از کسانی بپرسید که جنگیدند و ما را در اِلبا در آغوش گرفتند
از پیاده شدن نیروهای متفقین در نرماندی در ٨٠ سال قبل تا امروز
والری بورت (VALERY BURT)
ا. م. شیری- فرانسه جزو کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم نبود. زیرا، پس از ۴۶ روز تسلیم آلمان نازی شد و تا آزادی پاریس توسط نیروهای متفقین در ٢۵ اوت ١٩۴۴، فرانسویها با دُم خود گردو میشکستند، شبهزنان فرانسه با سربازان نازی جفتگیری میکردند و به کمر متولدین از سربازان نازی شال افتخار میبستند… امسال، مکرون، این جاندار شبهانسان، همتای خود از هر نظر، دلقک- عروسک غرب، زلنسکی، رئیس شه فرمودۀ رژیم کودتایی- فاشیستی اوکراین را به مراسم سالگرد فرود نرماندی دعوت کرده است.
فهرست مدت مقاومت کشورهای مختلف در برابر هجوم نازیهای آلمان در پایان مقاله.
***
این واقعۀ موسوم به عملیات «اورلرد» جای شایستهای در کتابهای درسی تاریخ احراز کرده است. اما نه والاترین. نبردهای مسکو، استالینگراد و اطراف کورسک، نقاط عطف اصلی جنگ جهانی دوم بودند. در دورۀ سخت اتحاد جماهیر شوروی، زمانی که ورماخت در حال پیشروی بود، استالین برای گشودن جبهۀ دوم اصرار داشت. اما روزولت و چرچیل، رهبران آمریکا و انگلیس به بهانههای مختلف از انجام این کار طفره میرفتند. آنها تنها زمانی که متوجه شدند ارتش شوروی بدون کمک متحدان قادر به در هم شکستن دشمن است، تصمیم گرفتند دست به حملۀ گسترده به رایش سوم بزنند. اما سپس…
اگر آلمان و متحدانش در سال ١٩۴۴ در جبهۀ شرقی برتری راهبردی داشتند، ممکن بود رهبران غربی زمان گشایش جبهۀ دوم را طولانیتر کنند. اما ناوگان استالین بیتزلزل به خاک آلمان نزدیک میشد و سربازان شجاع ارتش سرخ بهترین واحدهای ورماخت و اساس را به رشتۀ بیپایان صلیبهای قبر تبدیل میکردند. روی این اصل، سیاستمداران در لندن و نیویورک با وحشت تصور میکردند، که ارتش سرخ پس از تسخیر رایش سوم، بیشتر به سمت اروپا هجوم خواهد برد و سراسر آن را با پرچمهای سرخ و تصاویر رهبران اتحاد جماهیر شوروی پر خواهد کرد.
بدین سبب، روزولت و چرچیل مجبور بودند عجله کنند…
در سحرگاه ۶ ژوئن ١٩۴۴، آسمان فراز اقیانوس اطلس را هواپیماهای متفقین پوشاندند و هزاران چترباز از آنها فرود آمد. با کشتیهای متعددی سربازان را برای کمک به آنها به نرماندی رساندند. رگبار گلوله و آتشبار بمب بر سر مواضع آلمان باریدن گرفت.
فرود در نرماندی به یک «رکورد جهانی» مطلق تبدیل شد – هرگز در تاریخ چنین فرود بزرگی انجام نشده بود. ٢٣٩۵ فروند هواپیما و ٨۴٧ فروند هواپیمای بادپر در این عملیات شرکت کردند. در مجموع، ٢۴۴٢۴ چترباز در پشت خطوط دشمن آلمانی فرود آمد، ۵۶٧ وسیلۀ نقلیه، ٣۶٢ توپخانه، ١٨ تانک و ٣۶٠ تن محموله به آنجا گسیل شد. و همۀ اینها فقط در مرحلۀ اول بود.
ضربات نیروهای انگلیسی- آمریکایی بسیار قوی بود. اما آلمانیهای مدافع دیوار غربی نیز عقب نشینی نکردند. جنگ سخت دو روز ادامه یافت و هر دو طرف حق داشتند روی موفقیت خود حساب کنند. به هر حال، فرمانده نیروهای متفقین، ژنرال آمریکایی دوایت آیزنهاور، با وجود برتری متفقین – بلحاظ نیروی انسانی دو برابر و ٢٣ برابر در قدرت هوایی – اصلاً به پیروزی امید نداشت!
