بعد از دومین ناو !
ناو هواپیمابر “انترپرایز” که با سوخت هستهای حرکت میکند، دومین ناو آمریکایی برای زیارت امام رضا ، راهی خلیج فارس شد.
فرمانده ناو بعد از دریافت فرمان حرکت گفت :
Or guarantor deer in your hope یا ضامن آهو به امید خودت …
با ابتکار یک راس روحانی نوستالژی تازه ای شروع شده که گفتنی نیست ، حرکتی سیاسی که با هیچ نوستالژی تعریف نمیشود .
آنکه خواست ، آنچه انجام شد ، و آنجا که میخواهی ولی نمیتوانی .
خواستن توانستن نیست .
قدرت نظامی پشتوانه دیپلماسی ، سالهاست گفته ایم که این سیستم ولایت فقیه زبان خوش دیپلماسی به تنهایی سرش نمیشود . کاخ سفید هم میدانست و میداند ولی عجله ندارد . در میانه این بازهای حکومتی سر مردم چی میاد مشکل و مسئله کاخ سفید نبوده و نیست .
سی ان ان : بعد از استقرار ناو و بمب افکن در خاورمیانه کاخ سفید به خامنه ای شماره تلفن داد …
سپاه پاسداران هم شماره رو گرفت و گفت تا ببینیم خدا چی میخواد ، سخنگوی سپاه پاسداران هم گفت کاخ سفید شماره ما رو داره….
در مقابله با ابزارهای جنگی غربی ناو و بمب افکن و قدرت نظامی غرب ، حکومت اسلامی ایران هم قول داد اول مردم افعانستانی را از ایران اخراج کند ، بعد نیروها و قدرت نظامی خودش رضوی و بسیج ثارالله و جندالله را راهی خیابان و روی سر مردم کرد . اصلا مشکل آمریکایی بدبخت هم همنیجاست که با خودش میگه اگه چند تا موشک هشداری و تنبیهی بزنم توی سر سپاه و عظما گیج بزنن و درهمین لحظه مردم هوس کنن منفجر کنن و عظمای گیج نتونه کنترل کنه ، اونوقت چه خاکی به سرمون بریزیم ؟
حوصله مون سر رفت ، با کاخ سفید تماس گرفتم و گفتم چرا نمیزنی ؟ چرا فِس فِس میکنی ؟ گفت چیو بزنیم ؟ گفت موشک یا زنگ ، برای شماها فرقی نداره …
گفت زنگ اونا باید بزنن ما اهل منت کشی نیستیم که ترامپ تنها بماند ، موشک هم نمیزنیم به همون دلیل که خودت گفتی … گیجی عظما ، انفجار مردم ، از کنترل خارج شدن وقایع … این همه وقت و انرژی گذاشتیم که با کنترل خودمون کارا انجام بشه ، حالا که ماهی رسیده به دُمش ، چیو بزنیم ذلیل شده ؟
در مقابله با ابزارهای جنگی غربی ناو و بمب افکن و قدرت نظامی غرب ، حکومت اسلامی ایران هم قول داد اول مردم افعانستانی را از ایران اخراج کند ، بعد نیروها و قدرت نظامی خودش رضوی و بسیج ثارالله و جندالله را راهی خیابان و روی سر مردم کرد . اصلا مشکل آمریکایی بدبخت هم همنیجاست که با خودش میگه اگه چند تا موشک هشداری و تنبیهی بزنم توی سر سپاه و عظما گیج بزنن و درهمین لحظه مردم هوس کنن منفجر کنن و عظمای گیج نتونه کنترل کنه ، اونوقت چه خاکی به سرمون بریزیم ؟
حوصله مون سر رفت ، با کاخ سفید تماس گرفتم و گفتم چرا نمیزنی ؟ چرا فِس فِس میکنی ؟ گفت چیو بزنیم ؟ گفت موشک یا زنگ ، برای شماها فرقی نداره …
گفت زنگ اونا باید بزنن ما اهل منت کشی نیستیم که ترامپ تنها بماند
موشک هم نمیزنیم به همون دلیل که خودت گفتی … گیجی عظما ، انفجار مردم ، از کنترل خارج شدن وقایع … این همه وقت و انرژی گذاشتیم که با کنترل خودمون کارا انجام بشه ، حالا که ماهی رسیده به دُمش ، چیو بزنیم ذلیل شده ؟
مشروح تماس
….
