کنفرانس اسلامی و تلاش های ناکام تروریست پرورانهء پاکستان
نویسنده: مهرالدین مشید
کنفرانس اسلامی و اظهارات غیرمسوولانهء عمران خان
گردهمایی سازمان کنفرانس اسلامی پیرامون اوضاع افغانستان روز یکشنبه ۲۸ قوس در اسلام آباد برگزار شد. این کنفرانس به اشتراک ۵۷ کشور اسلامی و ۷۰ شرکت به خواست عربستان با میزبانی پاکستان دایر شده بود. در این کنفرانس افزون بر وزیران خارجهء کشورهای : بوسنی، اردن، سوما لی، کویت، ترکیه، ایران ، گیبون، عربستان، پا کستان، آذربا یجان، اند و نیزی، بحرین، گمبیا، سیرا لیون، فلسطین، ما لیزی، قبریس، وزیر ترانسپورت ازبکستان ، وزیر خارجه امارت، ده معاون وزیرخارجه ، رئیس با نک انکشا ف اسلامی ، دبیر کنفرا نس اسلامی وهفتاد شرکت ، حضور دا شتند. هدف این کنفرانس جلب کمک های بشری به مردم قحطی زدهء افغانستان و نجات این کشور از فروپاشی اقتصادی بود؛ اما اظهارات غیرمسوءولانه و توهین آمیز عمران خان در مورد آموزش دختران در افغانستان و سکوت مرگبار متقی سرپرست وزارت خارجهء طالبان در برابر اراجیف گویی خان، فضای این نشست را تحت شعاع درآورد.
عمران خان مشهور به طالب در کنفرانس اسلام آباد نه تنها جسارت کرد و رسم دیپلوماسی را زیر پا نمود و به نماینده گی از افغانستان سخن گفت و به این هم بسنده نکرد و با اتهام بستن به فرهنگ و توهین آشکار بر سنت های اصیل افغانستان، خواست مردم افغانستان را ضد آموزش و دشمن آگاهی و فهم معرفی کند تا باشد که روی سیاه کاری های نظامیان و بویژه شبکهء جهنمی آی اس آی در افغانستان و مزدوران با نام و نشان آن پرده بکشد. عمران خان در کنفرانس اسلامی در اسلام آباد گفت: “نخیر دختران قبایل پشتون یعنی دو طرف دیورند اجازهء رفتن به مکتب ندارند؛ زیرا شما های مقدس تغییر ناپذیر فرهنگ قبیلوی ما در قرن بیست و یکم اجازهء تحصیل به دختران نمی دهند. حال دولت پنجابی پاکستان مشوق های پولی و رشوت به خانواده های قبایل پشتون می پردازند. بازهم خانواده ها اجازهء تحصیل به دختران نمی دهند؛ لذا به سنت های قبیله ای ما احترام بگذارید.” این فراخوان عمران خان در واقع فراخواندن جهان برای حمایت از تصمیم آموزش زدای طالبان است. او از جهان خواست تا بر این تصمیم طالبان احترام بگذارند. وی از جامعهء جهانی خواست که سنت های مردم افغانستان بویژه در مورد آموزش دختران را درک کند و به ادامه گفت، داعش از خاک افغانستان در پاکستان دست به حمله می زند.
هرچند از نخست وزیر یک حکومتی که بخاطر فراهم کردن کمک های مالی و نظامی به تروریستان در فهرست خاکستری صندوق بین المللی پول قرار دارد؛ اظهار این گونه سخنان غیر مسوءولانه و خلاف عرف دیپلوماسی امری غیرمنتظره نیست؛ زیرا حکومتی که سیاست خارجی اش را نظامیان تروریست پرور خط و جهت می دهند و رئیس ارتش آن در نقش وزیر خارجه اش عمل می کند و عمران خان را به گونهء نمادین بر اریکهء قدرت نشانده اند تا سخنگوی جنایات و تجاوز و تباه کاری های آنان در افغانستان و هند و سایر کشور ها باشد. این گونه اظهارات توهین آمیز به سیاست روزمرهء آن بدل شده است. خان نه تنها به بهانهء حرمت گذاشتن به سنت های دست ساختهء ارتش و مزدوران طالب اش مردم افغانستان را دشمن علم و آموزش نشان داد و از این هم پا فراتر گذاشت و گفت، داعش از افغانستان به پاکستان حمله می کند. این خان دست نشانده نظامیان پاکستان مگر نمی داند که کشور اش بهشت امن برای تمامی شبکه های افراطی از طالب تا القاعده وداعش و لشکر طیبه و جیش محمد و … است. نظامیان پاکستان از تروریست پروری و صدور تروریسم به جهان نان می خورند و به زنده گی ذلت بار خود ادامه می دهند. مگر اسامه در هیبت آباد در کنار پایگاهء ارتش پاکستان کشته نشد و یا ملاعمر در کراچی و ملا منصور در کویته کشته نشدند؛ شاید خان بیچاره هنوز از این حقایق ناآگاه نگهداشته شده و او فقط ماموریت دارد تا سخنگوی نظامیان پاکستان باشد و به مسائلی بپردازد که از سوی ارتش آین کشور برایش تلقین می شود.