در هر صورت، او درخواست تجدیدنظری را تنظیم کرد که شامل جملات زیر بود: «فرود ما در منطقۀ «Cherbourg-Le Havre» به حفظ سر پل منجر نشد و من دستور عقبنشینی به نیروها دادم. اطلاعات دریافتی اساس تصمیم من برای حمله در این زمان و مکان بود. نیروها، نیروی هوایی و دریایی وظایف خود را با شجاعت و از خود گذشتگی انجام دادند. اگر کسی مقصر شکست این تلاش باشد، فقط من هستم…».
اما چند روز بعد آیزنهاور نفس راحتی کشید. در نبرد نورماندی نقطۀ عطف پدیدار شد. سواحل فرانسه به معنای واقعی کلمه مملو از سربازان ائتلافی بود که در حال گسترش حملۀ موفقیتآمیز بودند. هیتلر که تا همین اواخر معتقد بود دیوار اقیانوس اطلس برای آنگلوساکسونها تسخیرناپذیر است، از خشم یقه درید و زنجیر پاره کرد…
اعلام آغاز عملیات «اورلرد» در مسکو با خوشبینی محتاطانه مورد استقبال قرار گرفت. در ٧ ژوئن ١٩۴۴، روزنامۀ پراودا در صفحۀ اول خود گزارشی از پیشرفت جنگ همراه با تصویر بزرگی از آیزنهاور در کنار آن منتشر کرد.
با این حال، روزنامهنگاران و افراد نظامی از پیشبینیها خودداری کردند، ظاهراً از نوعی غافلگیری شیطانی هیتلر هراس داشتند. شایع شده بود که آلمانیها در حال اتمام کار بر روی ابرسلاح مخفی خود و در شرف استفاده از آن هستند. اما معلوم شد که این شایعات تخیلی هستند.
پس از آن، گزارشهایی بیش از پیش خوشبینانهتر از فرانسه میرسیدند و در ستون چهارم پراودا درج میشدند. طبیعتا، رویدادهای جبهۀ شوروی و آلمان نکتۀ اصلی برای خوانندگان روزنامه بود. در آن زمان، ترس از «آژیر سیاه» رادیو در بین شهروندان اتحاد جماهیر شوروی ناپدید شد و قلب آنها از جملۀ آشنای «از دفتر اطلاعات شوروی …» دیگر نمیلرزید. ارتش سرخ دائماً در حال پیشروی بود و هر از چند گاهی به افتخار شهر تازه آزادشده در مسکو مراسم آتشبازی برگزار میشد.
اما اتحاد جماهیر شوروی هرگز به اندازۀ سال ١٩۴١ یا ١٩۴٢ انتظار کمک نظامی از متحدان نداشت. به عبارت دقیقتر، از انتظار خسته شده بودند… مردم – چه نظامی و چه غیرنظامی – گرسنه، به شوخی میگفتند: «بسیار خوب، آیا جبهۀ دوم را باز کنیم؟»، یک قوطی کنسرو دیگر آمریکایی را هم با چاقو باز خواهیم کرد.
گذشته از شوخی، متحدان کمک زیادی به اتحاد جماهیر شوروی کردند و این را نباید فراموش کرد. آنها برای ما غذا، پوشاک، کفش، کامیون، اسلحه و خیلی چیزهای دیگر فرستادند. در دسامبر ١٩۴٣، استالین در ضیافت شام به مناسبت پایان موفقیتآمیز کنفرانس تهران، خطاب به روزولت تأکید کرد: «بدون کمک آمریکا، ما نمیتوانستیم دشمنان خود را شکست دهیم».
واقعاً هم، بدون کمک متحدان، در وهلۀ اول، آمریکا، جنگ کبیر میهنی طولانیتر میشد و خسارات سنگینتری هم متحمل میشدیم. این واقعیت را بسیاری از شخصتهای نظامی، از جمله، مارشال گئورگی ژوکوف تأئید کرد.
