قامت با شکوه ی آسمایی و شیر دروازه بار دیگر…

نویسنده: مهرالدین مشید به راستی که جهان بی وطنی دنیای سرد و…

مولانا عبدالرحمن جامی 

نورالدین عبدالرحمن بن احمد بن محمد جامی معروف به مولانا…

آیا این یک آدمیزاد است یا غیر آدمیزاد؟!؟!؟!

سنگ شکن خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما…

پس منظر اختلاف نظر رهبران طالبان و شکننده گی بقای…

نویسنده: مهرالدین مشید سیطره جویی ملاهبت‌الله و افزایش اختلاف میان جناح…

رهبران فراری

نوشته نذیر ظفر ما را به وحشیان زمـــــان رهبران فروخت خـــــود را…

کجاست

مادر دلسوز بی آزار و غمخوارم کجاست  مادر شیرین من از…

تبار گرایی یا تفوق خواهی تباری ؟

ساحه باقیمانده از آریانا ، خراسان و باختر که بنام…

لوکاچ؛ فیلسوف مجار، مورخ و تئوریسین ادبیات

georg lukacs (1885-1971) آرام بختیاری گئورگ لوکاچ، و دمکراسی سوسیالیستی شورایی. جرج لوکاچ(1971-1885…

په حکومت کولو کې بد، په خبرو کې بد او…

نور محمد غفوري جان کیری د امریکا د خارجه چارو پخواني وزیر هغه…

سروش واژگان 

رسول پویان  خـدا تا در نمـاد بنده یـی مصلـوب آدم شد  محـیط…

قلم آزادیخواه همچون باد وزان 

آقای "علی پاکی" (به کُردی: عەلی پاکی)، شاعر کُرد، زاده‌ی…

د نړیوال نظم سازماني بنسټونه

نور محمد غفوری (لومړۍ برخه) د لیکنو ددې سلسلې په پیل کې…

مارکسیسم دگم نیست، بلکه راهنمای عمل است

ترجمه – رحیم کاکایی میخاییل کارداسویچ کل جهان بینی مارکس اما دکترین…

د نړیوال نظم نورمونه

نور محمد غفوري په مخکنیو دریو لیکنو (نړیوال نظم او افغانستان،…

بازی طالبان با کارت قومی و سکوت مرگبار نخبه گان…

نویسنده: مهرالدین مشید هرگونه اعتماد به یک گروۀ تروریستی بزرگترین خیانت…

د نړیوال نظم اصول

نور محمد غفوري (د تیرو لیکنو په تسلسل) د (نړیوال نظم او…

چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی 

اگر ماه و خورشید را هم از آسمان پایین بیاورند هرگز دل به…

نړیوال نظم په کومو قاعدو ولاړ دی؟

نور محمد غفوري (د پخوا نۍ لیکنې په سلسله) څو ورځې مخکې…

جایگاه ی طالبان در معادلات سیاسی و استخباراتی در حال…

نویسنده: مهرالدین مشید آیا معادلات سیاسی و استخباراتی در منطقه در…

«
»

آیا یک کشور تروریستی می‌تواند عضو سازمان ملل باشد؟

پیش‌بینی‌های زیادی مبنی بر آغاز جنگ جهانی جدید از خاورمیانه وجود دارد

والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهش‌های اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه

ا. م. شیری- توجه کنید دولت «عمیق» صهیونیستی حاکم بر آمریکا چگونه با حمایت از صهیونیسم، فاشیسم، نژادپرستی برای سلطه بر کل جهان تلاش می‌کند… 

‌ من اخیرا از ترکیه برگشتم. در آنجا با موضع این کشور و رئیس جمهور آن، اردوغان در قبال مسئلۀ اسرائیل و نقش آن در جنگ کنونی خاورمیانه بیشتر آشنا شدم.

رئیس جمهور ترکیه ویژگی‌های کشور اسرائیل را چنین تعریف می‌کند: «تروریست»، «فاشیست»، «دزد»، «نژادپرست»، «صهیونیست» و غیره. زمانی که کنیست (پارلمان اسرائیل) در سال ٢٠١٨، قانون مربوط به هویت یهودی کشور اسرائیل را تصویب کرد، اردوغان گفت: «اسرائیل، صهیونیست‌ترین، فاشیست‌ترین و نژادپرست‌ترین کشور است».

