ اکتبر کمیته نظامی‌ انقلابی اعلام می‌دارد که هر عملی بر ضد کمیسرها، به‌مثابه عملی بر ضد شوراها تلقی می‌گردد. شمار افراد گارد سرخ، ساعت به ساعت افزایش می‌یابد. کمیته اجرایی مرکزی شوراها به کاخ ماری در جوار دولت پناه می‌برد و اقداماتی را طلب می‌کند که حتی تا دستگیری رهبران کمیته نظامی‌ انقلابی پیش می‌رود. کمیته نظامی ‌انقلابی فرستادن کمیسر‌ها را در یکان‌ها ادامه می‌دهد. آنها ۶۰۰ نفر در محل هستند و شب هنگام، در یک گردهم‌آیی جدیدی از کمیته‌های لشکریان، نمایندگان جبهه در کنگره شوراها، تصمیم سربازان مبنی بر گذار قدرت به سربازان را تائید می‌کند. در سحرگاه روز ۶ اکتبر شبه‌نظامیان و دانشجویان افسری، چاپخانه رابوتچی پوت و «سالدات» را می‌بندند … کارگرانی که سر کار خود می‌رفتند با کمک کمیته نظامی ‌انقلابی، چاپخانه را دوباره باز می‌کنند و رابوتچی پوت بعدازظهر دوباره انتشار می‌یابد. کمیته نظامی ‌انقلابی اعلام می‌دارد که شورا در خطر است و هنگ را به حالت آماده‌باش درمی‌آورد در حالی که در اسمولنی، کمیته مرکزی در نشست دائمی ‌قرار دارد، روابطش را سازمان می‌دهد و یک فرماندهی جایگزین در پییر – و – پل برقرار می‌کند چون از همان صبح، فرمانده و معاونش دستگیر شده بودند. در اشکوب دوم، کمیته نظامی‌ انقلابی تشکیل جلسه می‌دهد و نقشه‌های لنین را به مرحله عمل درمی‌آورد و بلافاصله تصمیمات درباره گارد سرخ، گارد کارخانه‌ها، ملوان‌های بالتیک، کرونستادت، هنگ‌های سربازخانه‌ها و رزمناو «اورور» را به اطلاع لنین می‌رساند. کمیته‌های کارخانه‌ها در انتظار دستورات در اسمولنی مستقر می‌شوند.‬

‫به‌علت حضور گروه مارتوف، سئانس پیش پارلمان در یک بی‌نظمی ‌بزرگی صورت گرفت. کرنسکی در ساعت ۱۱ اعلام کرد که بخشی از مردم در شورش کامل به‌سر می‌بردند، و دستور به تعقیب قضایی و دستگیری‌های لازم را می‌دهد. به پودویسکی ابلاغ می‌شود و آنتونوف ـ اوسهانکو گردان را در حالت نبرد قرار می‌دهد. او اعلام می‌دارد که در پایتخت یک «حالت شورش عوام وجود دارد.» پس از چهار ساعت توقف، پیش پارلمان آن را تائید می‌نماید، به استثنای حدود پنجاه نفر از سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها. در نهایت یک طرح چپ‌ها با شرکت نکردن در رأی‌گیری بخشی از سوسیالیست‌های انقلابی راست‌گرا که شورش را افشاء می‌کنند، ولی اعلام رسمی ‌واگذاری زمین‌ها به کمیته‌های کشاورزی را طلب می‌نمایند، به ائتلافیون اخطار می‌کنند که شرایط پذیرش صلح را اعلام نمایند، مذاکرات را در این باره آغاز نمایند؛ برای متوقف کردن ناآرامی‌ها یک کمیته نجات عمومی‌ که با دولت در ارتباط باشد با ۱۲۳ رأی موافق در مقابل ۱۰۲ رأی مخالف و ۲۶ رأی ممتنع تشکیل می‌شود. کرنسکی با ژنرال‌ها و فرماندهی کل در کاخ زمستانی که تحت دفاع گردان زنان داوطلب تشکیل شده به تازگی توسط وزیر پرزیدنت، از طریق تلگراف در مذاکره بود. یونکرها در چشم‌انداز نوسکی خودرو‌ها را متوقف می‌کنند، آنها را تا میدان قصر همراهی می‌کنند، ایستگاه‌ها و مرکز تلفن و تلگراف را حفاظت می‌نمایند. ساعت دو بعدازظهر، کمیته اجرایی شورای کرونستادت به تمام کشتی‌ها، یکان‌ها و فرماندهی‌های سربازخانه‌ها دستور می‌دهد که با سلاح برای دفاع از انقلاب به پتروگراد بروند.‬

