زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

انگیزه های سفرملایعقوب به قطر 

                            نوشته ی : اسماعیل فروغی       اخیراً…

از واگرایی های سیاسی تا اشتباه ی راهبردی و تاریخی

نویسنده: مهرالدین مشید شعار های قومی دشمنی با وحدت ملی و…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

قمست سوم ایجاد اصلاحات و نخست وزیری شاه محمود: به نظر میرمحمد…

«
»

اعتراضات دانشجویی اخیر و افشای خطوط پرو امپریالیستی حزب کمونیست کارگری

ع. شفق

e.shafagh@yahoo.com

وقایع به ظاهر کوچک اجتماعی، گاهی اوقات به دلیل نقش انقلابی ای که در جهت ایجاد تحولاتی در راستای پیشرفت تاریخ ایفاء می کنند و شرایط ویژه ای که در بطن آن اتفاق می افتند، بار اجتماعی چشمگیری پیدا می کنند. درست موضع گیری در مورد چنین وقایعی است که صف دوستان واقعی مردم و دشمنان آنان را آشکار کرده و نشان می دهد که نیروهای مختلف، فارغ از ادعاهایشان در مصاف بین توده ها و دشمنانشان در کجا ایستاده اند. یکی از مصادیق بارز این تجربه را ما در رویدادهای مربوط به  حرکت مبارزاتی اخیر دانشجویان دانشگاه تهران علیه حجاب اجباری در تاریخ 23 اردیبهشت ماه و موضع گیری نیروهای مختلف حول آن، پس از یورش جمهوری اسلامی برای سرکوب دانشجویان مشاهده کردیم. در این حرکت، نمایش و فریاد چند شعار انقلابی در صحن دانشگاه تهران که تجلی برجسته آگاهی مبارزاتی در میان دانشجویان مبارز و آگاه ما بود- نظیر “نان ، کار، آزادی – پوشش اختیاری” ، “بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری” ، “اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا ، “پوشش اختیاری حق مسلم ماست”، “هرگونه طرح حجاب اجباری محکوم است” و “دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد”، “علی نژاد و ارشاد ، ارتجاع و انقیاد”، “علی‌نژاد، گشت ارشاد، یکی با دوربین، یکی با چماق، هر دو یک سوی ارتجاع، علیه جنبش زنان!”- آنچنان تاثیری از خود بر جای گذارد که خشم همزمان رسانه های امپریالیستی و مدافعان رسوای سیاستهای پرو امپریالیستی در لباس چپ – که جریان موسوم به “حزب کمونیست کارگری” (به رهبری حمید تقوایی) یکی از مظاهر برجسته آن است- را برانگیخت و در یک تقسیم کار اعلام نشده، آنها را همراه با هم، به دفاع تمام قد از عوامل شناخته شده و رسوای پیشبرد پروژه های امپریالیستی در جنبش زنان، یعنی مسیح علی نژاد و شرکاء واداشت.  تا آنجا که رسانه های امپریالیستی عوامفریب و وابسته، به رغم تمام ادعاهای کر کننده شان در دفاع از ارزشهای دمکراتیک و گویا انعکاس “بی طرفانه” رویدادها، هنگام انتشار اخبار این واقعه، آگاهانه به سانسور شعارهای دانشجویان و حتی محو کردن نوشته های پلاکاردهای آنان علیه شخص نامبرده دست زدند. همزمان با این واکنش، نیروهای پرو امپریالیست مثل حزب کمونیست کارگری “حکک”- جریان تقوایی – و برخی دیگر نیز با سراسیمگی وارد میدان شده و با گشودن یک جبهه مشترک، وظیفه یک حمله ایدئولوژیک کینه توزانه به دانشجویان چپ و آزادیخواه و شعارهای آنان علیه مسیح علی نژاد را به عهده گرفتند. در پیشبرد چنین وظیفه شرم آوری، وابستگان به جریان نامبرده، نوک تیز حمله شان را بر شعارهای انقلابی دانشجویان که در افشای سیاستهای امپریالیستی در جنبش زنان و مروجان آن تجلی یافت متمرکز کردند و با محکوم کردن دانشجویان در این مسیر تا آنجا پیش رفتند که با رسوایی تمام از زبان رهبر این جریان یعنی حمید تقوایی دانشجویان مبارز شعار دهنده علیه مسیح علی نژاد را “چپ فرقه ای” و “ایدئولوژیک” نامیدند و فتوای “کنار زدن” و  “منزوی ساختن” این چپ، آن هم با استفاده از “تمام قوا” را صادر کردند.

