مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

«
»

ایالات متحده، امپراتوری بربریت

راز گوآنتانامو

تی یری میسان

ترجمه توسط حمید محوی

Les USA, Empire de la barbarie

Le secret de Guantánamo

par Thierry Meyssan

فکر می کنید از وقایع گوآنتانامو مطلع هستید و تعجب می کنید که چرا رئیس جمهور اوباما نمی تواند این شکنجه گاه را تعطیل کند. ولی در اشتباه هستید. زیرا نمی دانید تا چه اندازه این ساخت و سازها جزء ضروریات دولت کنونی ایالات متحده است. اگر فکر می کنید که ما با ایالات متحده به ارزش های مشترکی پای بند هستیم و به همین دلیل باید با این کشور متحد باشیم، از خواندن این مقاله خود داری کنید.

شبکۀ بین المللی ولتر | مسکو (روسیه) | 28 اکتبر 2009

زندانی در خروج از یک جلسۀ آماده سازی در گوآنتانامو

همه این عکس های شکنجه را که در انترنت منتشر شده دیده اند و بخاطر می آورند. این عکس ها به عنوان جام پیروزی از سوی چند سربازان آمریکائی به نمایش گذاشته شد. با این وجود، رسانه های بزرگ به این علت که نمی توانستند به اصلیت آن اطمینان داشته باشند از انتشار آنها خود داری کردند.

در سال 2004، شبکۀ سی بی اس CBS گزارشی را به این موضوع اختصاص  داد. انتشار این گزارش نقطۀ آغازی بود برای به جریان افتادن افشاگری های گسترده در مورد بد رفتاری با عراقی ها. زندان ابوغریب نشان می داد که دعاوی مرتبط به جنگ علیه دیکتاتوری صدام حسین، در واقع چیزی نبوده و نیست بجز جنگ اشغالگرانه با تمام پیامدها و کاروان اعمال جنایتکارانه. واشنگتن با خون سردی تمام اطمینان داد که این اعمال توسط چند نفر و خارج از فرماندهی صورت گرفته و آنها را « سیب گندیده در سبد» نامید. به همین مناسبت، چند سرباز بازداشت و مورد محاکمه قرار گرفتند تا درس عبرتی برای دیگران باشد. این پرونده تا افشاگری های بعدی بسته شد.

همزمان سیا و پنتاگون برای آماده سازی افکار عمومی در زمینۀ تغییر ارزش های اخلاقی در ایالات متحده و کشورهای هم پیمان اقدام کردند. آژانس یک مأمور رابطه با هالیوود را انتخاب کرد، سرهنگ چاز براندون Chase Brandon (پسر عموی تومی لی جونز Tommy Lee Jones) و نویسندگان و فیلمنامه نویس های مشهوری مانند تام کلانسی Tom Clancy را برای نوشتن فلیمنامه های جدید و سریال های تلویزیونی به خدمت گرفت. هدف مهر اتهام زدن به فرهنگ اسلامی و در نتیجه عادی سازی شکنجه در مبارزه علیه تروریسم بود.

به عنوان مثال، ماجراهای جک برائر Jack Bauer در سریال 24 ساعت که سخاوتمندانه از سوی آژانس اطلاعاتی بودجه دریافت می کرد و  در هر فصل از فیلم مرز قابل قبول (در مقبولیت سازی اعمال شکنجه) فراتر از همیشه به نمایش گذاشته می شد. در نخستین اپیزودها، قهرمان فیلم افراد مظنون را برای ربودن اطلاعات تهدید می کند. در اپیزودهای بعدی، تمام شخصیت ها یکدیگر را با ملاحظات بیش از پیش کمتری مظنون می پندارند و شکنجه می کنند و بیش از پیش به اصل انجام وظیفه با اطمینان اتکا می کنند. در تخیلات جمعی، قرن ها انسان گرائی کنار زده شد و بربریت جدیدی خود را تحمیل کرد. وقایع نگار واشنگتن پست، چارلز کروثامر Charles Krauthammerکه در عین حال روانپزشک نیز می باشد استفاده از شکنجه را در دوران هرج و مرج جنگ علیه تروریسم به عنوان « جبر اخلاقی » معرفی کرد.

