کلک حسرت
مولانا کبیر (فرخاری)
ونکوور کانادا
کلک حسرت می گزم تاجیک و پشتونم هنوز زیـر دست ســـایه ی افــراد مادونـــم هنوز
تشنه لب میجویم آب از کاسه ی دست سراب خود نمی دانم که درآغــوش جیحونــم هنوز
همتم بالاتر است از عــرش و فــرش کائنات در حصار چــرخ نا فــرمــان گردونم هنوز
سالها شد حــاصل عمــر عزیزم شـد ز دست طفـــل مجنون بیابانگــــرد و هــامونم هنوز
قـاضی جاهـــل بگیرد خــانه درکــاخ فــلک می کشد جبر زمــــان از خانه بیــرونم هنوز
در زمــــیـن بینــــوایی ، با نــــو افــــتیده ام سیـل دریا میرود از چـــشم پر خـــونم هنوز
در سرشت آب و گـــل قالب به آدم ریخــتند همتبار سنبل و تـــــــــــریاک و افیونم هنوز
می کند برخـــی دیگـــر اندیش ابــراز نظــر داروین گــــوید که خود از نسل میمونم هنوز
بیدلم (بیدل هم) فریاد دارد ادمی بوزینه بود این گــــره باز است پیش ذات بیچـــونم هنوز
من به رغم دید (خرم)سخـت می نازم که من همسخن ، همکـیش، هم آیین پشتونم هــنوز
بر حــــیا نـــازم که دارد اعــتبارم را بــلـــند ســر دبــیر دفــتـــر و پیغــام قانـــونم هنوز
در تواضع نخـــل پر بــارم به بــاغ زنـــدگـی ســر به زیر بال خود چون بید مجنونم هنوز
در دبستان ادب استاد (فضل) است در کمــال نقد(بی پروا) کــند بر شعــر مــوزونم هنوز
تاج فخر نظـــــم را بــردم به بــام نه فــــلـک منفعــل در پیشــگاه لفــظ و مضمـونم هنوز
جلـــوه های اب ما سیــراب سازد مــ لک غیر دست باز هــم سایه جوشد آب امــونــم هنوز
سست میگـــــردد نظام پــول پرستــی لاجــرم در پناه دالــر فرعـــــــون و قــارونــم هنوز
حلـــقه ی مکــــــر و ریا باز است هنگام نماز دست و پای بسته در محراب (ساهونم) هنوز
یک کسی پیدا نشد (فرخاری) زین کانون رنج
حــل کــند مشکــل که زیر فقـــر مـدفونم هنوز
نوت:ساهون اشاره است به آییه ی مبارک:(فویل للموصلین الدین هم عن صلاتهم ساهون…..)
هلاک گردد آنهایکه در نماز مرتکیب اشتباهات بزرک و سهو کلان میشوند.
بیت از بیدل:
هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد آدمی هم پیش از آن آدم شود بوزینه بود