 

در جریان تعرض به مواضع و شعارهای دانشجویان مبارز که بعدا و با روشن شدن هر چه بیشتر رسوایی موضع “حکک” ابعاد وسیعتری نیز پیدا کرد، نیروهای حزب نامبرده با تمام قوا و به صورتی عوامفریبانه کوشیدند تا از جمله با نقد ایدۀ “رقابت” بین نیروهای “اپوزیسیون”، یا “اپوزیسیونِ اپوزیسیون” در واقع شعارهای دانشجویان علیه  مجریان پروژه های ارتجاعی امپریالیستی نظیر “آزادی های یواشکی” و “چهارشنبه های سفید” و “دوربین من اسلحۀ من” و … را محکوم کرده و در عوض مسیح علی نژاد و سایر مروجان پروژه های دشمن ساخته فوق را به نام جناح “راست” اپوزیسیون به مردم و بویژه زنان قالب کنند و با چنین موضع گیری ای آنها را نهایتا نیروی دوست و همرزم جنبش زنان و نه آنطور که واقعا هستند یعنی ابزار نفوذ دشمن در جنبش زنان، جا بزنند.

 

اما مگر دانشجویان معترض و آگاه چه کردند و محتوای شعارهای آنها چه بود که شایستۀ چنین برخوردی باشند و آماج حمله  مسموم این نیروها قرار گیرند؟

 

عکس العمل رسانه های تبلیغاتی وابسته به قدرتهای بزرگ، از “بی بی سی” و صدای آمریکا” گرفته تا “من و تو” و دویچه وله” و سایر شرکاء در سانسور آگاهانه گزارش اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران و حذف شعارهای آنها علیه مسیح علی نژاد و به موازات آن تعرض رسوای برخی پرو امپریالیستهای چپ نما  به دانشجویان مبارز، اساسا به این خاطر اتفاق افتاد که دانشجویان چپ و مبارز دانشگاه تهران به رغم شرایط دیکتاتوری و اختناق وحشیانۀ حکومت، جرات کرده بودند صدای خود را بلند کنند و با شهامت، نه تنها در مقابل لباس شخصی های وزارت اطلاعات و بسیج سرکوبگر رژیم، بلکه درمقابل سیل تبلیغات امپریالیسم و جریان مسموم ترویج روزمرۀ سیاستهای پرو امپریالیستی در مساله آزادی زنان، شجاعانه بایستند. دانشجویان مبارز با سردادن شعارهای ضد رژیم نظیر “اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا”، نه تنها موضع خویش در نفی کلیت رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی را روشن ساختند بلکه از آن نیز فراتر رفته و در برخورد با مساله حجاب اجباری و آزادی زن، با قاطعیت ، در دو شعار “علی نژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد” و “علی‌نژاد، گشت ارشاد، یکی با دوربین، یکی با چماق، هر دو یک سوی ارتجاع، علیه جنبش زنان!” هم، سیاستهای ارتجاعی جمهوری اسلامی و هم، راه حل های ارتجاعی خدمتگزاران امپریالیسم که نمونه ای از آن در پروژه “آزادی های یواشکی” و “چهارشنبه های سفید” و بالاخره “دوربین من اسلحه من”  متجلی شده را به مثابه دو روی یک سکه به تازیانه نقد بستند و آنها را محکوم کردند. این “جرم” واقعی دانشجویان مبارز دانشگاه تهران در آن روز بود. یعنی طرح شعارهایی که منعکس کننده منافع و خواست واقعی وسیعترین اقشار آگاه و ستمدیده زنان کشور ماست؛ زنانی که که می فهمند و به تجربه دریافته اند که مطالبۀ حق آزادی پوشش و مساله آزادی زنان و برابری واقعی، نه در چارچوب این نظام و نه از کانال این یا آن جناح ضد خلقی درون حکومت و نه از کانال ترامپ و پنتاگون و پمپئوی تبهکار و عوامفریب و بورژوا- فمینیستهای خدمتگزار آنها نمی گذرد، بلکه بر عکس، این قدرتها بنا بر ماهیت طبقاتی شان در اشکال مختلف، دشمن زن و حقوق برابر و رهایی زنان از استثمار و سرکوب هستند. این زنان تحت ستم ایرانی، همانهائی هستند که در تجربۀ 40 سال گذشته دریافته اند آزادی زنان، امری ست که از کانال مبارزه برای نابودی نظام استثمارگرانه حاکم و یک انقلاب اجتماعی می گذرد.

