طالبان در تقابل با اسلام آباد و تهران؟!
شور و شوق ناشی از خروج سراسیمه و بیبرنامۀ امریکا و ناتو از افغانستان، و معاشقه میان کابل، اسلام آباد و تهران دیر نپایید. چناچه پیشبینی میشد در یک جریان زمانی کوتاه، این بده و بستان های محبت آمیز جایش را به یک تقابل به تدریج خصمانه مبدل کرده است. دست کم دو سال این روند و پروسه ادامه یافت. اسلام آباد فکر میکرد که پس از سالها مبارزه، سرانجام به عمق استراتژیک برنامه ریزی شده خود رسیده و یک حکومت دست نشانده و به اصطلاح و در ظاهر دوست را در کابل مستقر ساخته و آن سرزمین را کاملن در اختیار خود گرفته است. اسلام آباد در نخستین روزها، این پیروزی بزرگ را با نادیده گرفتن اجماع منطقهیی و بین المللی و تخریب این پروسه، با جابجایی گروهای سخت مربوط به خود و تشکیل حکومت سرپرست زیر نام “امارت اسلامی افغانستان” متشکل از مهره های وابسته به سازمان جهنمی آی اس آی را در حضور رییس آن اداره بدنام در کابل جشن گرفته بود. تهران هم تصور میکرد که دشمن بزرگ و به گفته امام راحل “شیطان بزرگ” از کشور همسایه پا به بیرون گذاشته و خطر بسیار نزدیک رفع گردیده و حالا حد اقل یک بخشی از این میدان منازعه و سرزمین همسایه را توسط دوستان و مزدوران سرسپرده به خود تصرف خواهد کرد و از این خوان بزرگ نعمت خدا داد، بهرمند خواهد گردید. حالا اسلام آباد و تهران هردو سرخورده اند و در تلاش آنند که چگونه این وضعیت خطیر بوجود آمده را مدیریت کنند و از کدام راه و روشی دیپلوماتیک و یا نظامی، بار دیگر منافع ملی شان را در این سرزمین سوخته به نحوی تامین کنند.
پس از به قدرت رسانیدن طالبان در افغانستان و غرور کاذب ناشی از این به اصطلاح پیروزی، نیروهای بنیادگرا و افراطی درمنطقه و به ویژه در پاکستان را امیدوار ساخته است که در قدم نخست بایست تغییر رژیم سکولار در پاکستان که از نگاه آنها این رژیم غیر اسلامی است را به وظیفه مبرم و جدی خود مبدل گردانند. این غرور کاذب، ناشی از آن میگردد که نیروهای افراطی و طالبان افغانستان معتقدند که آنها کل جهان را شکست داده اند و این پیروزی را “نصر من الله” می دانند. این نصرت الهی که به قدرت ان توانسته اند بزرگترین نیروهای نظامی، اقتصادی و سیاسی جهان را به زانو در آورده، چرا نتواند چهار تا حاکم فاسد و بی دین پاکستانی را از مسند قدرت به زیر آورند؟ این انگیزه، نه تنها تحریک طالبان پاکستان یا تی تی پی بل اینکه مجموعهی دهها گروه و سازمان تروریستی و افراطی دیگر نیز است که در پاکستان فعال میباشند و همواره، رویای تبدیل کردن دولت پاکستان به “امارت اسلامی” را در سر داشته اند. افراد زیادی در ارتش و پولیس و سازمان های اطلاعاتی و نهادهای حکومتی پاکستان هستند که از خدا می خواهند که حکومت کشور شان واقعن اسلامی شود. این انگیزه و تفکر گویا جهادی را سیاست های بسیار نادرست امریکا و شرکای آن در طی پنجاه سال در جریان جنگ سرد و پس از آن که با جلب عناصر ماجراجو و افراطی از سراسر جهان و تجمع آنها در پاکستان برای تداوم جنگ و بربادی کشوری به نام افغانستان بسیج کرده بودند و تنور این جنگ خانمانسوز را، روز تا روز با به قربانی گرفتن مردم بی گناه افغانستان و بربادی هستی مادی و معنوی آن فروزان نگه داشته بوده اند، مایه میگیرد.