من : الو الو کاخ سفید
کاخ : بله شما ؟
من ایرانی هستم … و سکوتی تاریخی کاخ سفید را فشار داد، نفسها حبس و خوشحال که بالاخره زنگ زدن …
کاخ : علی هستی یا حسن ؟
من : هیچکدوم ، اسماعیل هستم ، یادگاری از دوران زندان تیف آمریکا درعراق …
کاخ : ولی ما اصلا زندان و زندانی نداریم ، اسماعیل کیه دیگه ؟ تو که گفتی ایرانی هستی
من : بله من ایرانی هستم ولی از اروپا زنگ میزنم ، لطفا شماره دختر ترامپ رو بدید تا رستگار شوم
کاخ : ما نمیتونیم شماره دختر ترامپ رو بدیم ، اصثلا همین شماره رو از کجا گرفتی ؟
من : از ایران ، تو ناصر خسرو میفروشن ، عکسش ارزونتر از شماره شه…
کاخ : قطع کن بابا شماره رو اشغال نکن ، ما کارای مهمتری از لاس زدن با دختر ترامپ داریم ، الان سرنوشت خاورمیانه به همین تلفنها بنده…
من : ننه تو گائیدم
کاخ : مبارکه هر دوتون باشه خوش باشید ، حالا دیگه قطع کن بچه پرور…
عربده و لاف جنگی زیاد است ولی درعالم واقعیت نه آمریکا جنگ میخواهد و نه حکومت اسلامی میتواند . تمام سروصداهای امروز پیش زمینه ایی است برای مذاکرات فردا … و امتیازهایی که باید رد و بدل شود .
سالها پیش دوستی برایم از عاشقیت تعریف میکرد که : روزی حالمان عجیب شد ، تا یک هفته سعی کردم بی محلی کنم ولی فایده نداشت ، حالی بد نبود ولی نگرانم کرده بود .
رفتم دکتر و علایم را تشریح کردم . دکتر گفت : ابتدا آزمایش خون لازم است بعد از آزمایش هم گفت : خوشبختانه مشکلی فیزیکی نیست ، سری به اون یکی دکتر بزن و بقیه رو با اون ادامه بده …
با اون یکی دکتر رفتم و گفتم … که دست آخر گفت عاشق شدی
گفتم شوخی میکنی ؟ من و عاشق شدن ، اونم توی این شرایط منطقه و جهان و ایران…عشق پروسه خودش را میخواهد و علایم مشخصی دارد .
با خنده گفت اونی که پروسه آشنایی میخواهد ، علامت مشخص دارد و نهایتا فیزیکی میشود و به تخت میرسد اسمش عشق نیست رابطه عاطفی و نیاز است ، عشقی از جنسی دیگر است ، نه ربطی به فیزیک دارد و نه علامت دارد و نه پروسه لازم دارد … مثل سونامی یهویی روی سرت خراب میشود درعشق افسانه ایی تو نه فاعلی و نه مفعول ، تو فقط باید تحمل کنی.
گفتم یعنی من عاشق شدم از نوع افسانه های شرقی لیلی و مجنون و خودم از معشوق خبر ندارم ، گفت : چرا داری فقط خودت را به خواب زدی …
معشوقی که هم بد اخلاق است ، دست بزن دارد ، قهر میکند … یک دزد دریایی را تصور کن که یک چشمش در جنگ کور شده و آن را با چشم بند بسته یک پایش را کوسه خورده و ماهی یک بار کتک میزند و قهر میکند ، با تمام این صفات ترسناک ولی استعداد این را دارد تا عاشقت کند ، انگار هیچ جذابیتی ندارد جز اینکه فقط دوستش داری ، برخلاف فرهنگ رایج بین خانمها داشته ها و نداشته هایش حلقه وصل نیست . اون عاشق عرض زندگی بود و من عاشق اون !
قول داده بودم که این راز مسکوت بماند ، دوستم ومعشوق وفات شدند . دوستم فقط یک بار قبل از مرگش گفت : میدانستم کوپن عاشقییت من تمام شد این اتفاقات فقط یک بار در زندگی هر کسی ممکن است بیافتد مثل افسانه ها و تکرار هم نمیشود ، بعد از آن بقیه روابط از جنس ماده و نیاز است.
اسماعیل هوشیار