اردوغان و خامنهیی، افطار کنندهگان خونهای شهدای اهل سنت و شیعه در سراسر جهان اند!

کشتار در سوریه جنگ مذهبی است که بنیاد آن را خامنهیی گذاشت.
در کشور ما نسل کشی آشکارا از سوی طالبان روان است.
محمدعثمان نجیب
اگر زندهگی سیاسی و مذهبی را به شانسها محاسبه کنیم، بازهای بخت شانس، بسیار سخاوتمندانه بر شانههای خامنهیی و اردوغان نشستند. خامنهیی در یک فریبی که رفسنجانی را داد، خودش را به شهادت دروغ وی جانشین خمینی ساخت. خمینی که شداد در قصیالقلبی بهتر از او بود، شاگردانی به مراتب خونخوارتر از خود پرورش داد. خامنهیی یکی از آنها است. رفسنجانی آنگونه که روایت شده فکر میکرد با شهادت دادن دورغ انتخاب خامنهیی توسط خمینی به جانشینی خمینی، جایگاهی را در رژیم ایران کسب میکند تا از آنجا به طرف رهبر شدن بخزد و در خوشبینیهای تخیلی سومین رهبر پسا مرگ خامنهیی شود. سر انجام چنین شد و خامنهیی رهبر. مگر سرانجام رفسنجانی مرگ در حمام توسط گماشتهگان خامنهیی. آن سوتر و در ترکیه همسایهگی غربی ایران، چند سالی است که مارمولکی به نام رجب طیب اردوغان حکمروایی جابرانه دارد. در اواخر دهه ۱۹۷۰ اردوغان در شرکت حمل و نقل استانبول شروع به کار کرد. او در آن زمان به حزب رستگاری ملی پیوست که نجمالدین اربکان رهبر آن بود. ترکیه در اواخر دهه ۱۹۷۰، شاهد درگیریهایی بین گروههای چپ و راست بود که منجر به کودتای ۱۹۸۰ ترکیه شد. پس از این کودتا، احزاب سیاسی به شمول حزب رستگاری منحل شدند. اردوغان پس از این کودتا از شرکت حمل و نقل خارج شد و در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شد. او در سال ۱۹۸۲، خدمت سربازی را گذراند. پس از آنکه سیستم حزبی دوباره در سال ۱۹۸۳ احیا شد، اعضای حزب رستگاری حزب جدیدی به نام حزب رفاه ایجاد کردند که اردوغان نیز به این حزب پیوست. اردوغان چندین بار کاندیدای انتخابات پارلمانی در اواخر دهه ۱۹۸۰ شد که تا سال ۱۹۹۱ در هیچکدام آرای کافی را به دست نیاورد. در سال ۱۹۹۱ حزب رفاه با به دست آوردن ده درصد آراء توانست حداقل آراء برای عضویت در پارلمان را به. دست آورد. اردوغان نیز از منطقه استانبول به عنوان نماینده انتخاب شد.پیمودن پلههای ترقی اردوغان بیشتر از لیاقت داشتنش در چالاکی و بختداری وی بود تا آن که به کمک فتحالله کولن متحد سیاسی خودش از گمنامی برون و وارد فضای بالندهی سیاسی دوران خودش شد، فتحالله گولن اینبار رفسنجانی ترکیه و اردوغان هم خامنهیی ترکیه شد. گرچه ازدوغان زودتر از انتظار بالای گولن بهانه گرفت تا زندانی اش کند، مگر آمریکا تن به تسلیمدهی گولن به ترکیه نه داد تا آن که به اثر بیماری درتبعیدخودخواسته وفات نمود. شاید به اصطلاح عام مردم ما، دل اردوغان مانند خامنهیی یخ نه کرد، چون خودش نه توانست گولن را بکُشد. با توجه به جاریسازی حمام خون در سوریه از سال ۲۰۱۵ به این سو، برخوردهای فرامرزی اردوغان و خامنهیی را در سوریه دیدهبانی میکنیم. نخستین تیر ترورگر خامنهیی در کشتار اهل سنت کشورهای عراق و سوریه را رژیمهای طرفدار آخوندهای ایران رقم زدند. دیدیم که چه جنایاتی در کشتار اهل سنت نخست توسط خمینی و سپس به کمک خامنهی توسط بشار