جهان نو
میخواهم عصر دیگر و دَور زمان نو
دَور نوی ز هستی و ما را نشان نو
خواهم زمین دگر شود و این فضا دگر
سقف دگر بنا شود وآسمانِ نو
خواهم هزار چهرهء دنیا یکی شود
با عالم ریا که نشاید زبان نو
انسان آن به نسل خودش مهربان بوَد
نی تشنه گان به خون بنی آدمان نو
ما را که روح خسته و ازپا فتاده است
عصر نوی دمد به تن ما روان نو
آتش زدند باغ و بکشتند باغبان
خواهم زمانهء دگر و باغبان نو
در آن جهانی که نه ز جنگ اش نشانهء
از نو بنا کنیم یکی آشیان نو
بی پرده گوییم آنچه که برماگذشته است
از رنج و درد کهنه ، یکی داستان نو
از وحشیان خانه که بگرفته جان خلق
با خشم و وحشت از بسی پیر و جوان نو
زان جابرانی که به تباهی کشانده اند
انسان سرزمین بسی ، طفلکان نو
مهرو ولیزاده نوامبر ۲۰۲۲