اردوغان با مقایسۀ مستقیم اسرائیل با رایش سوم می‌گوید: «روح هیتلر در سیمای دولت یهود دوباره از گور برخاسته است». رهبر ترکیه تصریح می‌کند: «میان وسواس آدولف هیتلر به نژاد آریایی و ذهنیت اسرائیل تفاوتی وجود ندارد». پس از ٧ اکتبر سال گذشته، که دور جدید هجوم و تجاوز در خاورمیانه آغاز شد، اردوغان اسرائیل را «جنایتکار جنگی» اعلام کرد و خواستار تشکیل یک دادگاه بین‌المللی، ظاهراً مانند آنچه در سال ١٩۴۵ برای محاکمه نازی‌ها در نورنبرگ تشکیل گردید، برای محاکمۀ نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و سرسپردگانش شد. وزارت خارجۀ ترکیه در پایان ژوئیۀ سال جاری اعلام کرد: «پایان نتانیاهوی نسل‌کش مشابه همان هیتلر نسل‌کش خواهد بود. کسانی که برای نابودی فلسطینی‌ها سعی می‌کنند، همانند نازی‌هایی که مرتکب نسل‌کشی شدند، پاسخگوی اعمال خود خواهند بود».

انصافا باید گفت که اردوغان در نوع ارزیابی خود از اسرائیل تنها نیست. رهبران و سیاستمداران بسیاری از کشورهای جهان، به ویژه کشورهای عربی و مسلمان، نگاهی مشابه او نسبت به اسرائیل دارند. برای مثال، در اکتبر سال گذشته، سه هفته پس از آغاز جنگ جدید در خاورمیانه، رمضان قدیروف گفت که «فاشیسم اسرائیل» از نظر ظلم «اگر از فاشیسم هیتلر بزرگ‌تر نباشد، به هیچوجه کوچک‌تر از نیست». در ماه نوامبر گذشته، عربستان سعودی میزبان اجلاس مشترک اتحادیۀ کشورهای عربی  و سازمان همکاری اسلامی بود. در این اجلاس وضعیت خاورمیانه مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در مراسم افتتاحیۀ آن، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی اسرائیل را صراحتاً «اشغال‌گر» خواند و تأکید کرد که «مقامات اشغالگر [اسرائیل] را مسئول جنایات ارتکابی علیه مردم فلسطین می‌داند». اما عربستان سعودی که چندین دهه متحد آمریکا بود، تاکنون به هر طریق ممکن سعی کرده است که از تشدید روابط با آمریکا و اسرائیل جلوگیری کند.

از قرار معلوم زمان آن رسیده است که هر چیزی را بنام خود بنامیم. تشدید دور جدید مناسبات بین اسرائیل و همسایگانش از ٧ اکتبر سال گذشته، نه تنها خاورمیانه، بلکه کل جهان را تهدید می‌کند. در ضمن، اردوغان می‌گوید که ممکن است اسرائیل امروز یا فردا به ترکیه حمله کند. او یادآور می‌شود که رهبران یهود رؤیای «اسرائیل بزرگ» را در سر می‌پرورانند که «باید از نیل تا فرات امتداد داشته باشد» (این جمله را تئودور هرتزل، بنیانگذار سازمان بین‌المللی صهیونیستی، در اواخر قرن نوزدهم بیان کرد).

درست است، که اردوغان و رهبران دیگر کشورها ظاهراً بمنظور اجتناب از انداختن هیزم به آتش، از گفتن اینکه درگیری در خاورمیانه می‌تواند به جنگ جهانی سوم فراروید، خودداری می‌کنند. اما کارشناسان با تمام جدیت در مورد آن صحبت می‌کنند. علاوه بر این، معلوم می‌شود که پیش‌بینی‌های زیادی در مورد آغاز جنگ جهانی از خاورمیانه (حتی قبل از ٧ اکتبر سال گذشته) شده است. ما اغلب پیش‌بینی ولادیمیر ژیرینوفسکی متوفی را به یاد می‌آوریم. او در سال ٢٠١٩ در کانال تلویزیونی «روسیه١» پیش‌بینی کرد که تا پایان سال ٢٠٢٣ – آغاز سال ٢٠٢۴، توجه عموم به طور کامل به خاورمیانه معطوف خواهد شد: «شما به شرایط خاورمیانه توجه نمی‌کنید… در حال حرکت به سوی جنگ جهانی سوم است… ایران، ویتنام یا کرۀ شمالی نیست، کوزوو هم نیست. وحشتناک‌ترین وقایع اینجا رخ خواهد داد».

