مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

«
»

دلایل شکست‌های موقتی

گزارش گنادی زیوگانف به جلسه عمومی ‌حزب کمونیست فدراسیون روسیه، مارس ۲۰۱۵ ـ بخش‌های ۴ و ۵
ما باید صادقانه به مردم توضیح دهیم که چرا در نگهداری دستاوردهای مردم شوروی شکست خوردیم. چرا در حفظ رویاهای تمام نسل‌هایی که قدرت بزرگی رامی‌آفریدند و برای درهم شکستن قدرت استثمارگران بیش از یک بار به پا خاستند شکست خوردیم. چرا در دهه ۱۹۸۰ نتوانستیم از شرف و یکپارچگی حزب کمونیست شوروی حفاظت کنیم.

رفقای عزیز، اکنون ما با شرایط ویژه‌ای مواجه‌ایم. نیروهای متحد امپریالیست غرب و ضدانقلاب داخلی کار خود را کرده‌اند. با همدستی مستقیم دارودسته گورباچف، پیروزی بورژوازی ضدانقلاب و احیای سرمایه‌داری در سپهرهای گسترده‌ای از میهن سوسیالیستی و سایر کشورهای سوسیالیستی دوست تضمین شد. ما باید صادقانه به مردم توضیح دهیم که چرا در نگهداری دستاوردهای مردم شوروی شکست خوردیم. چرا در حفظ رویاهای تمام نسل‌هایی که قدرت بزرگی رامی‌آفریدند و برای درهم شکستن قدرت استثمارگران بیش از یک بار به پا خاستند شکست خوردیم. چرا در دهه ۱۹۸۰ نتوانستیم از شرف و یکپارچگی حزب کمونیست شوروی حفاظت کنیم.

گورباچف فعالیت‌های خود را به‌عنوان دبیرکل حزب کمونیست شوروی با پروستریکای بدنام آغاز نکرد بلکه با شعار معقول شتاب بخشیدن به توسعه کشور آغاز کرد. دعوت به درآمیختن دستاوردهای پیشرفت‌های علمی و فنی با مزایای سوسیالیسم بر ایده‌های دوران برژنف متکی بودند. اما، شتاب‌دهی تحت لوای گورباچف، ویژگی جنایتکارانه‌ای پیدا کرد.

در اواخر سال ۱۹۸۶ تصمیم گرفته شد تعاونی‌های جدیدی ایجاد شوند که ماهیتاً بورژوایی بودند. در واقع، به آن‌ها اجازه داده شد برای کسب سود خصوصی از ابزارهای تولید متعلق به عموم مردم استفاده کنند. این اولین قدم به‌سوی قشربندی اجتماعی بود. این اقدام مبنایی برای ظهور اتحادی از «کسب و کار سایه»، روشنفکران ناراضی و «ناظرهای» تعاونی‌های جدید فراهم کرد. طولی نکشید که سران بانک‌های اولیه تجاری و ساختارهای کسب و کاری که به رهبری سازمان جوانان حزب [کمسومول] ایجاد شدند به آن‌ها پیوستند.

چشم‌پوشی قانونی از اموال متعلق به تمام مردم که اموال دولتی اعلام شده بود حرکت شرم‌آوری بود که آماج دور و درازی را دنبال می‌کرد. خصوصی کردن اموال مردم مستلزم کسب رضایت صاحب آن ـ یعنی مردم بود. اما رهبران پروستریکا هرگز به برگزاری رفراندوم در این خصوص نیندیشیده بودند. پس از «انتقال» اموال فقط مصوبه‌های دولتی لازم بود تا آن اموال به‌دست بخش خصوصی برسد و به آن‌ها فروخته شود.

جمعی از خائنان، گذار به سبک زندگی سرمایه‌دارانه را گام به گام مشروعیت دادند. در ۶ مارس سال ۱۹۹۰ قانون املاک در اتحاد جماهیر شوروی را تصویب کردند، در ۲ آوریل ۱۹۹۱ قانون اصول کلی کارآفرینی شهروندان شوروی تصویب شد، و قانون اصول کلی بازگرداندن اموال ملی شده و خصوصی‌سازی تشکیلات اقتصادی در اول ژوئیه ۱۹۹۱ به‌تصویب رسید. انتقال موسسات دولتی به‌دست بخش خصوصی امکان‌پذیر شد.

گورباچف و افراد پیرامون وی در واقع کاری برای حفظ استانداردهای زندگی مردم انجام ندادند. بر عکس، در ایجاد کمبود کالاهای اساسی زندگی مردم به‌منظور دامن زدن به نارضایتی عمومی نقش داشتند.

جلسه عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال ۱۹۸۷ نقطه عطف فروپاشی سیاسی سوسیالیسم بود. دبیر اول حزب، رهبری حمله به کادر حزبی را به‌عهده داشت. طولی نکشید که شعارهای تروتسکیستی «هدف قرار دادن ستادها» شنیده شدند. با نقض منشور حزب بیش از ۱۰۰ عضو اصلی و علی‌البدل کمیته مرکزی از کار برکنار شدند، از جمله آخرین اعضای دفتر سیاسی و رهبران برجسته شوروی. سپس ۹۷ درصد دبیران و روسای بخش‌های کمیته‌های مرکزی احزاب کمونیست در جمهوری‌های شوروی، کمیته‌های منطقه‌ای و کمیته‌های بخش حزب کمونیست اتحاد شوروی، تقریباً تمام سران روزنامه‌ها و مجلات مرکزی و جمهوری‌ها تعویض شدند.