اما متحدان نیز مدیون ارتش سرخ بودند. پس از اینکه استالین از چرچیل در مورد پیشرفت موفقیتآمیز عملیات «اورلرد» تلگراف دریافت کرد، به وی اطلاع داد که «حملۀ تابستانی سربازان شوروی، که بر اساس توافق در کنفرانس تهران سازماندهی شده بود، تا اواسط ژوئن در یکی از بخشهای مهم جبهه آغاز خواهد شد».
به زودی، مواضع ورماخت در بلاروس در اثر ضربات تندرآسای ارتش سرخ در هم شکست، و در نهایت با تارومار شدن یک گروه هزاران نفری آلمانی پایان یافت. در ژوئیۀ ١٩۴۴، ستونی متشکل از ۵٧ هزار اسیر آلمانی در خیابانهای مسکو رژه رفت.
رایش سوم از دو طرف زیر ضربات پر قدرت قرار گرفت. این، پایان تمام توهمات هیتلر بود. یک کاریکاتور کوکرینیکسی که در پراودا منتشر شد، او را به شکل یک کفتار به تصویر کشید که سرش توسط تلۀ شوروی له شده و یک شمشیر انگلیسی-آمریکایی به پشت آن فرو شده بود [کوکرینیکسی، سبکی در کاریکاتور و عنوان آن از نام سه کارکاتوریست مشهور اتحاد شوروی: پورفیری کریلوف، میخائیل کوریانوف . نیکولای سوکولوف مشتق شده است].
… سالها گذشت. سالگرد فرود متفقین هر سال با شکوه جشن گرفته میشد، اما در آنجا، هر چه بیشتر و اساساً، بر عملیات نظامی انگلیسی-آمریکاییها در غرب تأکید میشد و قهرمانیهای اتحاد جماهیر شوروی تحقیر میشد. بدین منوال، تاریخ تکه تکه شد؛ بازنویسی شد و تحریف گردید.
کار به جایی رسید که گویا آمریکا و انگلیس در جنگ جهانی دوم پیروز شدند و اتحاد جماهیر شوروی فقط کمی به آنها کمک کرد.
با این حال، در جشنهای سال گذشته در نرماندی، به هیچ وجه نامی از اتحاد جماهیر شوروی برده نشد! لوید آستین، رئیس پنتاگون، از عملیات فرود به عنوان مهمترین رویداد جنگ جهانی دوم یاد کرد و گفت: «بگفتۀ روزولت، جوانانی از آمریکا، انگلیس، استرالیا، کانادا، فرانسه و سایر کشورها متحد شدند تا بشریت ستمدیده را آزاد کنند».
هنوز در غرب افرادی زنده هستند که جریان جنگ جهانی دوم را به یاد دارند. آنها قهرمانیهای سربازان ارتش سرخ اتحاد شوروی را که در نزدیکی مسکو، در استالینگراد و در تپههای اطراف کورسک جنگیدند، بخاطر دارند. آنها به یاد دارند که چه کسانی اوکراین، بلاروس، لهستان، چکسلواکی، اتریش را آزاد کردند و به برلین یورش بردند. اما وقتی که آنها از دنیا بروند، تاریخ کاملاً نادرست به نظر خواهد رسید. جوانان کشورهای مختلف مطمئن خواهند شد که بشریت را آمریکاییها، انگلیسیها، کاناداییها، استرالیاییها و نیوزلندیها [آنگلوساکسونها- مشوقان جنگ نازیها علیه اتحاد شوروی] از دست نازیسم نجات دادند. آخ بله، فرانسویها هم…
در هشتادمین سالگرد نورماندی، بایدن، رئیس جمهور آمریکا، از «٧٣٠٠٠ آمریکایی شجاع» که در فرود متفقین شرکت کردند تا «راه را برای آزادی فرانسه و اروپا هموار کنند»، یاد کرد. اما سهم کشور ما باز هم مسکوت ماند.
اکنون روسیه و کشورهای غربی رو در روی همدیگر ایستادهاند. اما در سال ۴۴ این قدرتها متحدانه با یک دشمن مشترک میجنگیدند و واقعیتهای مرتبط با آن انکارناپذیر است. چرا باید آنها را با فراموشکاری شیطانی تحریف کرد؟..
