عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

«
»

توقف تاریخ، شکوفائی شبه علم و پیامدها

 

12 ژوئن 2015

 

کمبود مسجد کمبود روحانی در ایران

 

نوشتۀ حمید محوی

 

برای من، موضوع این مقاله خیلی به سادگی با این پرسش مطرح گردید که چه تعداد مسجد در ایران وجود دارد. در جستجوی کشف تعداد مساجد در ایران مقالۀ ای در سایت اقتصاد ایران توجهم را بخود جلب کرد که متعاقباً برای من به آبشاری از جمله و تداعی های آزاد تبدیل شد که در نهایت به نوشتن این بیانیه انجامید. در اینجا ابتدا شما را به خواندن بخشی از آن مقاله در زیر دعوت می کنم. سپس به طرح مسائلی چند پیرامون همین موضوع در رابطۀ مفصلی با موضوعاتی مانند کمبود مدرسه، و کمبودهای دیگر و امور استراتژیک خواهم پرداخت. در فرجام این نوشته نتیجه خواهیم گرفت که دستگاه دین اسلام و حاکمیت ایدئولوژی اسلامی در ایران در پیوند با ساختار طبقاتی استعمارزدۀ ایران به انضمام حاکمیت بورژوازی کمپرادور یکی از موانع اصلی سیر تحولی جامعۀ ایران بوده و هست. و بی آن که این دو عامل بازدارنده — از دیدگاه داخلی — برای تمدن و پیشرفت از بین نروند و یا به شکل اساسی به عقب نشینی وادار نشوند، و حزب و جنبش واقعاً خردگرائی مانند جنبش وحزب کمونیستی وجود نداشته باشد که سیر تحولی را هدایت کند و طرح نوینی را در این کشور به اجرا گذارد، هیچ تحول بنیادی در ایران ممکن بنظر نمی رسد. گاهی برخی ایرانیان، خیلی با حسرت و تأسف از گذشته های دور، می پرسند : چه اتفاقی افتاد که آن شکوه و جلال گذشته از بین رفت…؟ شاید که بین جانشینان و نمایندگان و باز نمائی های خدا در روی زمین — یعنی همین آخوندها با لباس روحانیتی که به تن دارند، نسبتی با شاهنشاهان قدیم داشته باشند، زیرا آنان نیز جانشینان خدا بودند، و همین شاهنشاه آریامهر خود ما نیز سایۀ خدا بود…در نتیجه تأسف و حسرت گذشته شاید چندان مناسبتی نداشته باشد، ولی شاید یکی از عناصر تحولات فکری دوران روشنگری کلید درک فروپاشی تمدن ایرانی و سپس محکومیت ایران به وضعیت نیمه وحشی و محکومیت ایرانیان به بی فرهنگی و اوباش مسلکی و سنت جوانمردی بجای قانونمندی …تحت تأثیر بهیمیت بنیادی دین اسلام و سپس ایدئولوژی استعارزدۀ طبقۀ بورژوازی کمپرادور را در اختیار ما بگذارد. عنصر اساسی دوران روشنگری در قارۀ باختری خروج انسان از صغارت بود، از این پس آرزومندی روی دستیابی به امکاناتی متمرکز می شود که ارتقاء انسان را به وضعیت کبارت ممکن سازد. یعنی موضوعی که دقیقاً در مقابل اعتقادات مذهبی و به ویژه در قطب کاملاً مخالف سنت تقلید از مرجع تقلید و یا ساخت و سازهائی مانند ولایت فقیه قرار می گیرد. البته اشتباه بزرگی مرتکب خواهیم شد اگر بخواهیم مسئله را با حذف افراد مرتجعی مانند مصباح یزدی حل کنیم که واقعاً می تواند برای ما به عنوان نماد تاریک اندیشی و مدافع الغای خرد انسانی مطرح باشد. زیرا ایدئولوژی مذهبی و طبقاتی همیشه ناخودآگاه بوده و خاصه با زبان و رفتارهای روزمرۀ ناخودآگاهانۀ اخت شده و در هم آمیخته است. پیش از این در مجموعه مقالاتی که به بررسی آثار به اصطلاح هنری در زمینۀ میان فرهنگی ایران اختصاص داده بودم، و بطور مشخص طی مقاله ای زیر عنوان «مفهوم سینمای ایران در عرصۀ بین المللی و میان فرهنگی» همین موضوع صغارت و کبارت را به شکل « حذف فاعل شناسنده » به عنوان یکی از خصوصیات برجستۀ اپوزیسیون های ایرانی و فضای به اصطلاح فرهنگی و هنری ایرانیان در خارج از کشور مطرح کرده بودم، زیرا نه تنها در پیغام نهائی تمام این آثار خبری از دموکراسی نیست بلکه این گونه تولیدات هنری در شرایط دموکراتیکی عرضه نشده و از همه بدتر به یک ساخت و ساز سرکوب و تبعیض با حذف فاعل شناسنده در سطح عمومی اتکا داشته است. در نتیجه می بینیم که این اپوزیسیون به اصطلاح لائیک و دموکراتیک و آزادی خواه تا چه اندازه می تواند روی دوم سکۀ سنت مذهبی و ایدئولوژی ارتجاعی باشد و هر دو به هیچ عنوان در پی خارج ساختن جامعه و فرد از وضعیت صغارت نیستند… اگر چنین نظریه ای درست باشد، همان گونه که در بالا اشاره کردم حذف قدرت و حضور دستگاه دین اسلام در ایران و به فروپاشی کشاندن ایدئولوژی و فرهنگ اسلامی در ایران به انضمام تخریب ایدئولوژی بورژوازی کمپرادور که اپوزیسیون های ایرانی خاصه در خارج از کشور برجسته ترین نمایندگان آن هستند، در چشم انداز آینده ای روشنتر امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. بی گمان عمق نفوذ ایدئولوژی و فرهنگ اسلامی و فرهنگ عرب که مسئولیت ازخودبیگانگی جمعی را در گسترۀ توده ها به دوش می کشد به اندازه ای پر رنگ است که شاید چنین طرحی دست کم برای فردا و پس فردا، چنان که فردا و پس فردائی  وجود داشته باشد، خیلی اتوپیائی بنظر رسد. من فکر می کنم که در حال حاضر اتوپی تنها چیزی است که برای ما باقی مانده. البته یادآوری کنیم که هیچ امری در این زمینه ها حتمی نیست، و با تمام مخاطراتش به مداخلۀ انسانی نیازمند است. چنین طرحی مستلزم این نظریه هست که حتی در شرایط کنونی ایرانیانی در سیر تحولی صغارت به کبارت توفیق یافته اند. و یا این که می کوشند تا به چنین جایگاهی دست یابند. چرا که خردگرائی و بلوغ انسان چیزی هائی نیستند که صرفاً نظری باشند، باید آنها را در زندگی عینی و روزمره تجربه کرد. بی گمان هر تجربه ای بهائی دارد، خصوصاً برای ما ایرانی ها که با یک دستگاه دینی کاملاً تروریستی و اسید پاش و از سوی دیگر با یک نظام جهانی امپریالیستی، جنایتکار، نژاد پرست و طبقاتی و سرمایه دار که با پشتیبانی توده های مردم غرب که پس از چندین قرن استعمارگری، فرهنگ استعماری هنوز در خونشان جریان دارد، و تمام جهان را از آن خودشان تلقی می کنند سروکار داریم که حق حاکمیت هیج ملتی را به رسمیت نمی شناسند و با افتخار به بمب های اتمی شان تکیه می کنند که چیزی نیست بجز تروریسم و تحمیل وحشت روزمره علیه تمام مردم جهان در سطح جهانی که از سوی دیگر مسئول ازخودبیگانگی خاصی نزد ملت های غربی می باشد، زیرا با قدرت ویرانگری انطباق هویتی دارند که از حد و حدود فرد عادی عبور می کند و با سپردن چنین قدرت کور و ویرانگری به نمایندگانشان در دموکراسی گزینشی به شکل دیگری آنها را به وضعیت صغارت بازمی گرداند  …  (در مورد آلمان نازی از توده های فاشیست و نازی حرف می زدند، این نوع توده ها امروز نیز در غرب وجود دارند در غیر این صورت تخریب و اشغال افغانستان، عراق، لیبی و سوریه و تهدید به بمباران اتمی ایران، جنگ های دائمی در آفریقا برای چپاول منابع طبیعی و آمریکای جنوبی و مکزیک با جنگ سالاران مواد مخدر به همکاری جب بوش  Jeb Bushبرادر جرج بوش پسر و پسر جرج بوش پدر ممکن نمی شد) با این مقدمه به سراغ گزارشات سایت اقتصاد ایران می رویم :

