باور به اصولیت شرط هر مبارزه انقلابی و جلب اعتماد مردم است
آیا بر اساس سیاست آقای ماکیاول ایتالیائی در کتاب «شهریار»، اهدافِ نیک، ابزار کثیف تحققاش را توجیه میکند؟ آیا میشود با نیت خوب کسی را تا حد مرگ برای دست یافتن به اسراری که دانستنش «مهم» است، شکنجه داد و به ناموسش تجاوز کرد و فرزندانش را به قتل رسانید تا امر «خوب» متحقق شود؟ پرسش این است که آیا میشود با این بنیادهای «خوب» یک جامعه انسانی، مدنی، مورد احترام متقابل، متمدن و همبسته و… ایجاد کرد؟
مثال دیگر، سخن چرچیل است. او در کتابى که در مورد تاریخ جنگ جهانى دوم نوشته است، درباره حمله متّفقین به ایران مىنویسد: «اگر چه ما با ایرانىها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کارى مىکردیم، ولى این معیارها ـ پیمان و وفاى به عهد ـ در مقیاسهاى کوچک درست است؛ دو نفر وقتى با یکدیگر قول و قرار مىگذارند، درست است؛ امّا در سیاست وقتى که پاى منافع یک ملّت در میان مىآید، این حرفها دیگر موهوم است؛ من نمىتوانستم از منافع بریتانیاى کبیر به عنوان اینکه این کار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بستهایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهاى کلّى و در شعاعهاى خیلى وسیع درست نیست».
این منطق همه امپریالیستهاست. مگر آقای ترامپ در مسئله برجام به زیرقول خود نزد؟ مگر اروپای «متمدن» و آقای جو بایدن «منتقد» ترامپ به همان خُلف وعده وفادار نماندند؟ این است سیاست «هدف وسیله را توجیه میکند».
هدف وسیله را توجیه نمیکند. این یک اصلی میباشد که کمونیستها باید به آن اعتقاد داشته باشند. کسانی که برخلاف این اعتقاد اقدام کنند، همرنگ جماعت، فضای حاکم و یا عوامفریبان شوند و یا در دریای هیاهو و هوچیبازی غرق گردند، گرچه ممکن است به موفقیتهای زودرس دستیابند، ولی اعتماد عمومی را به تدریج از دست میدهند، گسست اجتماعی را پایه میگذارند و توده مردم به آنها به عنوان جریانهای غیرقابل اعتماد مینگرد و آنها را طرد خواهد کرد.
ما هم اکنون با این قماش از سازمانهای سیاسی و مریدانشان در خارج از کشور روبرو هستیم. برای آنها تروریسمِ «خوب» و «بد» وجود دارد. نقض حقوق بشرِ «خوب» و «بد» وجود دارد. برایشان مهم آن است که این واژهها در خدمت چه اهدافی مورد استفاده قرار میگیرند. به این نیات شوم بپردازیم.
