ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

«
»

باسماچی‌گری یا «جهاد مقدس» علیه حکومت شوروی

نویسنده:
ک. رادین

باسماچی‌گری (۱) حرکت مسلحانه ضدانقلابی و ناسیونالیستی عناصر فئودالی و صاحبان ثروت، بورژوازی، روحانیت و کولاک‌های آسیای میانه علیه حکومت شوروی در سال‌های ۲۶ـ۱۹۱۷ است. باسماچی‌گری توسط مداخله‌گران کشورهای آنتانت، گارد سفید روسی و همچنین محافل ارتجاعی افغانستان، ایران، چین و ترکیه تشویق و حمایت می‌شد.

مبانی ایدئولوژیکی باسماچی‌گری را پان اسلامیسم، پان ترکیسم و ناسیونالیسم بورژوازی تشکیل می‌داد. سازمان‌های ناسیونالیستی شورای اسلامی، علما، «آلاش» و دیگران رهبران باسماچی‌گری سازمان‌دهندگان مستقیم آن بودند. توسط آنها در دسامبر سال ۱۹۱۷ «دولت خودمختار خوقند» ایجاد شد و باندهای باسماچی به عملیات نظامی ‌علیه حکومت شوروی مبادرت ورزیدند. باسماچی‌ها با اسلحه پیاده نظام، غالباً با نمونه‌های اروپایی مسلح شده بودند. شیوه عمده عملیات آنها، حملات غافلگیرانه به موسسات شوروی، واحدهای نظامی، مراکز صنعتی و کشاورزی، ایستگاه‌های راه‌آهن، انبارها و نقاط مسکونی بود. این حملات با غارت و قتل‌عام مردم همراه بود. در فوریه ۱۹۱۸ گروه‌های مسلح گارد سرخ باندهای «دولت خودمختار خوقند» را درهم کوبیده بودند، با وجود این با کمک انگلیس، ترکیه و افسران گارد سفید باندهای جدید تحت رهبری بیگ‌ها (صاحبان ثروت)، اشراف، روحانیون و دیگران تشکیل شدند. باسماچی‌ها بیشترین محدوده فرغانه، بخارا و خوارزم را به‌دست آوردند.

در سپتامبر ۱۹۱۸ دسته‌های واحد ضدانقلابی باسماچی‌های فرغانه و کولاک‌های قیرقیزی منطقه اُش، جلال‌آباد را تصرف، اندیجان را محاصره و فرغانه و نمنگان را در معرض خطر قرار دادند.ارتش جبهه ترکستان تحت فرماندهی م.و. فرونزه ضمن از بین بردن نیروهای گارد سفید در ترکستان، در بهار سال ۱۹۲۰ باندهای کولاک‌ها و باسماچی‌ها را تارومار کرد. تا پایان ۱۹۲۰ بخشی از ارتش شوروی، واحدهای محلی دفاع از خود، شبه‌نظامیان و کارگران یکی دیگر از گروه‌بندی‌های مهم (۳۰ـ۲۰ هزار نفری) باسماچی را در فرغانه به‌طور کلی از بین بردند. در پاییز سال ۱۹۲۰ یک مامور دولت بریتانیا و دست‌نشانده امیر بخارا و وزیر جنگ سابق ترکیه انورپاشا به‌طور پنهانی وارد بخارا شدند تا نیروهای باسماچی را در یک ارتش ۱۶‌هزار نفره متحد کنند و در بهار ۱۹۲۲ بخش مهمی ‌از منطقه جمهوری مردمی‌شوروی بخارا را تصرف کردند.
مامور اطلاعاتی انگلیسی به‌نام بیلی با یکی از سران باسماچی
(مامور اطلاعاتی انگلیسی به‌نام بیلی با یکی از سران باسماچی)

کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک) و دولت شوروی س.س. کامنف فرمانده کل قوا و گ.ک. اُرجونیدزه عضو کمیته مرکزی حزب را به ترکستان اعزام کرد. وظیفه آنها از بین بردن باسماچی‌گری بود. تا پایان ۱۹۲۲ ارتش شوروی با کمک واحدهای نظامی ‌ملی، دسته‌های محلی دفاع از خود و شبه‌نظامیان داوطلب، گروه‌های اصلی باسماچی‌ها را در بخارا، فرغانه و خوارزم قاطعانه شکست دادند. اما دارودسته‌های باسماچی در مناطق کوهستانی ترکستان شوروی مخفی می‌شدند و همچنین از افغانستان، چین و ایران علیه ساکنان نوار مرزی یورش می‌بردند و گاهی به عمق آسیای میانه شوروی حمله می‌کردند. در سال ۱۹۲۴ نیروهای شوروی به‌طور نهایی باندهای جونید خان در خوارزم و در سال ۱۹۲۶ ابراهیم بیگ در بخارا را درهم کوبیدند.

(ابراهیم بیگ)

در عملیات نظامی ‌علیه باسماچی‌ها گروه اصلی نیروی شوروی سواره نظام بودند که در شرایط صحرا با دسته‌های سریع‌السیر و جنگنده به‌طور جداگانه عمل می‌کردند. قاطع‌ترین و موثرترین شیوه ‌عمل حمله سواره نظام بود که توسط آتش توپخانه و تیربار پشتیبانی می‌شد. برای شناسایی و ارتباط‌ها ارتش شوروی هواپیماهای نظامی ‌را به‌کار می‌گرفت. در ۱۹۲۹،  آغاز سال‌های دهه ۳۰، گروه‌های جداگانه باسماچی که از خارج از مرزها رخنه کرده بودند، سعی کردند کئوپراتیوی کردن کشاورزی را در آسیای میانه مختل کنند.

بخشی از ارتش شوروی عملیات نظامی‌ علیه این دارودسته‌ها را به‌طور موفقیت‌آمیز به انجام رساند. در ماه مه ۱۹۳۳ در صحرای غارا قوم آخرین باند بزرگ باسماچی به رهبری دوردی مورت و احمد بیگ از بین برده شد. در مبارزه با باسماچی‌گری عملیات نظامی، اقدامات اقتصادی (معافیت مالیاتی، توسعه تجارت، اصلاحات زمین و آب و غیره) و کار سیاسی وسیع بین مردم محلی ماهرانه درآمیخته شد.

(دهقانان و واحد داوطلب در زمان ثبت‌نام برای مبارزه با باسماچی‌گری)

خودکامه‌ترین سرکرده باسماچی‌گری در ترکستان در سال ۱۹۱۸ ایرغاش بود. روحانیت مرتجع مسلمان مطابق آداب و رسوم قدیم با رعایت مراسم مذهبی این راهزنی را «به پرچمی» به‌عنوان جریان مذهبی به‌نام «پیشوای عالی ارتش اسلام» ارتقاء داد و پس از آن «جنگ مقدس» علیه حکومت شوروی‌ را آغاز کرد. چندی بعد ایرغاش قدرت را در نواحی روستایی حومه خوقند به‌دست گرفت. ایرغاش حملات غافلگیرانه را در قشلاق‌ها و روستاهای روس‌نشین انجام می‌داد و به دسته‌های کوچک ارتش سرخ حمله و همیشه به آسانی از تعقیب فرار می‌کرد. در سال‌های ۱۹ـ۱۹۱۸ در فرغانه گذشته از باندهای باسماچی ایرغاش باز تقریباً ۴۰ گروه باسماچی (بزرگ‌ترین آنها حال خوجه، ماخقام خوجه، رخمانقولريا، آمان پالوان، موئددین، مادامین بیگ) عمل می‌کردند. پس از چندین درگیری با ایرغاش، مادامین بیگ از او جدا شد و مستقلاً عمل کرد. وی به فکر افتاد که رهبر جنبش باسماچی‌گری در فرغانه بشود و درون دارودسته‌های خود نظم بسیار سختی را به اجرا گذاشت. به دسته‌های مادامین بیگ گارد سفید نیز جذ‌‌ب شدند که وی نه تنها آنها را پذیرفت بلکه به پُست‌های فرماندهی نیز منصوب کرد.

