زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

انگیزه های سفرملایعقوب به قطر 

                            نوشته ی : اسماعیل فروغی       اخیراً…

از واگرایی های سیاسی تا اشتباه ی راهبردی و تاریخی

نویسنده: مهرالدین مشید شعار های قومی دشمنی با وحدت ملی و…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

قمست سوم ایجاد اصلاحات و نخست وزیری شاه محمود: به نظر میرمحمد…

«
»

توافق تاریخی یا خیانت تاریخی

جیمز پتراس، برگردان: آمادور نویدی

 توافق تاریخی یا خیانت تاریخی

نویسنده: جیمز پتراس

برگردان: آمادور نویدی

توافق نامه موقت ایران – آمریکا: توافق تاریخی یا خیانت تاریخی

مقدمه:

قرارداد موقت اخیر بین شش قدرت بزرگ جهان و ایران «بعنوان توافق تاریخی»٬ یک «دستاورد مهم» بوسیله بسیاری از سیاستمداران برجسته٬ سرمقاله نویسها و روزنامه نگاران (فایننشال تایمز٬ ۲۶/۱۱/۲۰۱۳؛ صفحه ۲) مورد ستایش قرار گرفته است. رهبران اسرائیل بویژه و قدرتمندان صهیونیست در شمال آمریکا و اروپا مستثنی هستند (فایننشال تایمز٬ ۲۶/۱۱/۲۰۱۳، صفحه ۳).

چه چیزی به منزله این «توافق تاریخی» است؟ کی چه گرفت؟ آیا توافق برای تخفیف دادن(امتیاز) متقارن بوده است؟ آیا توافق موقت برای تقویت یا تضعیف چشم انداز صلح در خلیج فارس و خاورمیانه است؟ برای پرداختن به این ها و سئولات دیگر٬ باید به نفوذ قدرتمند اسرائیل بر آمریکا و سیاستمداران اروپایی (استفن لیندمن) توجه داشت.

سابقه تاریخی: سوابق گذشته

بیش از یک دهه سازمانهای بزرگ اطلاعاتی(جاسوسی) آمریکا جرئیات دقیق برنامه هسته ای ایران (خصوصا برآورد- تخمین امنیت ملی سال ۲۰۰۷) را منتشر کرده اند. توافق مشترک این بوده است که ایران هیچ برنامه ای برای توسعه سلاحهای هسته ای ندارد (برآورد- تخمین امنیت ملی سال  ٬۲۰۰۷  ۲۰۰۴). در نتیجه در «نبود مدرک»٬ تمام تهاجمات غرب برعلیه ایران به «ظرفیت بالقوه» ایران باید به تغییر جهت دادن در آینده به طرف برنامه هسته ای متمرکز میشد. توافق اخیر برای تضعیف «ظرفیت» ایران به داشتن برنامه هسته ای متمرکز شده است: هیچ سلاحی برای از بین بردن وجود ندارد٬ هیچ نقشه ای برای ساختن سلاح موجود نیست٬ هیچ برنامه جنگی و هیچ عملیات نظامی تهاجمی بر روی «تخته رسم- برنامه» ایرانی ها موجود نیست. ما اینرا میدانیم٬ برای اینکه گزارشات مکرر اطلاعات آمریکایی  به ما گفته اند که برنامه های هسته ای وجود ندارند! بنابراین، تمام مذاکرات جاری واقعا برای تضعیف برنامه هسته ای صلح آمیز٬ قانونی ایران٬ و تضعیف هرگونه پیشرفت در تکنولوژی هسته ای است که ممکن است ایران را از حملات اسرائیل و یا آمریکا محافظت کند٬ وقتی که آنها تصمیم به فعال کردن «گزینه نظامی» بگیرند٬ همچنانکه برای جنگ و تخریب عراق عنوان شد و بکار گرفته شد.