https://www.youtube.com/watch?v=LdxV6G19R8o

سپس تجسسات سناتور سوئیسی دیک مارتی Dick Marty در شورای اروپا تأیید کرد که سازمان سیا هزاران نفر از سرتاسر جهان را ربوده است که ده ها و حتی سدها تن از آنها در کشورهای اتحادیۀ اروپا به سر می برده اند. پس از این افشاگری، سیلی از افشاگری ها در مورد جنایاتی که در زندان های گوآنتانامو (در کارائیب) و بگرام (در افغانستان) روی داده بود آغاز شد. افکار عمومی در کشورهای عضو ناتو تعبیری را که رسانه های آتلانتیست مطرح می کرد پذیرفتند که البته بخوبی با موضوع فیلم هائی که دیده بودند تطبیق می کرد : یعنی برای نجات جان بی گناهان، واشنگتن شیوه های مخفیانه به کار می برد : افراد مظنون را می ربود و به شیوه هائی که اخلاق انسانی آن را نفی می کند ولی کارآئی آن را ضروری می دانست.

با چنین روایت ساده اندیشانه ای بود که بارک اوباما در اردوی انتخاباتی علیه دولت بوش موضع گیری کرد. و بر این اساس، منع شکنجه و تعطیل کردن زندانی های سرّی به پرچم مبارزۀ انتخاباتی او تبدیل شد.

از تاریخ گزینش او، طی دوران انتقال، اوباما حقوقدانان مجربی را پیرامون خود بسیج کرد و به آنها مأموریت داد تا استراتژی مناسبی را برای خاتمه دادن به این دوران بربریت به کار ببندند. پس از استقرار در کاخ سفید نخستین فرامین اجرائی او در ارتباط با همین موضوع بود. پا فشاری روی این موضوع موجب تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی بین المللی شد و محبوبیت رئیس جمهور جدید تصویر ایالات متحده را در جهان به شکل مثبتی متحول ساخت.

ولی یک سال پس از ریاست جمهوری بارک اوباما، اگر به پروندۀ چند صد مورد فردی رسیدگی شد، ولی در اصل و اساس قضیه هیچ تحولی روی نداد. گوآنتانامو همچنان به فعالیت های خود ادامه می دهد و بطوری که انتظار می رفت فوراً تعطیل نشد. انجمن های دفاع از حقوق بشر در این مورد رسماً اعلام کردند که خشونت علیه زندانیان به شکل وخیمتری ادامه یافته است.

معاون رئیس جمهور جو بایدن Joe Biden در پاسخ به پرسش هائی که مطرح شده بود گفت که هر چه بیشتر در بررسی پرونده ها پیش می رود، به مسائل تازه ای برخورد می کند که تا کنون از آن بی اطلاع بوده است. سپس به شکل ابهام آمیزی، به رسانه ها هشدار داد که نباید جعبۀ پاندور را بازکنند. گرک کریگ Greg Craig مشاور حقوقی کاخ سفید به سهم خود تقاضای استعفا کرد، نه به این علت که در پی شانه خالی کردن از مأموریت خود می باشد بلکه به این علت که او فکر می کند که اجرای مأموریت واگذار شده به او ممکن نیست.

پس چرا رئیس جمهور نمی تواند فرامین خود را به اجرا بگذارد ؟ اگر همه چیز در مورد جنایات دوران بوش گفته شده است، پس چرا از جعبۀ پاندور می گویند، پس موضوع چیست و از چه می ترسند ؟

واقعیت این است که، ساخت و سازهای گسترده ای در کار است و به چند آدم ربائی و یک زندان محدود نمی گردد. و به ویژه هدف نهائی آن متفاوت از آن چیزی است که سازمان سیا و پنتاگون تبلیغ می کردند. پیش از آن که پا در این عرصۀ جهنمی بگذاریم، باید در یک مورد رفع ابهام کنیم.