به هر حال، شروع جنگ جهانی سوم از خاورمیانه را برخی کارشناسان، خیلی وقت پیش، از همان لحظۀ تولد دولت اسرائیل در سال ١٩۴٨، پیش‌بینی کرده بودند. از جمله، داگلاس رید، روزنامه‌نگار معروف انگلیسی در کتاب خود- «مناقشه بر سر صهیون» در این باره نوشت (او از سال ١٩۴٩ تا ١٩۵۶ روی آن کار کرد). او همین فکر را ده‌ها بار تکرار کرد: «ایجاد اسرائیل یک مین زیر پای بشریت است که منفجر خواهد شد. این، جنگ جهانی سوم خواهد بود که می‌تواند تمام یا بخش قابل توجهی از بشریت را نابود کند». درست است، داگلاس رید انتظار داشت که مین قبل از پایان قرن بیستم منفجر شود. به گفتۀ داگلاس رید، ایجاد کشور اسرائیل مهمترین گام صهیونیست‌ها در اجرای طرح راهبردی خود برای به دست گرفتن قدرت در جهان است. وجود اسرائیل فقط برای تبدیل شدن به «ماشۀ» جنگ جهانی سوم لازم است. او نوشت: «اگر جنگ جهانی سوم امروز آغاز شود، «صرفاً یک حادثۀ اتفاقی» نخواهد بود. کل سیر وقایع حاکی از زنجیرۀ علل و معلول‌ها و همچنین نیرویی است که در پشت آن‌ها به صف شده است». همانطور که داگلاس رید در کتاب خود به تفصیل توضیح می‌دهد، صهیونیست‌ها، «قدرت پشت سر آن‌ها» هستند. دولت اسرائیل برای آن‌ها، یک حلقۀ واسط در زنجیرۀ علت و معلول است. و انتهای این زنجیره، به سلطه بر بشریت در زیر یک حکومت جهانی ختم می‌شود. داگلاس رید ادامه می‌دهد: «جنگ جهانی سوم، اگر شروع شود، تصادفی نیست، بلکه از قبل با هوشیاری محاسبه و برنامه‌ریزی شده است» (داگلاس رید. مناقشه بر سر صهیون). رید منطق و نقشۀ راه صهیونیست‌ها را که به سمت هدف «گرامیشان» حرکت می‌کنند، به طرز قانع‌کننده نشان داد. او فقط کمی در مورد زمان‌بندی اشتباه می‌کرد. معلوم می‌شود آغاز جنگ جهانی سوم به قرن بیست و یکم موکول شده است.

فکر می‌کنم که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در توقف برنامه‌های صهیونیست‌ها نقش اصلی را ایفا کرد. در طول جنگ سرد، مسکو نقشه‌های جهان را در پشت‌صحنه و نقشی که این پشت‌صحنه برای اسرائیل قائل بود، به خوبی درک می‌کرد.

سازمان ملل متحد که پس از جنگ جهانی دوم (٢۴ اکتبر ١٩۴۵) تشکیل شد، سه سال پس از تولد خود، دولت اسرائیل را به دنیا آورد (قطعنامۀ مجمع عمومی سازمان ملل متحد – ٢٩ نوامبر ١٩۴٧). «طفل» تازه به دنیا آمده قول داد که مطیع و مهربان باشد، به همسایگان خود (فلسطینی‌ها و سایر اعراب) احترام بگذارد، از تمام تصمیمات سازمان ملل و قوانین بین‌المللی پیروی کند.

