بوی خوش عشق؛ نه جنگ
رسول پویان
آری!!!
از جنگ،
خون ریزی،
شرارت-
و کشتار،
می گویند؛
دل های معصوم و پرمهر
کودکان،
مادران،
پدران-
و دوستان را،
در چوکهای شهر،
به دار می کشند؛
آه!!!
که سنگدلان حاکم،
غرق در دریای دالر،
کلدار و ریال،
با موترهای آخرین-
مدل خود،
چه خونسردانه و
سنگدلانه از کنار،
آن قلب های آویزان و خونچکان،
می گذرند-
و باز بی شرمانه،
شعار صلح کاذب و
دفاع از طالب،
سر می دهند؛
خون دستان قاتلان را،
با آستین ابریشمین،
دالرهای بادآورده-
و ریال های آلوده،
پاک می کنند.
بگذار!؟
شرارت پیشگان،
شمشیرهای عریانِ خشونت-
و ستمگری خود را،
با خون لاله های آزاد و
شقایق های زیبای میهن،
بیالایند؛
اما!!
من،
از بوی خوش عشق،
می گویم؛
نه جنگ؛
با شما تقسیم می کنم،
آنچه دارم،
از عشق و مستی-
و همیشه،
سرود طربناک عشق-
و آزادی،
عطر محبت،
تبسم نگاه وصل،
صفای دل،
و رویای جهانی بی کینه و-
مملو از عدالت و مساوات را،
با نی لبک احساس وعاطفه،
می نوازم.
با متانت صبورانه،
می گذرم،
از هفت خوان کوه قاف انتظار،
تا به سرچشمۀ نور.
در آن افق های بیکران،
دیگر،
بقای سرمدی-
و آرامش ابدی را،
در وحدت کامل دلهای پاک-
و مشتاق،
با جانانم،
خواهم داشت؛
چه در حیات انسانی،
با امید و شادی-
و چه در جاودانگی هستی،
که این است،
اوج تکامل زندگی انسان.