شیوَن حزین
گفتی فغان و ناله سرودم گریستم گفتی میان غصه غنودم گریستم گفتی میان دفتر انباشته قطور گشتم به خویش راه گشودم گریستم دیدی نشان زخم و سیاهی به چهره ام گفتی چرا خراب و کبودم گریستم چشمم نخفت در همه شب در خیال تو تا صبحدم به یاد تو بودم گریستم در شهر جانم از…
بیشتر بخوانید