عید غربت عید آمد و ما در انتظاریم : از هجر وطن غریب و زاریم عید است ولی که سال ها شد : دور از وطنیم و بیقراریم هر عید که میرسد به غربت : دانیم همه کی بی دیاریم در حسرت نقل و پسته ای عید : اینجاست دقیقه میشماریم نه پای کشد به باغ و بازار : افتاده به کنج و دلفگاریم ای صلح بیا به کشور ما : تا چند به جنگ و غم دچاریم برخیز ز خواب عید آمد : افتاده به عیش و در خماریم تاعید دیگر به خاک میهن با صلح نهال مهر کاریم محمد اسحاق ثنا ونکوور کانادا Share on FacebookTweetFollow us