 

«به ازای هر ایرانی چند مسجد وجود دارد

بودجه مساجد ایران چقدر است؟

مسئولان سازمان اوقاف سال های گذشته اعلام کرده اند باتوجه به جمعیت 75 میلیون نفری کشور، ایران نیازمند حداقل 100 هزار مسجد و ساخت حدود 28 هزار مسجد جدید است.

 

طبق آمارهای وزارت کشور و سازمان تبلیغات اسلامی بیش از 99 درصد جمعیت کشور مسلمان هستند و کمتر از یک درصد جمعیت کشور را اقلیت های مذهبی تشکیل می دهند. از بین جمعیت مسلمان کشور هم حدود 7 درصد سنی و بیش از 92 درصد کشور شیعه هستند. ولی این آمارها زمانی قابل توجه می شود که این اعداد را با تعداد مساجد و مکان های مذهبی اقلیت های مذهبی

مورد مقایسه قرار دهیم. در حال حاضر طبق آمارهای رسمی حدود 62 هزار مسجد شیعه، 10 هزار مسجد سنی و حدود 300 کلیسا در کشور وجود دارد. مقایسه این آمار با جمعیت مسلمانان شیعه، مسلمانان سنی و اقلیت ارامنه کشور به تعداد مکان های مذهبی نشان می دهد به اعضا هر 1112 مسلمان شیعه یک مسجد شیعه، به اعضا هر 525 نفر سنی یک مسجد سنی و به اعضا هر حدود 500 نفر اقلیت مسیحی یک کلیسا ( مربوط به گروه های مختلف) وجود دارد، این اعداد خود به خوبی نشان می دهد که باتوجه به جمعیت کشور تعداد مساجد شیعه بسیار کمتر از مکان های مذهبی دیگر گروه های مذهبی در کشور است.

البته این اعداد به معنی عدم تلاش برای ساخت مساجد جدید در طی سال های گذشته در کشور و سال های بعد از انقلاب نیست زیرا تعداد مساجد کشور در طول 35 سال گذشته که از پیروزی انقلاب می گذرد حدود 8/2 برابر شده است و از 25 هزار مسجد در سال 1357 به 72 هزار مسجد رسیده است ولی این عدد به اعتقاد کارشناسان با افزایش جمعیت و باتوجه به اهداف انقلاب اسلامی چندان متناسب نبوده است

کمبود روحانی در مساجد

علاوه برکمبود مساجد و نیاز به ساخت مساجد جدید، مساجد  کشور از نظر فرهنگی هم با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند، مشکلاتی که در راس آن ها کمبود روحانی است. به گفته مسئولان سازمان اوقاف و سازمان تبلیغات اسلامی هم اکنون 30 هزار مسجد درکشور (40 درصد مساجد کشور) روحانی ندارد. چندی پیش معاون ستاد اقامه نماز کشور اعلام کرد:« قبل از انقلاب خروجی های حوزه های علمیه و فارغ التحصیل های حوزه علی الاطلاق وارد مساجد می شدند ولی الان بیش از 90 درصد خروجی های حوزه به مراکز فرهنگی ، آموزشی ، نظامی و سیاسی می روند و جذب این مراکز می شوند». (تاریخ انتشار : سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 در ساعت 15:25 ، سایت اقتصاد ایران http://www.ireconomy.ir/fa/page/12663)

مسجد و مدرسه و کمبودها و نبودها

                 مسجد                                       مدرسه

در رابطه با این گزارش مختصر از وضعیت رسانه های دستگاه دین اسلام در ایران (مساجد و نمازخانه ها و …) پرسش ها و مسائل مختلفی را می توانیم مطرح کنیم. به عنوان مثال می توانیم نگرانی سازمان اوقاف در مورد کمبود مسجد در ایران را به زمینۀ کمبود مدرسه یا ضرورت آموزش رایگان در تمام سطوح برای ایرانیان و یا به نگرانی در مورد سقوط انقلاب رایانه ای در دست های بهره کشان وجهان سرمایه و پیامدهای چنین وضعیتی برای دموکراتیزاسیون فرهنگ و هنر و آموزش عمومی و نیازهای نویسندگان و پژوهشگران و نیازهای عموم مردم به رسانه های نوین و یا کمبود آزادی برای برخی رشته های علمی در علوم انسانی مانند سوسیالیسم علمی و انتشار ادبیات مارکسیستی (مشکلی که به عنوان مثال لیبرال ها با آن مواجه نیستند) و در ادامۀ همین موضوع به کمبود و نبود آزادی برای انتخاب دین و یا بی دینی به مفهوم خدا ناباوری … گسترش دهیم. علاوه بر این بی فایده نیست که به بودجه ها و امکانات مادی برای ساخت مسجد که یک بخش از مسئله را تشکیل می دهد، بودجۀ مرتبط به حفظ و نگهداری و مصارف جانبی را نیز یادآور شویم : برق و آب و فراش باشی و متولی و غیره. متأسفانه من در شرایطی نیستم که بتوانم آماری از بودجۀ کل دستگاه دین اسلام در ایران و منابع مالی آن در اینجا مطرح کنم، ولی وقتی به 870000 هزار زائر حج عمره در سال فکر کنیم، می توانیم حدس بزنیم که در کشور ما برای هیچ زمینه ای مانند مسائل مذهبی بودجه و وقت و انرژی اختصاص پیدا نمی کند.