در چارچوب فشار حداکثری به مردم ایران، تحریم مردم ایران و تدارک جنگ و تجاوز به ایران، ترور دانشمندان هستهای و غیرهستهای، ترور مقامات رسمی دولت ایران، تخریب، تحریم و تعلیق ورزش ایران، خودتحقیری و توهین به هنر و هنرمندان ایرانی، تلاش در جهت مغزربائی و هر چه نام ایران و هویت ایرانی دارد، ایرانستیزی و … همکاری با داعش و عربستان سعودی در سوریه، در مبارزه با مردم لبنان و یمن، یک کارزار ضدفلسطینی به نفع جنایتکاری صهیونیسم بینالملل و … یک کارزار جهانی ضد ایرانی و خرابکارانه با دست دارودسته تروریستی و ماکیاولیستی فرقه رجوی و عناصر شناخته شده و بدنام آنها، سازمانهای امنیتی و جاسوسی موساد، ناتو، سوئد، عربستان سعودی، اسرائیل بر ضد ایران و نه بر ضد جمهوری سرمایهداری اسلامی در گرفته است تا یکی از ماموران ترور جمهوری سرمایهداری اسلامی را با دست دستگاههای «مدرن، بیطرف، عدالتپرور» «دادگاه»های سوئد به محاکمه بکشند و محکوم کنند. این عده دگرپرستان، خودحقیرپنداران که از تفکر علمی مصرانه امتناع میکنند، با تمام تبلیغات راست و دروغ این جریانات منحرف و یا مشکوک همآوایند و باید فعالیتهای آنها را در این متن یعنی در متن کارزار جهانی تجاوز به ایران، تحریم ایران، تخریب ایران و… مورد ارزیابی قرار داد. اقدامات اخیری که در سوئد در مورد شرکت آقای حمید نوری در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1967صورت گرفته است، ادامه همان صحنهسازیهای تریبونال لندن است که از منابع مشکوک مالی آمریکائی ارتزاق میکرد و نام پارهای از این منابع به دست عدهای از اپوزیسیون انقلابی در همان زمان منتشر شد. در همان زمان امپریالیسم، صهیونیسم و وهابیسم در پشت این تبلیغات حضور داشتند و هزینههای سرسام آور این کارزار جهانی را پرداختند. این تلاش قدرتهای جهانی که هر کدام بر امواجی از خون سوارند و تاریخشان تاریخی مملو از چرک و خون است، ناشی از دغدغه نقض حقوق بشر در ایران نیست و برای ایرانیها دل نمیسوزانند. آنها از آموزگار بزرگشان ماکیاول آموختهاند که مبارزه با بنای جاده ابریشم که ایران را به اروپا وصل میکند، و پایان دادن به قطع نفوذ اسرائیل و آمریکا در ایران تنها در زیر نقاب «دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق» پایمال شده مجاهدین انقلابیای امکان دارد که در گذشته تا مغز استخوان ضدامپریالیسم و ضدصهیونیسم بودند. ما از کشتار کمونیستها سخن نمیرانیم زیرا حمایت از نقض حقوق کمونیستها در زندانهای ایران هیچگاه مورد اعتراض امپریالیسم و صهیونیسم نبوده است، ولی دشمنان بشریت با هدایت فرقه رجوی به صراط مستقیم آمده و با تشخیص مصلحت رژیمشان فهمیدهاند که «دفاع» از حقوق کمونیستها بر ضد جمهوری اسلامی در این برهه از زمان به نفع آنها میباشد. این آقای مجرم در داخل خاک سوئد به هیچ جنایتی دست نزده است که قانونا مورد تعقیب مقامات سوئد قرار گیرد. دنیائی را تصور کنید که هر قدرت استعماری به خود حق دهد بنا بر امیال استعماری خود اتباع و یا مقامات رسمی کشور رقیب و یا مخالف خویش را مجرم شناخته، محاکمه نمایشی کرده، محکوم نموده و سپس در زندانهای «ابوغریبی» خویش سر به نیست کند. نام این اقدام دفاع از حقوق بشر نیست، بلکه مجوف و بیاعتبار کردن مضمون انسانی دفاع از حقوق بشر است و تائید سیاست استعماری است.
کارزاری با همکاری امپریالیسم، صهیونیسم، وهابیسم، رسانههای مزدور و ساخته دست استعمارگران نظیر بی بی سی، صدای آمریکا، «من و تو»، رادیو فردا، رادیو زمانه، ایران اینترناشیونال، سایت «کوچه»، رادیوی فارسی زبان اسرائیل، صداهای گوشخراش و چندشآور سلطنت طلبان و فرقه رجوی و عمال نقابدار آنها، ایرانستیزان، و… به راه افتاده است که همه و همه تنها در خدمت مصالح آنها برای اسارت کشور ماست. ایران جمهوری اسلامی نیست و دارای منافعی در جهان است که هر ایرانی ضدبیگانه باید از این منافع دفاع کند. به این جهت باید مابین ایرانستیزی و مخالفت با جمهوری سرمایهداری اسلامی فرق قایل شد. ایرانستیزان، این دگرپرستان، گماشتگان دنیای غرب، در کنار اوباما، ترامپ، جوبایدن، سیا موساد و نتانیاهو قرار دارند و مخالفان جمهور اسلامی در جبهه خلق برای حفظ استقلال ایران و مبارزه با دشمنان نقابدار آن ایستادهاند.