اسد انجام شد، ما در این کوتاه نوشته سیری به حوادث کرده و مییابیم که دمشق پیوسته حیاط خلوت حکومتهای عثمانی بوده و تا سقوط امپراتوری عثمانی هم تداوم داشت. پسا فروپاشی امپراتوری عثمانی و سیر تغییرات بعد از جنگ دوم جهانی سرنوشت کشورهای خاورمیانه به دست متحدین افتاد. مگر سوریه، آن بزنگاه اصلی تعیین سرنوشتها همچنان مورد توجه و گاهی مورد منازعه بود، چهل سال پسین که آخوندهای ایران قدرت به دست دارند و شعارشان هم صدور انقلاب فراتر از مرزهای شان است، به نظر من صدور انقلاب اسلامی یک نام پوششی است برای گسترهی اقتدار شیعه و سادات* که عربستان سعودی هم بیشتر طرفدار داشتن قدرت سیدها و عربها در جغرافیای ما اند. ایران با نفوذ شیعهگری و نابودی سنیگری بر عمق استرتیژی خود در سوریه از هیچ کاری عقبنه نشست. توسط حکومت بشاراسد و پیشاز وی پدرش، هزاران هزار اهل سنت اعدام و نا بود و مجبور به ترک وطن خود شدند. با آن هم مقاومت بر ضد رژیم اسد مؤفقانه ادامه داشت، رژیمی که حتا از استعمال بمهای کیمیاوی هم علیه مردمش دریغ نه کرد و کشتار جمعی مذهبی را رقم زد، مگر هیچ کسی از این موضوع در جهان انتقاد نه کرد، مقاومت اهل تسنن سوریه چنان پایدار بود که اگر روسیه از آن سوی دورتر به کمک ایران و سوریه نه شتافته بود، سوریه از گاه سقوط کرده بود. اردوغان سنی که پی احیای اقتدار گذشتهی ترکیهی عثمانی در سوریه بود ناظر اوضاع شده و در فرصت مناسب دست به ضد حملهی نیابتی توسط الجولانی علیه بشار اسد و متحدانش زده و دمشق را تصاحب کرد. حمایت از به قدرت رسیدن یک تروریست تحت پیگرد از سوی ترکیه و خاموشی و حتا استقبال حضوری و سفری دیپلماتیک و تأمین رابطه با جولانی و برداشت جایزهی کشتار یا گرفتاری جولانی توسط مجامع بین المللی شکگفتی آور بود. درست مانند فروپاشاندن کشور توسط غنی به دستور آمریکا و سپردن قدرت به طالبان تروریست تحت حمایت آمریکا و اروپا و جهان. گویی ورق بازی در مکانهای مخفی غیر اسلامی تصمیمگیری بر سرنوشت مسلمانان از شیعهپرستی بنیادگرا به ستیپرستی بنیادگرا برگشته است. شدت قتل عام و نسلکشیهای مردم عادی سوریه اعم از تسنن و تشیع چنان برای جهان غرب بیتفاوت است که گویی چشمان شان کور و گوشهای شان کَر است. افطاری ماه رمضان چند سال پسین توسط اردوغان و خامنهیی همان خون مسلمانان خود شان است. اینجا دگر اسرائیلی در کار نیست. لازمهی اخلاق اسلامی و انسانی و سیاسی نه بر غوغایی است که آمریکا در وتو کردن بارهای فیصلهنامهی واداری آتش بس برپا کرد و نه به سکوتی که گروه دجال اعراب عیاش و شاهان نامسلمان آنان از عربستان تا امارات دارند و در همگرایی پنهانی و عیانی با آمریکا یا ایران یا سوریه تکیه کردند. اردوغان ظاهر فریب که معلوم است خودش یک یهودی به نام مسلمان است و تنها با لفاظی ها مردم را فریب میدهد و خانهواده و زیردستان و همپیمانانش پیوسته اسرائیل را کمک میکنند. دیده روان استیم که اردوغان با مسلمانان کشور ما چه جفاهایی نه کرد و نه میکند. با برادران تر وریست و طالب و حکمتیار تروریست استاد تروریست اش یک رویهی کشتار غیرپشتونهای کشور ما را توسط طالبان پشتیبانی کرده و میکند و