جشن نورماندی را فرانسه سازماندهی میکند که فقط به طور رسمی در فهرست پیروزمندان جنگ جهانی دوم قرار گرفت. نام این کشور نه به خاطر شجاعت ارتش آن، بلکه به دلیل موفقیتهای ارتش سرخ و رأفت چرچیل، روزولت و استالین در لیست پیروزمندان ثبت شد.
با این حال، اکنون مکرون، رهبر جمهوری پنجم، چنان غوغا به پا میکند و سینه جلو میدهد، که انگار کشورش نقش مهمی در شکست نازیسم داشته است. اما، فقط ساده لوحترینهای بیخبر از تاریخ میتوانند این ادعا را باور کنند. در سال ١٩۴٠، فرانسویها کشور خود را به راحتی به اشعالگران تسلیم کردند؛ به آغوش آنها هجوم بردند؛ با نازیها همکاری کردند؛ یهودیان و پارتیزانها را دستگیر میکردند و به آنها تحویل میدادند. البته بیدلیل نبود که اشغال فرانسه توسط آلمان را «آسودگی» نامیدند. مردم فرانسه در کشور تفریح میکردند؛ شراب مینوشیدند؛ عشق میکردند؛ زاد و ولد میکردند و به کمر مولدان از پدران نازی شال افتخار میبستند. دورۀ طاعون [فاشیزم]، یک جشن واقعی در فرانسه بود!
حیرتانگیز است، که بسیاری از فرانسویها به پیروزی متفقین اصلا علاقهمندنبودند! در تابستان سال ١٩۴۴، آلمانیها اسرای انگلیسی و آمریکایی دستگیرشده در جریان فرود نرماندی را در پاریس به راهپیمایی واداشتند. مردم پاریس نه تنها از آنها استقبال نکردند، بلکه برعکس، آنها را مورد توهین و هتکحرمت قرار دادند؛ موهایشان را کشیدند؛ کتک زدند! این کارناوال در فیلمهای خبری ضبط شده است…
این مکرون خیلی مشتاق تاریخسازی است. به همین دلیل، حضور هیئت روسی در این سالگرد را مطلوب نمیداند. این دیگر به یک سنت زشت تبدیل شده است که برغم قهرمانیهای شگفتانگیز روسیه در جنگ جهانی دوم، بدون حضور هیأت نماینگی آن برگزار میشود. سنتها فراموش میشوند، خاطرات پایمال میگردند. هیچ کس دیگر این ترانه- سرود قدیمی را نمیخواند: «از کسانی بپرسید که جنگیدند و ما را در اِلبا در آغوش گرفتند…».
سالگرد دیگری در نرماندی پیشبینی میشود – در آنجا مکرون احتمالاً اعزام ارتش فرانسه به اوکراین را اعلام خواهد کرد. اگر این اعلان جنگ علیه روسیه نباشد، پس چیست؟
به هر حال، غرب عملیات نظامی علیه کشور ما را همیشه در ژوئن آغاز کرده است –همانطور که ناپلئون و هیتلر کردند. و حالا نوبت مکرون است. تاریخ بار دیگر در گره محکم تنیده شده است…
برگرفته از: بنیاد فرهنگ راهبردی
ضمیمه
مدت مقاومت کشورها در برابر هجوم آلمان نازی در جنگ جهانی دوم:
نروژ- ۶١ روز، شکست؛ فرانسه- ۴۶ روز، شکست و تسلیم خفتبار تا ٢۵ اوت ١٩۴۴؛ لهستان- ٣۵ روز، شکست سنگین، فرمانداری پنجم آلمان تا آزادی توسط سربازان ارتش سرخ کارگران و دهقانان شوروی؛ یونان- ٢۴ روز، شکست؛ بلژیک- ١٨ روز، شکست؛ – ١٨ روز، شکست؛ هلند- ٧ روز، شکست؛ لوکزامبورگ- ١ روز، شکست؛ دانمارک- ۶ ساعت، شکست؛ شهر قهرمان لنینگراد- ٢ سال و ۴ ماه و ٢٠ روز، پیروزی شگفتانگیز و بالاخره، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی- ١۴١٨ روز، پیروزی تاریخساز و نجات بشریت (حداقل بمدت چهار دهه) از شرّ طاعون قهوهای- فاشیزم سرمایهداری!
١٨ خرداد- جوزا ١۴٠٣