در این زمینه نکات دیگری را نیز باید یاد آوری کرد.
آن اعضاء انقلابی از سازمان مجاهدین خلق که با الهام از محمد حنیفنژاد، اصغر بدیعزادگان، سعید محسن، محمود عسگریزاده و رسول مشکینفام به افتخار شهادت نایل آمدند، برای آزادی و استقلال، برای دموکراسی و رفاه مردم ایران مبارزه کرده و در عرصه خارجی برضد صهیونیسم و امپریالیسم رزمیدند، شاه این نوکر بیگانه را از ایران بیرون کردند و در کنار مبارزان فلسطینی آموزش دیدند تا در راه رهائی ایران پیکار نمایند. این مجاهدین که شهید شدند و در زندان تسلیم تهدیدات «هیات مرگ» نگردیدند، ماهیتا با فرقه رجوی فرق دارند و هیچ وجدان انسانی و انقلابی به ما اجازه نمیدهد که به مانورهای شیادانه فرقه رجوی که همدست امپریالیسم، صهیونیسم و وهابیسم است صحه بگذاریم و اجازه دهیم که این خودفروختگان با خون این جانباختگانِ وطن، چهره خائنانه خویش را سرخ نمایند. عدالتخواهی فرقه رجوی تنها تبلیغ برای اعاده حیثیت و کتمان بیآبروئی خود است که سالها در کنار صدام حسین علیه ایران فعال بوده و سرانجام این فعالیت را تشدید نموده و به ایران هجوم آوردند و نام ننگینی از خود در تاریخ ایران باقی گذاردند. این اقدام ننگین و خیانت آشکار آنها در زمان جنگ تجاوزکارانه عراق به ایران در کنار خیانت همکاری با عراق مسلما در صدور احکام جنایتکارانه بر ضد زندانیان سیاسی که گروگانهای رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی بودند موثر بوده است. بیشرمانه است که بکوشیم دستان خونآلود خویش را در آب بیگناهی بشوئیم و بر سر خود آب تطهیر بریزیم. این فرقهی خودفروخته از همدستان دولتمردان و رهبران امنیتی آمریکا نظیر جولیانی، جان بولتون، نیوت گینگریچ، مایکل موکاسی و… هستند و لذا نمیتوانند در اجرای عدالت صداقتی داشته باشند. کسانی که با قاتلان بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق مماشات میکنند، ماهیتا با قاتلانی نظیر حمید نوری خویشاوندی دارند. برخورد ماکیاولیستی به این امر نمیتواند سرپوشی بر خیانت فرقه رجوی باشد.
اعلام جرم فرقه رجوی دارای ماهیتی ضدکمونیستی و ضدبشری است.
در تاریخ 27 ژوئیه 2021 سایت خبری بی بی سی با خبرنگار خود در استکهلم آقای امید منتظری برنامهای داشت بر اساس گزارش ایشان:
«دادستان سوئد… در مورد زندانیان مجاهد و غیر مجاهد تفاوت قایل شده، در مورد زندانیان مجاهد اتهام حمید نوری نقض فاحش قوانین بینالمللی است که بر مبنای قوانین سوئد زیر مجموعه جنایات جنگی محسوب میشود و اتفاقی که افتاده زیر پا گذاشتن قوانین بشردوستانه در مورد کسانی که در خود آن درگیریها حضور نداشتند…. در مورد زندانیان چپ متفاوت آست آنها به اتهام ارتداد اعدام شدند برای همین اتهام قتل عمد هم در مورد آقای نوری مطرح است که باید در دادگاه پاسخ بدهند».