 

شعارهای دانشجویان تاکیدی بر حقایق فوق بود. دانشجویان مبارز با فریاد زدن و نمایش این شعارها در صحن دانشگاه تهران تاکید نمودند که تحقق خواست محو ستم بر زن تنها با گسستن تمام زنجیرهای اسارت توده ها درجامعه تحت سلطه گره خورده است و نه با عوض کردن شکلی از سلطه امپریالیسم با شکل دیگر. همین جهت گیری آشکار و رادیکال دانشجویان، دلیل اصلی سانسور حرکت دانشجویان و سپس تعرض به آنها در جریان تلاش های مشترک رسانه های تبلیغاتی وابسته و نیروهای پرو امپریالیستی نظیر”حکک” است. “حکک” و مریدانش بدون آن که حتی جرات کنند برای روشن کردن مخاطب خویش وارد این بحث شوند که به چه دلیل در جنبش زنان، شعار” نه” به پوشش اجباری و در ارتباط با آن، شعار”نه” به پروژه های سفارشی امپریالیسم آمریکا  از نظر این جریان رسوای پرو امپریالیستی غلط و غیر واقعی هستند، با به کارگیری یک روش برخورد شارلاتانیستی کوشیدند تا حرکت دانشجویان مبارز را با مارک های کهنه شده و البته بورژوا پسندی همچون “فرقه ای” و “ایدئولولوژیک” ملقب سازند و در مقابل با عوامفریبی، در مدح  عبارت بی مسمای”انقلاب زنانه”ی منصور حکمت – به طور تجریدی در مقابل مثلا “انقلاب مردانه”- که در بطن خود هزار بار “ایدئولوژیک” تر (البته به نفع بورژوازی) و “فرقه ای” تر از شعارهای مبارزاتی دانشجویان دانشگاه تهران می باشد داستان سرایی کنند. آنها همچنین کوشیدند تا پروژه های آمریکا ساخته و “مِید این آمِریکا” (ساخت آمریکا)ی موسوم به “آزادی های یواشکی”، “چهارشنبه های سفید” و “دوربین ما اسلحۀ ما” و مجریان آنها را که کوس وابستگی سیاسی و مالی شان به امپریالیستها و مرتجعین در سالهای اخیر گوش فلک را کر کرده وارد صفوف “اپوزیسیون” کنند و زیر نام “چپ” و “کارگر”، مسیح علی نژاد و تامین کنندگان امپریالیست بودجه پروژه های زنان اش را در قسمت “راست” اپوزیسیون قرار دهند و از آنها دفاع کنند. آن هم در حالی که این پروژه ها مطابق تاکیدات صریح خود مجریانش قرار است با تشویق زنان در کوره راه “مبارزۀ مدنی” و “عاری از خشونت” و “مسالمت آمیز” آنهم زیر دیکتاتوری عریان و زن ستیز جمهوری اسلامی، در مراحل بعدی، جنبش زنان تحت ستم ایران را به ارابۀ “اتحادیه اروپا” و “آمریکا” وصل کنند. تا از این طریق انرژی عظیم انقلابی نیمی از جامعه تحت سلطه ما و بویژه زنان کارگر و زحمتکش علیه استثمار و حقوق نابرابر و حجاب اجباری و در یک کلام  رسیدن به آزادی را به هرز ببرند. شوخی تلخ تاریخی این است که اکنون “حکک” در شرایطی در این میدان به مثابه ابزاری در جهت تسهیل نفوذ دشمنان مردم به درون صف آنها با ترویج شعار “همه با هم” – که شعار خمینی فریبکار بود- کوشش می کند که در مواقع دیگر به گونه ای عوامفریبانه کوشیده است با تکیه بر عبارت بی مسمای “چپ سنتی”، خود را قهرمان مبارزه با سیاست “همه با همِ چپ سنتی” جلوه گر سازد. در پرتو واقعیات فوق، قابل انکار نیست که حملۀ “حکک” به دانشجویان مبارز داشگاه تهران و فتوای “منزوی ” ساختن آنها “با تمام قوا” حمله ای به مواضع ضد امپریالیستی و انقلابی زنان مبارز ایران در جنبش زنان است. این حمله، دفاع آشکار از پروژه های ضد انقلابی امپریالیستها و مجریان آنها و تلاش برای نشان دادنِ نیروهای ارتجاعی و استثمارگر به عنوان “دوست” جنبش زنان می باشد که درست به این اعتبار باید قاطعانه محکوم و افشاء گردد.