در پاییز سال ۱۹۱۹ ارتش سرخ ضمن تارومار باندهای آتامان دوتوف، منطقه ترکستان را به روسیه شوروی ملحق کرد. کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک) و دولت شوروی سرانجام فرصتی به‌دست آوردند که به‌طور مستقیم در کار ساختمان مشترک در ترکستان دخالت و تکلیف باسماچی‌ها را روشن کنند. باسماچی‌ها آسیب‌های زیادی نه تنها به دولت بلکه به‌طور مستقیم به مردم منطقه وارد آوردند. تنها در سال ۱۹۲۰ طبق داده‌های ناکامل، آنها ۵۶ کارخانه پنبه ‌پاک‌ کنی، حدود ۱۵۳‌هزار پوت پنبه خام (یک پوت برابر۱۶ کیلو گرم ـ مترجم) ، ۳۴/۵‌هزار عدل الیاف، ۱۷/۵‌هزار پوت بذر آتش زدند. در ایالت فرغانه باسماچی‌ها از هر صد اسب ۸۴ تای آنها را، از هر صد احشام ۹۳ و از هر صد اغنام ۹۰ تای آنها را نابود کردند.

در تابستان ۱۹۱۹ کمیته اجرایی مرکزی ترکستان به آن دسته از باسماچی‌هایی که داوطلبانه از فعالیت راهزنانه دست بردارند اعلام عفو کرد. اجرای دستورالعمل دولت شوروی در مورد تنظیم روابط با مردم بومی‌ تأثیر مثبتی به‌وجود آورد. کمیسیون ویژه فوق‌العاده کمیته اجرایی مرکزی و شورای کمیسرهای خلق در زمینه مبارزه با باسماچی‌گری ایجاد شد که به انجام اقدامات ضرور می‌پرداخت. پروسه شناخت و باز شدن چشم باسماچی‌ها آغاز شد. ۳۱ ژانویه ۱۹۲۰ چندین هزار باسماچی به حکومت شوروی پیوستند. ایرغاش توسط همدستانش کشته شد.

در سال ۱۹۱۸ پس از کودتای درباری یکی از رهبران قبایل خیوه بنام جُنید خان حکومت در خیوه را به‌دست گرفت، که به دیکتاتور جدید مُلک خیوه تبدیل شد. او با انگلیس، دنیکین و کلچاک ارتباط برقرار کرد و رسما اعلان جنگ به روسیه شوروی کرد. در طی این جنگ بخشی از ارتش سرخ نیروهای جُنید خان را شکست داد و اول ماه فوریه سال ۱۹۲۰ وارد قلمرو خیوه شد که به‌زودی پس از این امر به جمهوری شوروی خلق خوارزم تبدیل گردید و به عضویت ترکستان درآمد. جُنید خان به شن‌زارهای غارا قوم فرار کرد، جایی که می‌توانست دسته‌های جدیدی را سازماندهی کرده و دوباره جنگ با حکومت شوروی را آغاز کند. نخستین شکست سنگین جُنید خان در ماه مه ۱۹۲۰ نزدیکی مسیر ایدی ـ حوز و دریاچه غارا حوجا سو رخ داد.

(جنید خان)

در ژانویه ۱۹۲۴ اوضاع در خوارزم دوباره وخیم‌تر شد. جُنید خان ضمن بسیج ۶‌هزار سواره زیر پرچم خود، از جمله دسته‌هایی از هم‌قبیله‌های آغاج ایشان، در ۱۹ ژانویه  ۱۹۲۴ خیوه را محاصره کرد. ۲۹۰ سرباز ارتش سرخ و ۵۰۰ داوطلب مستقر در شهر حملات را دفع کردند، اما باسماچی‌ها موفق شدند به شهر رخنه کنند. جُنید خان محاصره را پایان داد و به بخش‌هایی از شمال غربی غارا قوم عقب‌نشینی کرد. سربازان ارتش سرخ ضمن تعقیب باسماچی‌ها، در مسافت ۷۰۰ کیلومتر به آنها ضربه زدند. در اواخر ماه مارس گروه‌بندی‌های باسماچی پراکنده شدند و جُنید خان به خارج فرار کرد. در سال ۱۹۲۷ جُنید خان، علی‌رغم جنایاتش، توسط کنگره شورای همه ترکمن‌ها مورد عفو قرار گرفت و از خارج با قراولان خود بازگشت و در غارا قوم ساکن شد. با این حال وی در سپتامبر ۱۹۲۷ بیش از هزار باسماچی را بسیج کرد و سومین لشگرکشی خود علیه حکومت شوروی را اعلام کرد.