رهبران حزب، چشم‌پوشی از پایگاه اجتماعی سنتی حزب را آشکارا به نمایش گذاشتند. در حالی‌که در کنگره هفدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی ۳۴٪ نمایندگان را کارگران، ۱۷/۴٪ را کشاورزان تعاونی‌ها تشکیل می‌دادند، تنها ۱۱/۶٪ از کارگران و ۵/۴٪ از کشاورزان تعاونی‌ها در میان نمایندگان کنگره هجدهم حزب وجود داشتند.

چشم‌پوشی از طبقه کارگر به‌عنوان پایگاه اجتماعی قابل درک است. به این دلیل که این کارگران بودند که به اصطلاح «بازار» را که روش فریبکارانه بازگشت به سرمایه‌داری بود رد کردند. تقریباً ۹۰٪ کارگرانی که در کنگره از جایگاه مخصوص یا در صحن تالار سخنرانی کردند از گورباچف انتقاد کردند و خواستار آن شدند که اعلام شود نحوه عملکرد کمیته مرکزی رضایت‌بخش نیست.

گنادی پرشین، برقکاری از اهالی ایرکوتسک موضع خود را چنین بیان کرد: «تصمیمات کنگره هفدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی رویهم رفته متحقق نشده‌اند. به‌همین دلیل به اعتقاد من، رأی عدم رضایت، فعالیت‌های کمیته مرکزی و دفتر سیاسی را در این بازه زمانی تا حدی توصیف می‌کند.»

به‌منظور تسهیل شرایط سرمایه‌داری، طبقه کارگر کنار گذاشته شد. حامیان فرصت‌طلب گورباچف حتی ایده ممنوعیت فعالیت‌های سازمان‌های حزبی در بنگاه‌های اقتصادی و موسسات را ماهرانه به آگاهی عمومی تزریق کردند. در سال ۱۹۹۰ امکان تغییر حزب کمونیست اتحاد شوروی به حزب (های) محلی به‌طور گسترده‌ای مورد بحث قرار گرفت.
اصول ساختاری حزب بارها و بارها و آشکارا نقض شدند. در حقیقت گورباچف دیگر در مقابل کمیته حزبی پاسخگو نبود. برای ممانعت از اخراج احتمالی‌اش از سمت دبیرکلی، او از کنگره خواست تا وی را به این سمت انتخاب کند، برای اولین بار در تاریخ حزب، چنین اتفاقی افتاد.

موضع حرب کمونیست فدراسیون روسیه (CPRF ) کاملاً معلوم است: احیای سرمایه‌داری در اتحاد جماهیر شوروی اجتناب‌ناپذیر نبود. اما از آنجا که قوانین توسعه اجتماعی نادیده گرفته شدند شرایط عینی کمک کردند تا برنامه‌های ضد‌انقلابی سرمایه جهانی و خائنان داخلی اجرا شوند.

اولاً، رهبری شوروی در مورد سطح توسعه در اتحاد شوروی غلو می‌کرد. واقعیت امر این بود که شوروی هنوز به مرحله «سوسیالیسم رشد یافته» نرسیده بود. در ضمن در دوره گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم، تضادهای اقتصادی می‌توانند به بحران منجر شوند. در سال ۱۹۸۶ رئیس شورای وزیران وقت اتحاد شوروی نیکلای ریژکف به هفدهمین کنگره حزب هشدار داد که برخی روندهای هشداردهنده در سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵ وجود داشتند. شاخص‌های عملکرد اقتصادی تضعیف شده بودند. رشد تولیدات صنعتی کند شده بود. افزایش درآمد واقعی عملاً متوقف شده بود. برخی از اهداف یازدهمین برنامه پنج ساله متحقق نشدند. بخش‌های زیادی نتوانستند به اهداف خود برسند. هدف افزایش درآمد واقعی و افزایش تجارت خرده‌فروشی برآورده نشد. وضعیت مالی و نظارتی پیچیده‌تر شده بود. در مرحله دوم پرسترویکا، در سال‌های ۹۰ـ۱۹۸۷، پدیده بحران یکتا [isolated crisis phenomen] به‌دلیل اقدامات ضد‌انقلابی گروه گورباچف به‌تدریج به یک بحران تمام عیار تبدیل شد. سال ۱۹۹۰ سخت‌ترین سال برای اقتصاد شوروی بود.

ثانیاً، یک انقلاب زمانی به‌شکل موفقیت‌آمیز توسعه پیدامی‌کند که وظایفی را برای خود تعیین کند که قادر به انجام آن‌ها باشد. به‌عبارت دیگر، وظایفی که شرایط عینی تحقق آن‌ها وجود داشته باشند. اجرای پیش از موعد، مملو از عواقب وخیم است. بنابراین وظیفه «ساختمان کامل کمونیسم» تعیین شده توسط کنگره بیست و دوم حزب کمونیست اتحاد شوروی، غیرواقعی بود. علاوه بر این، به‌شیوه ناکارآمدی تنظیم شده بود: ایجاد شالوده مادی و فنی کمونیسم چنان تعبیر و تفسیر شد که با شاخص‌های عملکرد اقتصادی ایالات متحده آمریکا مطابقت داشته باشد. این یعنی که در حال حاضر پایه و اساس … کمونیسم در چارچوب سرمایه‌داری آمریکا وجود دارد. یک نمونه از «اجرای پیش از موعد» دردهه ۱۹۷۰ اتفاق افتاد، ایده از بین بردن روستاهای نومید کننده (eliminating unpromising villages )، که به بخش کشاورزی، به‌ویژه به خاک غیرسیاه منطقه روسیه آسیب بزرگی رسانده بودند.

