کوید ۱۹ و احتمال تحولات بزرگ در جهان پسا کرونا
نویسنده: مهرالدین مشید
ویروس کرونا؛ به چالش رفتن فناوری و تغییر معادله ء زورگویی ها در جهان
چگونه شده است که یک ویروس کوچک به نام گوید ۱۹ جهان بشریت را به چالش کشیده، دنیای فناوری را به مبارزه طلبیده و معادله ء زورگویی ها و قدرت آرایی ها را سخت به چالش کشیده است. نظام اقتصادی جهان را به رکود تهدید کرده، میلیون ها انسان را بیکار هزاران چرخ دستگاه های تولیدی را متوقف گردانیده است. چنانکه گفته می شود، جهان به اختلال مالی بیشتر از ۲۸۰ میلیارد دالر رو به رو شده است. رسانه ها از بیکار شدن ۵۰ میلیون کارگر در هند و ۶ میلیون گارگر در امریکا خبر داده اند.
تکانه های اقتصادی این ویروس که تازه آغاز شده، بیشتر از آن است که جهان انتظارش را دارد. کشور ها مبالغ هنگفتی را برای مبارزه با آن اختصاص داده اند و سازمان صحی جهان تا حالا ۲۰میلیارد دالر را برای مهار این ویروس در نظر گرفته است. آگاهان از موج سنگین تکان های اقتصادی ناشی از این ویروس خبر می دهند که به مراتب بزرگ تر از رکود سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ است. این ویروس نه تنها بر اوضاع افتصادی؛ بل بر اوضاع سیاسی، امنیتی و جنگ های نیابتی تاثیر جدی بر جا می گذارد. فراخوان سازمان ملل برای آتش بس در ده منطقه ء پرآشوب جهان ناشی از همین نگرانی ها است تا فرصت جهانی برای مبارزه با بحران های ناشی از این ویروس مهیا شود. بهای نفت به میزان بی پیشینه ای کاهش یافته است. این ویروس نه تنها زمامداران؛ بل دو اقتصاد بزرگ دنیا یعنی آمریکا و چین را نیز در مقابل هم قرار داده و رویا های سیطره جویی و زورگویی جهانخواران را چنان به خود مشغول نموده است که رویا های یکه تازی و فرمان روایی آنان بر جهان را دچار یاس کرده است و چمچه ها و گودی های کوکی آنان در جهان؛ بویژه در کشور های شرقی تخت و تاج خویش را گویا در شاخ آهوی تاریخ به تماشا نشسته اند. هرگاه وضعیت این چنین ادامه یابد، گفته می توان که این ویروس بر رغم خطر های مرگبار انسانی و اقتصادی اش که جهان را دارد به پرتگاه ء سقوط می برد؛ در عین زمان تلنگر و ضرب شصت تقدیر طبیعی است که بر حلقوم مستکبران جهانخوار فرو می رود و بر مصداق این سخن ” از بهر شوم می سوزد شهر روم” تمامی مردم جهان آسیب آن را متحمل شده است. آیا داستان کرونا هم مگر شبیه قصه ء تاریخی قرآن است که چند پرنده ای مثل ابابیل تیغ از کنار پیلان و لشکر ابرها بیرون کرد. و آیا مصداق این آیت ۵۹ سوره بقره است که در آن آمده(فبدّل الذين ظلموا قولًا غير الذي قيل لهم، فأنزلنا على الذين ظلموا رجزًا من السماء بما كانوا يفسقون)پس تبدیل کردند انانی که ظلم کردند سخنی غیر ان سخنی به آنان گفته شده بود،پس فرود اوردیم برانانیکه ظلم کردند عذابی را از آسمان به سبب انچه که فسق میکردند.