لازم به استدلال نیست که کمونیستها را اعدام کردند زیرا کمونیست بودند و ارتداد که جرم آنها محسوب میشود به علت اعتقاد آنها به ماتریالیسم دیالکتیک بوده و صرفا یک اتهام مذهبی است که در هیچ دادگاهی در اروپا مبنای حقوقی برای قضاوت نمیباشد. کشتن جمعی کمونیستها به جرم «ارتداد» قتل عمد نیست، قتل عام است و با انگیزه مبارزه با یک نظریه اجتماعی صورت گرفته است. برای «هیات مرگ» همه کمونیستها مُرتد بوده و باید آنها را قتل عام کرد چه در زندان باشند و چه در خارج زندان. به این جهت این اقدام یک جنایت علیه بشریت است، زیرا بر حکم قتل میلیونها انسان به صرف باورهای عقیدتی صحه میگذارد. ولی دادگاه «عدالتخواه» و معلومالحال سوئد کشتن کمونیستها را جنایات علیه بشریت نمیداند آن را فقط قتل عمد جلوه میدهد، مانند یک قتل ناموسی و یا یک درگیری خونینِ منجر به قتل با استفاده از چاقوی ضامندار. ولی کشتن مجاهدین خلق در زندان را که از این فرقه کنونی رجوی با اعتقادات فعلیشان نفرت دارند، جنایت علیه بشریت اعلام میکند. طبیعتا هیچ انسانی به ویژه اگر مدعی باشد برای تحقق حقوق بشر مبارزه میکند نمیتواند با این تفسیر موافق باشد. این نشانه آن است که هدف دفاع از حقوق کمونیستها و یا دفاع از حقوق بشر نیست، ساختن قاعده خاصی برای فرقه رجوی است تا بر اساس ماموریتی که دارد زمینه روانی تجاوز به ایران را فراهم کند. این سیاست دادگاه سوئد سیاست هماهنگی با خواستهای اسرائیل است.
این معیارهای ضد بشری که به منظور تفرقه و خوشآمد اربابان فرقه رجوی صورت میگیرد تصویری از دنیای آیندهای میدهد که آنها آرزوی زندگی در آن در ایران را دارند و به مردم میهن ما وعده میدهند.
نکته دیگر اینکه امروزه نفرتی که مردم میهن ما نسبت به رژیم تبهکار جمهوری اسلامی دارند، محصول یک دوره طولانی نقض حقوق بشر، سرکوب حقوق و مطالبات مردم، سرکوب اعتراضات به حق مردم، بیعدالتی، تبعیض، قتل، جنایت، کشتار، عدم پاسخگوئی به مردم، دروغگوئی، رانتخواری، فساد، خویشاوندسالاری، دزدی، راهزنی و… میباشد. این نفرت یک شبه به وجود نیامده است این آن حقایقی است که کسی نمیتواند انکار کند. آقای رئیسی و یا نیری، فلاحیان و یا سایرین مجرمان تبهکاری هستند که باید در یک دادگاه خلق و صالحه برای عبرت و سرمشق عمومی محاکمه شوند. دادگاه خلق همواره با این هدف تشکیل میگردد تا مردم از آن آموزش بگیرند و همه اسرار نهان در این دادگاه فاش شود. برگزاری این گونه دادگاهها آموزش دموکراسی و تقویت روحیه و قوه عدالتخواهی در جامعه و شریک کردن همه مردم در برگزاری و تعقیب با علاقهی رویدادهای آن است. در مرکز فرآیند این دادگاه، هدف خونخواهی قرار ندارد. بشریت، دوران «چشم در مقابل چشم» که قانون قصاص قرون وسطی بود را پشت سر گذارده است. خلق ایران از همان ابزاری استفاده نمیکند که رژیم جمهوری اسلامی بهره برده و جریانهائی نظیر فرقه رجوی را در فرهنگ خویش با آن پرورش داده است. دادگاه خلق مکتبی برای آموزش و بسیج تودههاست و باید شالوده چنان جامعهای را پایهگذاری نماید که روحیه «هدف وسیله را توجیه» میکند به گورستان تاریخ بسپارد.