خامنهیی پارسی زبانان را در کشور ما توسط طالبان تحت امر خودش میکشد تا جای پایی برای منافع خودش داشته باشد در سوریه هم همین بازی روان است. رهبرنماها و حاکمان ساخته شده های قومی طالبانی در کشور ما، بار دیگر این جا بزرگی!! نمودند تا به نام اسلام، اسلام و مسلمان غیر قوم خود را نادیده انگاری کرده، شهید بسازند و به زنجیر ببندد و سرزمینهای شان را غصب کنند. سیاست های این چنینی یهود و طالب به عنوان دو برادر از یک پدر و مادر همین است. در ظاهر و هر دو طرف، دگران را درس اخلاق میدهند. مگر خود شان، مانند آمریکا و انگلیس و اروپا از بد اخلاق ترین سیاسیون و قدرت محورهای جهان اند. هر چه از ورای آن چی تا کنون دریافتیم، همه اقدامات در برابر پناهجویان در اروپا و دگر کشورها تعمدی و قصدی بر تبعیض و توهین نه بوده، اما الزامی است که بگوییم گاهی یک خبط اخلاقی از سوی اشخاص بوده که باید نه می بود. این مورد در آمریکا پیشینهی خونباری دارد و نه میشود سیاسیون و نظامی های شان را برای اعمال تبعیض عملی و خودگول اندازی و گویا آگاه نه بودن از جنایات در برابرپناهجویان تبرئه کرد. کشور های اسلامی مانند ایران و پاکستان سیاست های اشغال و هژمونی مذهبی شان را زیر این چتر در برابر پناهجویان کشور ما اعمال میکنند. نسل چهل سال پسین پرورده شدهی ایرانی توسط آخوندهای ایران همه نفرت را آموخته اند و هر آنکس که غیرشیعی است. هر قوم و هر ملیت نه تنها در کشور ما بل که در هر سویی دنیا جوک هایی دارند که به یکی دیگر به رسم شوخی نسبت می دهند. اما استفادهی ابزاری از آن نه میکنند. در ایران و پاکستان، این جوکها به عنوان نمادهای توهین به هممیهنان پناهندهی ما توسط بیشترین مردم شان کاربرده میشوند. ترکیهی اردوغانی که هیچ کمی در روا داری ستم به پناهندهگان کشور ما نه دارد. ممنوعیت زندهگی، حضور و سفر پناهجویان کشور ما به چند شهر ایران، نمایانگر تبعیض آشکارای دولتی آخوندی ایران است. پس از دگران چه گلایه داشته باشیم؟ آنسوتر از کشور ما، در گویا ملل متحد، کسی هم توقع نه داشت که آقای گوترش مادهی ۹ صلاحیت های خود در فراخوانی عاجل و اضطراری جلسهی شورای امنیت را کارگیرد که گرفت. مگر نه نَر و نه مادهی ملل متحد اثری به تصمیم در ختم نسل کشی آمریکا و اسرائیل و شرکای شان در غزه کارا نیافتاد. کنون در کشور ما و سوریه هم همین داستان روان است. آمریکا با وتوی قطعنامه، نشان داد که انسانکشی مسلمانان برایش اهمیت دارد تا ختم آن. اکنون که ترامپ به عنوان پلیدترین شخص آدمخوار مردمان ما را زیر شلاق انداخته. و این یعنی تروریسم دولتی و جنگ صلیبی و مذهبی برای از میان برداشتن یکگروه پیرو مذهب غیر اسرائیلی و غیر امریکایی.. نه می دانم این بایدن و شرکایش در پی چه اند؟ شما در جهان بی انسان، بالای چه کسانی حاکمیت میکنید که هی برنامه های انسانکشی بالای ملت های معصوم و ناچاری مانند کشور ما و فلسطین و سوریه و عراق را عملی میسازید. مگر در برابر روسیهی قدرتمند هر روز شکست میخورید و از پوتین چنان هراس دارید که از خدای تان هم نه میهراسید. اینجا مردم روسیه باید دستبوس و ممنون همیشهگی تاریخ شان از پوتین و یارانش باشند.
