نغمۀ رویا
رسول پویان
هـنـوز مـوج نگاه تـو نغـمۀ رویاست
سـرود چشم تـو آهنگ محفل دلهاست
لبان ز لعل بـدخـشان قصه می گـویند
دهان پرازعسل و بیتهای دلآراست
گلی که عشق و محبت دهد بدست دل
یقین تاکه جهان هست تازه و زیباست
کتاب عشق دلـم را مـرور بـایـد کـرد
ازآن صداقتِ مهرو وفای دل پیداست
گهی به حرمت دل مژده یی فرستدیار
هنوز دل بـه تمنای وصل او شیداست
بـه سـان مهـر درخـشـان در دل گـیتی
دراوج عشق و محبت زندگی والاست
متـون ارث تـمـدن را ز سـر خـوانـیـم
همه حکایت مهرست وگنج پرمعناست
مگو برای دل از شیخ و مفتی و زاهـد
به محفلی که درآن سازوغلغل میناست
هلا که تـا بـه سـرِ قـلـه هـا کنیم پرواز
در آن که خانـۀ سیمرغ و لانۀ عنقاست
بـیـا بـه زورق بشـکـسـتۀ دلـم بـنـشـیـن
بهرطرف نگری بیکرانه چون دریاست
سـر محـبت دل را بـه شـانـه هـا بگـذار
انیس ومونس آن شو که واله و تنهاست
ز بیم مـوج کـرونـا سـفـر شـده ممنـوع
دل گـرفتۀ عشّاق سـرد و خون پالاست
28/4/2021