متاسفانه کسانی در پی این آموزش بزرگ از انقلاب ایران نیستند. آنها به عنوان عامل صهیونیسم و امپریالیسم فعالند و میخواهند از دادگاههای امپریالیستی – صهیونیستیِ دشمنان بشریت، کانونهای «عدالتخواهی» بسازند و آن را بخورد مردم دهند و توجیه جنایات امپریالیستی را آرایش نمایند، و البته جنایات جمهوری اسلامی کار آنها را تسهیل کرده است. کسی که وسیله جنگ، تحریم، تجاوز، تطهیر صهیونیسم و امپریالیسم را با هدف دشمنی با جمهوری اسلامی توجیه کند، طبیعتا همیشه به عنوان عامل فعل دشمنان بشریت و مزدوران آنها رفتار خواهد کرد. این افراد نه برای کشور ایران و نه برای مردم ایران حقوقی قایل هستند. این عده حتی در مورد ادعاهای خویش نیز دروغ میگویند و عوامفریبند. کسی که از حقوق بشر دفاع میکند، نمیتواند هوادار تحریم و جنگ برضد ایران باشد که صدها هزار برابر بیشتر انسانها را در آن کشور نابود کرده که کشتار سال 1367 در مقابل آن قطرهای از دریاست. به سرنوشت غمانگیز فرقه رجوی نگاه کنید خلق ایران هرگز خیانت آنها در همدستی با نیروی تجاوزکار صدام حسین به ایران را نمیپذیرد و حال این دگرپرستان میخواهند در پا رکابی آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی وارد ایران شوند و این جنایت ضدبشری را «فروغ جاویدان» دوم بخوانند.
از این گذشته کسانی که به عدالتخواهی دادگاههای امپریالیستی صهیونیست چشم بسته و آنها را تبلیغ میکنند به چشم مردم ایران و جهان خاک میپاشند و در پی تبرئه جنایات امپریالیسم و استعمار هستند. حقوق بشر برای آنها ابزاری برای کسب و کار و خیانت ملی و اعاده حیثیت از استعمارگران تاریخ است. معلوم نیست این جبهه متحد سلطنتطلب – مجاهد – چپ وامانده خط سومی به چه مناسبت از «دادگاه»های آمریکا خواهان محاکمه ساواکیهای فراری و قاتل و در راس آنها پرویز ثابتی نیستند؟ آیا این نمونه نماد آشکار ماهیت خودفروخته آنها نیست؟ حزب ما در این باره مجددا خواهد نوشت و دست این ایرانیان حقیر و دگرپرست را رو خواهد کرد.
نکته دیگر هزینه مزدوری این گروههای ضد ایرانی و صهیونیستی است. آنها باید هر چند یکبار ترازنامه کارشان را برای تداوم دریافت حقوق بازنشستگی خود در مقابل مقامات مسئولان امنیتی دشمنان ایران ارائه دهند. آنها باید این کارنامه خالی را پر کنند، خود را فعال نشان دهند، جنجال کنند، کارزارهای تبلیغاتی و سخنرانیهای سفارشی در تلویزیونهای بیگانگان ترتیب دهند، به پابوسی آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی روند تا «آب باریکه» آنها خشک نشود. اقدامات این اپوزیسیون حقیر، دفاع از حقوق بشر نیست، همدستی با تمام آن دستگاههائی است که حقوق بشر را در سراسر جهان با یاری قدرت نظامی، قضائی و قوانین خود زیر پا میگذارند. آقای حمید نوری باید مانند سایر جنایتکاران در دادگاه خلق در ایران محاکمه شود، در سرزمینی که در آن مرتکب این جنایات شده است و نه در کشور سوئد که نه سر پیاز است و نه ته پیاز که سرانجام حکم و مدت زندانش را برای «گوانتانامو» تعیین میکنند.
توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 258 شهریور ماه 1400 خورشیدی