وزیر دفاع دونالد رامسفلد Donald Rumsfeld در گردهمآئی های گروه 6 شرکت کرد که مأمور انتخاب شکنجه های اعمال شده توسط نیروهای آمریکائی بود. در اینجا، ا واز زندان ابو غریب در عراق بازدید می کند.

 

ضد شورش

آنچه توسط ارتش در ابوغریب انجام گرفته بود، دست کم در آغاز، به آنچه نیروی دریائی آمریکا در گوآنتانامو و در دیگر زندان های سرّی به آزمایش گذاشته بود هیچ شباهتی نداشت. موضوع خیلی ساده بود، یعنی ارتش آمریکا کاری را انجام می داد که هر ارتش دیگری در جهان وقتی در برخورد با ملتی متخاصم قرار می گیرد انجام می دهد و به پلیس تبدیل می شود. در این حالت این ارتش با ایجاد وحشت بر مردم مسلط می شود. در موردی که مربوط به موضوع ما می شود، نیروهای متفقین همان جنایاتی را مرتکب شدند که فرانسوی ها در جنگ الجزائر علیه الجزائری هائی که هنوز آنها را «هم وطن » خطاب می کردند مرتکب شدند.

پنتاگون ژنرال بازنشستۀ فرانسوی پل اوسارس Paul Aussaresses کارشناس «ضد شورش» را فراخواند تا افسران ارشد را از چگونگی تجربیاتش مطلع سازد.

ژنرال اوسارس در طول خدمتش همه جا ایالات متحده را در هر کجائی که جنگ چریکی در کار بوده همراهی کرده است، در آسیای شرقی و در آمریکای لاتین.

در پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده دو مرکز آموزشی برای این رشته ایجاد می کند، Political Warfare Cadres Academy (در تایوان) و School of Americas (در پاناما). کلاس های شکنجه برای مسئولان سرکوب در دیکتاتوری های آسیائی و آمریکای لاتین برگزار می شود. در سال های 70-60 این ساخت و ساز با اتحادیۀ جهانی ضد کمونیسم هماهنگ شد و رؤسای دولت های مربوطه در آن حضور داشتند (1). همین سیاست طی عملیات (یا برنامه) فنیکس Phoenix در ویتنام ابعاد چشم گیری پیدا کرد (با کشتار 80000 فرد مظنون به فعالیت در گروه ویت کونگ ها) (2) و در عملیات کوندور Condor در آمریکای لاتین (با کشتار مخالفان سیاسی در سطح تمام قاره)(3). طرح عملیات پاکسازی منطقۀ شورشی در رابطۀ مفصلی با اسکادران های مرگ به شکل کاملاً مشابهی در عراق به اجرا گذاشته شد، به ویژه طی عملیات آیرون هامر Iron Hammer  (چکش آهنی)(4).

تنها پدیدۀ تازه، پخش یک کتاب کلاسیک ادبیات استعماری به نام The Arab Mindروحیۀ عرب (روانشناسی فرهنگی عرب) اثر رافائل پته Raphael Patai مردم شناس یهودی مجارستانی، با پیشگفتار سرهنگ نورول بی. دو آتکین  Norvell B. De Atkine مدیر مدرسۀ ویژۀ نظامی جان اف کندی، نام جدیدی برای مدرسۀ (نکبت بار) آمریکا School of Americas از وقتی که به فورت براگ Fort Bragg در کارولینای شمالی نقل مکان کرده است (5). این کتاب که با لحنی حکیمانه پیشداوری های به دور از حقیقت را در اشکال کلی دربارۀ عرب ها مطرح می کند، فصل بسیار مشهوری دارد که به تابوهای جنسی نزد عرب ها اختصاص دارد، و همین فصل از این کتاب بود که الهام بخش صحنه پردازی های زندان ابو غریب شد.

