مذاکرات بین الافغانی یعنی چه
برای چه و با که ؟
مشکل افغانستان در چه است که بتواند با مذاکرات بین الافغانی حل گردد ؟ و بین الافغانی یعنی چه و با کدام جانب ؟
مشکل افغانستان در خلای قانون است ، مسئله حقوق بشرو تطابق ان با معیارهای جهانی است ، نبود خطوط روشن سیاست داخلی و خارجی بطور مدون است ، حدود یک ونیم سال رژیم سر پرستی است ، فقر و بیکاری مردم است ، فرار نیروی کار و جوانان و خانواده ها از مشکلات بزرگ و با تاثیرات سخت منفی برای حال و اینده است ، دور باش کادر های تخصصی و مسلکی و فنی و علمی از اداره دولت و نه سپردن کار به اهل کار است ، مسدود ماندن مکاتب بالاتر از صنوف ششم برای دختران و حذف زنان از زندگی فعال اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است ، عدم تکمیل معیارهای داخلی و خارجی برای برسمیت شناسی امارت اسلامی است ، انجماد مبالغ پشتوانه ای پول افغانستان است ، از مشکلات گمراه کننده و نا معلوم سیاست مرموز و چند پهلوی امریکا است ( از یکطرف انجماد پولهای پشتوانه ای و از جانب دیگر تزریق هفته وار چهل ملیون دالر به بانکهای کشور )” من به قربانت این چه نیرنگ است “.
در مناسبات منطقوی مشکل استراتژی پاکستان در مورد افغانستان است که از هر ستیژ جهانی و منطقوی در تلاش بدست اوردن امتیاز اینده در کشور ماست ، عدم تن دهی امارت به قبول برخی اصول و موازین حقوقی و سیاسی جهانی است .
برای رفع انبوه عظیم این مشکلات ضرور است تبادل نظر ، تفاهم و مذاکرات معنی دار و با نتیجه صورت گیرد زیرا کشور در حال موجود و تا سالهای طولانی متحمل خسارات و ضرباتی است و میباشد که بدون تشریک مساعی همگانی و سهم گیری ملت مداوای اندشوار به نظر میرسد ، ۲۰ سال اشغال این سرزمین را با خطرناکترین سیاست قومی و سمتی و زبانی مبتلا ساخت ، یک پارچگی مردم را مصدوم به تفرقه و جزایر قدرت نمود که نمیشود بدون اتخاذ تدابیر همه شمول و همه گیر در محور یک ساختار سیاسی قابل قبول برای همه ، این تکه پاره های قدرت را از لحاظ سیاسی بهم پیوند زد ، قبول که حالا ان جزایر قدرت بی سر پرست شده عاملین ان مفرور اند ولی اثرات ان تفکر و منافع عاملین ان به اثر تشدید پروگرام های تبلیغاتی امریکا هنوز از ذهنیتها زدوده نشده است . اگر راهها و طرق حل این معضلات با وسعت نظر سیاسی ، رشد موزون اقتصادی ، فراهم اوری زمینه های مشارکت در ابادانی کشور و زمینه سازی تساوی در فرصتها از نظر انداخته شود پندیدگی این زخم ها دردناکتر بوده میتواند ، اینده نگری سیاسی جدا از تنگ نطری تک قدرتی و تکیه بر توهم غرور آمیز پیروزی میباشد .
اگر برای حل معضلات ، افغِانها بین هم به تفاهم برسند ، راههای حل انرا دریابند و درمورد حل انها تصیمم مشترک بگیرند ستوده و نیکوست ، اما خط کشی های غرب و امریکا زیر اصطلاح بین الافغانی سوال موجودیت دو جانب یا جوانب را مطرح میسازد .
اگر یکجانب این مذاکره امارت اسلامی باشد جانب و یا جوانب دیگر ان کیها بوده میتواند ؟
درین مورد نظر امریکا یکچیز و نظر گروهی از افغانهای مصلحت گرا چیز دیگر است . افغانها خواهان بیرون کردن ابتکار جریان مذاکرات از دست امریکا هستند ولی امریکا تلاش دارد تا با سهم پاکستان جریان امور را در سطح جهانی و منطقوی مدیریت نماید .