برای از بین بردن این حرکت‌ها دو گروه درارتش شوروی ایجاد شد. گروه جنوبی می‌بایست از حرکت باسماچی‌ها به مرزهای جنوب جلوگیری کند. گروه شمالی به صحرای غارا قوم حرکت کرد. در منطقه بازار آق توبه  ۸۴‌مین هنگ سواره ارتش شوروی جنید خان را شکست داد. باسماچی‌ها به عمق صحرا عقب‌نشینی کردند. جُنید خان به افغانستان فرار کرد. در سال ۱۹۳۱ او با دو هزار سواره دوباره به صحرای غارا قوم بازگشت. در نبرد دوروزه در نزدیکی چاه‌های آب توز، باسماچی‌های چازیل و داخلا شکست خوردند و جُنید خان باز به خارج از کشور فرار کرد. تا اواسط دهه سال‌های ۱۹۳۰ گروه‌های جداگانه کوچک باسماچی در قلمرو جمهوری‌های آسیای میانه فعالیت می‌کردند، اما دیگر برای حکومت شوروی که در منطقه تثبیت شده بود خطری نداشتند. حرکت باسماچی‌گری در فرغانه چندین سال طول کشید. مبارزه با باسماچی‌ها دشوار بود. آنها حملات غافگیرانه را انجام می‌دادند، دایما توقف‌گاه‌های خود را تغییر می‌دادند، شناسایی خوبی داشتند و از جانب بخشی از مردم بومی ‌پشتیبانی می‌شدند.

نقش شوم و شیطانی در رویدادهای ترکستان را انورپاشا، داماد سلطان ترکیه و وزیر سابق جنگ ترکیه ایفا کرد. این ماجراجو در ابتدا خود را نماینده جنبش ملی ـ آزادیبخش ترکیه نمایاند. وی در سال ۱۹۲۰ وارد مسکو شد و از آنجا برای کنگره خلق‌های خاور عازم باکو گردید و در آنجا سخنان تند انقلابی ایراد کرد. در پاییز سال ۱۹۲۱ انورپاشا وارد بخارا شد. ضمن پنهان کردن مقاصد جنایت‌آمیز خود و ضمن تظاهر به انقلابی‌گری او خود را پیش رهبری بخارای شوروی جا می‌کند و خدمات خود را به‌عنوان مشاور تشکیل واحدهای ملی ارتش سرخ پیشنهاد می‌کند. پس از دریافت چنین پُستی و بررسی دقیق اوضاع کشور، انورپاشا از بخارا به نزد دانیار بیگ، که فرمانده پیشین گردان‌های ملی ارتش دولت شوروی بخارا بود می‌گریزد. دانیار بیگ به حکومت شوروی خیانت کرده بود. انورپاشا در اینجا به‌مثابه منادی پان تورکیسم و پان اسلامیسم عمل می‌کرد. وی آرزوی ایجاد «دولت بزرگ مسلمان» از ترکیب ترکیه، ایران، بخارا، خیوه، افغانستان و مناطق شوروی آسیای میانه داشت. وی در بین محافل ارتجاعی افغانستان و سازمان اطلاعاتی انگلیس پشتیبانی می‌شد.