شکنجه در عراق به شکلی که دولت بوش جلوه می دهد، به هیچ عنوان یک مورد منزوی نیست، بلکه در قلب یک استراتژی ضد شورش جامع جای گرفته است. تنها راه برای پایان دادن به چنین وضعیتی، محکوم کردن آن از دیدگاه اخلاقی نیست، بلکه راه حل اصلی در عبور از این وضعیت سیاسی است. ولی بارک اوباما دائماً خروج نیروهای بیگانه در عراق را به آینده موکول می سازد.

 

نویسندۀ مشهور و پر فروش، مخترع روانشناسی مثبت گرا، استاد دانشگاه پنسیلوانیا و مدیر قدیمی انجمن روانشناسی آمریکا، مارتین سلیگمن Martin Seligman در شکنجه های تجربی و آزمایشی روی زندانیان گوآنتانامو نقش ناظر را به عهده داشت. (گاهنامۀ هنر و مبارزه : مارتین سلیگمن در اعتراض به این مقاله نامه ای فرستاده است که توسط شبکۀ ولتر به انضمام توضیحات تی یری میسان منتشر شده. این نامه را احتمالاً در فرصت های آینده در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر خواهیم کرد).

آزمایش های تجربی پروفسور بیدرمن Biderman

آلبرت دی. بیدرمن  Albert D. Bidermanروانپزشک نیروی هوائی آمریکا در چشم انداز کاملاً متفاوتی به حساب Rand Corporation (نوعی اتاق فکری برای اصلاحات سیاسی که مرکز آن در کالیفرنیا واقع شده)  تحقیقاتی روی آماده سازی اسیران جنگی ایالات متحده در کرۀ شمالی انجام داده است.

پیش از مائو و کمونیسم، چینی ها روش های ماهرانه ای برای در هم شکستن مقاومت زندانیان و اعتراف گیری از آنها ابداع کرده بودند. از همین روش ها در جنگ کره استفاده می کردند و به نتایجی نیز دست یافته بودند : زندانیان جنگی ایالات متحده با اعتقاد راسخ در مقابل روزنامه نگاران و رسانه ها به جنایاتی اعتراف می کردند که شاید هرگز مرتکب نشده بودند.

بیدرمن نخستین مشاهدات خود را طی گردهمآئی سنا در 19 ژوئن 1956 مطرح کرد، و پس از آن، در سال بعد، در آکادمی پزشکی نیویورک (مدارک ضمیمه شدۀ زیر را نگاه کنید. به زبان انگلیسی). او پنج مرحله را برای فرد زندانی شناسائی کرده است :

1- نخست، زندانی از همکاری سرپیچی می کند و پشت حصاری از سکوت موضع می گیرد.

2- به واسطۀ آمیزه ای از خشونت و خوش رفتاری، می توانیم او را به مرحلۀ دوم هدایت کنیم، یعنی مرحله ای که در مقابل اتهاماتی که به او وارد می سازیم در وضعیتی قرار بگیرد که بتواند از خودش دفاع کند.

3- سپس، زندانی شروع به همکاری می کند. البته او می تواند همچنان روی بی گناهی خود پافشاری کند، ولی برای پاسخگوئی و جلب رضایت بازجو می پذیرد که شاید ناخواسته و یا اتفاقی یا از روی بی توجهی مرتکب اشتباهی شده است.

4- وقتی از چهارمین مرحله عبور می کند، شخصیت زندانی از چشم خودش کاملاً افتاده و فرد بی ارزشی جلوه می کند. او در نفی اتهامات پافشاری می کند، ولی به سرشت جنایتکار بودن آن اعتراف می کند.

5- در پایان این فرآیند، زندانی می پذیرد که عامل اعمالی است که بدان متهم شده است. او حتی جزئیات تکمیل کننده ای را اختراع می کند و با پذیرش اتهامات خواستار مجازات خودش می شود.