نقیصه بزرگ در امارت اسلامی انست که نتوانسته است بصورت عملی ابتکار حل معصلات را از طریق تفاهم و مذاکره با مردمو بین افغانها بدست گیرد ، قدری تنزل نماید ، به خواستها و نظریات علمای دینی ، روشنفکران ، سیاسیون ، زنان ، دختران مکاتب و حتی منسوبین امارت و مشوره های خارجی های غیر مغرض عکس العمل مناسب نشان بدهد . ازین سبب ابتکار تبلیعاتی برای وانمود سازی حل مشکلات بدست امریکا افتیده و ذهنیت جهان را به جانب خود چرتانیده است .
امریکا با تبلیغات گسترده غرض تحقق انچه در پی این تبلیغات در نظر دارد میخواهد همان ابزار و چهره های وفادار بخود ، همان هایکه در دولت داری ناکام و در میان مردم بد نامبودند و هستند را به کار بندد گویا از در بیرون شده میخواهد از دریچه کله کشک کند و با حشر مجدد مفسدین مفرور ، دشمنان وحدت و یکپارچگی مردمو منفعت جویان سیری ناپذیر جای پای موثر برای رقابتهای منطقوی دریابد .
سوال این است که ایاان ابزار دست امریکا نزد مردمخوب و قابل قبول بودند ؟ عدم شرکت مردمبه پیمانه وسیع در انتخابات ریاست جمهوری ، ابراز نفرت دوامدار نسبت به انها و اعمال شان جواب منفی در برابر امریکا و ابزار ان است .اگر انها خوب و کارا بودند چرا در ۲۰ سال سلطه سیاسی ، نظامی و مالی امریکا و غرب و ناتو حکومت همه شمول که دارای محتوی عمیقآ ملی و بر خاسته از میان مردمباشد تشیکل ندادند ، پروژه های زیر بنایی تاسیس نشد ، وحدت ملی استحکام نیافت ، تروریسم محو نگردید و جلو قتل مردمکه روزانه تا بیشتر از ۲۰۰ نفر به گورستان ها سپرده میشد گرفته نشد ، به خانواده های شهدا و معلولین رسیدگی لازم صورت نگرفت و از گسترش پروزه فساد جلوگیری بعمل نیامد ؟
وقتی چنین نکردند چرا باز ان تاجداران فساد و و طنفروشی و چپاول و ان دزدان مشهود و شناخته شده را بحیث یکجانب مذاکره در نظر میگیرند ؟
اگر امارت اسلامی حاضر به گفتمانملی و افغانی باشد شخصیتها ، دانشمندان ، سیاستگران ، استادان پوهنتونها و چهره های با نفوذ به شمول زنان هنوز در داخل کشور باقی مانده اند که میتوانند برای حل مشکلات موثر بوده یکجانب مذاکره باشند .
از فحوای مطبوعات بر می اید که امریکایک سلسله اقدامات تکراری غیر مفید برای افغانستان روی دست دارد و میخواهد از مسیر پاکستان همچون چهار دهه گذشته بار دیگر اِعمال نفوذ کرده پاکستان را که هیچگاهی نسبت به افغانستان نیت نیک نداشته است وسیله نفوذ قرار دهد و این جنایت غیر قابل بخشش میباشد .
اگر افغانها از تعقل سالم و احساس ملی و وطنی کار گیرند نباید اجازه دهند تا پاکستان بیشتر ازین بر سر نوشت ما وسیله گردد . برای این کار ضرورت است تا شرایط داخلی و خارجی برای رفع عوامل و بهانه های امریکا اماده گردد این شرایط رفع همان نواقص است که در ابتدا ذکر گردید ، افغانستان خود باید بدون واسطه پاکستان در تعاملات و مراودات جهانی داخل گردد .بس است این کشور بسیار دست بدست سودا گردید .
حفظ وطنو تامین ترقی و پیشرفت اندر کنار باورها و معتقدات اسلامی نیاز به تقویت روح ملی و وطنی دارد با چنین روح و احساس میتوان در برابر دسایس شرق و غرب و بخصوص پاکستان که اسلام را وسیله قرار داده است استادگی کرد و راه را برای تحکیم و ثبات در کشور هموار نمود . در غیر ان همان حال و همان احوال ادامه داشته سریال جنگ نیابتی و تروریسم بحیث همزاد ان خاتمه نمی یابد .