آیا کرونا هم مگر برای اجرا و تحقق چنان مانوری وارد معرکه ء جهانی شده است و با جسمی کوچک و ذره بینی خود گویی بزرگ ترین کشور های دارنده ء سلاح اتومی و هواپیما های پیشرفته را به مبارزه طلبیده است و تا جایی که زمامداران مغرور و از خود راضی ای چون؛ ترامپ ها و امثال او را واداشته تا دست به دعا شوند و به خداوند پناه برده و از او استمداد بجویند. آیا این ویروس هم مانند، همان وبای نیمه ء قرن هشتم خورشیدی است که دنیای شرق و غرب را خالی از سکنه گردانید و وحشت جهان را فراگرفت و افسرده گی آن برای سال های طولانی بشریت را به چالش کشاند. مورخ و جامعه شناس شهیر عرب ابن خلدون از آن در کتابی تحت نام ” طاعون سیاه از آن سخن گفته است. در حالی که پیش از آن هم نویسنده گان و دانشمندان دیگر مانند؛ امام ابوالولید باجی متوفای 474 بنقل از امام ابن حجر متوفای 852 از وی در کتاب “بذل الماعون فی فضل الطاعون” یاد کرده است.
هم چنان قاضی عیاض متوفای 544هجری در شرح خود از طاعون و وبا باد کرده که طاعون را جدا از وبا خوانده است؛ اما محی الدین طبری متوفای 694 در کتاب “الریاض النظره” از طاعون به عنوان بیماری ساری یاد کرده است.
اما ابن سینا “متوفای 428” است که در کتاب قانون فی الطب از انواع ناممی برد. نوع نخست طاعون را مادهء زهر آگینی تعریف می کند که ورم کشنده را ایجاد میکند ودر جاهای نرم بدن واکثرا زیر بغل پیدا میشود.
دوم طاعون شیش که شیش ها التهابی ومنتج به مرگ در ظرف سه یا چهار روز میشدند.
سوم طاعون عفونت خون که باکتیری خون را هدف میگیرد،وابن سینا در بارهء ان میگوید سبب ان خون غیر متماسک است که متعفن وفاسد میشود وبه جوهری تبدیل میشود که عضو را فاسد میسازد وماحول خود را تغییر میدهد ومنجر به قیء وبیهوشی میشود.
دائرة المعارف بریتانی نیز طاعون را بیماری ای تعریف کرده که مرگ دسته جمعی را در پی داشته است.
یا این که این ویروس پیامی از درهمتنیده گی و قدرتمندی کوچک ترین موجود عالم را بر عالی ترین موجود مغرور و از خود راضی یعنی انسان و تمامی دستاورد های فرهنگی و تمدنی آن را نشانه رفته است تا اندکی بر سر عقل آید و عقل خود بنیاد را بازخوانی گند و در مورد درهم تنیده گی های آفرینش در آفاق و انفس اندکی بیشتر غور کند و به راز های ناگشوده در هستی و بویژه در خود پی ببرد. انسانی که به گفته ء الکسس کارل در کتاب”انسان موجود ناشناخته” هنوز قادر به شناخت خودش نشده است و چگونه ممکن است تا از او توقوع داشت تا از سکوی غرور بر زمین افتد و به انسانیت ارج بگذارد و در مورد آفاق و انفس و درهم تنیده گی آن تفکر نماید و خدمتگذاری به انسان را سرلوحه ء زنده گی خود بسازد.
انسانی که هنوز در اسارت عقل خود بنیاد است. این در حالی است که هنوز انسان غربی خود را در جغرافیای عقل خود بنیاد و آزادی خود بنیاد اسیر می بیند و از اسارت عقل خود بنیاد رها نشده است. با آنکه عقل خود بنیاد در تفکر غربی سه مرحله را پیموده است و از مرحلهء پویایی و بالنده گی و جولان به مرحله ء جهان شونده بجای جهان بینی رسیده و به مرحلهء سوم یعنی عقل خود بنیاد پا نهاده است؛ اما بازهم هنوز به آن صورت قادر نشده است تا اصول و اخلاق را تعیین کند و به آن معنا ببخشد تا نقش زبان را در معنا بخشی جهان آشکارا کند.
گفتنی است که بسیاری از دانش آموختگان حوزه های دانش از سید جمال افغان تا محسن کدیور و دیگران پیرامون رمز پیشرفت غرب و علت عقب مانده گی جهان اسلام جهان اسلام غور و مداقه کرده اند، اما آگاهی چندانی از فلسفهء مدرنیزم و ظهور عقل خود بنیاد که بنیانگذار دانش های روشمند امروز باشد، نشان نداده اند، اما در این میان نباید از یاد برد که شخصیت های فکری ای چون محمود شبستری با آموزش آثار نویسنده گان آلمانی مانند؛ کارل بارت، پل تیلیخ، شلای ماخر و دیگران مهم تر از آنان با داشتن فکری باز و ذهنی استدلالی می تواند، ادعای شناخت اسلامی تازه ای از جایگاهء دین و مدرنیته داشته باشد.