بر اساس گزارش رسانه ها، پس از گویا پیروزی طالبان در افغانستان مفتی نورولی محسود، امیر تحریک طالبان پاکستان، این «فتح» را پیروزی کل “امت مسلمه” خواند و حمایت خود را از حکومت طالبان اعلام کرد. در حالیکه حکومت پاکستان به خوبی میداند، تحریک طالبان پاکستان یک بخشی از تحریک طالبان افغانستان است و در جریان بیست سال جنگ با امریکا و ناتو هر دو تحریک با پشتی بانی کامل دهها سازمان افراطی دیگر و همچنان دولت پاکستان به وِیژه نهادهای نظامی و امنیتی آنکشور ، دوش با دوش هم جنگیده اند. حالا که یک بخش آن گویا به پیروزی رسیده است، نمی توان بخش دیگر را سرکوب کرد و آن دو را در مقابل هم قرار داد. این زمینهها و امکانات با آنهمه انگیزه های سخت سنگگ شده که در اعماق روح جامعه متعصب پاکستان ریشه دوانیده است را چگونه می توان یک شبه تغییر داد و با فتوای این و آن به اصطلاح مفتی نام نهاد و تدابیر سست بنیان سیاسی ـ نظامی دولتهای پوشالی، آن موج عظیم را که به سیل مدهشی مبدل گردیده و میگردد، جلوگیری کرد؟
بر اساس تحلیل گروه بین المللی بحران، یکی از دلایل اصلی شکست مذاکرات میان حکومت پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی این بود که تی تی پی از دولت پاکستان می خواست مناطق مرزی تحت کنترول طالبان پاکستان را به عنوان یک امارت اسلامی طالبانی مستقل به رسمیت بشناسد و تمام نیروهای دولتی پاکستان را از این مناطق بیرون ببرد. این امارت طالبان پاکستان قرار بود در خارج از حوزه قوانین و ضوابط حکومت مرکزی پاکستان عمل کند.
با برپا شدن امارت اسلامی در افغانستان، حالا همه نیروهای افراطی اسلامی بین المللی و بطور کل جامعه مذهبی پاکستان به این انگیزه و باور رسیده اند که بایست گام بعدی تغییر رژیم سکولار پاکستان به امارت اسلامی پاکستان باشد. زیرا این گروههای افراطی ـ تروریستی در هیچ جای دیگر به گمان آنها چندان از نصرت الهی برخوردار نیستند که در پاکستان اند. در صورت کامیابی این گروهها و سرنگون کردن حکومت سکولار پاکستان دست آورد شان خیلی بزرگ است. کشور اتومی با ارتش نیرومند و نزدیک به دوصد و پنجاه میلیون جمعیت. نباید نقش بسیار برجسته سازمان های افراطی بین المللی به شمول القاعده را در پشت زمینههای انکشافاتی که به وقوع میبندد، نادیده گرفت. در حقیقت این اندیشه پردازان و تیوریسن های القاعده اند که این همه جریانها و رویدادها را با دقت برنامه ریزی و مدیریت میکنند و نقش سیاستگران و دولت مردان پاکستانی و غیر پاکستانی در مقابل این موج عظیم را بی اثر میسازند. خواست گروه ها و سازمان های افراطی و تروریستی به این امر منحصر نمیشود که تنها حکومت اسلامی رادیکال و یا این امارت اسلامی خود خواسته صرف در یک کشور ایجاد شود. این گروه ها می خواهند “امارت اسلامی” در تمام ممالک اسلامی برپا شود و پس از آن امارت ها با هم یکجا شده و “خلافت اسلامی” تشکیل دهند. “خلافت اسلامی” با نصرت تضمین شده الهی، جهان و قلمروهای کفری را فتح کند و بشریت را به فلاح ابدی برساند!!
آمارهای به نشر رسیده در رسانه های بین المللی بیانگر آن است حمله های افراط گرایانه محدود به خیبر پشتونخواه نه مانده و در بخش بزرگی از سرزمین پاکستان گسترش یافته است. از آغاز سال 2023 در پاکستان 682 تن در 232 حمله تروریستی کشته شده اند. از سال 2000 میلادی 16225 حمله تروریستی جان 66601 نفر را گرفته است. اضافه بر جدایی طلبان بلوچ، تحریک طالبان پاکستان، داعش خراسان، القاعده، 21 گروه تروریستی دیگر در پاکستان فعالیت دارند.