(انورپاشا)

انورپاشا سپس با امیر پیشین بخارا به‌نام سیدعلی خان ارتباط برقرار کرد و به او خدمات خود را به‌عنوان رهبر جنگ با روسیه شوروی پیشنهاد کرد. در پایان سال ۱۹۲۱ انورپاشا «فرمانده کل نیروهای مسلح اسلام و قائم مقام امیر بخارا» شد (در مُهر نقره‌ای و سفارشی انورپاشا، نوشته شده بود: «سرفرمانده عالی ارتش اسلام، داماد خلیفه و قائم مقام محمد»). با مساعدت «کمیته» انورپاشا با کورشیرمات و با سرکرده باسماچی‌های خوارزم جُنید خان و دیگر سرکرده‌های باسماچی قرارداد بست و عملیات آنها را علیه ارتش سرخ هماهنگ کرد. همه اینها به‌شدت گرفتن حرکت باسماچی‌‌گری منجر شد و جریان تازه‌ای را به آن دمید. به ابتکار او بود که «کمیته وحدت ملی» که کمیته مخفی و ضد شوروی بود در قلمرو ترکستان شوروی به رهبری مفتی تاشکند صدرالدین خوجه شریف خوجایف ایجاد شد. این سازمان به‌شدت پنهان بود و بسیار سریع در بین باسماچی‌ها تأثیرگذار شد. چونکه توسط روحانی برجسته مسلمانان ترکستان رهبری می‌شد.

«کمیته» فعالیت خرابکارانه و تخریبی سریع ضد شوروی را گسترش داد و در تمامی ‌برنامه‌های ماجراجویانه به انور پاشا متکی بود. به‌ویژه «کمیته» دستور همه نوع همکاری با انورپاشا و اتحاد تحت رهبری وی برای مبارزه با حکومت شوروی را به رهبران باسماچی‌ها صادر کرد. در بهار سال ۱۹۲۱ بود که «کمیته» توسط چکیست‌ها کشف شد و تا حدی از بین رفت،اما به‌شدت غیرعلنی نشد و به فعالیت‌های خرابکارانه خود ادامه داد. انورپاشا تقریباً همه قلمرو بخارای شرقی را به‌دست گرفت، دوشنبه را محاصره کرد و پس از محاصره دو ماهه آنرا اشغال کرد. نبردهای تعیین‌کننده علیه باند انورپاشا تابستان سال ۱۹۲۲ شروع شد. چهارم آگوست در نزدیکی مرز افغانستان هنگام جنگ و جدال تصادفی با دسته پیشرو هشتمین تیپ سواره نظام شوروی انور پاشا کشته شد.

(باسماچی‌ها در شرق بخارا)

برای مبارزه با انور پاشا ارتش گروه بخارا که ۴۵۰۰ سرنیزه، ۳۱۰۰ شمشیر با ۲۰ توپ داشت، تحت فرماندهی ا.ی. کورکین، سپس پاولوف تشکیل شد. برای رهبری کلی عملیات فرمانده ارشد شورای نظامی‌ انقلابی جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه کامنف به بخارا وارد شد. به‌منظور درهم شکستن مقاومت باسماچی‌ها دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویک‌ها) در ژانویه سال ۱۹۲۵ مصوباتی «درباره باسماچی‌گری در بخارای شرقی» اتخاذ کرد. تصمیم به انجام دو لشکرگشی ضربتی در بهار ـ تابستان ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶ گرفته شد. در نتیجه عملیات انجام شده بخشی از ارتش سرخ تحت رهبری کلی س.م. بودنوی  گروه‌های اصلی باسماچی در تاجیکستان را تارمار کردند. ۴۲۲ درگیری مسلحانه رخ داد و باندهای باسماچی ۵۰ کورباشی و ۱۳۲۲ جیگیت (سواره نظام، مرد جوان، مرد شجاع ـ مترجم) کشته و اسیر داده و ۲۹ کورباشی و ۳۱۸ جیگیت دواطلبانه تسلیم شدند. ابراهیم بیگ در ژوئن ۱۹۲۶ مجبور شد به افغانستان مهاجرت کند. مبارزه مسلحانه باسماچی‌ها با حکومت شوروی در جمهوری خوارزم که جنید خان رهبری آنرا به‌عهده داشت بسیار بی‌رحمانه بود.