عمران خان طالب بداند که این سرزمین گهوارهء دانش و فرهنگ و هنر است و بزرگ ترین دانشمندان و فیلسوفان و عارفان و شاعران فقهایی چون؛ امام اعظم و ابن جوزی و ماتریدی و بیهقی و مولانای بلخ و دقیقی بلخی و ابن سینا و البیرونی و فارابی و سنایی غزنوی و آخوند خراسانی غوری و بهزاد و جامی و ناصر خسرو و خوشحال ختک و رحمان بابا و زنان فرهیخته و با وقاری مانند، رابعهء بلخی و شمیره و مهریه هروی و محجوبه هروی و ملالی میوند و سلطان راضیه و حمیرا ملکیار سلجوقی و صدهای دیگر در آغوش آن بزرگ شده اند و هزاران مدرسه و مکتب از گذشته ها تاکنون برای آموزش در افغانستان موجود بوده و است که دختران و پسران در آنها درس می خواندند؛ اما با آمدن طالبان به دستور آی اس آی و مدیریت منظور احمد وایسرای پاکستان در حکومت طالبان به دروازه های مکتب ها و دانشگاه های دختران قفل کوبیده شد تا این ملت آگاهی خود را از دست بدهد و در تور نظامیان پاکستان اسیر شود. مگر خان از تاریخ کشور خود اندکی آگاهی دارد و می داند که زبان فارسی دری بیش از هفت قرن زبان رسمی نیم قاره بود که پاکستان بخشی از آن بود و بعدتر به مثابهء غدهء سرطانی از نیم قاره جدا شد.
آقای خان! سکوت ملا متقی در برابر سخنان بدون مسوءولانهء خود را سکوت مردم افغانستان حساب نکند. در پشت سکوت متقی هزاران هزار فریاد زنان مظلوم افغانستان قرار دارد که هر روز بر طالبان فریاد می زنند که آقایان عصر حجر با مردم افغانستان و با فرهنگ و با سنت های آنان آشتی کنید. این زنان می دانند که علم ستیزی را شما بر آنان تحمیل کرده اید و از همین سبب هر روز با بلاک کارت ها در دست بر سر شما و حکومت دست نشاندهء شما فریاد می زنند که ” خاک پاکم را گرفتی تخته مشقم را نگیر” این فریاد های میلیون ها زن خاموش است که پاکستان را مسوءول آموزش ستیزی و جهل پروری طالبان می دانند. شما خواستید که آموزش ستیزی طالبان را توجیه کنید و با اتهام بستن و تقلیل بخشیدن به فرهنگ و سنت های افغانستان دستور های استخباراتی تان را پنهان کنید. قابل شکایت هم نیست؛ زیرا شما وظیفهء خود را انجام می دهید. شما خواسته اید که افغانستان آینده افغانستان غرقه در جهل و ناآگاهی باشد و تا مردمش از شما چشم بسته فرمان ببرند. اما شما خوب می دانید که افغانستان سرزمین دانش آموزی و دانش پذیری است است. فرهنگی که از آن به عنوان فرهنگ پیشرفته یاد می کنی؛ فرهنگی است که از این کشور به آنجا منتقل شده است. اقبال لاهوری هموطن تو با سرودن این شعر حق انسانی خویش را را گفتن این شعر ” آسیا یک پیکری آب و گل است – ملت افغان در آن پیکر دل است ” در مورد افغانستان ادا کرده است. وی در این شعر افغانستان را قلب تپنده تاریخ خوانده است. قلبی که ایستایی و فساد آن را فساد آسیا خوانده است. اما عمران خان با تروریست پروری و صدور هزاران تروریست این قلب را افکار و زخم آلود کرده و حالا حق خان است که بگوید به سنت های جهل پنداری های نظامیان پاکستان جهان احترام بگذارد.
