تنهای تنها
رسول پویان
نشستم روی بـال مرغ رویا
ســـفـر کــردم تـا اوج ثـریا
شبی در محفل مهتاب بـودم
بـه هـمـرای دل تـنـهای تنها
بـپرسـیـدم حـال مـاه نــو را
زقرص اوهلالی مانده برجا
مگرخورشیدگیتی کینه توزه
که میسازدتوراباریک ودولا
نداری باغ و آب و جانداری
شوی تا جاذب ومقبول وزیبا
همه ازجور فقرواحیاج است
وگرنه من هم بـودم چو عنقا
مریخ لاله گون را یاد کـردم
خدای جنگ رومی کرددعوا
که من جنگی نیم بهـرام نامم
سروش صلح میخوانم هویدا
گـوارا نـیــست آب جـویبارم
هوا سرد ونفسگیراست اینجا
حیات جانداران سخت دشوار
میان دره ها و کوه و صحرا
چگالی جذبه هاراکرده اندک
ولی کـوه و کمر هستند خارا
چه میخواهد انسان ازوجودم
مراخواهد برای جنگ وبلوا؟
نـوای چنگ نـاهید را شنیدم
که می زد نغمۀ بهـرام شیدا
به گردن خوشۀ پروین دیدم
به سـان دختران مست دریا
هـوای دیدن خورشید کـردم
بیاد نغمه های مهر و میترا
سـحـر آواز بلبل کـرد بیدار
من و دل مانـدیم تنهای تنها
24/2/2023
رسول پویان
گوهر اخلاص
عشق از دل ها اگر بیرون شود
ظرف خـالی درون وارون شود
دشـمـنی و کـیـنه تا گـردد عـیان
دوسـتـی و هـمدلی مـدفـون شود
صلح وسازش گربمیرد درجهان
روزگار جنگ وسیل خون شود
گـوهـر اخـلاص را گـر بشکنند
رنگ ظاهر حیله و افسون شود
گر حضور عقل ودانش کم شود
آدم بـیـچــاره بـاز مـیـمـون شود
سیستم از انسان می سازد ربات
عقل اگر سرگشته و افسون شود
دشمن ار فرهنگ را ویران کند
جامعه پاشـان و دیگـرگون شود
گر سرود ونغمه را ممنوع کنند
آدمـی افـسـرده و محــزون شود
باده با رقص وطرب دمساز باد
بـزم انسـانی از آن مشهون شود
شـــعـر رویـا و نخـیــل پـرورد
عشق روح واژه ومضمون شود
از هـوس هـرگـز مراد دل مجو
وصل با صدق ووفا میمون شود
عشق دردین وسیاست شادنیست
در قـفـس مـرغ دل مفـتون شود
دل قـیـد و بـنـد زنـدان بـشـکـند
گاه اقیانـوس گهی هـامون شود
عـشق روشن می کند دنیای دل
زهد دررنگ وریا مکنون شود
دل اگـر بـا دل گـردد خـوپـذیـر
زندگانی راحت و مصئون شود
یار همدل قوت جان و دل است
شـادمانی دم بـه دم افـزون شود
از هــریـــوا تـا ورارود کــهـن
شعر جیحون نغمۀ سیحون شود
4/3/2023