در سال ۱۹۲۲ چکیست ها سازمان «کمیته وحدت ملی» را از بین بردند. در طول سال ۱۹۲۲ در ترکستان ۱۳۷ کورباشی (۲) و ۲۴۲۰ دارودسته مسلح باسماچی خود را تسلیم کردند و به حکومت شوروی پیوستند. چکیست‌های ترکستان سهم قابل‌توجهی در این کارزار داشتند. به باسماچی‌گری ضربت جدی وارد آمد و این حرکت پایگاه اجتماعی خود را در سراسر ترکستان، به استثنای فراغانه از دست داد. و این پیروزی‌ها عمدتاً با سیاست اقتصادی نوین دولت شوروی مرتبط بودند. در مبارزه با باسماچی‌گری سیاست سنجیده حکومت شوروی در زمینه مسئله ملی اهمیت زیادی داشت.

در پایان سال ۱۹۲۴ در نواحی ترکستان جمهوری‌های خود مختار قیرقیزستان و قزاقستان، جمهوری‌های متحده ازبکستان و ترکمنستان ایجاد شدند. مردم بومی ‌منطقه به‌طور گسترده در اداره کشور شرکت کردند. علاوه بر این دولت شوروی کمک‌های اقتصادی بسیاری به جمهوری‌های جدید کرد. در سال ۱۹۲۳ دولت شوروی به فرغانه مقدار زیادی نان فرستاد. اما باسماچی‌های متعصب و ناسازگار در پاسخ به این اقدامات ترور علیه مردم بومی ‌را تشدید کردند. یکی از کورباشی‌های ناحیه مرغیلان (مرغینان) به‌نام عمرعلی، برای «مجازات» دهقانانی که پنبه کاشته بودند، در یکی از قشلاق‌ها ۵۴ نفر را قتل‌عام کرد و تهدید کرد که در صورت تکرار کاشت پنبه «تپه‌ای از سرِ ساکنان محل بسازد». مبارزه باسماچی‌ها علیه حکومت شوروی به این ترتیب به مبارزه علیه مردم زحمتکش فرغانه و خوارزم تبدیل شد. در سال ۱۹۲۳ نواحی مرغیلان، اندیجان، خوقند و نمنگان فرغانه از دارودسته‌های باسماچی پاکسازی شدند. سران بزرگ چنین باسماچی‌هایی مانند بایاستان، آمان پالوان، قزاق بای و دیگران خود را تسلیم کردند و به اسارت درآمدند. همه آنها به دادگاه فرستاده شدند. طی نه ماه نخست سال ۱۹۲۳ باسماچی‌های فرغانه ۳۲۰ کورباشی و حدود ۳۲۰۰ باسماچی را از دست دادند. از آنها ۱۷۵ کور باشی و ۱۴۴۷ باسماچی داوطلبانه تسلیم شدند. علاوه بر این سلاح‌ها و مهمات آنها مصادره شد [رویدادهای جنگی، باسماچی‌گری در فرغانه و خوارزم مجموعه اسناد، تاشکند ۱۹۳۴].

اما ازبین بردن کامل باسماچی‌گری هنوز دور بود. بنابراین به‌جای انور پاشا به منطقه بخارای شرقی بار دیگر ابراهیم بیگ وارد شد، که توسط امیر بخارا به‌عنوان «فرمانده ارشد ارتش اسلام» منصوب شده بود. در ناحیه شهر کولاب در بهار سال ۱۹۲۳ ماجراجوی جدیدی ـ افسر ترک به‌نام سلیم پاشا که فرماندهی بقایای باند انور پاشا را در منطقه سمت چپ رود وخش (یا رود سرخاب ـ مترجم) تحویل گرفته بود، ظاهر شد. سلیم پاشا در مورد اقدامات مشترک با ابراهیم بیگ قرارداد بست و با باسماچی‌های فرغانه ارتباط برقرار و عملیات نظامی‌ علیه حکومت شوروی را آغاز کرد.

سلیم پاشا اسلحه و مهمات را از منابع انگلیسی دریافت می‌کرد. وی شهر کولاب را محاصره و اشغال کرد، اما او را از آنجا بیرون راندند و او مجبور شد به‌سمت راست کرانه رودخانه وخش عبور کند. در ماه مه ۱۹۲۳ بخشی از ارتش سرخ سلیم پاشا را مجبور به فرار به‌سمت افغانستان کرد. پس از این امر دارودسته ابراهیم بیگ را که برای مدت‌های طولانی در مناطق کوهستانی دشواررس مناطق تاجیکستان مخفی شده بودند درهم کوبیدند.