گارد سرخ و کامیون‌ها به‌سوی اسمولنی حرکت می‌کنند و مشغول پخش فشنگ می‌شوند. فرماندهی تصمیم می‬گیرد به‌جز پلی که به قصر منتهی می‌شود و توسط گردان‌ها اشغال بود، سایر پل‌های رود نوا را ببرد. در برابر مخالفت گارد سرخ، فرماندهی از ارتش کمک می‌خواهد. در مورد سه پل، فرماندهی نخست زن‌ها را از قصر زمستانی دور می‌کند. در مورد پل نیکولایوسکی، که این تصمیم کفایت نمی‌کند، یک زره‌پوش از نیروهای پل کاخ  را جدا می‌کنند. در نهایت یونکر‌ها را به همه جا می‌فرستند. رفت‌و‌آمد خودروها در ساعت سه بعدازظهر متوقف می‌شود، آتش‌بارهای سبک در میدان کاخ آماده می‌شوند، در حالیکه بانک‌ها، ادارات، شرکت‌ها تعطیل می‌شوند و کارمندان می‌کوشند با عجله خود را به خانه‌هایشان برسانند. از ساعت ۴ بعدازظهر، پیاده کردن پل‌ها آغاز می‌شود. کمیته مرکزی ناوگان بالتیک و کمیته‌های ناوها به پشتیبانی از شورش رأی می‌دهند. یکان‌هایی که به مواظبت از کاخ زمستانی مشغول بودند از نگهداری آن سر باز می‌زنند و یونکرها این کار را برعهده می‌گیرند.‬

مارگریتا فوفانووا که در جزیره واسیلیویچ مشغول کار بود، خبر مربوط به پل‌ها را می‌شنود و کمی ‌پس از ساعت ۴ بعدازظهر از این پل به آن پل می‌رود. رفتن به شهر غیرممکن می‌شود. بنابراین خود را به محله ویبورگ می‌رساند، در آنجا اطلاعاتی چند از کمیته محله به‌دست می‌آورد و به خانه خود می‌رود. ساعت ۶ بعدازظهر است که لنین او را بلافاصله برای این که بداند آیا پل‌ها دوباره برقرار شده‌اند یا نه، به کمیته محله باز می‌فرستد و هم‌چنین فوراً نزد کروپسکایا برود تا اجازه آمدن به کمیته مرکزی را برایش درخواست کند.‬

*          *           *‬

گردان ککشولم مرکز تلگراف را بدون مقاومت در اختیار می‌گیرد. گردان دوچرخه‬‌سواران دژ پییر- و- پل تصمیم می‌گیرد از شورش پشتیبانی کند. هیچ‌گونه بی‌نظمی ‌در خیابان‌های پتروگراد دیده نمی‌شود. در ساعت۶ و سی دقیقه بعدازظهر، تلاش برای اشغال روزنامه رابوتچی سالدات، ارگان شورا، در چاپخانه با مقاومت کارگران برخورد می‌کند و کمیته نظامی ‌انقلابی سربازان، گردان پروبراژنسکی را به آنجا می‌فرستد. در ساعت ۷ بعدازظهر، در توقفگاه تراموای‌ها، خبر می‌رسد که تمام پل‌ها را بریده‌اند، که تراموای‌ها فقط در این سوی رود نوا در حرکتند؛ بنابراین گارد سرخ‌ها تمام پل‌ها به‌جز پل نیکولایوسکی را، اشغال کرده‌اند. سئانس شورای پتروگراد با نماینده‌های کنگره آغاز به کار می‌کند. تروتسکی در آنجا تکرار می‌کند که شعار «همه قدرت در دست شورا‌ها» به محض گردهم آمدن کنگره به واقعیت تبدیل خواهد شد و شورش بعد از آن صورت خواهد گرفت. سوسیالیست‌های انقلابی‌های چپ که قبلاً در کمیته نظامی ‌انقلابی نماینده داشتند، پیش پارلمان را ترک می‌گویند.‬

یونکرهایی که به تلگراف‌خانه فرستاده شده بودند مجبور شدند جای خود را به گردان ککشولم که حاضر نبودند از آنجا بروند، بدهند. دیگرانی که پل نیکولایفسکی را اشغال کرده بودند با رسیدن ناوی‌های دو طرف رود که رزمناو «اورور» از آنها پشتیبانی می‌کرد، فرار کردند. مارگریتا فوفانووا، طرف‌های ساعت ۹ بعدازظهر برای لنین از طرف کمیته محله، مخالفت تلفنی کمیته مرکزی را به‌همراه آورد. پل‌ها دوباره برقرار شد لنین می‌نویسد: «مانند روز آشکار است که عقب انداختن شورش، به‌معنای مرگ است … چه کسی باید قدرت را در دست بگیرد؟ در این لحظه اهمیت آن کم است. که کمیته نظامی ‌انقلابی قدرت را در دست بگیرد یا یک نهاد دیگر که اعلام کند که آن را فقط به نمایندگان واقعی منافع خلق واگذار خواهد کرد … که به‌هیچ صورتی قدرت را در دستان کرنسکی و ایادیش تا روز ۲۵ اکتبر (۷ نوامبر) تحت هیچ شرایطی نخواهد گذاشت: به هر بهایی شده، باید این مسأله را تا پایان امشب حل کرد … لنین فوفانووا را دوباره نزد کروپسکایا می‌فرستد و به او می‌گوید که تا ساعت ۱۱ شب صبر می‌کند. بعداً، به دلخواه خود رفتار خواهد کرد.‬