با این حال، خیلی زودی معلوم شد که این «کودک»، نافرمان، پرخاشگر و حتی علائمی از روح خبیث شیطانی دارد. این خصوصیات «کودک» حتی در سال ١٩۴٨، زمانی که اسرائیل ساکنان روستای فلسطینی دیر یاسین را قتل‌عام کرد، آشکار شد. در نتیجۀ قتل‌عام، طبق منابع مختلف، از یک تا دویست نفر از ساکنان آن کشته شدند. از آن زمان، جنگ و تحریکات اسرائیل علیه فلسطینی‌ها و کشورهای عربی همسایه در این کشور یهودی عادی‌سازی شد. تعداد جنگ‌ها، تحریکات و درگیری‌ها در طول ٧۶ سال گذشتۀ اسرائیل به صدها مورد سر می‌زند (تعداد کل آن‌ها در بین نویسندگان مختلف در حد قابل توجهی متفاوت است). قطعنامۀ سازمان ملل در مورد تشکیل یک کشور فلسطینی همزمان با اسرائیل اجرایی نشد. و مقصر و مسؤل این امر صرفاً دولت یهود و صهیونیست‌های جهانی در پشت آن بودند و هستند (نوادگان معنوی و سیاسی کسانی که زمانی پشت سر رایش سوم و هیتلر ایستاده بودند).

شایان ذکر است که تقریباً پس از هر درگیری، هر جنگ و هر اقدام تحریک‌آمیز از سوی اسرائیل، به ابتکار کشورهای مختلف (عمدتاً عرب و مسلمان)، در داخل سازمان ملل قطعنامه‌هایی در محکومیت این اقدامات دولت یهود و درخواست از اسرائیل برای پایان دادن به جنگ‌ها و درگیری‌ها، ترک سرزمین‌های اشغالی، جبران خسارت وارده، مجازات متجاوز (تا اخراج از سازمان ملل) و غیره تهیه شد. تعداد پیش‌نویس قطعنامه‌ها در طول ٧۶ سال نیز به صدها مورد می‌رسد. اما همۀ آن‌ها به دلیل رأی منفی آمریکا و متحدانش در حد پروژه باقی ماندند. تنها چند قطعنامۀ کاملاً «بی‌دندان» به تصویب رسید که از «طرفین» خواسته شد تا به درگیری‌ها پایان دهند و آن‌ها را به نشستن بر سر میز مذاکره دعوت کرد. سازمان ملل متحد هرگز دولت متجاوز را مجازات نکرد.

شگفت‌انگیز است که داگلاس رید، در اواسط دهۀ ١٩۵٠، در کتاب خود با عنوان «مناقشه بر سر صهیون» به عدم وجود هرگونه واکنش زنده از سوی سازمان ملل به جنایات اسرائیل در خاورمیانه اشاره کرد. به ویژه، در پاییز ١٩۵٠ حملۀ دیگری از این قبیل جنایات (حوادث پیرامون کانال سوئز) رخ داد. داگلاس رید انفعال سازمان ملل را در مرکز توجه خود قرار داد. او در همان کتاب نوشت: «اگر کل انبوه قطعنامه‌های انباشته شده در سازمان ملل تا آن زمان اسرائیل را به «تجاوز بی‌دلیل»، «نقض فاحش» و غیره «محکوم می‌کرد» حداقل معنایی داشت، این آخرین حمله در همان لحظۀ آغاز خود برای آخرین بار رسماً «محکوم» می‌شد. بالاخره سازمان ملل یا باید علیه اسرائیل به یک اقدام جدی دست بزند و یا اسرائیل را به عنوان ارباب سازمان ملل برسمیت بشناسد».

هر از چند گاهی از سازمان ملل درخواست‌هایی مبنی بر اعمال تحریم‌ها علیه اسرائیل شنیده می‌شود. از جمله، ترکیه سال گذشته پیشنهاد اعمال تحریم‌ علیه ارسال تسلیحات به اسرائیل را مطرح کرد. عباس عراقچی، وزیر امور خارجۀ ایران اخیراً طی بیانیه‌ای خواستار اعمال سخت‌ترین تحریم‌ها علیه اسرائیل برای توقف خونریزی در نوار غزه و لبنان شد. اعمال چنین تحریم‌های فقط با تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد امکان‌پذیر است. آمریکا و متحدانش در شورای امنیت در کنار دولت فاشیستی (صهیونیستی) ایستاده‌اند، بنابراین، در برابر این گونه ابتکارات مانع ایجاد می‌کنند.