 

حرکت مبارزاتی دانشجویان دانشگاه تهران که در متن مبارزات بی وقفه و حاد روزمره کارگران و توده های محروم علیه جمهوری اسلامی صورت گرفت و موضع گیری رسوای “حکک” علیه دانشجویان مبارز، بار دیگر نقاب از چهرۀ حزب آقای تقوایی بر کشید و رنگ واقعی پرچم بورژوایی  این جریان که بر آن عبارت پر طمطراق “کمونیسم کارگری” و دمکراسی و آزادی جعل شده است را در مقابل عموم و بویژه جوانان آگاه و مبارز داخل کشور به نمایش در آورد. متأسفانه چنین موضع گیری های رسوای حزب آقای تقوایی همواره در میان نیروهای “اپوزیسیون” و به ویژه بخشی از نیروهای مدعی چپ و کمونیسم با اهمال و چشم پوشی روبرو شده است. این نیروها با این حزب رسوا و پرو امپریالیست به عنوان یک جریان “چپ” و حتی “کمونیست” البته با داشتن انحرافاتی  تعامل کرده و اجازه می دهند که این جریان به دروغ دوست و حامی طبقه کارگر و توده های زحمتکش و ستمدیده جا زده شود. در حالی که بررسی سابقه چگونگی خلق و تکوین این جریان و ماهیت رهبری آن، بررسی سیاستها و عملکرد و برنامه های متعدد “حکک” و دوستان آن در صحنۀ سیاسی ایران، آینۀ تمام نمایی ست که نشان می دهد که این جریان در طول رشد و تکامل و سپس تجزیه خود تا به امروز نه تنها هیچگاه یک حزب، آنهم حزب طبقه کارگر نبوده و ربطی به منافع طبقه کارگر ایران نداشته و ندارد وهمچنین نه تنها کوچکترین تعلق خاطر عملی ای به کمونیسم و مارکسیسم نداشته و ندارد بلکه برعکس جریانی در خدمت بورژوازی و علیه طبقه کارگر و توده های ستمدیده و برای خرابکاری در جنبش آنها می باشد. تنها نابینایان سیاسی، واقعیت و ماهیت طبقاتی این حزب را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند.

