این نو بهار نیکو یار من تو باشد
با کشت و با زراعت کار من و تو باشد
امروز خسم میهن در مسند خداییست
این حرف خودنماییست عار من و تو باشد
نه عدل و نی عدالت خونست و قتل غارت
در دام این قساوت شار من و تو باشد( ۱)
ای زاهد ریایی زین بیش یاوه کم کن
تا چند دشمن هم کار من و تو باشد
بلبل به گوشبلبل به وخت سحر چنین گفت
دستی که گل شکن شد زار من تو باشد
سالی که یافت پایان دادم ز دست همسر
دیگر نصیب یا رب یار من و تو باشد
دیدم ترا به گلشن آمد به یادم حرفت
بی تو ثنا گلستان ناری من و تو باشد .
(۱) شار به معنی شهر
محمد اسحاق ثنا
۲ اپریل شفاخانه برِگهاوس رچمند
ونکوور کانادا