علاوه بر این بیدرمن تمام شگردهائی را که شکنجه گران چینی برای تسلط و به بازی گرفتن زندانیان به کار می بردند را مورد بررسی و آزمایش قرار داد : منزوی کردن، منحصر ساختن تمرکز روی یکی از ادراکات حسی، خستگی، تهدید، پاداش، نمایش قدرت زندانبان، تنزل کیفیت زیستی، اجبار انتسابی. در رابطه با فرد زندانی خشونت جسمی وجه ثانوی داشته ولی کاربست خشونت روانی همه جانبه و دائمی است.

تحقیقات بیدرمن دربارۀ « شستشوی مغزی » ابعاد اسطوره ای بخود گرفت. نظامیان ایالات متحده بیم داشتند که دشمن بتواند سربازان آنها را در شرایط اسارت منحرف کند به شکلی که هر چیزی را اعتراف کنند و یا دست به هر کاری بزنند. در نتیجه برای خلبانان شکاری آموزش هائی را در نظر گرفتند که در وضعیت اسارت احتمالی بتوانند زیر شکنجه مقاومت کنند و تحت تأثیر شگردهای دشمن علیه خودشان دست به ارتکاب عمل نزنند. این دورۀ آموزشی SERE نامیده می شد، که کلید واژۀ فرازیستی، از بند گریختن، مقاومت، گریز (Survival, Evasion, Resistance, Escape) است.

اگر در آغاز این آموزش تنها به مدرسۀ آمریکائی School of Americas منحصر بود، امروز به مدارس نظامی و گروه های نظامی دیگر نیز انتقال یافته و در چندین پایگاه آموزش داده می شود. علاوه بر این چنین آموزش هائی در تمام ارتش های عضو ناتو به شکل نهادینه رایج گردیده است.

پس از اشغال افغانستان، دولت بوش تصمیم گرفت که همین شگردها را برای اعتراف گیری از زندانیان به کار ببندند، یعنی ترفندی که بر اساس تجربۀ عینی می توانست دخالت افغانستان را در ماجرای 11 سپتامبر به اثبات رساند و تبلیغات و تعبیر رسمی در مورد سوء قصد را تأیید کرده و بدان اعتبار قانونی ببخشد.

سلیگمن مرز واکنش شرطی ایوان پاولوف Ivan Pavlov را نشان داده است. سگی را در یک قفس محبوس می کنیم. کف قفس به دو بخش تقسیم شده، به شکل تناوبی کف یکی از این دو بخش را به جریان برق وصل می کنیم. در این صورت حیوان برای حفاظت از خودش به سمت دیگر می جهد — تا اینجا هیچ مورد خاصی دیده نمی شود و کاملاً عادی بنظر می رسد — سپس، جریان برق را به شکل سریعتری به کف قفس منتقل می کنیم و سرانجام جریان برق را به تمام قفس منتقل می کنیم. حیوان پی می برد که راه فراری ندارد و تلاش هایش بی هوده است. در نتیجه، از جنب و جوش صرف نظر می کند و در حالت نیمه بیهوشی روی کف قفس دراز می کشد، یعنی در حالتی که منفعلانه رنج و درد وارد شده را تحمل می کند. در این مرحله در قفس را باز می کنیم. و با شگفتی می بینیم که حیوان فرار نمی کند، بلکه در حالت روانی که بدان محکوم شده، دیگر یارای واکنش دیگری نداشته و در وضعیتی نیست که بتواند مخالفت کند. در حالت خوابیده باقی می ماند و درد می کشد.

نیروی دریائی یک تیم پزشکی شوک ایجاد کرد، و به ویژه از پروفسور سلیگمن برای رفتن به گوآنتانامو دعوت به عمل آورد. این فردی که روان درمانی اشتغال دارد در واقه یک ستارۀ شناخته شده است و آثار او در زمینۀ افسردگی نوروتیک شهرت خاصی دارد. آثار او در زمینۀ خوشبینی و اعتماد به نفس از پرفروش ترین ها در سطح جهانی بوده است. او در زندان گوآنتانامو نقش ناظر را در آزمایش هائی داشت که روی زندانیان انجام می گرفت. برخی از زندانیان زیر شکنجه های بسیار سخت، خود بخود در حالت روانی خاصی قرار می گیرند که می توانند درد را تحمل کنند، ولی بی آنکه تاب مقاومت داشته باشند. در چنین وضعیتی، با به کار بستن شگردهای خاصی روی فرد زندانی، می توانند او را فوراً به مرحلۀ سوم در فرآیند پنج گانۀ بیدرمن هدایت کنند.