 

تا آنجا که به جریان نامبرده باز می گردد تولد و رشد اولیه این “حزب” با تعرض به تمامی سنتها و آرمانها و ارزش های انقلابی نسل مبارزین کمونیست و مسلح در زمان شاه و در یک کلام با فدایی ستیزی،عجین شده است. در بین سالهای 57 تا 60 ما شاهد کوشش های سیستماتیک این جریان برای نفوذ از درون و تسخیر برخی محافل و سازمانهای سیاسی کوچک و بحران زده سالهای اول انقلاب (بویژه جریانات مبارز موسوم به خط 3) و فرو پاشاندن آنها ، مواجه می شویم. چندی بعد در تداوم انقلاب و با تشدید جنگ انقلابی در کردستان بین مردم و رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و در حالی که کردستان با جانبازی های پیشمرگان و توده های انقلابی، به حق نام “سنگر انقلاب” ایران را گرفته بود، ما رهبران این جریان را می بینیم که با فرصت طلبی و بر بستر خلاء تئوری در رهبری سازمان کومه له – به مثابه یک سازمان توده ای و مبارز در کردستان- از بالا در آن نفوذ کرده و با غلبه بر سازمان کومه له و به خدمت در آوردن قدرت آتش آن در کردستان، چنان سیاستهای مخربی را به پیش می برد که به لاجرم نتیجه ای جز تضعیف موقعیت اجتماعی و استحالۀ نظری آن سازمان محبوبِ بخشی از مردم کردستان ختم نمی گردد. در این مرحله تنها به عنوان یک نمونه باید به کشاندن کو مه له به یک جنگ غیر انقلابی با حزب دمکرات اشاره کرد که دستگاه فکری عاریتی این جریان در آن زمان با عنوان پرطمطراق “مارکسیسم انقلابی” با تئوریزه کردن این سیاست تخریبی و ضد مردمی، نقش بزرگی در تضعیف و شکستن کمر جنبش انقلابی خلق کرد داشت و علاوه بر به هدر دادن خون ده ها پیشمرگه فداکار خلق کرد، تاثیرات آن سیاست، به ریزش وحشتناک نیرو و تکه پاره شدن کومه له در کردستان انجامید. در پایان این دوره، رسوایی و فضاحت این جریان به رهبری منصور حکمت و “مارکسیسم انقلابی” اش به جایی می رسد که با تایید اشغال کویت توسط دولت وابسته صدام حسین و خواندن کویت به عنوان “اردوگاه کار” (منصور حکمت)، جنگ امپریالیستی و خونین موسوم به جنگ خلیج که سنگ بنای اولیه “نظم نوین جهانی” ادعایی آمریکا بود، توجیه می شود. از آن به بعد است که این دستگاه فکری وارداتی یعنی “مارکسیسم انقلابی” به خاطر تناقضات رسوایش دیگر به کار منصور حکمت و شرکاء در رهبری حزب کمونیست ایران نمی آید و آنان حزب دست ساز خویش که تمام مسئولیتهای کلیدی اش را نیز در دست داشتند رها و این بار در خارج از کشور “حزب کمونیست کارگری” را می سازند و خود را به “کمونیسم کارگری” و انقلاب “انسانی” می آویزند بدون آن که این عوض کردن تئوری حاصل هیچ نقد جدی و معتبری باشد. البته مدافعان آقای حکمت آخرین ضربات خود را پیش از مهاجرت و ورود به دوران سیاسی جدید، با سوزاندن مقادیر معتنابهی سلاح و مهمات در اردوگاه های کومه له نیز وارد می کنند.