ثالثاً، در سراسر دوران حیات اتحاد جماهیر شوروی، تهدید دائمی تجاوز به این کشور از سوی نیروهای امپریالیستی وجود داشته است. جنگ سرد تضعیف‌کننده بیش از چهار دهه تداوم داشت. زبیگنیو برژینسکی تأکید می‌کند که مسابقه تسلیحاتی اتحاد شوروی را به نابودی می‌کشانید. با این وجود اتحاد شوروی به برابری نظامی با آمریکا دست یافت و قادر شد از دستاوردهای انقلاب علمی ـ فنی برای افزایش تولید کالاهای مصرفی با کیفیت استفاده کند. با این حال آن فرصت از دست رفته بود. پروستریکا آغاز شده بود.

این‌ها تنها برخی از پدیده‌های عینی‌ای هستند که شرایط را برای احیای سرمایه‌داری ایجاد کردند. مسلماً عامل ذهنی نیز دخیل بوده است. و در این ارتباط، انسان از یادآوری نقش فوق‌العاده منفی افرادی مانند گورباچف و یلتسین، یاکولوف و شواردنادزه تأسف می‌خورد. چاره‌ای نیست جز آن که به تکبر و خودبزرگ‌بینی بیش از حد و عدم اعتقاد شخصی آنان فکر شود هرچند که نتیجه آن، چنان که واقع شد، یک قدم با خیانت فاصله داشت.

آیا امروزه که از صدمین سالگرد انقلاب کبیر اکتبر صحبت می‌کنیم مطرح کردن بحث این خیانتکاران که در حزب آن زمان نفوذ پیدا کرده بودند ضرورتی دارد؟ بله، ضرورت دارد. اولاً، برای پیشگیری از تکرار چنین فاجعه‌ای. ثانیاً، برای این که برای همگان در کشورمان روشن کنیم که: آنچه که هموطنان ما در دوران پروستریکا شاهد آن بودند سوسیالیسم اصیل نبود بلکه شکل دگرگون شده آن بود. امروزه در اذهان بسیاری از روس‌ها تصویر تحریف شده سوسیالیسم شوروی و حزب کمونیست وجود دارد. آن‌ها در سایه چیزی هستند که برخی آن را «فاجعه رویکا»، برخی «گورباسترویکا» و بعضی «جنون یلتسین» می‌نامند.

آری، ما قطعاً تاریخ حزب‌مان را از برخی اعمال و برخی افراد پاک می‌کنیم. ما به‌خوبی آگاهیم که کمونیست‌ها به حمایت، در مقابل خیانتکاران جدید نیاز دارند، و این مستلزم هشیاری و وفاداری به گفته لنین است: «شفافیت بیشتر». انتقاد و انتقاد از خود نشانه قدرت است و هر نسلی از اعضای حزب باید این را بفهمد و به‌خاطر بسپارد. با این وجود، ما کمونیست‌ها نباید خودمان را کاملاً مبرا بدانیم حتی از دوران پروستریکا. هرچه باشد، این مردم آن روزگار بودند که به ایده‌آل و به کارگرانی که حزب کمونیست فدراسیون روسیه را تشکیل دادند وفادار باقی ماندند. این حزب توسط کسانی ایجاد شد که می‌فهمیدند که عقب‌نشینی سوسیالیسم موقتی است. کسانی که حاضر بودند چنان رفتار کنند که بر راستی و عدالت صحه بگذارند. کمونیست‌های روسیه که از تراژدی شکست سوسیالیسم در پهنه کشورشان جان به‌در برده بودند، مانع نابودی حزب‌شان شدند و شجاعانه و به‌شیوه ارزشمندی برای رشد و ترقی کشورشان می‌رزمند.

ایمان خلل‌ناپذیر ما ارزشمندترین بخش میراثی است که آن را انکار نمی‌کنیم. تاریخچه آن به رزمندگان کرانایا پرسنیا در سال ۱۹۰۵ بازمی‌گردد، به بلشویک‌های فداکار ایوان بابوشکین و نیکلای بومن، به ایوان وینف پستچی راه آهن، به نیکلایفسکایا که در تابستان ۱۹۱۷ به‌هنگام توزیع نسخه‌های پراودا کشته شد، به نیکلای لازوف که توسط اشغالگران ژاپنی در ۱۹۲۰ زنده در کوره موتور بخار سوزانده شد. اعتقادات ما ستون‌های تقویت‌کننده مستحکمی دارند. آن‌ها باهم ازچارچوب باورهای ما نگهداری می‌کنند. این به کمونیست‌ها کمک می‌کند که بازهم همچنان به‌پیش بروند.

میراثی که به آن افتخار می‌کنیم

حضار و میهمانان محترم جلسه عمومی

ما درباره صدمین سالگرد انقلاب کبیر اکتبر در شب تاریخی فراموش نشدنی دیگری سخن می‌گوییم، در هفتادمین سالگرد پیروزی مردم اتحاد شوروی بر آلمان نازی و اقمارش. بلافاصله پس از امشب ما ۷۰‌ـ‌مین سالگرد شکست ژاپن میلیتاریست را گرامی خواهیم داشت. استالین در سخنرانی انتخاباتی در ۹ فوریه سال ۱۹۴۶ با افتخار بیان داشت: «پس از درس‌های مشخص جنگ، هیچ شکاکی دیگر جرأت ندارد درباره حقانیت نظام سوسیالیستی تردید کند. اکنون ما می‌گوییم که نظام شوروی بهترین شکل سازمان دادن جامعه است».