در قصر زمستانی یونکرهای مدرسه توپخانه، مدرسه‌های درجه‌داران پترهوف، اورانینبوم، و گچینا و حمایت دویست قزاق و دویست زن داوطلب فقط موفق شدند دو هزار سرباز گرد آورند. یونکر‌های مدرسه پاولوفسکی تیربارهای سنگین خود را به‌گونه‌ای مستقر می‌کنند که هر گونه ورودی و خروجی را به قصر تحت کنترل داشته باشند. در دومای پتروگراد، با وجود حضور بلشویک‌ها، ۲۱ عضو کمیته نجات عمومی ‌که از سوی پیش پارلمان معرفی شده بودند، انتخاب شدند. کرنسکی قطعنامه‌ای را که از طرف پیش پارلمان ارائه شده بود که یک نمایندگی آن را برایش به‌همراه تهدید به استعفاء آورده بود، به‌عنوان یک چالش برداشت می‌کند. ولی به آسانی از استعفاء سرباز می‌زند.‬

نزد فوفانووا، لنین از فشار صبر، خود را می‌خورد. «اینو راخیا»، رفیق او در فنلاند، برایش خبر می‌آورد. از بیم آن که دولت پل‌های رود نوا را نابود کند، بدون آن که بیشتر به انتظار بماند، کلاه گیس خاکستری رنگ خود را بر سر می‌گذارد، لباس گرم بر تن می‌کند و به سوی اسمولنی رهسپار می‌شود. پیش از عزیمت، روی یک تکه کاغذ می‌نویسد: «من به آن جایی رفتم که شما نمی‌خواستید بروم. به امید دیدار. ایلیچ» او حتی  با نام مستعارش نیز امضاء نکرد و مارگاریتا فوفانووا هنوز وارد خانه نشده بود که به اسمولنی می‌دود. از آن طرف کروپسکایا نزد فوفانووا می‌رود و چون کسی را در آنجا نمی‌یابد در یک کامیون که به اسمولنی می‌فرستادند، خود را به کمیته محله می‌رساند و از آنجا به اسمولنی می‌رود. در اتاق شماره ۱۰۰ لنین را می‌بیند که کلاه گیس را به‌همراه کلاه کپی‌اش از سر برداشته است: بوبنف تعریف می‌کند: «تمام اعضای کمیته مرکزی، از‌جمله لنین، آن شب را تا صبح در اتاق شماره ۱۴ گذراندند در حالیکه روی صندلی یا روی زمین قرار گرفته بودند. ولادیمیر ایلیچ به‌ویژه اصرار داشت که کاخ زمستانی به سرعت اشغال شود. ۲۵ دقیقه پس از نیمه‌شب، کمیته اجرایی مرکزی شوراهای روسیه، سئانس خارق‌العاده خود را در حضور نمایندگان دومین کنگره شورا‌ها افتتاح نمود. منشویک‌ها، از دان گرفته تا مارتف، تائید می‌کنند که هیچکس نمی‌تواند کار دولت موقت را برعهده بگیرد و این که بلشویک‌ها به‌سمت فاجعه پیش می‌روند. آنها یک نوع سازش را پیشنهاد می‌کنند که به‌گونه عجیبی به  قطعنامه چپ‌های پیش پارلمان شبیه بود. بلشویک ولودارسکی واکنش نشان می‌دهد که کمیته هیچ‌گونه حقی ندارد که چند ساعت پیش از گشایش کنگره عملکرد آن را غصب کند. بلشویک‌ها سئانس را که در آنجا ساعت ۴ صبح به قطعنامه منشویک‌ها رای داده می‌شود، ترک می‌گویند.‬