روشن است که مقایسۀ «کمبود» مساجد و مدارس در ایران می تواند هویت چهرۀ دستگاه دین اسلام در ایران را بهتر نشان دهد : سایت خیرین مدرسه ساز. 23 فروردین 1394 در مقاله ای تحت عنوان «ضرورت ساخت مدرسۀ جدید» می نویسد :

« بیژن سلیمانپور در گفت و گو با خبرنگار مجمع خیرین مدرسه ساز شهر تهران افزود: شرایط فضاهای آموزشی شهرستان بهارستان مطلوب نیست و با توجه به کمبود فضاهای آموزشی در صورت تداوم وضعیت فعلی و عدم توجه به این حوزه احتمال سه شیفته شدن مدارس در سال های آتی وجود دارد. وی بیان کرد: شهرستان بهارستان با جمعیت 650 هزار نفر جمعیت در سطح 67 کیلومتر مربع و تراکم 7818 نفری به عنوان متراکم ترین مرکز جمعیتی شناخته شده که در طی 35 سال گذشته، جمعیت این منطقه از 6 هزار نفر به 650 هزار نفر رسیده است. فرماندار بهارستان تأکید کرد: متأسفانه با توجه به رشد جمعیت شهرستان بهارستان زیرساخت های موردنیاز منطقه در عرصه های مختلف آموزشی، بهداشتی، درمانی، فرهنگی و رفاهی و… شکل نگرفته و مشکلات عدیده ای از گذشته به ارث رسیده است که باید برای حل آنها گام های اساسی برداشته شود.»

این گزارش را می توانیم با گزارش دیگری در سایت «ملیون ایران» 9 خرداد 1393 تلاقی دهیم :

«7700 مسجد در ایران در حال ساخت است، سپاه تا 25 میلیون تومان برای هر مسجد کمک می کند.» و « مقامات جمهوری اسلامی از جمله مسئولان سازمان اوقاف معتقدند که با توجه به جمعیت ۷۷ میلیون نفری ایران، این کشور نیازمند حداقل ۱۰۰ هزار مسجد است. برای تأمین این نیاز باید حدود ۲۸ هزار مسجد جدید ساخته شود.»

عکس های کودکانی که طی آتش سوزی در یکی از مدارس ایران دچار سوختگی شدند

 

نیروهای نظامی و بودجه برای مسجد

با این حساب می بینیم که از دیدگاه صاحب نظران سازمان اوقاف 20300 فروند موشک متافیزیک تخیل پیما برای تحمیق افکار عمومی و نشر اکاذیب (خدا و پیغمبر و ملائکه و جهان آخرت) و گسترش شبه علم و سرکوب عمومی و تداوم تروریسم 1400 سالۀ ناب محمدی پیغمبر راهزن آدمکش و برده دار و کلاهبردار و ریاکار برای ابد و ازل، مکان ازخودبیگانه زا و از خودبیگانه ساز و میعادگاه استعمار و استثمار مضاعف تضمینی و اجباری مقدس (یعنی استثمار فرهنگی و تحمیل فرهنگ و زبان و دین اشراف تازی  دوران باستان وتبدیل کردن زد و خوردهای قبایل راهزن عرب بدوی به تاریخ ایران با حذف تاریخ ملی ایران) و پاتوق برده فروشان و راهزنان  و قاچاقچیان متافیزیک… هنوز دچار کمبود می باشد. با این وجود باید پرسید که جایگاه سپاه پاسداران در اینجا کدام است و از کدام منبع مالی به ساخت مسجد در ایران یاری می رساند ؟ …

باید اعتراف کنم که فاصلۀ زمانی و مکانی من با ایران اجازه نمی دهد که چشم انداز خیلی روشن و دقیقی داشته باشم، و بطور کلی نشریات اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور را نیز یا نمی خوانم و یا به آنها اطمینان ندارم. این اپوزیسیون ها اساساً به دلیل وابستگی به امپریالیسم جهانی و اولترا لیبرالیسم آنگلوساکسون باطل هستند. بی آن که پیوندهای عمیق ایدئولوژیک این اپوزیسیون های پنتاگونی با ایدئولوژی مذهبی و طبقۀ حاکم ایران را بفراموشی بسپاریم.

ولی تا جائی که در مورد سپاه پاسداران می دانم، این سپاه یک ارتش تمام عیار است و از افراد زبده و آموزش دیده شده تشکل یافته (زمینی، هوائی، دریائی) به انضمام زیر بناهای صنعتی نظامی برای ساخت جنگ افزارهای مختلف، در واقع ایران دارای دو ارتش تمام عیار است به انضمام بسیج. سپاه پاسداران با وجود نسبت هایش با «انقلاب اسلامی»، از دیدگاه من در حفظ امنیت ملی شرکت دارد و فرزند فرهنگ و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران بوده و هست. این دیدگاه تقریباً دیدگاه تمام کمونیست های واقعی است.

