ایثار٬ تغذیه روحی!
آتش عشق در وجود انسانی٬ خالق ایثار و جان فدایی در راه انسانیت می شود- که در نظم ادبی٬ گرفته شده از دیوان عرفانی بحرالوجود اثر (محمدآصف فقیری) مورد را٬ در دستان لیلی مجنون در نظم آورده شده است.
صورت المعقول٬ زموجود الوجود
عشق و جنون٬ کز احسانِ ودود
جوش عشق٬ زمجنون عامری شنو
قیس و نشانش٬ در عاشقی گرو
گاه زذات٬ به احسن التقویم رسید
گاه زحُسنش٬ جوهر مطلق دید
یک وجود٬ دو جسم می رهید
ق قربش٬ جذوب الجنون چشید
شامگاهان کز لیلی٬ شیر میرسید
بهر نوش٬ چند مجنون می دوید
قاصدِ حیران٬ سوی لیلی رسید
عرض حال٬ زچند مجنون رمید
ما ندانیم٬ مجنون حقیقی کیست؟
جذب و جنون٬ بهر شیرها چیست؟
گفت لیلی٬ جام را خالی کنید
جامی پُر خون٬ زخون مجنون خواهید
خواسته معشوق٬ شده این زمان
عشق و عاشقی٬ شود عیان
جذب جان٬ کز جانان می رسد
استعدادش کی٬ لایق هر احمق شود
گفته شد پیام لیلی٬ در میان
مجنون شنید و زجانش گفت عیان
جوی خونم٬ در رهش می بایدا
جان و دلم٬ در جانستانیش کی بهاء
ایکه راه اونیست٬ نفس و نوش را
کم خوری و کم نوشی عاشقِ راه
قال و قیل و عشق٬ نجفتند و نجفت
جز دیدار٬ غیرش را نسفت
شرم سار گشتن٬ نفسی های رهش
جز مجنون کی شود٬ مستِ جنونش
آن یکی خایف٬ در رهای آتشست
دیگری٬ در حور و غلمانش خوشست
عشق را از دو٬ تک حالتست
در لقایش سوزد و سوختنست
طوف دنیا٬ بهر دنیا میکنی
کعبه عشقش٬ تو ننگین میکنی
حب دنیا٬ رفیقِ راهش نشد
چار تکبیرش٬ وقفِ لقایش بشد
دم بدم فقیری٬ بی نام و نشان شده
خانه عشقش٬ کز لامکان رسیده
محمدآصف فقیری
Faqiri85@gmail.com