ثانیا٬ انعطاف ایران و امتیاز دادن ها تازه نیستند و انعکاس رئیس جمهورانتخاب شده جدید هم نیست. همانطوریکه گاریت پورتر(Gareth Porter) اشاره کرده است: حدود ده سال قبل٬ در ۱۵ نوامبر ۲۰۰۴ ٬ ایران موافقت نمود «داوطلبانه ادامه و توسعه غنی سازی و بازآفرینی موجود را پایان دهد»( گاریت پورتر٬ اینتر پرس سرویس ۲۶/۱۱/۲۰۱۳). طبق روایت پورتر٬ ایران به «همه تولید٬ مونتاژ٬ تأسیس و نصب و راه اندازی و آزمایش سانتریفیوزها یا هر اجزاء دیگرشان» پایان میداد. علیرغم این امتیازات- تخفیفات سخاوتمندانه٬ در مارس ۲۰۰۵ ٬ اروپایی ها و آمریکا از مذاکرات با پیشنهاد ایرانیان برای حل و فصل جامع که علیه غنی سازی جهت ظرفیت بالا برای سلاح هسته ای را تضمین میکرد، خودداری نمودند. ایران دادوطلبانه همه فعالیتهای غنی سازی را تعلیق کرد. آمریکا٬ به رهبری صهیونیستها که در وزارت خزانه داری(استوارد لیوی) لانه کرده اند٬ به افزایش تحریم ها پرداختند. اروپا و شورای امنیت سازمان ملل هم همین گونه دنبال و اعمال نمودند. عمل آمریکا و اروپا ابتدا برای گرفتن امتیازات زیاد از ایران و سپس خودداری از انجامش با پیگیری حل و فصل جامع یک تمرین دیپلوماتیک است که خوب پایه گذاری شده است. انعطاف ایران و امتیازات آشکارا به «عنوان علائم ضعف» برای فشار جهت «رژیم چنج – تغییر رژیم» تفسیر و بکار گرفته شد (موفقیت غیرعادی برای سیاست تحریم ها٬ فایننشال تایمز ۲۷/۱۱/۲۰۱۳ ٬ ص ۱۰). تحریم ها به عنوان سلاح دیپلوماتیک – سیاسی «مؤثر» دیده شد که برای تضعیف بیشتر رژیم طراحی شدند. سیاست – گذاران همچنان معتقدند که تحریمها باید به عنوان ابزاری برای تفرقه بین نخبگان ایران٬ خلع سلاح و ازبین بردن ظرفیت دفاعی کشور و آماده شدن برای «رژیم چنج» یا مقابله نظامی بدون هراس از مقاومت جدی از طرف ایرانیان باشیم.

همه سر و صدای «تهدید سلاحهای هسته ای» ایران توسط رژیم اسرائیل و لشکر «اسرائیل اول ها- اسرائیل فیرسترز) که در در هیئت اجرایی آمریکا ٬ کنگره و رسانه های جمعی لانه کرده، رهبری میشود. «بزرگترین دروغ»٬ توسط ماشین تبلیغاتی اسرائیل و عوامل شبکه٬ ترویج و تکرار شده و میشود که کاملا از طرف شانزده سازمان اصلی اطلاعاتی آمریکا٬ خصوصا در برآورد امنیت ملی سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ رد شده است. این اسناد بر مبنای تحقیقات گسترده٬ منابع داخلی(جاسوس ها) و نظارت پیشرفته و ماهر جمع آوری شده است. امنیت ملی قاطعانه میگوید که ایران تلاش هایش را برای برنامه سلاح هسته ای در سال ۲۰۰۳ به حالت تعلیق درآورده است و هیچ تصمیمی ندارد و یا اقدامی برای شروع مجدد آن برنامه ندارد. با این حال٬ اسرائیل فعالانه به گسترش تبلیغات٬ برمبنای اطلاعات ساختگی می پردازد٬ برخلاف مدعی میشود تا با حیله و فشار آمریکا را با رقیب منطقه ای اسرائیل به مقابله نظامی فاجعه بار بکشاند. و رئیس جمهور آمریکا منابع اطلاعاتی خودش را به منظورتکرار «دروغ بزرگ» اسرائیل نادیده میگیرد.

با توجه به این حقیقت که ایران یک «تهدید هسته ای» نیست٬ حال و یا در گذشته٬ و با توجه به این که رهبران آمریکا٬ اروپا و اسرائیلی این را میدانند٬ چرا آنها همچنان ادامه و حتی تحریمها را برعلیه ایران افزایش میدهند؟ چرا آنها ایران را با حملات پیشگیرانه تهدید میکنند؟ چرا امتیازات بیشتری از تهران میخواهند؟ مذاکرات اخیر و «موافقت» به ما در مورد یک معامله بزرگ درباره اهداف استراتژیک «نهایی»کاخ سفید و شرکای اروپایی اش میگوید.