‬نزدیکی‌های ساعت ۲ صبح، کرنسکی از فرماندهی کل درخواست فرستادن لشکریان برداشته شده از جبهه پتروگراد را می‌کند. ساعت ۴ صبح، در پی درخواست فرماندهی منطقه‌ای، سه گردان از قزاق‌های رود دون، از حمله کردن بدون پشتیبانی توپخانه، خودداری می‌کنند و یونکرها تصمیم می‌گیرند در سربازخانه‌های خود بمانند. سومین لشکر سواره نظام که در انتظارش هستند، در پسکوف مستقر است؛ نخستین گردان قزاق‌های رود دون با توپخانه، در پی تصمیم کراسنف با قطار به گاچینا فرستاده شده بود که سریعاً به پتروگراد برسد! سحرگاه ۷ نوامبر در کاخ زمستانی با گردان زنان داوطلب، نظامیانی که از طرف مدارس مختلف داده شده بود از‌جمله توپخانه‌ای که بر روی میدان کاخ زمستانی قرار داشت و کسانی که از یونکر‌ها باقی مانده بودند که گردانشان شب هنگام در اسمولنی زندانی شده بودند. تنها امید، نیروهای کمکی بودند. پس از قزاق‌ها، یکان‌های دیگر بی‌طرفی خود را اعلام نمودند. اکثریت سربازخانه به کمیته نظامی ‌انقلابی پیوست.‬

از ساعت ۱۱‌ونیم شب به بعد، تمام شهر در جریان است که لنین در اسمولنی است و شورش را رهبری می‌کند. برق در تمام ادارات دولتی قطع می‌شود. تلاش‌ها برای اشغال تلگراف‌خانه توسط ناوی‌ها و گارد سرخ پس زده می‌شود. ایستگاه نیکولایفسکی و سیزده چاپخانه اشغال می‌شود. دهقان‌های متعصب (پاولوتسی‌ها) خودرویی حامل فرمانده اطلاعاتی کرنسکی و یک خودروی دیگر حامل دو وزیر و یک معاون وزیر او را متوقف می‌کنند. از سربازخانه‌ای‬ بر روی یک گردان گارد سرخ آتش گشوده بودند، افسران سربازخانه در جا دستگیر می‌شوند. آنها را به اسمولنی می‌فرستند و پس از آن یک کامیون از یونکرها را. یونکرهای مدرسه تلگرافیست‌ها را خلع سلاح می‌کنند و دو کامیون سلاح را به اسمولنی ارسال می‌دارند. چهل ناوی از خدمه گارد، بانک دولتی را اشغال کردند و ۱۲۵ سربازی که از بانک محافظت می‌کردند، نمایندگانی به کمیته نظامی ‌انقلابی فرستادند. در ساعت ۷ صبح، مرکز تلفن اشغال شده بود، یونکر‌ها خلع سلاح شده بودند، فرماندهی منطقه‌ای و تمام ساختمان‌های دولتی یا بدون تلفن بودند یا تحت کنترل. و ناوی‌ها پل کاخ را اشغال کرده بودند.‬

در کاخ زمستانی دیگر برق قطع شده است، اغلب تلفن‌ها قطع شده و وزرا نیز فرار کرده بودند. ولی با وجود این، بدون این که شورشیان در جریان باشند، یک خط از زیر شیروانی کاخ مستقیماً به فرماندهی کل وصل بود. یک خط دیگر به دومای شهرداری متصل بود. سالن غذاخوری یونکرها را از داخل با هیزم سنگربندی کردند و تمام خروجی‌ها را بستند.‬

در ساعت ۸ صبح، سومین گردان دوچرخه‌سواران که از جبهه برای کمک به کرنسکی آمده بودند، در ایستگاه کوچک نووینکا پیاده می‌شوند و در آنجا، سرگو اورژنیکیدزه نماینده کمیته نظامی ‌انقلابی همراه نماینده شورای همسایه تسارکوئیهسلو را پیدا می‌کنند و در جا نماینده‌های کنگره شوراها را انتخاب می‌نمایند که همراه با اورژنیکیدزه سوار بر کامیون می‌شوند و به سوی اسمولنی می‌روند.

*           *            *‬

کمیته نظامی‌انقلابی یک فرماندهی صحرایی با پودویسکی، آنتونوف ـ اوسهانکو، بوبنوف، چودنوفسکی، ارمهایف را تشکیل می‌دهد. نقشه لنین به مرحله اجرا درمی‌آید: دو هدف فوری، کاخ ماری، و کاخ زمستانی. برای جلوگیری از واهمه و گزارش‌های زودرس، تراموای‌ها بدون توقف از محله‌های پر ازدحام می‌گذرند. گردان‌های دولتی را خلع سلاح می‌کنند و در صورت نیاز به سنگربندی خواهند پرداخت. پیش از ساعت ۹، گردان‌های شورشی به‌سمت اهداف خود می‌روند. کاخ ماری محاصره می‌شود. ساعت ۱۰، هنگامی‌ک ه کرنسکی می‌خواهد فرار کند، خودروهای دولتی که در میدان نزدیک پارک شده‌اند، بدون راننده هستند یا از کار افتاده‌اند. افسری که کرنسکی به بیرون فرستاده است، وابسته آمریکا را به نام وایت‌هاوس ملاقات می‌کند. او خودرویش را که دارای پرچم آمریکا بود به دیکتاتور دیروزین می‌دهد. کرنسکی به او ماموریت می‌سپارد تا به سفرای موتلفین بگوید که دولت بلشویک‌ها را به رسمیت نشناسند چون تصمیم دارد طرف‌های ۱۲ از جبهه بازگردد تا دوباره نظم را برقرار سازد. پس از عزیمت وی، دکتر کیچکین جای او خواهد نشست.‬