تا پیش از ریاست جمهوری روحانی، به دلایل استراتژیک و حفظ امنیت ملّی، من هر گونه انتقادی در رابطه با جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران را برای خودم ممنوع می دانستم (به استثناء مواردی چند از جمله موضوع شهادت به عنوان یکی از ارکان مهم ادیان یکتاپرست همیشه مورد اعتراض من بوده…)، ولی امروز به همان دلایل استراتژیک و حفظ امنیت ملّی، و با تغییر شکل یافتن تهدیدات، محدودیت هائی را که پیش از این برای خودم قائل بودم حذف کردم. در مورد مداخلۀ مالی سپاه پاسداران برای ساخت مسجد در ایران از قرار 25 میلیون تومان برای هر مسجد و برای 7700 مسجد جدید، برای ما واقعاً باید جای شگفتی داشته باشد که یک نیروی نظامی که معمولاً برای فعالیت هایش از دولت بودجه دریافت می کند این بودجه را برای کار دیگری اختصاص دهد، به ویژه در شرایطی که برای جبران کاستی های دفاعی، صنایع نظامی ایران به بودجه های نجومی نیازمند است. ولی گویا که سپاه پاسداران به عنوان یکی از دو ارتش دفاعی ایران در امور بازرگانی و تولیدی در تمام زمینه ها شرکت دارد یعنی ساخت و سازی که شاید بین تمام ارتش های جهان بی بدیل باشد، با این وجود این وضعیت تنها به سپاه پاسداران مربوط می شود ولی شامل حال ارتش ملی ایران نمی شود. البته تولیدات در ایران هنوز از خصوصیات شیوۀ تولید جهان سومی برخوردار است یعنی مونتاژ مثل لودر سازی در تبریز که تمام قطعاتش از چین وارد می شود. این شیوۀ تولید نیز به ساخت و ساز بورژوازی کمپرادور باز می گردد که ما باید آن را در کنار دستگاه و ایدئولوژی اسلامی به عنوان عناصر و عوامل رکود تاریخی ایران و وضعیت استعماری و استثماری ایران بازشناسی کنیم. در نتیجه فعالیت های تجاری و غیر نظامی سپاه پاسداران خاصه با توجه به این شیوۀ تولید جهان سومی، نیروی امنیتی را به نیروی حافظ استعمار و استثمار و پاسدار تمام خصوصیاتی که به طبقۀ وابسته و معامله گر باز می گردد تبدیل می سازد : خصوصیات برجستۀ بورژوازی کمپرادور، بطور مشخص و بی هیچ ابهامی عبارت است از : دشمنی آشتی ناپذیر با آموزش، خلاقیت، کار و تولید، آزادی و عدالت اجتماعی و پیشرفت، از همین رو سپاه پاسداران با جذب تمام خصوصیات شیوۀ تولید جهان سومی و خصوصیات بورژوازی کمپرادور خواهی نخواهی در چشم گردباد  سیاست های امپریالیستی نطفه بسته است. زیرا، به عنوان مثال مسئلۀ دیرپای هسته ای ایران، در فرجام تمام اتهامات بی پایه و اساس، نیروهای مولد ایران را هدف گرفته و استقلال و قدرت ایران را تهدید می کند. و می بینیم که این شیوۀ تولیدی با چنین تملایلات پررنگی برای گسترش شبه علم و مذهب کاملاً در راستای اهداف امپریالیستی حرکت می کند.

ضرورت تفکیک سپاه از سپاه

در نتیجه، سزاوار است تا ما بین تودۀ سپاه پاسداران به عنوان یکی از دو ارتش دفاعی و استراتژیک ایران تفکیک قائل شویم، یعنی :

1) آنهائی که به صحنۀ جنگ های منطقه ای گسیل می شوند (خواهی نخواهی، بخوانید  جنگ تحمیلی در چهار چوب طرح ایالات متحده برای خاورمیانۀ بزرگ و راه اندازی جنگ شیعه و سنی به عنوان یکی از عناصر استراتژی «هرج و مرج سازنده» برای تجزیۀ کشورها و به هدف تسلط بر منابع انرژی) و یا وقتی که در مرزهای ایران هدف تروریست های پنتاگونی و قاچاقچیان مافیای پنتاگونی قرار می گیرند (در کردستان و بلوچستان). یعنی کادرهای واقعاً نظامی و رزمی.

 

رژۀ سپاه پاسداران با تفنگ های آکا47 که امروز دست کم در ارتش روسیه کاملاً به موزه سپرده شده است. تفنگ کلاشنیوکوف  آکا 47 در واقع برای تیرانداز غیر ماهر ساخته شده بود و تقریباً فراتر از 100 متر دقتش را از دست می دهد. حال این که در سال 2015 این تفنگ ها به چه کار می آید، به موضوع ما ارتباطی پیدا نمی کند، ولی آنچه مسلم بنظر می رسد این است که نه تنها از دوران آکا 74 که از سال 1974 در ارتش شوروی جایگزین آکا 47 شد، و آکا 12- آکا ام که از سال 2012 وارد خدمت به ارتش روسیه شد، بلکه علاوه بر این با رباتیزه و رایانه ای شدن پیاده نظام و حتی با ورود لباس های نوین پیاده نظام ویژۀ جنگ الکترونیک، ضد الکترونیک و با تفنگ های رایانه ای مانند ام ایکس 25 و مهمات هوشمند، این تفنگ ها در دست ارتش ایران (سپاه پاسداران) یک معنی اساسی دارد و آن هم حاکمیت دستگاه دین و ایدئولوژی اسلامی (برده دار، راهزن، تا سرمایه داری وحشی لیبرال) است که از آغاز تا امروز به تحقیر زندگی و شرافت انسانی به طور عام  و تاراج ایران به طور خاص اشتغال داشته است. معنای دیگر این است که آنهائی که در پست های کلیدی هستند به امنیت ملی ایران و نیروهای از جان گذشتۀ ایران خیانت می کنند. به همین علت من می گویم ایران ایران نشود تا اسلام در ایران ویران نشود. و فراموش نکنیم که همین دستگاه تروریسم دین اسلام که با گروگان گیری کشورها و ملت ها و قانون منع خروج از دین برای مسلمان فطری یعنی طی 1400 سال گروگان گیری و تهدید به مرگ در سطح توده های عظیم، امروز رسماً در فراسوی گفتگوهای هسته ای در پایانۀ 30 ژوئن 2015 در پی سپردن کشور به لیبرالیسم و اولترالیبرالیسم آنگلوساکسون است.

2) گروه دوم از «سپاه» بزمی ها یعنی آنهائی هستند که پست های کلیدی را در اختیار دارند و با فعالیت های بازرگانی و به اصطلاح تولیدی و کنترل منابع طبیعی رایگان در تبانی با طبقۀ بورژوازی وابسته و معامله گر فعال هستند. به این دو گروه در سپاه پاسداران باید یک گروه دیگر را نیز اضافه کنیم که گروه روحانیان فارغ التحصیل از حوزه های علمیه (دقیتر اگر بخواهیم بگوئیم حوزه های شبه علمی و مکان آموزش و گسترش خرافات و قاچاق متافیزیک) هستند که در تمام شاهرگ های ایران از جمله نیروهای نظامی ایران و سپاه پاسداران نفوذ کرده اند. موضوع نفوذ دیوان سالاری روحانیت را کمی دورتر بیشتر توضیح خواهم داد.

