اسیر
هاکان مسعود نوابی
نومبر 2012 میلادی
دهلی جدید – هندوستان
ديدی چه طور اسير آن چشمهایت شدم
ديوانه ی نگاهت و عاشق خنده هایت شدم
كاش بدانی كه من همیش به يادت هستم
در تك تك ثانيه ها و لحظه هایت هستم
برای ديدنت، در انتظارت هستم
دلم برای آن صدایت
برای آن ناز و ادایت
برای رقصیدن برق آن نگایت
برای لبخند قشنگ آن لبایت
تنگ شدم، كاش بيایی پیش من
با رفتنت تنها ميشوم من
كاش بدانی كه بعد تو
شريك درد و غمها ميشوم من
ديدی چه طور اسير آن چشمهایت شدم
ديوانه ی نگاهت و عاشق خنده هایت شدم