و اما کشور من و احمقهایی به نام سیاستمدار و رهبر:
آنسان که باید مردمان کشور تا ابد به کرزی و غنی و محب و فاروق وردک و زاخیلوال و رحیم وردک و اتمر و مسلمیار و همهی مقام های دگرپشتون، محقق و خلیلی و ذلیلزاد و سرور دانش، امرالله صالح و بسمالله محمدی و یونس قانونی و داود کلکان و بصیر سالنگی و الماس و عطای نور و عبداللهگک و دوستم، اسماعیل خان و اسپنتا و صدهای تای دگر شان نفرین بفرستند تا آنکه از مردم عذرخواهی کرده در کنار مردم، برای واپسگیری کشور و آزادی از پاکستان قرارگیرند. در پی آن بهتر می بود تا جنابان طلاپرستان کشوری ما به این بزرگی اندیشیده واکنش معذرتی نشان میدادند. میتوانستند با این کار الگوی خرد سیاسی را در جامعه به نمایش میگذاشتند. چون خود شان خرد نه داشتند و چنین نه کردند. خرد باغبان آن است که اگر بذری، گلی بار نیاورد، چارهی دگری بسنجد. همه میدانیم بذر ۱۱ سالهی سخنچینی اسپنتا به نام هراتباستان از نخست خشک و بیباروری است. اسپنتا از سوی بادارانش با این ریشهی خشک چه برنامه دارد؟ او به جای ایستادن در صف مقاومت ها برای باز پسگیری وطن، در خارج از وطن، گویا برای هرات امنیت جستوجو میکند. حماقت بیش از این میشود؟ دنیای ما، بزنگاهِ فاصلههای کوتاه تا رسیدن ها و اتفاقات غیر قابل پیشبینی است. آنقدر هم از انتظار رسیدن به دوست خسته نه شویم. حتا در دشمنی با دشمن، چنانی که آقای اسپنتا خطای خطا کرد. در گفتومانهای خردورزی، ریشههای آموزههایخردگراها ماندگار اند.ولی رویه های گفتاری پیوسته دگرگون میشوند.اگر چنان نه پذیری، پس، خردورزی سیاسی و علمی و دانشگاهی را دانش یخبندان دانسته و در ایستگاه نادانی نابودشکردی خام بدی پخته نه شدی سوختی، عبرت نه گرفتید آقای اسپنتا. هنوزم دانشگاهی میاندیشی نه عملگاهی. چی شد که یک باره باز برخاستی و به جای مقابله با اشغال، جبین ضلالت بر زمین زدی؟ شاید اشغال را توجیه میکنی. چون خواب ها و وعده های اهورایی بساط آدمیت ترا مانند دگرانت برچیدند. شما بودید که از دیرگاهی برنامه های سپردن کشور به پاکستان را در دستور کار قرار دادید. محمود عباس فلسطین، انورالسادات و حالا السیسی مصر و صدها رذل دگر ماننده های شما، گماشته شده ها و ایادی آمریکا و انگلیس و اروپایید و دشمن هرچه مسلمان وهموطنان تان اند. به حسن ختام سخن جهانی میگویم، اگر در ساختارهای صلاحیتی سازمانی به نام ملل متحد دگرگونی بنیادی اقتدارگرایانهی نظم واقعی نوین جهانی زیر رهبری روسیه و چین و هند رونما نه گردد،جهان هرگز از برده،ی آمریکا و انگلیس نه خواهد رهید، ملت کشور من که سوگمندانه همیشه در بند استبداد پشتون خواهند بود، مگر