«موافقت موقت»: یک مصالحه ابرنامتقارن

مذاکره کنندگان ایرانی به همه خواسته های اصلی ۵+۱ تسلیم شدند در صورتی که کمترین امتیاز را دریافت کردند(فایننشال تایمز ۲۵/۱۱/۲۰۱۳ ٬ ص ۲)

ایران موافقت کرد:

(۱)- همه غنی سازی ۲۰ درصدی را متوقف نماید؛

 (۲) – کاهش ذخیره ۲۰ درصدی به صفر؛

 (۳) – تبدیل همه اورانیوم غنی شده به شکلی که نتوان آنرا به سطح بالایی تغییر داد؛

(۴)- توقف پیشرفت غنی سازی؛

(۵) – نصف سانتریفیوزهای نطنز را غیرفعال و سه – چهارم در فردو٬ و

(۶) – توقف همه فعالیتها در تأسیسات آب سنگینن اراک که زمانی برای تولید پلوتونیم ساخته شده بود. ایران همچنین موافقت نمود تا به هرگونه برنامه ای برای ساخت تأسیسات که قادر به تولید پلوتونیم از سوخت مصرف شده باشد، پایان دهد. مذاکره کنندگان ایرانی به فشرده ترین و فراگیرترین «بازرسی ها» از مهمترین تأسیسات دفاع استراتژیک توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی٬ که متحد با آمریکا و همتایان اروپایی اش است، موافقت نمودند. این «بازرسی ها» و جمع آوری اطلاعات روزانه انجام میگیرد و شامل دسترسی به نطنز و فردو میشود. ارزش استرانژیک نظامی این بازرسی ها قابل تخمین نیست- فوق العاده است برای اینکه اطلاعات – داده ها٬ که قبلا در دسترس نبوده٬ بتواند امکان هر حمله موشکی آینده از طرف آمریکا یا اسرائیل وقتی که تصمیم بگیرند تا از مذاکره به «گزینه نظامی» روی آورند، فراهم کند.

بعلاوه٬ به بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه داده میشود تا از تأسیسات استراتژیک دیگر شامل سایت های تولید سانتریفیوز٬ معادن و کارخانه های تولید اورانیوم بازدید نمایند. «مذاکرات» آینده ممکن است بازدید از سایت های دفاع نظامی بسیار حساس مثل پارچین را٬ جایی که موشک های متعارف و کلاهک ها ذخیره شده اند، مجاز نماید.

آشکارا٬ بازرسی متقابلی از سایت های موشکی آمریکا٬ کشتی های جنگی و پایگاه های نظامی در خلیج فارس٬ که سلاحهای کشتار جمعی دارد و بطرف ایران نشانه رفته است! بعمل نخواهد آمد. یا بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از تأسیسات هسته ای اسرائیل – در دیمونا- علیرغم تهدید اسرائیل به حمله به ایران بازدید نخواهند کرد. هیچ کاهش «توان- قدرت نظامی» یا سلاح های هسته ای قابل مقایسه ای٬ توسط بعضی از اعضای ۵+۱ و اسرائیل که بطرف ایران نشانه رفته است، شامل این «موافقت تاریخی» نشده است.

۵+۱  اذعان داشت که امتیازات داده شده ناچیز است: ۷ ٪ از دارایی های متعلق به- ایران که در بانک های غربی بلوکه شده است (۷ بیلیون از ۱۰۰ بیلیون) و «اجازه دادن» به ایران به غنی کردن ۵ درصدی- و حتی آن «امتیاز» با شرط و مشروط که ذخایز غنی سازی فعلی از ۵ درصد تجاوز نکند. در حالی که مذاکره کنندگان ایرانی ادعا میکنند (اینجا)«حق» غنی سازی اورانیوم را بدست آورده اند٬ که آمریکا حتی به طور رسمی حاضر به پذیرش آن نیست.

در حقیقت٬ ایران حاکثر امتیازات را در ارتباط با دفاع استراتژیک ملی٬ تأسیسات هسته و غنی سازی اورانیوم در«ابتدای» باصطلاح دور مذاکرات داده است٬ در صورتی که حداقل امتیازات را «دریافت» کرده است. این چارچوب نامتقارن٬ آمریکا را بسویی میبرد که ایران را «آماده برای تغییر رژیم» میبیند و حتی خواستار امتیازات قاطع تر شود که برای تصعیف ظرفیت دفاعی ایران طرح ریزی شده است. دادن امتیازات بیشتر ایران را در مقابل گردآوری اطلاعات آسیب پذیر میسازد و موضعش را بعنوان یک قدرت منطقه ای و متحد استراتژیک حزب الله لبنان٬ دولت تحت محاصره کنونی سوریه و عراق و فلسطین تحت اشغال اسرائيل را تضعیف میسازد.