در شب ۷۰‌-‌مین سالگرد پیروزی، حزب کمونیست فدراسیون روسیه اعلام می‌کند: دستاوردهای سترگ دوران پیروزی، مزایای سوسیالیسم را به اثبات رسانده‌اند. این میراثی است که هرگز آن را رها نخواهیم کرد. ما این میراث را چند برابر خواهیم کرد.

در دنیای کنونی چندین برداشت و مدل از سوسیالیسم وجود دارد. ما با یاری گرفتن از انقلاب کبیر اکتبر، خود را به‌عنوان حزب انقلاب پرولتاریایی و سوسیالیسم شوروی محسوب می‌کنیم که شالوده‌های آن تحت رهبری لنین و استالین پی‌ریزی شد. حزب ما بیش از ۱۱۰ سال قدمت دارد. ما به تاریخ آن از دریچه منشور بلورین وظایف دوران معاصر نگاه می‌کنیم. نسل‌های پس از ما هر جنبه از سوسیالیسم شوروی را که با موفقیت از آزمون زمان عبور کرده باشد ستایش خواهند کرد. آن‌ها بر شالوده این دستاوردها فعالیت خلاقانه خود را ادامه خواهند داد.

حال که سخن از میراث دوران شوروی به‌میان می‌آوریم اجازه دهید تمام ویژگی‌های سوسیالیسمی را که به‌خاطر آن مبارزه می‌کنیم خاطرنشان سازیم.

سوسیالیسم، جامعه افراد شاغلی است که در آن همگان مجبورند کار کنند: «کسی که کار نمی‌کند چیزی هم نخواهد خورد.» چنین جامعه‌ای نمی تواند بر مبنای مالکیت خصوصی بنا شود. مسأله تغییر بنیادی روابط مالکیت چیزی است که گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم را تشکیل می‌دهد. این جامعه جدید تنها زمانی صورت واقعیت به‌خود می‌پذیرد که فردی که کار می‌کند احساس کند در مقابل کارش، کارگاه‌اش، کارخانه و کشورش مسئولیت دارد. به‌همین خاطر لازم است که بر بیگانگی فرد از کاری که انجام می‌دهد و بر بیگانگی‌اش از مالکیت غلبه شود. فرد باید در اداره تولید و جامعه مشارکت داشته باشد. تنها در این صورت است که کار، پدیده‌ای افتخارآفرین، متهورانه و قهرمانانه می‌شود.

ساختن یک جامعه جدید مانند نصب یک برنامه آماده در ابزار دیجیتالی نیست. مستلزم ابتکارات خلاقانه مستمر توده‌ها است. استالین در سخنرانی در کنفرانس اتحادیه‌های سراسری کارگران صنایع سوسیالیستی در ۱۹۳۱ نه تنها وظیفه پیمودن مسافتی را طی ۱۰ سال تعیین کرد که کشورهای پیشرفته در ۱۰۰ـ۵۰ سال پیمودند بلکه وی ضمناً سه وسیله مهم به انجام رساندن این وظیفه را برشمرد: اول، انتقاد از خود و انتقاد، دوم، حرکت به‌سوی عقلایی ساختن تولید و سوم، رقابت سوسیالیستی.

برای تداوم آرمان انقلاب اکتبر و هدایت کشور به‌سوی سوسیالیسم کافی نیست بر امریه دیکتاتورآسای سرمایه غلبه کنیم. یکی از بزرگترین بخش‌های میراث انقلاب ما تجربه دیکتاتوری پرولتاریاست که بازتاب منافع اکثریت عظیم کسانی است که از دسترنج خود زندگی می‌کنند. از این‌رو، وظیفه‌ای که فراروی حکومت آینده قرار دارد عبارت است از این که نه تنها در جهت منافع طبقه کارگر عمل کند، بلکه نقش هدایتگر آن را در زندگی سیاسی و اجتماعی تضمین کند. سوسیالیسم نه تنها درباره تضمین‌های اجتماعی است، بلکه درباره قدرت طبقه کارگر نیز هست.

پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه که در اکتبر ۲۰۱۴ تشکیل شد بررسی عمیقی در مورد مسأله فعالیت حزب در محیط‌های پرولتاریایی انجام داد. وظایف مشخصی را تعیین کرد. برای تحقق بخشیدن به آن وظایف، پشتکار و انرژی لازم است. از آن زمان تقریباً شش ماه سپری شده است. با وجود این، تمام شعبه‌های حزبی این تصمیم‌های جدید را در کانون فعالیت‌های خود قرار نداده اند. با این حال، تشکیل جلسه حزب سراسری روسیه در این مورد، رویداد مهمی در زندگی حزب کمونیست فدرال روسیه محسوب می‌شود. بسیاری از کمیته‌های مهم حزبی نتوانسته‌اند نمونه‌ای از این جهت بیافرینند.

تمام رفقای ما باید بدانند وقتی مالکیت خصوصی چیره شود طبقه کارگر، طبقه‌ای محروم و استثمارشده باقی می‌ماند. به‌همین دلیل است که طبقه کارگر به‌طور حقیقی به دگرگونی سوسیالیستی روسیه علاقمند است. این طبقه ضامن اصلی اجرای موفقیت‌آمیز آرمان برنامه‌ریزی شده حزب کمونیست فدراسیون روسیه مبنی بر بنا کردن سوسیالیسمی نوسازی شده است.

به گمان من همه می‌دانند که حزب در میان طبقه کارگر حامیان اصلی خود را دارد. با این وجود، تصمیمات پلنوم اکتبر ۲۰۱۴ به‌شیوه تا حدی کم‌دلانه به اجرا گذاشته می‌شوند. دلیل اصلی این است که سهم کارگران در حزب هنوز پایین است و این که فعالان ما هنوز به کار در میان توده‌های پرولتری مجهز نیستند.