فراخوان «به شهروندان روسیه» که در رابوتچی ای سالدات خوانده می‌شود و از رادیو «اورور» در ساعت ۱۰ صبح پخش می‌شود، به قلم لنین است: دولت موقت برکنار شد … قدرت دولت در دست تشکیلات شورای نمایندگان کارگران و سربازان پتروگراد، کمیته نظامی‌ انقلابی که در رأس پرولتاریا و سربازخانه پتروگراد است، قرار دارد. «در ساعت ۱۱ در‌های زندان‌ها به روی زندانیان سیاسی باز می‌شود، یک گردان زره پوش خود را در خدمت کمیته نظامی‌ انقلابی می‌گذارد. پاولوتسی‌ها موضع خود را اشغال می‌کنند. طرف‌های ظهر، در اطراف کاخ زمستانی و کاخ ماری، رفت‌وآمد خودروها قدغن می‌شود در ساعت ۱ بعدازظهر، ناوی‌های خدمه‌های گارد، گروهان‌های گردان ککشولم با زره پوش‌های خود و گارد سرخ ، خود را به کاخ ماری می‌رسانند. پیش پارلمان را منحل کردند.
بندر جنگی اشغال می‌شود، فرماندهی دریایی دستگیر می‌شود. کشتی‌ها به کرونشتادت می‌رسند و به رود نوا وارد می‌شوند. نخستین کشتی، «آمور« در کنار «اورور» لنگر می‌اندازد. ناوی‌ها آماده نبرد برای یورش به کاخ زمستانی از کشتی پیاده می‌شوند.‬

در ساعت ۲ و سی و پنج دقیقه در اسمولنی، سئانس شورای پتروگراد از تروتسکی که اعلام می‌کند دولت موقت دیگر وجود خارجی ندارد، استقبال باشکوهی می‌کند. لنین برای نخستین بار در ملاء‌عام پدیدار می‌شود. در میان ابراز احساسات‌ها، او وظایف دولت شورا‌ها را توضیح می‌دهد و نخستین اقدامات را تشریح می‌کند: مصوبه درباره صلح، مصوبه در مورد دادن زمین به کسانی که روی آن کار می‌کنند، کنترل کارگری بر روی تولید. زینوویف که میهمان شورا در این سئانس بود چند کلمه می‌گوید که می‌تواند به عنوان انتقاد از خود تلقی شود. آیا اپوزیسیون خلع سلاح می‌شود؟ جان رید، خبرنگار مطبوعات آمریکایی، شب هنگام به سراغ کامنف و زینوویف می‌رود که در مقابل او فریاد می‌زند: «این دیوانگی است! دیوانگی! کارگران اروپا تکان نخواهند خورد. تمام روسیه …».

در شهر، تمام مغازه‌ها باز هستند و رفت‌و‌آمد به‌گونه‌ای طبیعی جریان دارد. فقط کاخ زمستانی که محاصره آن حوالی ظهر آغاز شد، در دست دولت موقت است و این بدون ریختن کوچک‌ترین قطره خونی. استانکیاویچ، کمیسر عالی دولت نزد فرماندهی که در طول شب دستگیر و سپس رها شده بود، به آرامی ‌به مسئولیت‌های خود ادامه می‌دهد: به آن سوی میدان یا کاخ زمستانی می‌رود و می‌آید و به فرماندهی کل تلفن می‌کند. رئیس فرماندهی کل، دوخونین، که به او خبر عزیمت کرنسکی را می‌دهد، به او می‌گوید که دوچرخه‌سوارانی که به وسیله راه‌آهن فرستاده شده بودند، حتما در پتروگراد هستند. ساعت ۶ بعدازظهر کاخ زمستانی کاملاً محاصره می‌شود.‬

