حال: زمانست یا هستی؟
بیت:
غم فردا، کز غصه دیروز ریزد
به هجوم انرژی، کشف زمان کرد
شرح حال:
حال٬ هستی و اوج انرژی در وجود و پدیداری منطق و استدلال یا استنتاج در تصرف زمان می باشد.
زمان دنیای ما٬ که به اساس گردش زمین سنجش می شود٬ جز هستی است. پس زمان الهی هستی محض می باشد. که هر وجود به قدر توانایی مستفید می گردد. اگر باور این باشد که بعضی آفریده شده اند که توانایی درک هستی یا خدا را٬ ندارند. پس گفته افلاطون و ارسطو مصداق می پذیرد: که بعضی آفریده شده تا به بعضی خدمت کنند. اما سیسرون بنیادگذار مکتب رواقیون در فلسفه باور دارد: هر انسان بقدر توانایی اش قابلیت درک دانایی را٬ دارا می باشد.
هستی محض: چون دانایی در فلسفه و عشق در عرفان گفته شده است. و وحدت الوجود در عرفان اسلامی یعنی: وحدت عقل و عشق در وجود٬ که لایق کرامت و کامل به کسب حضور حق می گردد. که حضور حق لامنتهی و تا ابد در سیر …
زمان دنیایی از ایام سته یا همانا که خداوند در قرآن گفته است: ما ممکنات را٬ در شش روز آفریدیم یعنی زمین جز این ایام می باشد. پس قطعا منطور الهی از ایام شش روز به مثل شب و روز ما٬ در دنیا نیست. که ایام حق حال است یا علم حال همانا وحدت الوجود.
نظم:
گفتار بی پوست!
هم ساقی و می نوش، گر باما می باشی
صد جفای پُر خار را، رنگ گلم تلافی
رسوایت نسازم، نیازهایت می سازم
باچنین مولایت، هم بند و بی وفای
در دو عالم یک وجود، بحرمعرفت بود
کز عارف بذات، غیر عشقم نخوانی
می و طرب هایم، در سینه سفینه هایم
بعد دریای نوشی، غیرم را غیر نبینی
کاین لطف به فقیری، شناسا و مشرفی
پوست شکنی دارد، مغز اندر مغزش یابی
محمدآصف فقیری