وی بیش از سی سال بدین سو نوشته هایی در مورد دین و اجتماع منتشر کرده، اما وی با انتشار کتاب هایی چون؛ ایمان و آزادی، هرمنوتیک کتاب و سنت، نقدی بر قرائت رسمی از دین: بحران ها، چالش ها و را هء حل ها و تعاملاتی در قرائت انسانی از دین توانسته تا اشتیاق خویش را به تعیین حد دین و شناخت آزادی انسان خود بنیاد آشکار نماید. او توانسته در بخش های معرفت دینی، پیش فهم ها و مقولات ذهنی موجود و عصری بودن شناخت، به گفته های داکتر سروش نزدیک شود، اما شماری بدین باور اند که این شباهت کمتر به مرتبه اقتباس یا داد و ستد مشروع می رسد؛ دلیلش این است که مآخذ و منابع این دو متفاوت است از یک سومنابع سروش بیشتر به زبان انگلیسی است و از سوئی هم در مسائلی چون؛ ایمان، تجربه دینی و عقل خود بنیاد و مهم تر از آن شفافیت، و روشنی بیان، اصالت کار شبستری انکار ناپذیر به نظر می رسد.
شبستری فلسفهء یونان را بار آورنده عقل منطقی در میان مسیحیان و مسلمانان می داند. عقل مسیحی پیش از برخورد با فلسفهء یونان بر آن بود که خداوند خود را بر انسان آشکار می سازد و او را رهنمایی می کند. از اینجا بود که لوتر تفسیری در وحی بوجود آورد و گفت:”وحی حادثه ای است که وقتی اتفاق می افتد، سراپای وجود آدمی دگرگون شده و تولد جدیدی می یابد” این گونه وحی شدن یکپیام در فکر انسان یا برخورد وحی با انسان نکته ای است که شبستری از زوایا و زبان های گوناگون به آن می اندیشد و بر آن پرداخته است. این برداشتی است که وی از عقل خود بنیاد در طرز تفکر غرب دارد. به باور وی عقل خود بنیاد در تفکر غربی سه مرحله را پیموده است.
عقل در غرب در مرحلهء نخست در افکار آگوست کانت بالنده می شود، البته طوری که عقل با توجه به اصول و قواعدی که در طبیعت او گذاشته شده ، جولان می کند و پویا می گردد که انسان در پیریزی این اصول و قواعد نقشی ندارد. در مرحلهء دوم طبیعت از صورت جهان بینی بیرون می آید و بصورت یک جهان شونده، پویا و متکامل جلوه می کند که دیگر محدود با مکان و زمان نیست. شبستری می خواهد بدین گونه جایگاهء انسان و خدا را بیان کند. پس از این عقل به مرحلهء سوم پا می گذارد. در این مرحله است که عقل طوری تجلی می کند که خود راخود بنیاد می بیند. این عقل است که در واقع جهان را جهان می سازد. هم چنین در این مرحله است که انسان اصول و اخلاق را تعیین می کند و به آن معنا می بخشد. اینجا است که نقش زبان در معنا بخشی جهان آشکارا می شود. اما با آن هم به گفته ء مولانای روم هنوز پای استدلالیان چوبین است و عقل پا در گل مانده است و چنان که ویروس کرونا تمامی دانش بشر و فناوری امروز را به گونه ء شگفت انگیزی به چالش کشیده است.
این ویروس میان انسان و خدا نقب جدیدی ایجاد کرد و فاصله هایی را که پس از رنسانس میان انسان و خدا ایجاد شده است، آن فاصله ها را برچید و بهم تازه پیوند زد. به این ترتیب عقل خود بنیاد را وارد فصل تازه ای از شناخت کرد تا عقل و وحی را دوباره پیوند محکم بزند و فصل تازه ای از تفکر را بنیاد نهد. این شناخت است که از راز ناپیدای ویروس گوید ۱۹ پرده بر می دارد و فیلسوف و دانشمند را را وامیدارد تا در رابطه به کشف تئوری های فلسفی و علمی شان احساس انسانی و جهانی کند.