یک بخش از دانشجویان افسری متعلق به مدرسه میشل به جلوی کاخ می‌روند و توپ‌ها را همراه خود می‌برند. در مقر فرماندهی کل، نمایندگان مجلس کمیته نظامی ‌انقلابی به کیچکین و به ژنرال بگراتونی اولتیماتوم می‌دهند که آن را به کاخ ببرند. اولتیماتومی ‌بیست دقیقه ای که پس از این مدت خود را تسلیم کنند وگرنه، پییر- و- پل و رزمناوها آتش را خواهند گشود. پس از بیست دقیقه، کاخ ده دقیقه دیگر فرصت می‌خواهد. پس از ده دقیقه گردان‌های کمیته نظامی ‌انقلابی مقر فرماندهی کل را اشغال می‌کنند. یک ژنرال از کاخ خارج می‌شود. او بگراتونی است که استعفا داده است. او را دستگیر می‌کنند. از فرماندهی کل با کمیته جبهه شمال تماس می‌گیرند و باخبر می‌شوند که ارتش‌ها از دادن گردان‌هایشان سر باز زده‌اند و این که چرهمیسف موافق با کمیته است. از جبهه شمال تائید می‌کنند که رتبه‌داران گردان‌های پتروگراد دستگیر شده‌اند.‬

علامت لازم از «اورور» نمی‌رسد … ساعت ۶ و چهل دقیقه، زره پوش‌های شورشی روبه‌روی کاخ موضع می‌گیرند. در حالیکه قزاق‌ها محافظت را رها می‌کنند و با سلاح‌های خود به سربازخانه‌ها برمی‌گردند. ساعت ۷ بعدازظهر، از داخل کاخ به فرماندهی کل بازهم تلفن می‌زنند. ولی چه بر سر این دوچرخه‌سوارانی آمد که برای ملاقاتشان صبح وزیر پرزیدنت رفته بود؟ ساعت ۸ شب اولتیماتوم جدید به کاخ زمستانی داده می‌شود: ده دقیقه و بعد آتش گشوده خواهد شد.‬

یونکر‌ها پس از دستگیری نماینده مجلس، پالچینسکی، او را آزاد می‌کنند و شمار زیادی از آنها با او منطقه را ترک می‌گویند. در پییر- و- پل، توپ‌هایی که می‌باید بر روی کاخ آتش بگشایند، از کار می‌افتند و توپچی‌های دریایی برای تعمیر آنها می‌آیند.‬

فراکسیون منشویک‌ها که هنوز جلسه تشکیل می‌دادند گشایش دومین کنگره شوراهای روسیه را به تعویق می‌اندازند. باوجود این، گارد‌های سرخ رسیدن به حوالی کاخ را ادامه می‌دهند و کارگران تازه رسیده مسلح هستند. دوما که خبردار شده بود به زودی آتش گشوده خواهد شد، نمایندگانی برای مذاکره با اسمولنی، با «اورور»، با «آمور» و با کاخ تعیین می‌کند. هنگامی ‌که سئانس پایان می‌یابد، ساعت ۹ و چهل دقیقه شب است و نخستین گلوله توپ «اورور» بر روی کاخ شلیک می‌شود. این علامت حمله است. پییر و- پل نیز شلیک می‌کند. سپس از زیر قوس رسترللی، از آن سوی میدان کاخ، یک توپ صحرایی که بر دوش سربازان آورده شده بود نیز به‌نوبه خود آتش می‌گشاید که به رُخبام کاخ می‌خورد و آن را از محل خود جدا می‌کند، در حالی که تفنگ و تیربار به شلیک کردن ادامه می‌دهند … یک خمپاره بدون زخمی کردن کسی از پنجره وارد کاخ می‌شود. چند ناوی که موفق شده بودند وارد کاخ شوند، از اشکوب‌های بالا یک بمب می‌اندازند. آنها را خلع سلاح می‌کنند. اما سردرگمی ‌در بین یونکر‌ها و گردان زنان پخش می‌شود…. ‬

تلفن بین فرماندهی‌های کل دائما زنگ می‌زد. یک گفت‌وگوی تراژیک  ـ کمیک بزرگ بین آنها برقرار می‌شود. از این گفت‌وگو نتیجه می‌شود که کرنسکی که می‌باید به استقبال دوچرخه‌سواران برود، و در گچینا با ریسک افتادن در دست کمیته نظامی‌ انقلابی را که تازه تأسیس شده بود و به پسکوف رسیده است … پس در آنجا چه رخ داده است؟ چرمیسف می‌گوید که این با موافقت کرنسکی بوده که فرستادن گردان‌ها را به پتروگراد لغو کرده است ولی نه ژنرال بالونیف از جبهه غرب و نه دوخونین به‌نظر نمی‌رسد با او موافق باشند. دوخونین کراسنوف را، که فرمانده سومین لشکر سواره نظام در حال پیشروی به‌سوی پتروگراد است را احضار می‌کند … بنابه اظهارات چرمیسف منصوب کردن کیچکین به‌عنوان نماینده تام‌الاختیار نارضایتی در ارتش را برانگیخت … دوخونین از هم‌ترازش در پسکوف می‌پرسد: «گردان دوچرخه‌سواران کجاست؟ آنها قرار بود ساعت ۳ بعدازظهر در پتروگراد باشند. بیش از این خبر نداریم … کرنسکی که در پسکوف مشغول تنظیم دستورات روز بود در حالیکه امکان یک دولت موقت جدید را بررسی می‌کرد چون متوجه می‌شود که چرمیسف با کمیته ارتش عمل می‌کند، نزد یک خویش همسرش، ژنرال بارانوسکی می‌رود.‬