اتحاد جماهیر شوروی نقش خاصی در بازدارندگی اسرائیل داشت و این را در کمک‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی به کشورهای خاورمیانه نشان می‌داد. اما امکان حمایت شوروی از فلسطین و کشورهای خاورمیانه از طریق سازمان ملل به دلیل ممانعت آمریکا از صدور قطعنامه‌های ضد اسرائیلی بسیار محدود بود. اتحاد جماهیر شوروی قطعنامه‌های زیادی در مورد اسرائیل و صهیونیسم ارائه کرد و از تمامی قطعنام‌های پیشنهادی مشابه توسط سایر کشورها نیز حمایت کرد. یاکوب الکساندرویچ مالک، نمایندۀ اتحاد شوروی در سازمان ملل متحد در سال ١٩٧١، در جلسۀ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، دیدگاه هیئت شوروی را در بارۀ صهیونیسم و ​​فعالیت‌های آن بیان کرد: «صهیونیست‌ها همیشه برادران معنوی و پیرو فاشیست‌ها، نژادپرستان و شاگردان آن‌ها بوده و هستند».

واقعیت این است، یک موفقیت نسبتاً قابل توجه در سازمان ملل ثبت شد. منظور، قطعنامۀ ٣٣٧٩ مجمع عمومی سازمان ملل متحد دایر بر «ممنوعیت همۀ اشکال تبعیض‌نژادی» است که در ١٠ نوامبر ١٩٧۵ در اجلاس سی‌امین مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید. این قطعنامه، رژیم اسرائیل را در کنار کشورهای نژادپرست مانند آفریقای جنوبی و رودزیا قرار داد و اعلام کرد که «صهیونیسم نوعی نژادپرستی و تبعیض نژادی است». به تأسی از این، قطعنامه‌های مشابهی نیز توسط آژانس‌های تخصصی مختلف سازمان ملل متحد به تصویب رسید. قطعنامۀ ٣٣٧٩ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که اتحاد جماهیر شوروی در تصویب آن نقش کلیدی داشت، به بسیاری از کشورها کمک کرد تا انواع مختلف حملات اسرائیل به خود را دفع کنند. و همچنین فعالیت‌های صهیونیست‌ها در کشورهای مختلف را مهار کرد. مقالات و کتاب‌های زیادی در مورد تاریخ و ماهیت صهیونیسم و خطر آن را برای ثبات اوضاع، هم در داخل کشورها و هم در عرصۀ بین‌المللی نوشته شد.

اما در اواخر سال ١٩٩١، زمانی که روند تجزیۀ اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، قطعنامۀ ٣٣٧٩ با تلاش آمریکا و دیگر متحدان اسرائیل در سازمان ملل بی‌سر و صدا لغو شد. و این یک پیروزی چشمگیر برای اسرائیل و صهیونیست‌ها بود. از آن زمان، سازمان ملل در واقع هیچ گونه تأثیری بر اوضاع خاورمیانه ندارد. 

در این رابطه، بنا به دلایلی فکر همراستایی با جامعۀ ملل خود را نشان می‌دهد. جامعۀ ملل با تصمیمات کنفرانس صلح پاریس، همانطور که در اسناد تأسیس نوشته شده است، «برای جلوگیری از احتمال تکرار جنگ جهانی»، در سال ١٩٢٠ تأسیس شد. اما معلوم شد که این مؤسسه کاملاً ناتوان است. آلمان در سال ١٩٢۶ به عضویت جامعۀ ملل درآمد. پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در سال ١٩٣٣ در آلمان، برلین تصمیم گرفت آلمان را از جامعۀ ملل خارج کند. پس از این، اما تقریباً هیچ چیز در روابط آلمان با سایر کشورهای غربی تغییر نکرد. دومی‌ها به تشویق هیتلر و رایش سوم با ایدئولوژی «نژاد برتر آریایی‌ها»‌ به جنگ ادامه دادند. جامعۀ ملل تقریباً به مدت شش سال (تا آغاز جنگ جهانی دوم) با بی‌اعتنایی به مشاهدۀ تبلیغات لجام‌گسیختۀ فاشیستی و نظامی‌‌سازی شدید آلمان ادامه داد. توافقنامۀ ١٩٣٨مونیخ، اوج اتحاد غیررسمی «دموکراسی‌های» غربی و رایش سوم بود که در آن سران انگلیس، فرانسه و ایتالیا به هیتلر اجازۀ الحاق چکسلواکی را دادند. یک سال بعد، جنگ جهانی دوم شروع شد.