سپاه، بورژوازی کمپرادور و تولید جهان سومی

به عنوان عوامل استعمار و استثمار و عقب ماندگی

و وضعیت نیمه وحشی (یا تک محصولی) ایران

در نتیجه، کمک مالی سپاه پاسداران برای ساخت مسجد در ایران معانی متعددی می تواند داشته باشد. ابتدا استقلال مالی سپاه مطرح است که به شکل مستقل از دولت عمل می کند حال پیامد چنین امری چه خواهد بود… ارتشی که حرفه اش منحصر به امور نظامی نیست، و مأموریتش نیز تنها به امور نظامی و حفظ امنیت ملی خلاصه نمی شود… بی گمان بازاری های ایران نیز می توانند از این وضعیت شاکی باشند، ولی جامعۀ ایرانی برای پاسخ گوئی به نیازهایش به رشد نیروهای مولد نیازمند است، اهمیت خاصی ندارد که چه کسانی از وضعیت استعماری و نیمه وحشی ایران بهره می برند، که فرماندهان پاسدار باشند یا حاجی بازاری ها و مبلغان لیبرالیسم با چاشنی «همه در برابر قانون مساوی هستند»، «ولی نه در اقتصاد و امتیازات طبقاتی»، بلکه انتقاد اصلی به سیستم تولیدی باز می گردد که هنوز به شیوۀ تولید جهان سومی تعلق دارد با پیامدهای آن که الزاماً به گسترش توده های بی کار و فقر عمومی می انجامد و کشور را نیز همچنان در وضعیت وابسته و نیمه وحشی متوقف نگهداشته است. فکر می کنم باید توضیح مختصری در مورد [نیمه وحشی] بنویسم، گرچه در نوشته های دیگری بخوبی این مفهوم را توضیح داده ام و در اینجا مجبورم دوباره آن توضیحات را تکرار کنم : از دیدگاه من وابستگی اقتصاد ایران به منافع انرژی فسیلی که به رایگان در طبیعت ایران وجود دارد جامعۀ ایران را در سیر قهقرائی فرو برده و به همین دلیل نیز هست که کار مفید ایرانیان گویا نیم ساعت در روز تخمین زده شده است. چون که ساخت و ساز جامعۀ ایران بر اساس مصرف محصولات کشورهای صنعتی بوده و ایرانیان در واقع کار نمی کنند. و این نیم ساعت نیز احتمالا کار به مفهوم تولید واقعی نیست بلکه پادوئی برای راه اندازی محصولات جهان صنعت است. در نتیجه وضعیت نیمه وحشی حاصل وابستگی به نفت و گاز یعنی مواد طبیعی رایگان است. البته باید دانست که این منابع طبیعی مثل دستگاه دین اسلام و جمهوری اسلامی ایران ابدی و ازلی نیست. و نیمه وحشی باز هم به این معنا است که ایرانیان در حال حاضر قادر نیستند این انرژی فسیلی را به کار تولیدی تبدیل کنند.

ویدئوی زیر در مورد «صنعت تولید لاستیک ایران»، گرچه شاید ارتباطی به سپاه پاسداران نداشته باشد (نمی دانم) ولی نمونه ای است از وضعیت صنایع در ایران. 9 ژوئن 2015 برای این ویدئو توضیحاتی نوشته بودم که یادآوری آن را برای گسترش موضوع این نوشته بی مناسبت نمی دانم.

http://www.youtube.com/watch?v=nmin_ta_2yI

[متأسفانه «ساخت ایران»، «صنعت داخلی»«اشتغال برای جوانان» و «تکنولوژی برای این مرز و بوم» به همان اندازه دروغ و بی پایه و اساس است که ادیان یکتاپرست در اعتقاداتشان به جهان بالائی با نفی جهان پائینی. این به اصطلاح «ساخت ایران» چیزی نیست بجز تولید جهان سومی و کلاه برداری در روز روشن. تمام این کارخانه، و نه تنها این کارخانه بلکه تمام کارخانه های موجود در ایران _ مثلاً دو چرخه سازی قوچان – کاملاً از خارج وارد می شود گرچه برخی قطعات دوچرخه هنوز از خارج وارد می شود. این نوع «صنعت داخلی» تنها برای کشورهای سازندۀ کارخانه ها کار واقعی و فن آوری واقعی ایجاد می کند. بر عکس برای ایران از دیدگاه صنعتی موجب سیر قهقرائی و بی کاری می شود…تنها برای حاجی بازاری ها و بورژوازی کمپرادور قابل بهره برداری هست و برای سازندگان خارجی. چنین معاملاتی اگر در چشم انداز انتقال واقعی تکنولوژی صورت می گرفت البته می توانستیم اندکی امیدوار باشیم ولی بطور کلی در ایران چنین روندی وجود ندارد، چرا که پیش از همه منافع طبقۀ حاکم چنین روندی را به سود خود نمی بیند، و از سوی دیگر ایدئولوژی اسلامی به شکل بنیادی با علم و سازندگی و خلاقیت و خرد انسانی دشمنی آشتی ناپذیری  داشته و مبلغ شبه علم است و برای تعلیم و گسترش و تحمیل این شبه علم و اعتقادات خرافی و پیش از همه اعتقاد به وجود خدا نیز از زور و ترور و تهدید به مرگ بهره می برد، در صورتی که گسترش صنعت به علم و رشد نیروهای مولد نیاز مند است. علاوه بر این خلاقیت به آموزش و فضای باز و آزاد نیازمند است. در نتیجه این شیوۀ تولید با این ایدئولوژی شبه علمی و خردگریزی و اسلام اجباری با ضمانت تهدید به مرگ در صورت خروج از دین، به انضمام سیطرۀ ابر قدرت ها بر ایران همآهنگی خاصی ایحاد می کند که در مفهوم واقعی « ساخت ایران» شرکت دارد.  ولی البته ما ایرانیها مسئول و وارث چنین وضعیتی هستیم.]

رئیس جمهور ایران برگزیدۀ ولایت فقیه و دستگاه دین اسید پاش اسلام در ایران نیز در یکی از سخنرانی هایش، پیرامون موضوع ضرورت تفکیک قوا از یکدیگر، می گوید «اگر تفنگ و اسلحه و قدرت سیاسی را به یک نفر بدهید موجب فساد خواهد شد» (البته من این جمله را از روی حافظه ام نوشته ام). بی گمان رئیس جمهور شیخ حسن روحانی با طرح چنین مسئله ای به طبقۀ بورژوازی کمپرادور و بازاری هائی فکر می کرده است که منافعشان با منافع فرماندهان دیوان سالار سپاه به مخاطره افتاده و یا محدود شده است. ولی آقای حسن روحانی به هیچ عنوان شیوۀ تولید را زیر علامت سؤال نمی برد.