در دوره مهاجرت، خطوط  بورژوایی و پرو امپریالیستی جریان “کمونیسم کارگری” هر چه بیشتر و صریحتر قوام یافته و خود را نشان می دهند. “انقلاب انسانی” و “سناریوی سیاه و سفید” در تئوری، کیش شخصیت در تشکیلات  و چهار نعل تاختن به طرف آغوش باز سلطنت طلبهای وابسته به امپریالیسم و ضد انقلاب، مشخصۀ آشکار این جریان را تشکیل می دهند. میوۀ این دستگاه فکری نمی تواند چیزی جز تایید حکومت صهیونیستهای جلاد خلق فلسطین و عرب یعنی دولت اسرائیل به عنوان “دمکراتیک ترین” دولت خاورمیانه – که همراه با دریافت کمکهای مالی امپریالیستی ست – و مواضع ضد انقلابی ای نظیر این باشد. در جریان فاجعه 11 سپتامبر و رویدادهای بعد از آن، حزب کمونیست کارگری با شتاب و در حد توان و امکانات خویش با سیاستهای جنگی فاشیستی ترین جناح های طبقه حاکم در امپریالیسم آمریکا علیه باصطلاح بنیاد گرایی اسلامی، زیر نام “جنگ بی پایان” همراهی و همنوایی کرده و خود را به ارابۀ جنگی ناتوی تبهکار می بندد و حمله نظامی و اشغال افغانستان و لیبی و عراق را تایید می کند. این جریان تحت عنوان مبارزه علیه “اسلام سیاسی” در هماهنگی با خطوط جنگی ارتش آمریکا در مواقعی حتی بسیار پر حرارت تر ازمقامات آمریکایی بر ضرورت سیاست های جنگی آمریکا پای می فشارد؛ آن هم در حالی که “اسلام سیاسی”عملا ابزار توسعه سلطه خود امپریالیستها و دست ساز و مورد حمایت آنهاست که با آن جنگ خونین خود علیه خلقهای تحت ستم خاور میانه و انقلاب آنان را توجیه می کنند. با دستاویز این ” اسلام سیاسی” بود که نیروهای “حکک” در انتقاد به نیروهای مبارز که علیه بمباران و کشتار مردم بی گناه در جریان لشکر کشی آمریکا و متحدینش به عراق و سوریه موضع می گرفتند، مطرح کردند که “در آن ]جنگ[ نقل و نبات پخش نمی کنند”.

 

در عرصۀ جنبش زنان نیز خانمها و آقایان این حزب با کمک فمینیستهای وابسته به کثیف ترین جناح های سرمایه داری،  مدتی جنبش “عریان گرایی” به راه انداخته و با توسل به این شیوۀ به اصطلاح “مبارزه”، نفرت میلیونها تن از زنان کارگر و زحمتکش در ایران را که در زیر بار استثمار و ستم مضاعف وبی حقوقی کمر خم کرده و تشنه آزادی اند را به خواست “حق خود بر بدن” و سمبل آن از نظر این جریان یعنی نمایش بدن خود در خیابانهای شهرهای اروپایی تقلیل می دهند. شخصیتهای این جریان به هارترین نمایندگان امپریالیسم و حامیان بین المللی جمهوری اسلامی نظیر صدراعظم آلمان “مرکل”، “نامه” می نویسند، سخنرانی او را “نقطه عطف” می خوانند، با سایر نمایندگان طبقه حاکم یعنی بورژواهای خونخوار “بیانیه مشترک” می دهند و با جا زدن آنها به عنوان اشخاص و قدرتهای دمکرات و طرفدار آزادی و حقوق کارگران و زنان، از آنان  می خواهند از اسماعیل بخشی و سایر کارگران زندانی در ایران حمایت و رژیم را “محکوم” کنند و ….