حالا باز هم برگردیم به رابطۀ بین سازمان ملل و دولت اسرائیل. اگر اسرائیل تا اوایل دهۀ ١٩٩٠ قطعنامه‌های سازمان ملل را به سادگی نادیده می‌گرفت، اکنون در نشان دادن بی‌احترامی خود به این سازمان کاملاً گستاخ شده است. من فقط جدیدترین نمونه‌ها را یادآوری می‌کنم. در اوایل نوامبر سال گذشته، مقامات اسرائیلی از سفر ولکر ترک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد به این کشور و اراضی اشغالی فلسطین در جریان سفر پنج روزۀ وی به خاورمیانه جلوگیری کردند. برای چه فولکر ترک! در آغاز ماه اکتبر سال جاری، خود آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در اسرائیل عنصر نامطلوب اعلام شد و از ورود به این کشور منع گردید. تصمیم مربوطه توسط اسرائیل کاتز، وزیر امور خارجۀ دولت یهود اتخاذ شد.

سازمان ملل این حملات از سوی سازمان ملل به خود را «قورت» داد. به نظر می‌رسد که تأکید صریح داگلاس رید تقریباً هفتاد سال پیش مبنی بر اینکه «اسرائیل ارباب سازمان ملل است»، درست است.

و این هم آخرین اخبار حاکی از «رهایی» اسرائیل از قید سازمان ملل. کنیست (پارلمان) اسرائیل این هفته قانون ممنوعیت فعالیت آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک در این کشور را تصویب کرد. در حالی که فقط ١٠ نفر از نمایندگان مخالف این طرح بودند، ٩٢ نمایندۀ اسرائیلی از آن حمایت کردند. بر اساس این قانون، آنروا دیگر نمی‌تواند در اسرائیل دفاتری داشته باشد یا به طور مستقیم و غیرمستقیم فعالیت کند. تصویب این قانون باعث بازتاب گسترده و اتهامات منصفانه به نقض منشور سازمان ملل شد. این اقدامات می‌تواند عواقب جدی برای بیش از ۵ میلیون و ٩٠٠ هزار نفر پناهندۀ فلسطینی که آنروا خدمات حیاتی مانند آموزش، مراقبت‌های بهداشتی و غذا به آن‌ها ارائه می‌دهد، به دنبال داشته باشد.

کارشناسان حقوق بین‌الملل معتقدند تصویب این قانون امکان طرح موضوع محرومیت اسرائیل از عضویت در سازمان ملل یا حداقل حق شرکت آن در مجمع عمومی را فراهم می‌کند. در تاریخ سازمان ملل نیز چنین اتفاقی رخ داده است. در ١٢ نوامبر ١٩٧۴، مجمع عمومی به تعلیق عضویت آفریقای جنوبی به دلیل مخالفت بین‌المللی با سیاست‌های آپارتاید آن رأی داد. برغم مخالفت تعدادی از دولت‌های غربی، رأی پذیرفته شد. اما، کار به جایی نرسید که آفریقای جنوبی را از عضویت سازمان ملل اخراج کند.

فکر نمی‌کنم سیاستمداران و حقوقدانان اسرائیلی عواقب تصویب قوانینی از این دست (مسدود کردن کار سازمان ملل) را محاسبه نمی‌کنند. در حال محاسبه هستند. و بعید نمی‌دانم که شاید اسرائیل از نمونۀ آدولف هیتلر که در سال ١٩٣٣ تصمیم گرفت از جامعۀ ملل خارج شود تا جامعۀ ملل از القای ایدئولوژی نازی و نظامی‌سازی در کشور ممانعت نکند، الهام گرفته است. آیا احتمال دارد اسرائیل نیز معتقد است که باید از سازمان ملل بعنوان یک مانع در مسیر تدارک جنگ بزرگ خارج شود؟

منتشر شده در: بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2024/11/07/

١٧ آبان- عقرب ١۴٠٣