شکنجه گران ایالات متحده با اتکا به تحقیقات بیدرمن و به هدایت پروفسور سلیگمن، به انجام آزمون ها و ارتقاء فن آوری های سرکوب نائل آمده اند. آنها برای انجام چنین آزمایش هائی یک روش علمی نیز برای اندازه گیری ترشحات هرمونی به کار می بردند. برای این منظور در گوآنتانامو یک آزمایشگاه پزشکی نیز مستقر کرده بودند. برای ارزیابی واکنش زندانیانی که تحت آزمون بیدرمنی بودند، آزمایش آب دهان و خون آنها در فواصل زمانی به شکل دائمی انجام می گرفت. بر این اساس بود که شکنجه گران جنایات خود را به سطح مهارت بالائی ارتقاء دادند. به عنوان مثال، در برنامۀ SERE  (فرازیستی، از بند گریختن، مقاومت، گریز) انحصاری سازی درک حسی با جلوگیری از خواب زندانی به وسیلۀ پخش موسیقی یا صداهای بد خراش و التهاب آور. دژخیمان با پخش شیون و فریاد نوزاد تسکین ناپذیر طی روزهای متوالی و بی وقفه به نتایج برتری دست یافتند. علاوه بر این برای نمایش قدرت مطلق زندانبان فرد زندانی را به باد کتک می گرفتند. در گوآنتانامو، یک نیروی واکنش سریع ایجاد کرده بودند. مأموریت این گروه تنبیه زندانیان بود. وقتی این یگان دست به عملیات می زد، اعضای آن لباس های زرهداری که بی شباهت به روبوکوپ (Robocop) نیست به تن داشتند.

زندانی را از قفس (احتمالاً باید گفت قفس و نه سلول زندان) بیرون می کشند و به یک اتاقی که با تخته سه لائی پوشیده شده منتقل می کنند. شکنجه گران فرد زندانی را به دیوار اتاق پرتاب می کنند، گوئی می خواهند او را در هم بشکنند، ولی تخته سه لائی به شکل جزئی ضربه ها را تخفیف می دهد و  به شکلی که به حالت از خود بی خود بیافتد بی آن که استخوان هایش شکسته شود.

پیشرفت اصلی برای زجر خفگی در آب صورت گرفت. در گذشته، دژخیمان تفتیش عقاید مقدس سر زندانی را در وان فرو می بردند و تنها کمی پیش از این که دچار خفگی شود سرش را از آب بیرون می آوردند. احساس مرگ فوری افسردگی عظیمی نزد فرد ایجاد می کند. ولی این شگرد هنوز بدوی بود و حوادث نیز به شکل خیلی دائمی پیش می آمد. از این پس زندانی را در وان پر از آب فرو نمی برند، بلکه او را در وان خالی قرار می دهند، و سپس او را با ریختن آب روی سرش، با امکان توقف آنی، غرق می کنند. با این شگرد البته امکان بروز حوادث بسیار نازل خواهد بود. در هر جلسه با کد خاص خود مرز قابل تحمل را به ثبت می رساند. طی این نوع شکنجه، دست یاران دژخیم مقدار آب مصرف شده و زمان و طول مدت زجر را اندازه می گیرند. دست یاران حتی مایعاتی را که زندانی استفراغ می کند را جمعی کرده و وزن می گیرند و سپس به تحلیل انرژی مصرف شده و خستگی ناشی از آن می پردازند. به این شکل بود که معاون سازمان سیا جلوی هیئت پارلمان به طور خلاصه توضیح می داد : « به آنچه در دوران تفتیش عقاید رایج بود هیچ شباهتی ندارد، بجز آب ».