ما باید هر چه سریع‌تر وارد گروه‌های کارگری شویم. تنها با ایجاد آگاهی طبقاتی پرولتاریایی میان اکثریت کارگران است که می‌توانیم این آگاهی را در آن لایه‌های اجتماعی به‌شکل دقیق و روشن بیان کنیم که به کارگران نزدیک باشند. آنچه در درجه اول به آن نیاز داریم اتحاد مستحکم میان طبقه کارگر صنعتی، کارگران فکری پرولتری، روستاییان کارگر، قشر نیمه پرولتری شهرهای کوچک و حومه‌ها و در فضای کسب و کارهای کوچک است. در رودررویی قاطع با سرمایه بزرگ تنها به کمک این اتحاد می‌توان تلاش‌های «لایه بالاتر» خرده‌بورژوازی و به‌ویژه بورژوازی متوسط را بی‌اثر ساخت. و درعین حال، این‌ها شرایط تعیین‌کننده برای گذار مسالمت‌آمیز به سوسیالیسم‌اند. در صورتی‌که مبارزه علیه دیکتاتوری سرمایه اشکال دیگری به‌خود بگیرد نیروی این اتحاد است که تعین‌کننده نتیجه خواهد بود.

میراث ارزشمند انقلاب کبیر ما شوراهای نمایندگان خلق است. لنین در آثارش جوهر قدرت شوراها را توضیح داده است. در آوریل ۱۹۱۷ او تأکید کرد: جمهوری پارلمانی بورژوازی مانع زندگی سیاسی مستقل توده‌ها است و آن را در نطفه خفه می‌کند» و دستگاه سرکوب را دست نخورده باقی می‌گذارد: ارتش، پلیس و بوروکراسی. شوراها «آن دستگاه را درهم می‌شکنند و از بین می‌برند.»

قدرت شوراها ویژگی دموکراتیک اصیل خود را بلافاصله پس از پیروزی نشان داده است. به‌رغم محاصره اقتصادی، قحطی و مداخله چنین کرده است. ناظران با صداقت، متوجه این حقیقت شدند. جورج لنزبرنز عضو برجسته حزب کارگر انگلستان در ۱۹۲۰ چنین نوشت: آن‌ها اعمال زشت و شنیع را در بوق و کرنا می‌کردند، ولی زمانی که در آنجا بودم احساس کردم، هر چه باشد، از لندن امن‌تر است. او نوشت ایمان راستین مورد تعقیب قرار نمی‌گیرد، ازدواج همچون همیشه مقدس شمرده می‌شود. کلیسا‌ها با پول دولت احیا می‌شوند. او نوشت این محل مانند تمام پایتخت‌های دنیا خوب است و از بسیاری جهات، خیلی بهتر از سایر پایتخت‌هاست. به مردم گفته شده بود که روسیه در دستان باند بیدادگران است. در واقعیت، لنین و یارانش هیچ قدرت شخصی دیگری اعمال نمی کنند به‌جز آنچه توسط شوراها به آن‌ها تفویض شده است. آن‌ها هم‌پایه بالاترین افراد در اروپا بودند، اما نحوه خوردن، لباس پوشیدن و زندگی‌شان مانند فقیرترین کارگران بود.»

بورژوازی برخلاف جمهوری شوراها، توده‌ها را از اداره امور دولت دور نگه می‌دارد. آمار و ارقام مشخص برای اثبات این ادعا وجود دارد. در اواسط دهه ۱۹۸۰ شورای عالی جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه ۹۷۵ نماینده داشت. اکنون دومای دولتی فدراسیون روسیه ۴۵۰ نماینده و شورای فدراسیون ۱۷۰ عضو دارد. تعداد نمایندگان پارلمان به‌طرز چشمگیری کاهش یافته است. و باید به‌خاطر آورد که منافع جمعیت جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه در سطح دولتی نیز با ۹۰۰ نماینده در شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی، نمایندگی می‌شد. اما، ژیرینوفسکی، نوکر وفادار سرمایه بزرگ، مایل بود شاهد این باشد که دوما به گروه کوچک «بویارها [اشراف فئودال روس]» تقلیل یابد.

تعداد کل نمایندگان شوراهای عالی جمهوری‌های خودمختار و شوراهای محلی در روسیه در دهه ۱۹۸۰ بیش از ۱۱۶۰۰۰۰ نماینده بود. امروزه کمی بیش از ۲۵۰۰۰۰ نماینده در تمام این سطوح وجود دارد، که به این معناست که ۹۰۰۰۰۰ نماینده از رأی‌دهندگان حذف شده است. رژیم بورژوازی، دسترسی شهروندان به تصمیم‌گیری در سطح محلی را تا میزان تقریباً پنج برابر محدود کرده است.

دموکراسی نه تنها از جنبه کمّی تقلیل یافته است، بلکه از لحاظ کیفی که مهم‌تر است نیز کاهش یافته است. دولت‌های محلی و گروه‌های مستقل تقریباً به‌طور کل از نمایندگان کارگران و دهقانان «پاکسازی» شده اند. توجیهی که غالباً ارائه می‌شود این است که افراد حرفه‌ای باید حکومت کنند. اما اکنون کاملاً روشن است که کیفی‌سازی پرسنل حکومتی با سرعت هشداردهنده‌ای بدتر می‌شود.