«حل و فصل نهایی»: انحطاط و سقوط جمهوری ملی اسلامی؟

منظور واقعی از سیاست تحریمات آمریکا و تصمیم اخیر برای مذاکرات با ایران دارای چند هدف امپریالیستی است. اولین هدف برای تسهیل ظهور یک رژیم نئو- لیبرال در ایران است٬ که به خصوصی کردن عمده منابع گاز و نفت و جذب سرمایه های خارجی حتی به قیمت دفاع ملی استراتژیک متعهد باشد.

در واشنتگتن روحانی را به عنوان نسخه اسلامی رئیس جمهور سابق روسیه (شوروی سابق- م) میکائیل گورباچف می بینند٬ مثل «مدل» گورباچف٬ «که همه چیز را ازدست داد» در حالی که انتظار داشت دشمنان امپریالیستی ایران مقابله به مثل نمایند.

۵+۱ ٬ اغلب از کهنه کاران «با تجربه امپریالیستی»٬ تمام امتیازات روحانی را میگیرند و درخواست بیشتر میکنند. آنها «اجازه میدهند» که ایران دارایی های بلوکه اش را قطره- قطره دریافت دارد٬ در صورتی که نئو- لیبرال ها در تهران حتی در حالی که کشور تحت ادامه تحریم در رکود است جشن «پیروزی» میگیرند و مردم رنج میبرند! دولت آمریکا تحریم ها را برای رضایت حامیان صهیونیست های- اسرائیلی حفظ میکند و حتی تحریک به شکاف های بیشتری در رژیم میکند. منطق واشنگتن این است که هرچه بیشتر از تهران امتیاز بگیرد٬ روند برگشت تحت تأثیر فشار عمومی از طرف مردم ایران سخت تر خواهد شد.این «شکاف» بین دولت آشتی جویانه روحانی و مردم ایران٬ برطبق استراتژیست های سیا(CIA)٬ باعث نارضایتی داخلی در ایران میشود و رژیم را در ادامه ضعیف میسازد. رژیمی که در محاصره قرار گرفته است، بیشتر به طرف حامیان غربی اش نیاز دارد. روحانی «باتکیه بر ۵+۱» همانند محکومی به طناب دار است.

روحانی و همکاران نئولیبرال

ارمغان رسیدن روحانی به مسند ریاست جمهوری  یک رهبری سیاسی و اقتصادی جدیدی را جهت تسهیل در مقیاس بزرگ٬ نفوذ طولانی مدت شرکتهای گاز و نفت غربی و چین در پرسودترین سایت ها را در پی دارد.

وزیر نفت جدید ایران٬ بیژن نامدار زنگنه٬ با ارائه پیشنهادات به همه رشته های نفتی٬ برای اصلاح و آزاد ساختن شرایط برای سرمایه گذاری به سود شرکتهای چند ملیتی٬ در پرسودترین سایت ها امتیازات زیادی داده است(فایننشال تایمز٬ ۲۷/۱۱/۲۰۱۳ ص ۲). زنگنه ملی گرایان را بیرون انداخته و گروه اقتصاد دانان لیبرال را جایگزین آنها ساخته است. او خود را نهایتا برای بیکار کردن ده ها هزار تن از کارگران بخش دولتی نفت بعنوان مشوقی برای جذب شرکای بزرگ خارجی- کورپوریت ها آماده میکند. او برای کاهشن سوبسید (یارانه ) سوخت (نفت) برای مردم ایران و افزایش قیمت انرژی(برق) برای مصرف داخلی آماده شده است. لیبرال های در قدرت از پشتیبانی میلیونرها٬ دلال ها و کارگزاران قدرت سیاسی (واسطه های معاملات بازرگانی)٬ مثل اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس  کلیدی تشخیص مصلحت نظام٬ که پیش نویس سیاست را تهیه میکنند٬ برخوردارند. بسیاری از هواداران(پیروان) رفسنجانی به مقامات(موقعیت) های کلیدی در کابینه (دولت) روحانی منصوب شده اند (فایننشال تایمز٬ ۲۷/۱۱/۲۰۱۳ ص ۳).