کمک مالی سپاه برای ساخت مسجد و ایدئولوژی اسلامی، حاکمیت شبه علم

زمینه ساز حاکمیت ابر قدرت ها بر ایران

خیانت به نیروهای نظامی  و امنیت ملّی ایران

و ماندگار شدن ایرانیان در صغارت

این کمک مالی سپاه را از هیچ راه دیگری بجز از طریق ایدئولوژی طبقۀ حاکم نمی توانیم درک کنیم. به همین علت است که مسجد و متعاقباً شبه علم و امداد غیبی به بهای شکننده ساختن امنیت ملی برای این ارتش و رژیم اسلامی اهمیت پیدا می کند. جنگ افزارها نیز دست آخر یا برای سرکوب و تهدید خود ایرانی ها به کار می رود و یا خواهی نخواهی برای شرکت در طرح های استعماری امپریالیست ها، ولی نه هرگز علیه امپریالیست ها، بلکه کاملاً بر عکس — خواهی نخواهی — برای تضمین حاکمیت امپریالیست ها و منافع طبقاتی یک طبقۀ خاص که امروز داعیۀ جانشینی خدا روی زمین را دارد. برای ابد و ازل تا روز قیامت…

بی گمان، ضرب المثل فرانسوی در اینجا بسیار مناسب بنظر می رسد : «شیطان در جزئیات نهفته است»، فرماندهان پاسدار و روحانیتی که اعتبار روحانیتشان را تنها با دیپلم صادره از حوزۀ شنگول و منگول تضمین کرده اند خواهی نخواهی به استراتژی امپریالیسم جهانی و امپراتوری آمریکا پاسخ مثبت می گویند. توضیح واضحات این است که ایالات متحده به عنوان پاسدار بین المللی جهان سرمایه داری برای پیشبرد اهداف تجاوزکارانه و سودجویانه اش روی فن آوری های نظامی و به ویژه روی «حرف آخر» یعنی تهدید به تهاجم اتمی و اتمی تاکتیک تکیه می کند. در حالی که ایدئولوژی اسلامی در پایان تمام نمایش زورآزمائی ها به امداد غیبی تکیه دارد، و صحنۀ جنگ را نیز جائی برای تجلی خواست خدا می داند همان گونه که ثروت و امتیازات طبقاتی را خواست خدا می داند. در حالی که به ویژه از دوران هیروشیما و شاید از خیلی پیشتر، یعنی از دوران جنگ اوّل جهانی با توپخانۀ سنگین و استفاده از گاز سمّی و سلاح شیمیائی، و شاید حتی از دوران اختراع وینچستر با هفت گلوله و 400 متر برد مؤثر که با آن آمریکای شمالی را از بومیان قاره تصفیه کردند، استراتژی شهادت باطل گردید. در آینده نزدیک نه تنها با گسترش بسیار سریع ربات در ارتش های جهان بلکه با گسترش لیزر و در فاصلۀ کمی دورتر با سلاح های ضد ماده، ناکارآمدی شهادت جای تردیدی باقی نمی گذارد. البته شهادت برای تداوم دین و شبه علم و تحقیر زندگی و تخریب شخصیت انسان در ماندگاری انسان در صغارت همواره کارآمد خواهد بود.

در تلاقی دو گزارش بالا در مورد کمبود مسجد و مدرسه در ایران، تقریباً می توانیم به روشنی از اولویت های دستگاه دین اسلام در ایران برای ایرانیان آگاه شویم. اولویت برای ایجاد مکان نشر و آموزش شبه علم و آنهائی که ورد و جادو و اجی مجی لاترجی می آموزند و فروشندگان مخدر تسکین بخش برای عوام نادان و گناهکار و صغیر، راهیان جهان بالائی و باشندگان جهان بی قدر و قیمت پائینی، یعنی تنها جهانی که واقعاً وجود دارد. در اینجا مشخصاً و به روشنی و بی هیچ ابهامی می بینیم که آموزش، آموزش واقعیت، علم واقعی و اصیل به حاشیه رانده شده است. من فکر می کنم که از هم اکنون می توانیم با احتیاط و فروتنی یک نتیجه گیری کلی به عمل بیاوریم، و بگوئیم که این مقایسه تا حدودی می تواند نماد خرد گریزی، علم گریزی، زندگی گریزی دین اسلام باشد و همین خصوصیت نیز به عنوان یکی از خصوصیات ثابت دین اسلام از آغاز تا امروز بوده که دست نخورده باقی مانده و گوئی عقربۀ ساعت در همان نخستین ثانیه های نزولات مقدس آسمانی متوقف شده است.

ولی موضوعی که از دیدگاه من بیش از همه حائز اهمیت  بنظر می رسد، به توضیحاتی باز می گردد که سایت اقتصاد ایران در مورد «کمبود روحانی» در مساجد نوشته است. البته شاخص ها برای تعیین کمبود روحانی و تعداد آنها مشخص نشده ولی مشخصاً نوشته شده که «90 درصد خروجی های حوزه به مراکز فرهنگی، آموزشی، نظامی و سیاسی می روند و جذب این مراکز می شوند.»

به عبارت دیگر روحانیت دیوان سالار، یعنی روحانیت به ضرب دیپلم حوزه های اسلامی یعنی مکا نهائی که در آنجا شبه علم و خرافات و ممنوعیت خرد و آزادی اندیشه و اسید پاشی و کسروی کشی … را تدریس می کنند، این عاملان از خودبیگانه و از خودبیگانه زا و از خود بیگانه ساز از این پس تا 90 درسد مستقیماًٌ مثل ویروسی مرگبار وارد شاهرگ های حیاتی کشور و جامعۀ ایرانی ما می شوند. باشد تا در کشور ایران این پیغام آوران با ایمان تنها برای مرگ برج پیروزی بر پا کنند. و تنها برای مرگ 14 معصوم از ما اشک بگیرند و از ما بخواهند تا از تنها زندگی و تنها واقعیتی که وجود دارد قطع نظر کنیم. خودمان را بزنیم و شیون بکشیم تا رستگارشویم و خوشحال باشیم که یک هیئت از زنان بازرگان ایرانی برای معامله به همراهی تعدادی هنر مند به آمریکا رفته اند… (مراجعه شود به مقالۀ «جزئیات حضور تاجران زن ایرانی در آمریکا» در سایت اقتصاد ایران در لینک زیر http://www.ireconomy.ir/fa/page/19358) تا مگر با مجلس زنانه و رقص و آواز پری چهرگان و مداخلۀ زنان مسلمان تاجر تنش زدائی شود و فرجی بشود برای این راهزنانی که از اعماق تاریخ آمده اند تا همچنان و باری دیگر مادر ایران را به نام اسلام و الله اکبر و الله اصغر بگایند و یا به گائیدن دهند. می گویند آخوند ها برجسته ترین جاکش های جهان هستند و این اسلام با فاحشه خانه های اسلامی شان همان گونه رفتار می کند که در سال اول تازش تازی ها به ایران در استخر عمل کردند. پطروشفسکی در کتاب اسلام در ایران، مشخصاً به کشتار ایرانیان در استخر اشاره می کند : 40 هزار مرد ایرانی را سر بریدند و به زنان و دختران تجاوز کردند و طبق موازین قرآنی و فرامین الله بخشنده و مهربان بازمانده ها همه به بردگی محکوم شدند.