آزمایش های پزشکان ایالات متحده مانند دکتر جوزف منگل Josef Mengele در آشویتز به شکل سرّی انجام نگرفته بلکه زیر نظارت مستقیم و انحصاری کاخ سفید بوده است.

تمام پرونده به یک گروه تصمیم گیرنده مرکب از شش نفر تحویل داده شده : دیک چنی، کوندولیزا رایس، دونالد رامسفلد، کولین پاول، جان اشکرافت و جرج تنت که گفته است که در دوازده گردهمآئی از این نوع شرکت داشته است.

با این وجود نتایج این تجربیات آزمایشگاهی چندان قابل اطمینان نیست. افراد مورد آزمایش به ندرت حساسیت پذیر بوده اند. البته تحمیل اعترافات ممکن بوده ولی چنین حالتی نزد آنها بی ثبات باقی مانده و امکان بازتولید آن در محافل عمومی  منتقدان نیست. مشهور ترین مورد خلیل شیخ محمد دروغین است. ماجرا چنین است که فردی را با ملیت کویتی در پاکستان به اتهام تعلق به گروه اسلامگرا بازداشت کرده بودند، گرچه این فرد شخص خلیل شیخ محمد نبوده. پس از عبور از شکنجه های طولانی و تحمل 183 وان شبیه سازی غریق تنها طی یک ماه، ماه مارس 2003، این فرد اعتراف کرد که خلیل شیخ محمد است و 31 سوء قصد مختلف را در چهار گوشۀ جهان سازماندهی کرده است، از جمله عملیات تروریستی علیه مرکز تجارت جهانی World Trade Center در نیویورک به سال 1993، و بمب گذاری و تخریب یک کلوب شبانه در بالی Bali، و بریدن سر دانیل پرل Daniel Pearl روزنامه نگار، تا شرکت در سوء قصد 11 سپتامبر 2001.

شیخ محمد دروغین در مقابل هیئت نظامی اعترافاتش را حفظ کرده، ولی هنوز در مقابل وکلا و قضات نظامی و به شکل عمومی مورد باز پرسی قرار نگرفته زیرا بیم دارند که او خارج از قفسی که در آن محبوس می باشد بخواهد اعترافاتش را پس بگیرد.

برای مخفی نگاه داشتن فعالیت پزشکان در گوآنتانامو، نیروی دریائی مسافرت تعدادی روزنامه نگار فرمایشی را تدارک دید. بین این روزنامه نگاران، مقاله نویس فرانسوی برنارد هانری لوی Bernard Henry Lévy داوطلبانه در نقش شاهد عادل با بازدید از آنچه به او نشان داده بودند، در کتاب American Vertigo (سرگیجۀ آمریکائی) اطمینان می دهد که گوآنتانامو با دیگر زندان های رایج در ایالات متحده هیچ تفاوتی ندارد، و بر اساس مشاهدات او خدامات عرضه شده  حتی « پر منات تر نیز هست »(6)

 

یکی از زندان های فرامرزی نیروی دریائی ایالات متحده. اینجا USS Ashland مخزن انبار مسطح برای دریافت قفس های زندان در چند طبقه آماده شده است.

 

زندانی های فرامرزی نیروی دریائی

سرانجام، دولت بوش به این نتیجه رسید که افراد کمی وجود دارند که در شرایطی خاص تا جائی مشروط پذیر باشند که بتوانند به حضور و نقش فعال خودشان در سوء قصد 11 سپتامبر اعتراف کنند. دولت بوش نتیجه گرفت که باید تعداد خیلی زیادی از زندانیان را تحت آزمون قرار داد تا گزینش مناسبی از بین مستعد ترین آنها امکان پذیر گردد.

به دلیل انتقاداتی که پیرامون گوآنتانامو گسترش یافته و برای اجتناب از پی گرد قضائی، نیروی دریائی زندان های سرّی دیگری را در آبهای بین المللی یعنی در خارج از حوزۀ اقتدار قضائی ایجاد کرده است.