حوالی ساعت ۱۰شب، گردان زنان، در حالی که از صدای توپ‌ها و تیربارها ترسیده بودند، تسلیم می‌شوند. نمایندگان دوما در اسمولنی توسط کمیته مرکزی فرستاده شدند تا به این دولت بگویند که سلاح‌ها را بر زمین بگذارند: صدای تیربار‌ها آنها را می‌ترساند. پیش از آن که به کاخ برسند، فرار می‌کنند. و در اسمولنی، ساعت ۱۰ و چهل دقیقه شب، به نام قدیمی ‌کمیته اجرایی مرکزی ، کنگره سرانجام به نام دان، رئیسش، گشایش می‌یابد. او اعلام می‌دارد که «هم‌اکنون رفقای ما که در کاخ زمستانی تشکیل جلسه داده‌اند، در زیر آتش قرار دارند … نشست در ساعت ۱۱ شب رسمی ‌می‌شود.» نمایندگان که نه به “اورور” وارد شدند، نه به “آمور” و نه به کاخ زمستانی، به هنگام بازگشت به دوما، در حالی که با سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها که کنگره را ترک گفته بودند، نشستی ترتیب داده بودند، تصمیم می‌گیرند با تشکیل دسته، به کاخ زمستانی «به استقبال مرگ» بروند. دسته ایجاد شده که از دویست تا سیصد نفر تشکیل شده بود و یک فانوس به‌همراه خود داشتند، با نخستین فرمان یک ناوی به‌سوی سد کانال کاترین، بازمی‌گردد و پراکنده می‌شود. در کنگره، سوسیالیست‌های انقلابی راست‌گرا، منشویک‌ها و انترناسیونالیست‌ها از شرکت در تصمیم‌گیری‌ها در نشستی که فقط بلشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی چپ در آن شرکت می‌کردند، خودداری می‌کنند. تحت ریاست کامنف، مارتف اولویت را به ترک مخاصمه بین مخالفان می‌دهد. سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها و آنهایی که جزو «گروه جبهه» بودند، آماده خروج از گروه می‌شوند، ولی یک چهارم نمایندگان سالن را ترک می‌گویند. نمایندگان کمیته اجرایی دهقانی به‌نوبه خود سالن را ترک می‌گویند تا به کاخ «به استقبال مرگ بروند.» در ساعت ۲ و چهل دقیقه صبح سئانس متوقف می‌شود و توپ‌ها دیگر نمی‌غرند.‬

یورشی که در نیمه شب رخ داد، توسط گارد‌های سرخ محله ویبورگ، کارگران کارخانه پوتیلوف، واسیلیوستروف، محله پتروگرادسکی، محله ناروا، ملوانان کرونشتادت، دومین خدمه‌های ناوگان بالتیک، گردان ککشولم، پاولوتسی … به انجام رسید. از طریق بیمارستان، گردان‌ها وارد کاخ شدند و از ساعت یک نیمه شب، نیمی‌از ساختمان در دست آنها بود. ساعت ۱ و ده دقیقه، یورش نهایی صورت می‌گیرد و کاخ زمستانی در اختیار مهاجمان قرار می‌گیرد، وزرا در سالن مرمر سبز دستگیر می‌شوند و یونکرها را خلع سلاح می‌کنند.‬

سئانس کنگره از سر گرفته می‌شود. و سرانجام مشخص می‌شود که چه بر سر دوچرخه‌سواران آمده است: نمایندگانشان از تریبون کنگره به آن درود می‌گویند. حوالی ساعت ۳ صبح، در دوما یک «کمیته نجات میهن و انقلاب» از منشویک‌ها، سوسیالیست‌های انقلابی پوپولیست و پلخانووی می‌خواهد که تشکیل می‌شود که می‌خواهد «غاصبین» به رسمیت شناخته نشوند. باز هم تلفن بین فرماندهی‌های کل به صدا در می‌آید. چه باید کرد؟ جبهه غرب اعلام می‌کند که هیچ یگانی را نمی‌توان فرستاد … کراسنف ساعت ۱ نیمه‌شب به پسکوف می‌رسد و ساعت ۳ صبح با کرنسکی در یک خودرو بازمی‌گردد. دیگر کسی به دوچرخه‌سواران نمی‌اندیشد.‬