وظیفه برنامه‌ریزی شده حزب کمونیست فدرال روسیه این است که شرکت وسیع طبقه کارگر را در اداره امور دولت از طریق شوراها، اتحادیه‌های کارگری، کارگر خویش ـ فرما و سایر اشکال حکومت مستقیم مردم تضمین کند. ما باید توده‌ها را در زندگی فعالانه اجتماعی و سیاسی به‌طور روزانه تا به این حد مشارکت دهیم. برای به‌دست آوردن هر سر پلی در بدنه قدرت و حکومت محلی باید مبارزه کنیم. وقت آن رسیده است که آمادگی برای مبارزه توده‌ای نه تنها برای روز واحد انتخابات در سپتامبر سال آینده، بلکه برای انتخابات دومای دولتی انجمن فدرال فدراسیون روسیه را آغاز کنیم. حوزه‌های مسئولیت معین شده‌اند. رفتن به میان توده‌های مردم عادی و مطرح کردن نظرات‌مان اهمیت دارد. کمونیست‌ها و هواداران ما برای مباحثات ضروری در این مورد مجهزاند.

رفقای عزیز، انقلاب کبیر اکتبر در کشور ما عصر دستاوردهای بی‌نظیر و فزونی‌پذیر را گشود. پروژه‌های ساخت و ساز در برنامه‌های پنج ساله پیش از جنگ و انقلاب فرهنگی، پیروزی بر فاشیسم، اولین نیروگاه اتمی جهان و سفینه فضایی اسپوتنیک، سفر فضایی یوری گاگارین کمونیست، برابری نظامی ـ سیاسی با آمریکا، ایجاد بازار مشترک کشورهای سوسیالیستی و تجربه بسیار ارزشمند ادغام درون انجمن کمک اقتصادی مشترک: هر یک از این رویدادها برای همیشه به‌صورت بخشی از تاریخ بشریت باقی خواهند ماند.

اقدامات چشمگیری که در کشور انجام شده است حاصل جمع اقدامات تک تک افراد است. ما باید بدانیم که قهرمانی کارگران و ناخدایان صنعت، دانشمندان و استراتژیست‌های سیاسی نباید فراموش شوند، باید از هوشمندی و تلاش خلاقانه آن‌ها، از نبوغ و مهارت‌شان، و برنامه‌ریزی استراتژیک دقیق و تصمیم‌های علمی آن‌ها قدردانی شود.

روسیه مدرن، وارث اقتصاد قوی دوران سوسیالیسم شوروی است. اما رژیم سیاسی کنونی نتوانسته است استانداردهایی را که به آن‌ها دست یافته بودیم حفظ کند. حتی آماده نیست که قهرمانان‌اش را به‌خوبی به‌یاد آورد. شوروی‌ستیزی، مهر و نشان آن است. ما کمونیست‌ها خاطره نقش یگانه مردم شوروی در تمدن جهان را مقدس می‌داریم. میراث ما سلاح ایدئولوژیک ما در مبارزه علیه دشمن طبقاتی است.

ما می‌دانیم که باید مجدداً از راه انقلاب اکتبر عبور کنیم. باید آن را به‌گونه متفاوتی انجام دهیم، اما، باید به‌طرز اجتناب‌ناپذیری این مسیر را طی کنیم. میراث کلیدی ما عمل بی‌نظیر پیشگامان سوسیالیسم است. با اطمینان می‌توان تجربه احیای اقتصاد ملی ویران شده توسط جنگ را در بالای فهرست قرار داد. بلشویک‌ها این وظیفه بسیار دشوار را دو بار متحقق کرده‌اند.

جنگ داخلی در اواخر ۱۹۲۰ پایان یافت. کنگره هشتم شوراهای سراسری روسیه اولین برنامه یکپارچه توسعه اقتصادی تاریخ، GOELRO را پذیرفت. صنعت به‌سرعت بهبود یافت. در فاصله اندک ۲۳ـ۱۹۲۱ تولید دو برابر شد، بحران سوخت حل شد و حمل‌و‌نقل بهبود یافت. برنامه نپ ایجاد دادوستد میان شهرهای کوچک و حومه را امکان‌پذیر ساخت. در ۱۹۲۶ صنعت به میزان ۸٪ سطح قبل از جنگ رسید و تولید برق تا ۸۰٪ افزایش یافت. سرپلی برای صنعتی شدن ایجاد شد.

دومین دوره بهبود اقتصادی به‌همین نسبت در مقیاس بزرگ و چالشی صورت گرفت. کشور در جنگ کبیر میهنی ۳۰٪ پتانسیل صنعتی خود را از دست داد. بیش از ۳۲۰۰۰ موسسه صنعتی ویران شدند، ۶۰٪ ظرفیت تولید فولاد و ۷۰٪ ظرفیت معادن ذغال سنگ از بین رفتند. اما نقش سازمانده حزب کمونیست واحد سراسری روسیه (بلشویک) و بسیج نیروهای کل مردم شوروی، ضامن احیای صنعت در بازه زمانی کوتاه شد.این باورنکردنی بود، اما تا پایان ۱۹۴۶ صنعت شوروی از نظر تولید تا میزان قبل از جنگ رسید. در ۱۹۵۰ سطح قبل از جنگ تا ۷۳٪ رسید. هدف تغییرات ساختاری هم‌زمان شوروی سرعت بخشیدن به پیشرفت علمی ـ فنی بود که در حال انجام بود. کمونیست‌ها باید از این تجربه بزرگ اطلاع دقیق داشته باشند زیرا سرنوشت ما این است که آن را در عمل پیاده کنیم. سرمایه‌داری، که در آخرین ربع این قرن در روسیه احیا شده است، نتوانست حتی با شاخص‌های عمل اقتصادی ۱۹۹۰ متناسب باشد که برای نظام سوسیالیستی، سال فوق‌العاده دشواری بود. پس از ضد‌انقلاب اوت ۱۹۹۱ میزان افت اقتصادی، شکل فاجعه‌باری پیدا کرد.