به عبارت دیگر، از این پس فرهنگ، آموزش، امنیت ملی و سیاست زیر چتر شبه علم قرار می گیرد، در حالی که جامعۀ ایرانی نه تنها برای حل مشکلاتش در تمام زمینه ها، بلکه برای مقابله با بازماندۀ دوران استعمار (یعنی بورژوازی کمپرادور و الزاماً نظام سرمایه داری – لیبرال) و برای مقابله با تهدیدات بسیار جدی ابر قدرت ها … به علم واقعی و آگاهی عمومی و آزادی و عدالت اجتماعی روی زمین، و رشد نیروهای مولد و زندگی در تنها واقعیت موجود نیازمند هستند.

البته شبه علم یا اعتقادات مذهبی تنها دشمن قسم یادکردۀ علم و آگاهی وتولید نیست، بلکه جامعۀ طبقاتی و سرمایه داری یکی دیگر از دشمنان علم و آگاهی و بهره مندی عمومی از آن است، به ویژه در دوران اولترا لیبرالیسم آنگلوساکسون که طی آن تقریباً تمام دست آوردهای اجتماعی مورد تهاجم قرار گرفته است. خصوصی سازی ها تا نظام آموزشی پیش رفته است. امروز در ایران با وعدۀ بی فرجام آموزش حرفه ای و کار از بیکاران پول می گیرند. به این معنا که بی کاری و فقر در ایران برای آنهائی که ذوب در نظام هستند، تبدیل به محل درآمد شده است.

این مسئله کاملاً روشن است. ولی مبارزۀ طبقاتی، مقاومت در مقابل تروریسم، و تروریسمی که جزء جدائی ناپذیرنظام  سرمایه داری، جامعۀ طبقاتی بوده و در عین حال ادیان یکتاپرست نیز متحد آن هستند، به شکل احتمالی دستیابی به آگاهی و حتی آغاز ساختمان سوسیالیستی در دوران حاکمیت تروریسم لیبرالیسم — در مبارزۀ طبقاتی — از دیدگاه من امکان پذیر است. من به چنین مبارزه ای معتقد هستم و برای آن کار می کنم. البته برخی از بین جی آی جو های پنتاگونی مانند عطا هودشیان از مبارزۀ طبقاتی تصویر کاملاً انحرافی عرضه می کنند، گرچه تیتر دکترا را با خود بین کانادا و فرانسه یدک می کشد،  ولی این آقای استاد مبارزۀ طبقاتی را با جنگ طلبی و خون ریزی و خشونت تعریف می کند… در حالی که مبارزۀ طبقاتی پیش از همه تا جائی که من فهمیده ام یعنی تسلط بر طبیعت و کسب آگاهی، آگاه بودن از جهان پیرامون و موضع گیری انتقادی در چشم انداز تحولات عینی در واقعیت زندگی و البته دفاع از قانون و دفاع از آرمان منع استثمار انسان از انسان و دفاع از دموکراسی واقعی یعنی الغای مالکیت خصوصی بر وسائل تولید. البته اصطلاح دیکتاتوری طبقۀ کارگر برخی را به وحشت می اندازد.

پیشگامان ایران از شرایط خارج از کشور احتمالاً می توانند و باید شبکه ای از مقاومت ملی در مقابل دستگاه دین اسلام در ایران ایجاد کنند (نمی گویم شرایط امن خارج از کشور با توجه به ماجرای شارلی هبدو در فرانسه که اسلام در واقع دومین مذهب است). باید بپرسیم که فهرست ما برای نقد مذهب کدام است؟ با کدام استراتژی می توانیم به توده های عظیم مسلمان که هم میهنان ما هستند یاری رسانیم تا از بندهای این توهم مخرب، در یک بازۀ زمانی… از بند های اسارت اسلامی رهائی یابند تا سرانجام پس از 1400 سال تروریسم دینی، به روی زمین بازگردند و در تنها دنیائی که وجود دارد شانس خودشان را برای رسیدن به کبارت، تمدن سازی، و زندگی بیازمایند ؟ آلترناتیو مخالفان اسلام  در ایران کدام است ؟ روشن است که آلترناتیو اصلی انسان آزاد و کبیر است که از دوران صغارت عبور کرده است. آلترناتیوها  قانون، علم، شناخت…است که باید در مقابل شبه علم و تروریسم بنیادی دین اسلام قرار گیرد و جایگزین شود. یعنی علم و شناختی که در کار بست هایش  بازتاب عینی در جامعه داشته باشد. ولی علم و شناخت در آمریکا هم وجود دارد، در اروپا هم وجود دارد، پس چرا سوسیالیسم در آنجا رشد نکرده و چرا مذهب تاروپود جوامع غربی را نیز در هم پیچیده؟ پاسخ این است که نظام سرمایه داری در غرب رشد کرد و به علم و صنعت نیازمند بود، و در چهار چوب منافع خودش آزادی هائی را پذیرفت… و امروز هم به پنج یا شش هفت درصد از دعاوی دموکراتیک خودش پاسخ می گوید که با گسترش اولترالیبرالیسم دموکراسی اندک اندک به قول ژان میشل ورنوشه اندک اندک به «دموکراتور» تبدیل می شود و این روند دیکتاتوری در غرب رو به افزایش است. ابتدا با حذف تمام دست آوردهای اجتماعی. در نتیجه همین سرمایه داری غربی دست کم به دلیل طبقاتی بودن جامعه به مذهب نیازمند است و باز هم به این دلیل که بنیادهای نظام و جامعۀ سرمایه داری نیز مانند مذهب خرد گریز است و برای حل مشکلات راهکار روزه داری را به مردم تجویز می کند. ولی در ایران طبقۀ حاکم نیازی به آموزش و تشویق علم و دانش و پژوهش و تولید نداشت و امروز هم نیازی به این امور ندارد. به همین علت حاکمان اسلام در ایران برای ساختن مسجد و خواندن قرآن نسبت به ساختن مدرسه و حقوق آموزگاران اولویت قائل هستند.  ولی باید بپرسیم اگر فردا اسلام از ایران برود و به بیابان های عربستان بازگردد، آیا مشکل عقب افتادگی ایران حل خواهد شد؟ اپوزیسیون های پنتاگونی هم  تقریباً همین را می خواهند، آنها البته بیشتر روی جمهوری اسلامی ایران تکیه می کنند و نه اسلام و حتی از «آخوند خوب و آخوند بد» حرف می زنند. از دیدگاه من اپوزیسیون های پنتاگونی قادر به ایجاد تحول در ایران نیستند، چرا که با پنتاگون و خاصه با دلارهایش  از خودبیگانه شده اند، و وابسته هستند. وابستگی را باید به عنوان یکی از روندهای سیر قهقرائی بدانیم که هر گونه والاگرائی را نزد افراد مبتلا به وابستگی و ازخودبیگانگی ناشی از آن را ناممکن می سازد. در هر صورت، موضوع را باید از دیدگاه ساختار طبقاتی و خاصه در خصوصیات طبقۀ حاکم ایران نیز جستجو کنیم، یعنی خصوصیات طبقۀ وابسته و معامله گر که به شکل بنیادی با آزادی، آموزش، خلاقیت، تولید، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی، و نقد دشمنی آشتی ناپذیری دارد و قادر به ایجاد تحول نیست. این طبقه امروز با دین اسلام و 100 هزار مسجد به علاوه حسینیه ها و نمازخانه ها و سقا خانه ها و امام زاده های ثابت و متحرک و شهدا نیز مجهز شده است.