مرکز استراتژی ترویکای – سه سره ( روحانی- رفسنجانی – زنگنه) امنیت همکاری کورپوروشنز(شرکتهای چند ملیتی) انرژی است. بهرحال، آن به رفع تحریمات تحمیلی آمریکا برعلیه ایران در کوتاه ترین زمان ممکن نیاز دارد. این شتابزدگی٬ نازیبایی و امتیازات یک طرفه، ایران را به «۵+۱» توضیح میدهد. به عبارت دیگر٬ نیروی پیش برنده در پشت امتیازات داده شده توسط ایران  به علت «پیروزی تحریم ها» نیست ولی به علت استیلای قدرت یابی طبقه کمپرادور و ایدئولوژی نئولیبرال است که استراتژی اقتصادی اشان را به اطلاع میرسانند.

چندین مانع عمده با «ترویکا» مقابله میکند. امتیازات عمده٬ در ابتدا ضمانت شد٬ واگذار کردن چندتای دیگر٬ گامی کوتاه از برچیدن تمام زیرساختهای انرژی هسته ای و نابودی کامل سیستم نیروی انسانی و دانش و تکنیک اش٬ که میتواند مشروعیت رژیم را ازبین ببرد. ثانیا٬ به آسانی امتیازات عمده دادن بدون رفع تحریم ها٬ « ۵+۱» آزادند خواستهایشان را برای گرفتن امتیازات بیشتر تشدید کنند، که باعث عمیق تر شدن آسیب پذیری ایران در برابر جاسوسی غرب٬ تروریسم (مانند ترور دانشمندان و مهندسان هسته ای ایران) و حمله پیشگیرانه میشود. اگر مذاکرات همانطور ادامه پیدا کند، مانند روز روشن است که آمریکا قصد دارد «ترویکا» را مجبور کند درهای بیشتری برای نخبگان آشکار طرفدار غرب باز کند تا سرانجام جامعه ایران را قطبی – متضاد سازد.

پایان بازی، یک رژیم لیبرال٬ ازهم پاشیده و ضعیف است که در معرض تهدیدات داخلی و خارجی آسیب پذیر است و مایل به قطع حمایت از رژیمهای ملی گرا در خاورمیانه٬ شامل فلسطین٬ عراق٬ سوریه و لبنان است. آمریکا رژیم نئولیبرال روحانی را برسمیت شناخت و کشف نمود و با دادن امتیازات عمده یکطرفه به عنوان پیش پرداخت حرکت گام به گام بطرف تغییر خونین نظام آغاز کرد. «پایان بازی» واشنگتن، تبدیل ایران به یک دست نشانده- مشتری نفت- دولت متحد با محوریت سعودی- اسرائیل است.

امروز تا آنجایی که به ذهن میرسد٬ منطق مذاکرات به آن مسیر حرکت میکند.

اختلافات آمریکا- اسرائیلی: مسئله تاکتیک ها و زمان بندی

مقامات اسرائیل و عوامل صهیونیستی٬ گماشته شده (جاسازی شده) در دولت آمریکا٬ با داد و فریاد و قیل و قال برعلیه «۵+۱» و موافقت موقت به مخالفت پرداختند. آنها امتیازات بسیار زیاد یکطرفه را بی اهمیت جلوه دادند. آنها با بیهوده گویی و دیوانه صفتی از« فریب و ریا» و «دستور العمل پنهانی» گفتند.آنها با توطئه و تکرار دروغ درباره «برنامه سلاحهای هسته ای» فراتر از دسترسی (و تخیل) بازرسان غیرصهیونیستی گفتند. اما واقعیت این است که «موافقت تاریخی» ازجمله برچیدن بخش عمده زیرساختهای هسته ای ایران٬ در صورتی که تحریمات  باقی است، یک پیروزی بزرگ برای صهیونیست ها است! تأثیر مذاکره کنندگان «۵+۱» با یک معامله که امنیت قدرتهای خارجی  را در خلیج فارس عمیقتر و تغییرات زیادی در ایران ایجاد کرد، بیشتر از یک دهه نتانیاهو منتظر صدور «تهدید نظامی» است.