 

باید تاکید کرد که لیست سیاستها و عملکردهای غیر انقلابی و خطوط پرو امپریالیستی جریان موسوم به حزب کمونیست کارگری به هیچ وجه به موارد بالا ختم نمی شود.*

 

اکنون با یاد آوری چنین سابقه ای ست که می توان درک کرد چرا و بر اساس کدام منافع، “حکک” در حرکت اعتراضی دانشجویان دانشگاه تهران نه به طور اتفاقی بلکه به صورت هدفمند، شعارهای ضد امپریالیستی آنان را مورد حمله قرار داده و به دفاع تمام قد و به قول خود “با تمام قوا” از یکی از مجریان رنگارنگ پروژه های آمریکا ساخته در جنبش زنان، یعنی مسیح علی نژاد پرداخته است. حقیقت این است که خطوط مسیح علی نژاد ها و پروژه های به اصطلاح مبارزاتی امپریالیسم ساخته ای که این “فاطمه کماندوی” دیروز کمپ اصلاح طلبانِ قاتل و کارگر کشِ درون حاکمیت و بانوی “باد در موی” (اشاره به نام کتاب ایشان) این روزهای رسانه های امپریالیستی، مجری اش هستند منطبق بر استراتژی “حکک” یعنی اتکاء به قدرتهای امپریالیستی برای سازمان دادن “انقلاب زنانه” و “رنگی” در مقابل انقلاب اجتماعی مورد نظر کارگران و زنان و توده های تحت ستم ایران و شعار “نان مسکن آزادی” و استقلال آنها می باشند.

 

تعرض عریان و کینه توزانۀ جریان تقوایی و آنهایی که در رکاب “حزب” او و “کمونیسم کارگری” اش سینه می زنند به شعارها و مواضع دانشجویان دانشگاه تهران نشان می دهد که در مصاف سخت و بحرانی بین کارگران و توده های ستمدیده با دشمنانشان جریان فوق در موضع ضد آزادی و ضد دمکراسی و در صف مرتجعین و وابستگان ایستاده است.

 

به رغم این مدارک و شواهد انکار ناپذیر در مورد گذشته حال و چشم انداز آینده سیاستهای حزب کمونیست کارگری تقوایی و ماهیت این جریان آلوده، بخش قابل توجه ای از سازمانها و جریانهای رفرمیست و سازشکار فعال در جنبش کمونیستی ایران همچنان مایلند چشمانشان را بروی واقعیات بسته و با برخورد مماشات جویانه در مقابل این حزب، شانه به شانه این جریان آلوده بسایند و با این کار در واقع، آنان را در تعرض و کوشش برای تاثیر گذاری  و مسموم کردن جنبشهای اجتماعی داخل کشور و مبارزات دلاورانه کارگران و دانشجویان و زنان یاری دهند.

 

حرکت دلاورانه دانشجویان دانشگاه تهران در مقیاس اجتماعی یک حرکت کوچک علیه دیکتاتوری حاکم بود، اما فریادی که از بطن شعارهای قاطع و مبارزاتی دانشجویان، همزمان  علیه حاکمیت رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و پروژه های امپریالیستی پژواک شد، به اندازه کافی بزرگ و تاثیر گذار بود که خشم رسانه های امپریالیستی را بر انگیزد و چهره رسوای پرو امپریالیستهایی نظیر حزب کمونیست کارگری –جریان تقوایی را یکبار دیگر با وضوح در مقابل کارگران، جوانان و بویژه زنان مبارز و آگاه ایران به نمایش بگذارد.

 

خرداد 1398

 

* خوانندگان علاقه مند برای آگاهی از ماهیت حزب کمونیست کارگری و سیاستهای پرو امپریالیستی این جریان می توانند به منابع زیر رجوع کنند:

نگاهی به حزب کمونیست کارگری (برای ثبت در تاریخ)

http://www.siahkal.com/publication/negahi-be-hkk.htm

“حزب کمونیست کارگری” و مساله ملی

http://www.siahkal.com/publication/hkk-national-question.htm

“کمونیسم کارگری” در رکاب ماشین جنگی آمریکا!

https://www.siahkal.com/index/mid-col/PF183-HKK-va-Daesh.htm