بدون تردید یکی از دلایل بلاتکلیفی انسان در برابر درک مسوولیت هایی که باید قبل ها به آن می رسید، دست کم گرفتن درهم تنیده گی و نیاز متقابل پدیده ها با یکدیگر باشد که این یکی از راز های آفرینش است و شاید نادیده گرفتن آن بر بسیاری از نتایج علمی اثر معکوس بگذارد و قوانین علمی را متاثر بسازد. چنان که کارل پوپر دانشمند شناخته شده ء غربی قطعی بودن قوانین علمی را مردود شمرده است. این درهم تنیده گی پای عقل خودبنیاد را به چالش کشیده است. درست بر مصداق این آیت قرآن:”ربنا ما خلقت هذا باطلا ” یا این آیت” آن الله لایستحی آن یکضرب مثلا ما بعودتا عمل فوقها ” آیت نخست اشاره به قانون مندی عام الهی در هستی دارد که همه چیز بر بنیاد یک هدفمندی خلق شده است که در راستای هدفمندی عام در هستی در حرکت هستند. یا در آیت دوم که می گوید:”خداوند ابا ندارد که مثالی از پشه و بالا تر از آن بزند” این بدان معنا است که در آفرینش از کوچک ترین از ویروس و باکتریا گرفته تا انسان به مثابهء عالی ترین و متکامل ترین موجودات روی زمین همه با داشتن نیاز بر یکدیگر زنده گی می کنند که در علم بیولوژی از آن به عنوان حلقه ای یا زنجیره یی تکامل یاد می شود. چنانکه قوانین حیات حکم می کند که در دایره ء بزرگ عالم حیوانات تمامی حلقه ها چنان بهم بسته و با یکدیگر پیوند دارند که با بیرون شدن یک حلقه مانند مگس تمامی حلقه های نظام آفرینش بهم می خورند. این شگفتی ها در آفرینش سبب شده تا عقل، آگاهی، جهان بینی، شونده گی و معنا بخشی جهان و حتا اصول های اخلاقی به چالش کشیده شوند.
ویروس کوید ۱۹ نه تنها از درهم تنیده گی پدیده ها، پیوند ناگسستنی آنها، شدت نیاز آنها به یکدیگر و در کل شگفتی های آفرینش و عجز انسان بیشتر پرده برداشت؛ بلکه به این حقیقت مهر تایید نهاد که بشر تا کنون روی علل و عوامل ثبات و بی ثباتی در جهان فکر می کرد. کرونا آن علل و عوامل را از جا جنباند و فکتور های جدیدی را وارد معادله ء ثبات اقتصادی و ثبات سیاسی و اجتماعی نمود. با این حال گفته می توان که کرونا جهان بشریت را وارد یک آزمون جدید کرد، جهان فناوری و زورگویی را به چالش کشید و معادله های قدرت در جهان را دارد عوض می کند. این ویروس چنان جهان را جنباند است که زنگ تحولات بزرگ ور عرصه های گوناگون در جهان در آینده به صدا درآورده است که انسان شتاب زده و به تعبیر قرآن “ظلوما جهولا” پیش از این به فکر آن نبود. این ویروس خط درشتی میان دیروز و امروز کشید و بحث تازه ای را تحت عنوان پیشا کرونا و پسا کرونا را مطرح کرده است که دیدگاه های جدید در مورد انسان، جامعه و تاریخ را در پی خواهد داشت. چقدر خوش بینانه خواهد بود، اگر جهان وطنی پس از کرونا جهانی با صفا و پر از صمیمیت باشد و زنده گی مسالمت آمیز جهانی را در قبال داشته باشد. جهانی که متفاوت تر از لحاظ فلسفه ء تاریخ خواهد بود و تا هنوز هگل، مارکس، نیچه، شوپنهاور، لوکاچ، توین بی، ماکس وبر، فوکو و دیگر آن به آن نپرداخته اند. این بستگی به فیلسوف و جامعه شناس و مورخ پسا کرونا دارد که چه دیدگاه های تازه در مورد انسان، جامعه و تاریخ ارائه خواهد کرد.یاهو