نتانیاهو و مدافعان یهودی- صهیونیست شستشوی مغزی داده شده اش در آمریکا اصرار دارند٬ حتی تحریم های جدید و شدیدتری را علیه ایران تحمیل نمایند برای این که آنها بیدرنگ خواهان جنگ و تعییر رژیم (یک رژیم دست نشانده) هستند. بازتاب اربابش نتانیاهو٬ سناتور نیویورک، چاک «اشمک» (اصطلاح یهودیان در آمریکا – م) شومر٬ با اظهارنظر در مورد موافقت نامه موقت عرعر کرد:«غیرمتناسب بودن این موافقت باعث میشود که دمکراتها و جمهوریخواهان تحریمهای بیشتری را برعلیه ایران به تصویب برسانند» ( Barrons 12/2/13 p14). این همان سیاست احمقانه ای است که صهیونیستهای گماشته شده در واشنگتن در مورد عراق تعقیب (اجرا) کردند.

در دوره ریاست جمهوری بوش٬ مقامات بلند پایه نئوکان صهیونیست٬ امثال ولفوویچ٬ وس٬ ایندیک٬ فیث٬ ابراهام و لیبی٬ هرچیزی را که آریل شارون برای جنگ با عراق دیکته کرده بود، اجرا کردند:

(۱)- به قتل رساندن صدام حسین (تغییر رژیم)؛

(۲)- اقتصاد٬ جامعه و زیرساخت عراق را نابود کردند؛ و

(۳)- تحریک و پاره پاره کردن کشور عراق از طریق جنگ های قومی و مذهبی (شیعه – سنی٬ کرد و عرب- م)- آمریکا مبلغی بیش از ۲ تریلیون دلار در جنگ هزینه کرد٬ به بهای صدها میلیون افزایش قیمت نفت برای مصرف کنندگان آمریکایی- باضافه اقتصاد ورشکسته داخلی آمریکا، هزاران آمریکایی جان باختند و میلیون ها عراقی کشته شدند.

درمیان اندک روزنامه نگاران درحد متوسط باهوش و بانفوذ صهیونیست٬ گیدئون راچمن(Gideon Rachman)٬ متوجه ارزش گام به گام روش استراتژیک برخورد رژیم اوباما شده است٬ از کاخ سفید خواسته است «به مقابله با لابی های اسرائیل در مورد ایران بپردازد» (فایننشال تایمز٬ ۲۶/۱۱/۲۰۱۳٬ص۱۰).

راچمن میداند که اگر دست نشاندگان زوزه کش اسرائیل در کنگره آمریکا، کشور را به ورطه جنگ بکشانند٬ مردم آمریکا برعلیه لابی های اسرائیل٬ گردشگرانش و به احتمال زیاد برعلیه اسرائیل برمیخیزند.

راچمن و چند نفر کارکشته سیاسی دیگر میدانند که رژیم روحانی در تهران اهرمهای کلیدی قدرت را به آمریکا سپرده است. آنها میدانند که این مذاکرات بطرف ادغام بیشتر ایران در مدار آمریکا است. آنها میدانند٬ درنهایت٬ که روش گام به گام دیپلوماتیک اوباما هزینه کمتری برمیدارد و نسبت به «راه حل» نظامی نتانیاهو مؤثرتر است. و آنها میدانند که٬ نهایتا٬ هدف اوباما و اسرائیل یکی است: یک ایران نئولیبرال ضعیف٬ که نتواند از تسلط نظامی اسرائیل٬ از انحصار سلاحهای هسته ای٬ از الحاق فلسطین و تجاوز علیه لبنان و سوریه جلوگیری نماید.

نتیجه گیری

با تأمین «توقف» در تحقیقات هسته ای مهم ایران و داشتن اطلاعات از تأسیسات امنیتی و امکانات عمده دفاع ملی ایران٬ آمریکا میتواند برای یک استراتژی تهاجم نظامی هر زمان که دوست دارد، اطلاعات جمع آوری کند. از سوی دیگر٬ ایران نمیتواند اطلاعات و یا گزارشی از موقعیت ارتش٬ امکانات اسلحه یا قابلیت دفاع منطقه ای نظامی آمریکا٬ اروپایی ها و یا اسرائیلی دریافت کند. علیرغم این واقعیت،  کشورهای «۵+۱» و اسرائیل اخیرا جنگها وعملیات ویرانگر نظامی متعددی در منطقه (عراق٬افغانستان٬ لبنان٬ لیبی و سوریه) براه انداخته اند. با در دست داشتن دستور کار برای مذاکرات برای گرفتن امتیازات یک جانبه از ایران٬ آمریکا در هر زمانی میتواند تهدید به پایان مذاکرات کند و به «گزینه نظامی» روی آورد.