در سال ۱۹۲۶ بقایای دارودسته ابراهیم بیگ به‌طور نهایی شکست خورد و به‌عنوان واحد نظامی ‌به حیات خود پایان داد. در ژوئن سال ۱۹۲۶ او نیز به افغانستان فرار کرد. با این وجود فعالیت غارتگرانه او تا ژوئیه سال ۱۹۳۱ ادامه یافت که سرانجام وی نیز توسط گروه نیروی سازمان امنیت ملی شوروی به اتفاق دهقان‌های محلی به دام افتاد. دارودسته‌های کوچک باسماچی به فعالیت خود در قلمرو آسیای میانه ادامه دادند، اما آنها دیگر خطر جدی به‌شمار نمی‌آمدند. همانطور که در بالا آمد تنها در سال‌های ۳۵ـ۱۹۳۳ به باسماچی‌گری برای همیشه پایان داده شد.

۱ـ باسماچی‌گری: چپاولگری،غارتگری، باسمه‌چی‌گری، غارت، گردنه‌زنی. باسماچی از ترکی باسماق می‌آید و به معنی تاختن، حمله کردن، هجوم کردن است.

۲ـ فرمانده منطقه‌ای از واحدهای بزرگ باسماچی. این واژه نظامی ‌ترکی ازبکی است و به‌معنی کیرک [قیرق] چهل و باشی یعنی رئیس و سردار است، یعنی فرمانده یک گروه چهل نفره است. (ویکیپدیا) این واژه شبیه واژه یوزباشی دوران شاه عباس صفوی است ـ مترجم.

منابع

ـــ آندریف آ.ر.، شوموف س.آ. باسماچی‌گری، ۲۰۰۵؛ زِوِلیف آ.ای. و دیگران باسماچی‌گری: پیدایش، ماهیت، فروپاشی،۱۹۸۱؛ ایرکایف م. تاریخ جنگ داخلی در تاجیکستان، دوشنبه ۱۹۶۳؛ م.و. فرونزه در جبهه‌های جنگ داخلی، اسناد، ۱۹۴۱؛ نازارشویف ن.م. تاریخ نظامی ‌تاجیکستان، دوشنبه، ۲۰۰۳؛ پیلیف آ.ای. باسماچی‌گری در آسیای میانه، بیشکک، ۲۰۰۶. شاماگدیف ش. مقالاتی درباره تاریخ جنگ داخلی در دره فرغانه، تاشکند، ۱۹۶۱. ا.م.نازارشویف.
ـــ دانشنامه نظامی ‌شوروی
ـــ دانشنامه تاریخی روسیه جلد دوم
ـ سایت کمونیست‌های پایتخت، به زبان روسی
ـــ لنین، به رفقای کمونیست ترکستان، منتخب مجموعه آثارچاپ پنجم جلد ۳۹
ـــ م.و. فرونزه در جبهه‌های جنگ داخلی، مجموعه اسناد، ۱۹۴۱
ـــ مداخله نظامی ‌خارجی و جنگ داخلی در آسیای میانه و قزاقستان. اسناد و مطالب، جلد ۱ و ۲، آلما آتا ۶۴ـ۱۹۶۳
ـــ جنگ داخلی ۲۱ـ۱۹۱۸، زیر نظر بوبنوف و دیگران، جلد ۲ و ۳، سال ۱۹۳۰
ـــ تاریخ جنگ داخلی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ۲۲ـ۱۹۱۷ جلد پنجم، ۱۹۶۰
ـــ تاریخ جنگ داخلی در ازبکستان، جلد ۱و ۲، تاشکند، ۷۰ـ۱۹۶۴
ـــ ایرکایف م.ای. تاریخ جنگ داخلی در تاجیکستان، دوشنبه ، ۱۹۷۱
ـــ نالسکی یا.ای. در کوه‌های بخارای شرقی (درباره مبارزه چکیست‌ها علیه باسماچی‌گری)، دوشنبه ۱۹۷۴