نیروهای میهن‌دوست، مانند پدران و پدربزرگ‌های ما، با چالش برپا نگهداشتن کشور با سرعت بلشویکی مواجه شدند. اولین معجزه اقتصادی قرن بیستم در اتحاد شوروی رخ داد، نه در ژاپن و چین. میانگین رشد تولیدات صنعتی در سراسر دهه ۱۹۳۰ برابر ۱۶/۵٪ درصد بود، رکوردی که هرگز شکسته نشد. این امر می‌تواند صرفاً با فراگیری نحوه کاربرد بسیج شیوه‌های توسعه اقتصادی، تطبیق داده شود.

عصر انقلاب کبیر اکتبر اقدام بی‌نظیر توسعه و اجرای برنامه‌های علمی و تولیدی را به ارث گذاشته است. به‌واسطه آن‌ها بود که در مدت زمان کوتاهی موشک‌های هسته‌ای که سپر بلای کشور ما بودند ساخته شدند. تسخیر فضا یک برنامه چند بخشی هوشمندانه بود. اتحاد شوروی در این راه نه تنها برنده مسابقه فضایی شد، بلکه ایجاد فن‌آوری‌های غیرنظامی را نیز تضمین کرد.

ثابت شد که مجتمع‌های تولیدی منطقه‌ای بسیار موثر بوده‌اند. روسیه هنوز از ثمرات این پروژه‌های بلندپروازانه بهره‌مند است. مجتمع گاز و نفت سیبری غربی به تنهایی اقتصاد کشور را به حفظ اهمیت جهانی‌اش قادر می‌کند. از میان این پدیده‌های برجسته می‌توان از مجتمع تولیدی منطقه برتسک (Bratsk)، راه آهن بایکال ـ آمور و البته، پیشگام پروژه‌های بزرگ، پایگاه ذغال سنگ و متالورژیک اورلاس ـ کوزنتسک نام برد.

سال‌های حکومت شوروی شاهد تغییرات بنیادی در فرهنگ معنوی کشور بود. روسیه قبل از انقلاب کبیر اکتبر دو نوع فرهنگ داشت: فرهنگ ثروتمندان و فرهنگ موژیک‌ها. مردم شوروی فرهنگی با محتوای سوسیالیستی آفریدند. ارزش‌های آن، ارزش‌های طبقه کارگر بود. کارگران، دهقانان و مدافعان سرزمین مادری، قهرمانان اصلی ادبیات و هنرها بودند. از رمان «سیمان» فیودور گلدکف، این سنت منجر به خلق آثار یوری بوندارف، والنتین راسپوتین، و واسیلی بلوف شد. معرف مجسمه‌سازی شوروی، آثارایوان شادر، «سنگ فرش: اسلحه پرولتاریا»، «کارگر»، «برزگر» و «روستاییان» است. اثر مجسمه‌سازی ورا موخینا «کارگر و زن مزرعه تعاونی» به سمبل زنده کارگر رها شده مبدل شد. یوگنی ووچه تیخ تصاویر بزرگی آفریده است. هنرمندان الکساندر لاکتیونف، آرکادی پلاستف، آلکساندر دیناکا و و میتروفان گرکف میراث یگانه‌ای به‌جا گذاشته‌اند.

انسان‌گرایی ویژگی جدایی‌ناپذیر فرهنگ شوروی شد. این انسان‌گرایی، نشان آثار ادبی ماکسیم گورکی و کنستانتین فدین، آلکسی تولستوی و میخائیل شولوخف، کنستانتین سیمونف و لئونید لئونف، کنستانتین پاوستوفسکی و واسیلی شوکشین را بر خود دارد. انسانیت عمیقی از اشعار آلکساندر تواردوفسکی و یگور ایسایف، آثار منظوم میخائیل ایساکوفسکی و آلکسی فاتیانف، موسیقی گئورگی سویریدف، ایساک دونایفسکی، واسیلی سولوویف، والری گاوریلین، بوریس موکروسف و آلکساندر پاخموتووا می‌تراود. فرهنگ شوروی چنان از نظر استعداد غنی است که برشمردن تمام نام‌ها غیرممکن است.
فرهنگ سوسیالیستی فعالانه به خلق یک تمدن جدید مهربانی، انسانیت و خدمت به خلق، یاری رسانده است. توسعه تمدن شوروی در دوران جهش، کوتاه بود. با این حال، دستاوردهای آن و بهترین نمونه‌های آن هنوز به ما در انجام وظایف انتقال جدید از سرمایه‌داری به سوسیالیسم کمک می‌کنند.به‌همین دلیل است که ما این میراث را این‌قدر گرم، گرامی می‌داریم. این وظیفه ماست که این میراث را به‌دست کسانی بسپاریم که پرچم مبارزه برای سوسیالیسم را به دوش می‌کشند.ما وظیفه داریم هر کار ممکنی را انجام دهیم تا نسل‌های جدید روسی جوان، دستاوردهای با شکوه فرهنگ والای شوروی را کاملاً درک کنند.

کمونیست‌ها با اتکا به میراث ارزنده سوسیالیسم شوروی همچنان باید پروژه‌های بزرگ بیافرینند. ماباید بلندپروازانه‌ترین پروژه دوران شوروی را مجدداً بیافرینیم، یگانه مجتمع اقتصادی ملی در سرزمین مادری سوسیالیستی.