در گزارشی که به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شد، اشاره شده است که تحریک طالبان پاکستان ممکن است بهدنبال ادغام با القاعده برای ایجاد یک سازمان با چتر وسیع باشد که به همه گروههای شبهنظامی فعال در جنوب آسیا پناه دهد.
برای مقام های امنیتی و نظامی پاکستان، حمله های متواتر و گسترده بر پوسته ها و پایگاه های نظامی آنکشور و حمله اخیر انتحاری به گردهمایی اعضای حزب مولانا فضل الرحمان حامی طالبان افغانستان که منجر به کشته شدن پنجاه نفر و زخمی شدن بیش از صد نفر گردیده است، سخت تکان دهنده میباشد.
بر همین اساس رهبران سیاسی و نظامی پاکستان با خشونت و حتا تهدید به تجاوز بر حریم افغانستان و گویا زیر نام حق دفاع از خود، حمله بر خاک افغانستان را مطرح ساخته اند. جنرال عاصم منیر لوی درستیز پاکستان در آخرین جلسه قوماندانان قول اردو های پاکستان نارضایتی خود را از رژیم طالبان ابراز داشته و به قوماندانان قول اردو و رهبری ارشد نظامی آن کشور دستور داده است تا وسایل “بدیل” طالبان را رویدست بگیرند و اضافه کرده است که طالبان مبدل به “سرطان منطقه” شده اند و باید ر یشه کن شوند. وی تاکید کرده است که پاکستان اراده قاطع برای سرکوب گروه های افراطی و بنیادگرا در داخل افغانستان دارد.
دیوید پترائوس رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی امریکا در یک گفتگوی اختصاصی با افغانستان انترنیشنال گفته است: “اسلام آباد به طالبان پناه داد تا وقتی به قدرت رسیدند، همکار پاکستان شوند، اما اینگونه نشد… ما به وضاحت می بینیم که حالا طالبان افغانستان از طالبان پاکستانی میزبانی میکنند، چیزی که بسیار عجیب است چون پاکستانیها از نابود کردن پناهگاه های امن طالبان افغانستان و شبکه حقانی در خاک خود خودداری کردند.” وی اضافه میکند “این مساله یکی از دلایل اصلی شکست جنگ نیروهای بین المللی و نیروهای امنیتی دولت پیشین در برابر طالبان بوده است. حالابخشی از طالبان از کنترول پاکستان خارج شده و آینده این کشور خونبار خواهد بود.” در این گفتگو آقای پترائوس نمی گوید که چرا با درک این مساله بسیار با اهمیت که موجب شکست آنها در افغانستان گردید، آنها نخواستند آنطوری که باید با قاطعیت با پاکستان برخورد کنند و آن دولت را تحت فشار جدی قرار میدادند تا دست از این بازیهای مهلک و سرنوشت ساز بر میداشتند؟ امریکا با پاکستان این بازی موش و پشک را تا اخیر ادامه داد و با آن کشور همواره با مماشات و سازش برخورد کرده است!
حالا هوشدار و التیماتوم لوی درستیز پاکستان و وزرای خارجه و دفاع آنکشور که اگر طالبان علیه گروه های تروریستی دست بکار نشود، پاکستان تحت قوانین بین المللی اقدام کرده و از خود دفاع خواهد کرد، صرف یک بلوف سیاسی است و تنها مصرف داخلی دارد. آتش سوزی و آتش باری بیشتر دامن پاکستان را خواهد سوزاند و آینده خونبار پاکستان را نمیتوان با چنین تدابیر ناسخته و اقدامهای عوامفریبانه تغییر داد.