گام بعدی آمریکا در خلع سلاح یکجانبه ایران درخواست آمریکا برای بستن کارخانه استراتژیک آب سنگین اراک است. آمریکا از ایران میخواهد که مقدار کمی اورانیوم ابتدایی تولید کند و ذخایز را برای چند روز یا چند هفته برای انرژی٬ تحقیق و یا ایزوتوپهای پزشکی ذخیره و نگهداری نماید. واشنگتن با تحمیل و اعمال محدودیت های کمی و کیفی، ایران را از ظرفیتهایش برای غنی سازی، بر سانتریفیوزها که میتواند تولید و بکار گیرد، محروم میسازد. در دور بعدی مذاکرات٬ آمریکا ایران را از تولید اورانیوم در اراک یا سایت های دیگر منع خواهد کرد. آمریکا به «ترویکا» میگوید که «حق» (اینجا) توسعه غنی سازی بمعنی حق بازتولید نیست. آمریکا سختگیرانه از ایران «شفافیت» میخواهد٬ در حالی که خودش را با پنهانکاری بسیار زیاد٬ گریز و ابهام با توجه به ارتش٬ دیپلوماسی و سیاست تحریمات اقتصادی اش مصون میدارد.

دریک کلام٬ آمریکا در حالیکه هنوز یک قدم برای کاهش تحریمهای اقتصادی برنداشته است، از ایران میخواهد استقلال خودش را تسلیم و در معرض نظارت قدرتهای استعماری و امپریالیستها قرار دهد. از دست دادن حق حاکمیت(استقلال)٬ ادامه تحریمها و فشار آمریکا برای محدود کردن نفوذ منطقه ای ایران مطمئنا به نارضایتی عمومی در ایران ختم میشود و از طرف ملی گراها و ارتش مردمی(سپاه پاسداران و بسیج) و مردم فقیر پاسخ داده میشود. بحران ناشی از «ترویکا» از اتخاذ «مدل گورباچف» به رویارویی ختم میشود. بعد از زمان معینی آمریکا دنبال مرد مقتدر اسلامی٬ورشن ایرانی یلتسین میگردد که بتواند ملی گراها و جنبشهای مردمی را رام کند و امور را به دولت٬ خزانه داری و چاه های نفت را به «اصلاح طلبان و مسئولین» دست نشانده طرفدارغرب تقدیم کند.

همه استراتژی آمریکا، یعنی کاهش قدرت نظامی ایران و تأمین «رفرمهای» نئولیبرالی با در قدرت ماندن روحانی بستگی دارد٬ که میتواند فقط نتیجه همکاری رژیم اوباما در برداشتن بعضی از تحریمهای نفتی و بانکی باشد (فایننشال تایمز ۱/۱۲/۲۰۱۳ ٬ ص۶) باشد. برعکس٬ بزرگترین مانع عقب گرد برای دستیابی به هدف استراتژی واشنگتن، قدرت نتانیاهو برای تعلیق تحریمات وحتی تحمیل تحریمات بیشتر است. نتیجه پیروزی امثال اول اسرائیل (Israel Firster) در آمریکا به معنی پایان مذاکرات٬ تقویت برنامه هسته ای ایران٬ مرگ برنامه خصوصی سازی نفت و حمایت بیشتر از دولت ها و جنبشهای ملی گرای منطقه است. روحانی عاجزانه محتاج اطمینان مزایای امپریالیستهای غربی (کاستن از تحریمها) است در غیر این صورت لطمات برگشت ناپذیری به اعتبارش در داخل میرسد.

حداکثر پاداش امپریالیستی، یک ارتش ضعیف شده و نئولیبرال در ایران٬ همکاری برای حفظ وضع موجود در خاورمیانه است، ولی این درتضاد با منافع محافل قدرت صهیونیستی در آمریکا است٬ که برای دادن همه قدرت به دولت یهودی از سوئز تا خلیج فارس (فرضیه از نیل تا فرات متعلق به یهودیان است – م) اصرار میورزد.

جیمز پتراس استاد بازنشسته جامعه شناسی ( بازنشستگان ) بارتل در دانشگاه بینگهامتون٬ نیورک و استادیار دانشگاه سنت مری٬ هالیفکس٬ نوا اسکوشیا٬ در کانادا است که مقالات زیادی در مورد مسائل سیاسی خاورمیانه و آمریکای لاتین منتشر کرده است.