آن که غیر پشتون، فداکاری هایی مانندفلسطینیان داشته باشد. مسعود پسر هم بداند که خم خم رفتی زیر پلوان، بدون دگران و در همراهی با دزدان دیروز کشور که در جمهوری ها بودند و مارشال را ترور و پیش از آن پدرت را شهید کردند، سودی نه دارد، روزی ترا هم به دستور پاکستان و آمریکا و انگلیس شهید خواهند کرد. حاشیه های بحث بر انگیز اجلاس اخیر کشور های عضو ملل متحد در این اواخر نشان دادند که حتا بزرگ ترین رهبران جهان عرب و مسلمان هم در مقابل سرمایه و زور آمریکا، مناعتی نه دارند. آن جا بود که با قاطعیت و استواری در مقابل آمریکا و ای آئیم و شرکای شان می ایستادند. قدرتمدارن پلید اعراب، حربه های بزرگ تهدیهای اقتصادی و بازرگانی و نفتی در برابر آمریکا و متحدان شان دارند. اما اکثریت قاطع نه تنها از این قدرت استفاده نه کردند که همه چنین نه کردند به بهانه های مختلف، عیان و پنهان با نتنیاهو و نماینده های او یا با آمریکاییها و متحدان شان دیدار و تجدید بیعت بردهگی کردند. اینان بسیار خوب یاددارند که چهگونه باید بر مردمان مستضعف جهان و مردمان خود شان ظلمت و وحشت را روا دارند، نتیجه این که هیاهوی پرطنطنهی حقوق بشر و حقوق فردی در جهان سرمایه و در دنیای ما فقط وسیلهی گذار به اهداف مالی است. ولو این که این صاحب ثروت تروریستی باشد و یا قاتلی مانند الجولانی، هیبتالله، خلیفهی حقانی، اردوغان، ترامپ، خامنهیی، بایدن، نتنیاهو، بایدن و دگران. چی کسی در جهان باور دارد که خط منقش دموکراسی با همه داشتههایش، در عربستان جاگزین استبداد مستمر سلطنتی و ستمشاهی میشود؟ مگر در برابر وحشت اسرائیل در فلسطین صدایی از عربستان بلند نه شود. ذلت همین است و عزت تنها ثروت نیست. پس حرافیهای فریبندهی رهبران جهان که حتا نه توانستند برای یک بار و طور نمادین هم از هم کناری با یک مظنون قتل شنیع یک انسان دوری کنند و یا حداقل یادی از یک چنین رخ داد نسلکشی نمایند، نهمی تواند به مردم منتظر جهان و کشور های خود شان توجیه منطقی داشته باشد. در میانهی این بازی ها فقط مردم هستند که قربانی میدهند. من پیشنهاد چند سال پیش خودم را به کشور های آسیایی و غیر آمریکا و اروپا و انگلیس تکرار میکنم تا، مانند بریکس، سازمان ملل خود را نیز بسازند و همه زیر مجموعه های نوین را با توجه به نیاز های نوین فعال سازند. جدا از این، همین کاسه همین آش ظلمت آمریکا متحدانش است و بس. پوتین و همتایانش هم دست از طالب پروری و ترور پروری درجهان بردارند تا در راستیآزمایی تاریخ شرمنده نه باشند به گونهیی که کنون همهی شان کشور ما و سوریه و عراق و فلسطین را در کام اژدههای تروریسم فروبرده اند. بدرود