به همین گونه ایران نیز در جریان بیش از نیم قرن اخیر با سیاست های دوگانه خود با دولت های افغانستان همواره معامله کرده و در عمل گویا هم به میخ کوبیده است و هم به نعل. ایران در این مدت به گونه مستقیم از رویدادهای افغانستان متاثر بوده است. مواد مخدر، سیل مهاجران قانونی و غیر قانونی، ناامنی، تنشهای مرزی و آبی و مساله تروریزم و رادیکالیزم به این آنکشور نیز آسیب رسانیده است و به عمده ترین نگرانی کشورهای منطقه و به ویژه ایران مبدل گردیده است. شبکههای تروری که نشان دادند قادر به طرح ریزی و اجرای عملیاتها و حملههای تخریبکارانه تروریستی از خاک افغانستان علیه کشورهای منطقه هستند. از میان گروه های تروریستی که بطور مستقیم امنیت منطقه و به ویژه ایران را به چالش مواجه کرده و تهدیدی علیه امنیت ملی ایران محسوب میشود، شاخه خراسان داعش است. باری رئیس جمهور ایران در سفرش به تاجکستان برای اشتراک در کنفرانس همکاری های شانگهای در ماه سپتمبر 2021 گفت:”ایران اجازه نمی دهد داعش در کنار مرز این کشور خانه کند.” لیک برخلاف انتظار رئیس جمهور ایران، در ظاهر امر شاخه خراسان داعش در افغانستان حضور فعال دارد و این امر زنگ خطری را برای ایران بصدا درآودره است. وزیر خارجه ایران نیز در گفتگوی با خبرگزاری ایسنا گفته است: “سران و نیروهای کار کشته داعش از عراق، سوریه و بخشهای از لیبی در این ماه ها به خاک افغانستان منتقل شده اند.”
با موجودیت و گسترش فعالیت نیروهای تروریسی که عمیقا با ایران دشمنی دارند، به شمول شاخه خراسان داعش، رفتار دوگانه طالبان با ایران نیز بر وخامت اوضاع امنیتی در ایران افزوده است. در حقیقت ایران نفوذ و دست آوردهای چندین دهه خود را در افغانستان به تدریج از دست داده میرود. زمانی ماه محرم به طرز با شکوه و برطبق خواستههای ایران در افغانستان تجلیل میگردید و گویا ساختمانها و جادهها با برافراشتن علم های سیاه و سرخ وسبز فضای سوگواری را به نمایش میگذاشتند و عزاداران در جادهها به مارشها، راه پیماییها و زنجیرزنی می پرداختند، و موجب افتخار و غرور مهمانان دولتی ایران از افغانستان میگردیدند که این همه نمایشها در دوران حاکمیت طالبان ممنوع اعلام شده اند. از همه مهمتر، دست آورد بسیار مهمی که عبارت از به رسمیت شناختن فقه جعفری در افغانستان بود نیز در معاملات حقوقوی و قضایی از رسمیت برافتاده است. حتا فعالیت دفاتر کمیته امداد خمینی در کابل، هرات و مزار شریف نیز متوقف گردیده است. تشنج در مرزهای ایران و افغانستان و جابجای نیروهای ویژه نظامی به شمول گردانهای استشهادی و یا انتحاری طالبان در این مرزها، وضعیت را بسیار پیچیدهتر ساخته است. با وجود ارتباط تنگاتنگ برخی از حلقات ایرانی با شماری از حلقات طالبان، چنین معلوم میشود که ایران تاثیر گذاری خود در افغانستان را از دست داده است. طالبان که زمانی توسط شماری از نهادها و دولتمردان ایران به صفت (جنبش اصیل منطقه) معرفی میشدند، بار دیگر در مطبوعات ایران و اظهار نظر برخی از مسوولان دولتی با ادبیات خصمانه، به صفت یک گروه تروریستی معرفی میشوند.
با آنچه نگاشته شد به این نتیجه میرسیم که تقابل طالبان با اسلام آباد و تهران روز تا روز جدیتر میشود و هر گونه مداخله بیشتر و به ویژه مداخله نظامی ایران و پاکستان در افغانستان، بحران در روابط و امنیت منطقه یی را بطور جدی پیچیدهتر میسازد. چنین معلوم میشود که دراین بازی های بسیار مغلق اوپراتیفی و استخباراتی، امریکا تا هنوز دست بلند دارد و طالبان در تلاش تعامل بیشتر با امریکا اند تا با دیگر کشورهای منطقه و فرامنطقه.
در این مرحله، بی ثبات سازی و منابع تهدید بیشتر متوجه منطقه بوده و هزینه مهار و مقابله با آن را نیز باید کشورهای این حوزه بپردازند. این همه نتیجه میراثی است که امریکا آگاهانه برای دامن زدن به بحران و بی ثباتی در منطقه، بوجود آورده است.
دستگیر صادقی
28 اگست 2023