فریاد قلم
رسول پویان
فـریـاد قـلـــم از دهـــن شــیـر برآید
با مهر و خرد سنجش و تدبیر برآید
آنگه که قلم نقـش نهـد در دل تـاریخ
خوناب شکسـت از دم شمـشیر برآید
بـرنــامــــۀ آزادی انـســـــان بـنگارد
صدجوش وخروش ازدل زنجیربرآید
کلک هنروخامه شدندعاشق ومعشوق
تـا مهـــر فـلـک از پی تـنـویـر برآید
حسـن گل محـبـوبـه نگـنجـد بـه دفتر
بگذار که شـور از دل تصویـر برآید
چون عشق ووفا یار محبت شده آری
تـدبـیــر دل از ســیـنـۀ تـقــدیـر برآید
تا جام دل ازعشق ومحبت شده لبریز
از بیت و غـزل جـذبـه و تأثـیر برآید
جانانه که دل با دل مخلص زده پیوند
زان وحدت دلهـا شکـر و شیر برآید
هجران زده آتش بـه دل غمزده لیکن
شـیریـن بشـود مـیـوه اگـر دیـر برآید
از بیم کـرونا سفر اکنون شده دشوار
فـردا که همـا بـر ســر پـامـیــر برآید
از گپ رقیبان نشـویـد خسته و دلگـیر
هرچه که به دیگ است به کفگیربرآید
عشق ارنکند پاک وصفا گوهر انسان
بـر جـای محـبـت تـبــر و تـیـر برآید
اسـرار خـدا را ز دل پـاک بجـویـیــد
از متن کهـن صد گـونـه تفسیر برآید
دوبـاره شــود میهـن مـا خـرم و آبـاد
گـر دسـت جـوان از پی تعمیـر برآید
12/5/2021