تا کنون نقد مذهب تقریباً در انحصار جبهۀ اپوزیسیون های پنتاگونی بوده، و هر چه می خواستند و هر چه می توانستند طی این یک ربع و نیم قرن گذشته در راستای منافع امپریالیست ها و هم صدا و همآهنگ با رسانه های آتلانتیست برای سیاه نمائی مسلمانان گفته اند. ولی هدف ما سیاه نمائی مسلمانان نمی تواند باشد تا متعاقباً با بریدن سرشان و تخریب کشورشان چپاول منابعشان را توجیه کنیم. ما خودمان همه جا هدف همین سیاه نمائی ها هستیم. به انضمام این که هدف دستگاه دین اسلام نیز هستیم. در حالی که مبارزۀ طبقاتی در مبارزات گسترده در روند تاریخ مبارزۀ واقعی علیه تروریسم واقعی یعنی مبارزه علیه نظم طبقاتی و مالکیت خصوصی بر ابزارکارهای تمدن ساز بیش از پیش باید ما را متوجه فاجعۀ بزرگ روبنائی کند. باید این صفحۀ خط افتاده را متوقف کنید که دائماً موضوع زیر بنا را مطرح می کند.

استراتژی دستگاه دین اسلام برای امنیت ملی با تمام این دیپلمه های شبه علمی از حوزه های شنگول و منگول که با اجی مجی لاترجی وارد شاهرگ های حیاتی جامعۀ ایرانی شده اند — یعنی استراتژی شهادت — روبنائی است یا زیر بنائی ؟ و ما تا چه اندازه نمی دانیم که کاربست همین استراتژی در رابطۀ مفصلی با جهان کار به  خیل قربانیان جهان کار و مرگ و میر فوق العاده بالا در میان کارگرانی ایرانی در محل کار می انجامد. هدف من این نیست که بگویم کارگران در کشورهای اروپائی یا آمریکای شمالی قربانی نمی شوند. ولی هدف من این است که یکی از ویژگی های برجستۀ وضعیت کار در ایران را روشن سازم که مستقیماً با استراتژی شهادت گره خورده است. البته رباتیزه شدن ارتش های جهان، و ورود این فن آوری که بی گمان به شکل مقدماتی و عاریتی در ارتش ایران نیز آغاز شده، بی گمان جرقه هائی در درون این استراتژی مرگبار مذهبی و بی تأثیر و حتی مخرب برای امنیت ملی و مخرب برای خیلی چیز های دیگر ایجاد کرده و خواهد کرد و ما حتماً باید از این فعالیت ها پشتیبانی کنیم. ولی با توجه به حضور گستردۀ عوامل مذهبی در درون ارتش و جهان سیاست، بیم آن می رود که همین امکانات ارتش ایران که حاصل چانه زنی و معامله با ابر قدرت ها بوده، ناکارآمد باقی بماند.

ولی من به این نتیجه رسیده ام که مبارزه علیه دستگاه دین اسلام در ایران — روبنائی — برای مبارزۀ طبقاتی یک ضرورت اجتناب ناپذیر در وضعیت ایران است. البته من از اصطلاح «سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران» حرف نمی زنم چرا که این اصطلاح متعلق به اپوزیسیون های پنتاگون ساز است و در هر صورت برای اهدافی که من پی گیری می کنم کاربردی ندارد. ولی من از ضرورت های تخریب دستگاه اسلام در ایران و طبقۀ بورژوازی کمپرادور به عنوان متحد نظام بهیمی سرمایه داری حرف می زنم. یعنی تخریب دینی که از سوی بسیاری از فرهیختگان ایرانی یکی از مسئولان عقب ماندگی های جامعۀ ایرانی شناخته شده و موضوع تازه ای نیز نیست.

گسترش و تشدید اسلامی سازی ایران برای دراز مدت از سوی دستگاه دین اسلام و رژیم جمهوری اسلامی ایران — با توجه به دومین ذخیرۀ گاز جهان — به شکلی است که باید زنگ خطر پیامدهای اسفناک چنین وضعیتی را در تمام زمینه ها و از همه مهمتر در زمینۀ امنیت ملی به صدا درآوریم.

در این مقاله ما عناصر بازدارندۀ پیشرفت در ایران را شناسائی کردیم. پرسشی که بر جا می ماند طبیعتاً «چه باید کرد ؟» است. ما باید مؤثرترین جنگ افزارها را علیه دین اسلام در پاکسازی ایران از ایدئولوژی اسلامی که در پیوند با ایدئولوژی بورژوازی کمپرادور می باشد، و عبور از صغارت و تحقیر انسان به کبارت در سطح توده های عظیم به کار ببریم : این جنگ افزار چیزی نیست بجز نقد و کار پژوهشی در آزادی — وقتی که چنین آزادی ممکن بنظر می رسد.