در کنگره، یک فراخوان با اکثریت آرا، با دو رأی مخالف و دوازده رأی ممتنع عزل دولت موقت، دستگیری اعضای آن و به مرحله اجرا گذاشتن برنامه شوروی را اعلام می‌کند. ساعت پنج صبح است.‬

* توضیح مترجم

بدون کوچک‌ترین تردیدی، نام لویی آراگون به‌عنوان شاعر، رمان‌نویس، روزنامه‌نگار به گوش فرهیختگان ایرانی خورده است. او در اکتبر ۱۸۹۷ در پاریس چشم به جهان گشود و پس از ۸۵ سال زندگی، در سال ۱۹۸۲ در همان شهر زندگی را بدرود گفت. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به دانشکده پزشکی رفت. ولی هنوز دو سال پزشکی نخوانده بود که جنگ جهانی اول آغاز شد و او را به جبهه جنگ فراخواندند. در آنجا به‌قدری شاهد درد و رنج بی‌نهایت انسان‌ها بود که برای همیشه به اردوگاه صلح‌جویان پیوست. شاید یکی از علل پیوستن او به حزب کمونیست فرانسه نیز همین بود. در سال ۱۹۲۲، از تحصیلات در رشته پزشکی منصرف می‌شود و با دوستانش، از جمله پل الوآر، نشریه «ادبیات» را پایه‌گذاری می‌کند و نخستین رمانش را به نام «ماجراهای تله مارک» انتشار می‌دهد. او عضو جنبش «دادائیسم» و سپس جنبش «سوررئالیست» می‌شود. آراگون به مطالعه بی‌وقفه ادبیات مارکسیستی می‌پردازد و در سال ۱۹۲۷ به عضویت حزب کمونیست فرانسه در‌می‌آید. تعهدی که تا واپسین لحظه عمرش ادامه می‌یابد و او را تا عضویت کمیته مرکزی حزب می‌برد. او با نوشته‌هایش نقش حساسی در بسیج کردن مردم در اعتراض به اعدام «ساکو» و «وانتزتی»، دو سندیکالیست معروف آمریکایی قربانی مک کارتیسم، ایفاء می‌کند.

اشعار او پس از سال ۱۹۴۰ (۱) به بعد مفاهیم «مقاومت»، «کمونیسم»، «استعمارزدایی» ،«فمینیسم» را درهم می آمیزد. در سال ۱۹۳۰ به اتحاد شوروی سفر می کند و در بازگشت چکامه بلند و معروف خود را به نام «جبهه سرخ» که در واقع تائیدی برای اتحاد شوروی و مارکسیسم ـ لنینیسم است می‌نویسد.

یکی از اشعار او، برای گابریل پری بود: مقاوم کمونیست فرانسوی که توسط اشغالگران فاشیست در پاریس در زمان جنگ جهانی دوم اعدام شد. او را در گورستان ایوری به خاک سپردند. در شعر آراگون، هر شب، دستان مبارزان کمونیست فرانسوی، بر روی قبر او گل می گذاشتند. این شعر که دست‌به‌دست می گشت، به قدری فرماندهی کل آلمان را در پاریس نگران کرده بود که برای دستگیری آن کمونیست‌های تخیلی آراگون، سربازان آلمانی را گرداگرد گورستان ایوری می‌گذارد. عملی که به همه اطمینان می‌داد که هر شب واقعاً کسانی هستند که بر روی قبر گابریل پری گل می‌گذارند. به این ترتیب شعر نامبرده در بالا بردن روحیه مبارزان  ضد فاشیست نقش قابل‌توجهی ایفاء نمود.

او مانند احسان طبری که آشنایی او به زبان فارسی تا حد متحول کردن آن پیش رفت، به‌قدری به زبان فرانسه آشنایی داشت که از او به‌عنوان «ولتر سده بیستم» یاد می‌کردند. شاملو نیز از اشعار عاشقانه او که برای همسرش الزا تریوله سروده بود («آینه الزا» که در فارسی به نام «آیدا در آینه» انتشار یافته است) الهام گرفت.

او برای استالین نیز شعر بلندی با این مطلع: «سپاس به استالین، برای مردانی که به‌مثابه نمونه او، خود را آبدیده کردند….» سرود. او در بخش «رویدادهای گوناگون» اومانیته، روزنامه حزب قلم می زد.

لویی آراگون در روز ۲۴ دسامبر ۱۹۸۲ در پاریس درگذشت.

(۱) از این اشعار، «آن کس که به خدا ایمان داشت و آن کس که نداشت»، توسط زنده‌یاد احسان طبری به فارسی برگردانده شده بود که متأسفانه متن فارسی آن را در اختیار نداریم.