نسل‌های جدید پیروان لنین باید علم بهبود بخشیدن و خلاقیت را به‌خوبی فراگیرند و به‌کار بندند. آنگاه اقدامات‌شان را با قانون سوسیالیستی توسعه برنامه‌ریزی شده اقتصاد ملی پیوند دهند. برای رسیدن به این هدف، قبل از هر چیز لازم است وظیفه مهم‌تر از همه را که واگذار کردن مجدد اقتصاد کشور به خلق است انجام دهند.

حزب کمونیست فدراسیون روسیه برای قرار دادن مجدد روسیه در مسیر سوسیالیستی باید بر وضعیت اقتصادی مختل کنونی غلبه کند. باید به پای کشورهایی که موفق‌تر از آن بوده‌اند برسد. بنابراین، پیش از این که دوران احیا آغاز شود، ما باید اعتماد مردم را به‌دست آوریم، طبقه کارگر، مهندسان، دانشمندان، آموزگاران و تمام کسانی را کار می‌کنند قانع کنیم که ما قادریم پیشگام تغییرات مهم باشیم. برای رسیدن به این هدف ما باید برنامه تبلیغی خود را که برنامه ضد‌بحران است از جمیع جهات ترویج کنیم. ما باید به‌شدت بر دگرگونی بنیادی پافشاری کنیم.

اقدامی که در اولویت قرار دارد عبارت است از پیشنهادهای حزب کمونیست فدرال روسیه برای تشکیل دولتی که از اعتماد مردم برخوردار باشد که بتواند با شایستگی و توانمندی بر این بحران غلبه کند. انجام برنامه ده قسمتی زیر از جمله اقدامات کلیدی برای تضمین رشد اقتصادی است که خواهان آن هستیم.

۱ـ برقراری کنترل دولتی بر عملیات گردش پول و کل نظام بانکی. ملی کردن بانک‌های مهم. ملزم کردن صادرکنندگان کالا به بازگرداندن حداقل نیمی از پول حاصل از صادرات خود به صندوق دولت.

۲ـ به خدمت گرفتن بانک مرکزی در جهت منافع روسیه. ملزم ساختن بانک مرکزی به صدور اعتبارات هدفمند برای بخش واقعی اقتصاد. کاهش نرخ اصلی به سطح تورم. برقراری کنترل شدید بر استفاده واقعی از منابع اعتباری که تخصیص داده می‌شوند.

۳ـ بازگرداندن نه تنها سودها، بلکه دارایی‌های عظیم مناطق برون مرزی به روسیه. ممنوعیت جابجایی سرمایه به کشورهای همجوار.

۴ـ خارج کردن کشور از سازمان تجارت جهانی. برقراری مهلت زمانی برای بازپرداخت اعتبارات خارجی تا زمان برچیده شدن تمام تحریم‌های بین‌المللی.

۵ـ تشکیل بخش دولتی قوی در اقتصاد، هموار کردن راه برای فن‌آوری‌های پیشرفته بر مبنای آخرین دستاوردهای علوم پایه و کاربردی.

۶ـ ملی کردن صنعت نیرو، ترابری راه آهن، نفت و گاز و سایر بخش‌های استخراجی. برقراری دسترسی به منابع ملی برای صنایع داخلی. برقراری مهلت برای رشد تعرفه محصولات انحصارات ملی. تضمین مقررات دولتی بر بهای سوخت و روغن‌ها.

۷ـ برقراری کنترل فوری بر بهای کالاهای ضروری اصلی. ایجاد بخش دولتی تجارت برای تضمین رقابت با شرکت‌های تجاری خصوصی.

۸ـ تضمین اولویت حمایت دولتی بر مجتمع‌های کشاورزی ـ صنعتی. کاهش هزینه‌های بودجه فدرال بر بخش کشاورزی به‌میزان ۱۰٪ مخارج. فراهم کردن شرایط برای دهقانان برای فروش محصولات‌شان در بازارهای ویژه شهری.

۹ـ برقراری انحصار دولتی بر تولید و فروش کالاهای حاوی الکل.

۱۰ـ برقراری مالیات تصاعدی بر سودهای فوق‌العاده زیاد. معاف داشتن فقرا از پرداخت مالیات بر درآمد.

هر یک از این بندها نیازمند ریزشدن‌اند. برای این کار ما باید از گروه‌های کاری فعال شامل کارشناسان با تجربه برخوردار باشیم. یک نمونه از مطالعه دقیق مسائل اصلی، سمپوزیوم اخیر پیشرفت غیرمنتظره فناوری‌های قرن ۲۱ بود که برای بزرگداشت ژورس آلفرف دانشمندی با معروفیت جهانی در سنت پطرزبورگ برگزار شد.

ما اطمینان داریم که اجرای بلافاصله مجموعه اقدامات پیشنهادی حزب کمونیست فدرال روسیه این امکان را فراهم می‌آورد که کشور از چنگال بحران بیرون کشیده شود. این رویکرد به دولت پریماکف ـ ماسلیوکف ـ گراشچنکو کمک کرد تا کشور را از لبه پرتگاه عقب بکشند. اکنون با درنظر گرفتن گزارش ارزیابی موقعیتی که یوگنی پریماکف در مورد نتایج سال ۲۰۱۴ به جلسه اتاق بازرگانی و صنعت ارائه داد، انجام این اقدامات ضروری به‌نظر می‌رسند.

روی آوردن پوتین به سیاست خارجی با سمت‌گیری ملی هنوز با اقداماتی که کشور را از بن‌بست اجتماعی و اقتصادی خارج کند همراه نشده است. بدیهی است که دولت مدودف از عهده این کار برنمی آید. تشکیل دولتی که اعتماد عمومی را جلب کند در دستور کار قراردارد.