17 کشتی با کف مسطح از انواع کشتی هائی که معمولاً برای پیاده کردن نیرو مورد استفاده می گیرد به زندان شناور تبدیل کرده اند. این زندان ها مشابه گوآنتانامو هستند. سه فروند از این کشتی ها توسط انجمن بریتانیائی Reprieve شناسائی شده است : USS Ashland, USS Bataa, USS Peleliu.

اگر طی هشت سال گذشته تعداد افرادی را که در مناطق بحرانی به اسارت درآمده یا از هر نقطه از جهان ربوده شده و به این زندان ها منتقل شده اند را محاسبه کنیم، در مجموع رقمی خواهیم داشت معادل 80000 نفر که وارد این ساخت و سازها شده اند. دست کم هزار نفر از آنها به آخرین مراتب فرآیند بیدرمنی کشانده شده اند.

در نتیجه مشکل دولت اوباما به این موضوع خلاصه می شود که : تعطیل کردن گوآنتانامو بی آن که رویدادهای آن افشا گردد ممکن نیست. و بازشناسی رویدادهای آن نیز  ممکن نمی باشد. برای دولت آمریکا اعتراف به دروغ بودن اعتراف گیری ها و این واقعیت  که پرونده ها از زیر شکنجه بیرون آمده ممکن نیست. و علاوه بر این پیامدهای سیاسی چنین مواردی برای دولت آمریکا تحمل ناپذیر است.

در پایان جنگ جهانی دوم؛ دوازده دادگاه توسط دادگاه نظامی در نورمبرگ تشکیل شد. یکی از این دادگاه ها به محاکمۀ 23 پزشک نازی اختصاص داشت. 7 نفر تبرئه شدند، 9 نفر به زندان محکوم شدند. و برای 7 نفر از آنها حکم مرگ صادر شد. از آن تاریخ، کد اخلاقی در سطح بین المللی در زمینۀ پزشکی رعایت می شود. این کد یا موازین آنچه را که پزشکان ایالات متحده در گوآنتانامو و در دیگر زندان های سرّی انجام داده اند ممنوع می داند.

Lire le droit de réponse du professeur Martin Seligman.

Thierry Meyssan

Source
Оdnako (Russie)

 

Documents joints

پرونده های ضمیمه به زبان انگلیسی

http://www.voltairenet.org/IMG/pdf/bullnyacadmed00378-0046.pdf

 

http://www.voltairenet.org/IMG/pdf/The_Manipulation_of_Human_Behaviour.pdf

 

http://www.voltairenet.org/IMG/pdf/Guantanamo_Source.pdf

Cet article a été initialement publié dans l’édition de l’hebdomadaire russe Odnako datée du 19 octobre 2009.

1) اتحادیۀ ضد کمونیست جهانی، اتحاد بین المللی جنایت، نوشتۀ تی یری میسان. شبکۀ ولتر 12 مه 2004.http://www.voltairenet.org/article13873.html

در گاهنامۀ هنر و مبارزه

 [2] « Opération Phénix », par Arthur Lepic, Réseau Voltaire, 16 novembre 2004.

[3] Lire l’ouvrage de référence Operación Cóndor, Pacto criminal de notre collaboratrice l’historienne Stella Calloni. « Stella Calloni presentó en Cuba su libro “Operación Cóndor, Pacto criminal” », 16 février 2006. Voir également sur la Red Voltaire : « Berríos y los turbios coletazos del Plan Cóndor », por Gustavo González, 26 avril 2006. « Los militares latinoamericanos no saben hacer otra cosa que espiar », por Noelia Leiva, 1er avril 2008. « El Plan Cóndor universitario », par Martin Almada, 11 mars 2008.

[4] « Opération “Marteau de fer” », par Paul Labarique, Réseau Voltaire, 11 septembre 2003.

[5] The Arab Mind, par Raphael Patai, préface de Norvell B. De Atkine, Hatherleigh Press, 2002.

[6] American vertigo, par Bernard-Henry Lévy, Grasset & Fasquelle 2006.

منبع :

http://www.voltairenet.org/article162377.html