سکوت متقی در برابر خان خاطرهء کشته شدن لیاقت علی خان در سال ۱۹۵۱ نخستین صدراعظم بعد از جناح را در خاطره ها تداعی کرد که لیاقت علی خان در پارک شاروالی راولپندی توسط یک شهروند افغانستان بنام سید اکبر ځدران فرزند ببرک ځدران در اثر فیر گلوله و اصابت آن به سینه اش به قتل رسید. ضارب فوری در همان محل کشته شد و انگیزه قتل اش مشخص نگردید؛ اما بعدا معلوم شد که گویا قاتل از سخنان تند لیاقت علی خان نسبت به پشتون ها دچار خشم گردیده بود؛ اما ملا متقی زرمتی، همولایتی سید اکبر ځدران و وزیر خارجه امارت طالبان که از دست پرورده گان آی اس آی است ، در برابر سخنان توهین آمیز ارباب پاکستانی اش، با سکوت مهر تایید گذاشت. او بنابر عدم آگاهی از آموزه های قرآنی و سایر آموزش های حقوق مدنی و علمی و سایر امتیارات ویژهء سلام به زنان و دختران و ناآگاهی کامل در مورد پیشینه درخشان فرهنگی کشور ما، با سکوت مرگبار آب در آسیاب اربابان پنجابی اش ریخت.
این در حالی است که جهان می داند که آقای خان محصول اختلاف نوازشریف نخست وزیر پیشین پاکستان با ارتش آین کشور است. درست زمانی بود که در سال ۲۰۱۷ رابطه میان ارتش و نوازشریف خراب شد. ارتش حواست عمران خان کرکت باز را روی صحنه آورد. این حادثه پس از آن صورت گرفت که نوازشریف نخست وزیر پیشین پاکستان قمرباجوه رئیس ارتش آین کشور را خواست و برایش گفت، از تروریست پروری دست بردار؛ در تهران و مسکو و دهلی و واشنگتن و لندن و پیکن پاکستان بحیث کشور تروریست پرور معرفی شده است. شریف به باجوه خاطرنشان کرد که این همه تبلیغات بخاطر طالب پروری شما است. وی از باجوه خواست که از تروریست پروری دست بردارد. پس از این انتقاد شریف تحت فشار ارتش قرار گرفت و تا آنکه برایش پرونده ساخته شد. این رابطه پس از آن به نقطهء انفجار رسید که نواز شریف در یک گردهمایی در لاهور گفت، پاکستان از استعمار انگلیس آزاد شد؛ اما از استعمار ارتش رهایی نیافته است؛ بالاخره ارتش برای شریف دوسیه ساخت. شریف وادار به کناره گیری شد. وی در سال ۲۰۱۸ جهت تداوی با لندن رفت و شاهد خاقان عباسی یکی از اعضای ارشد حزب او بحیث نخست وزیر موقت تعیین شد. در آن زمان یک خبرنگار دست به افشاگری زد و اما او به گونهء مرموز کشته شد و چند خبرنگار از سوی ارتش تهدید گردید. در پاکستان هرگونه انتقاد از ارتش سزایی کمتر از ترور شدن ندارد. چنانکه پیش از آن خبرنگاری به نام صدیقی بخاطر افشای دارایی های ارتش مجازات شد. آی اس آی عباسی را ترغیب کرد؛ در صورتی که او در برابر سریف بغاوت کند او از سوی ارتش به مقام نخست وزیری خواهد رسید و اما عباسی از این کار ابا ورزید. گفتنی است که همزمان به این رخداد ارتش دنبال عمران خان رفت و این کرکت باز را شخص مطلوب برای سیاستگذاری های ارتش دانست. خان نخستین صدراعظم پشتون تبار است و او می داند که در پاکستان بلوچ و پشتون مانند، اسحاق خان و فاروق احمد لغاری رئیس جمهور شده می توانند و اما نخست وزیر شده نمی توانند. او از این رو بیشتر برای ارتش مزدوری می کند تا زنده بماند؛ زیرا او هراس دارد که بغاوت نخست وزیر غیرپنجابی در برابر ارتش مانند ذوالفقار علی بوتو به مجازات کمتر از مرگ رو به رو نمی شود. از این رو خان آب خود را پف پف کرده می نوشد تا آبروی رفته اش به بهای ماندن در قدرت حفظ شود. هرچند در میان زبان های سندی و بلوچی و اردو و فارسی؛ زبان اردو حاکم است و اما به دلیل فارسی زبان بودن جناح سرود ملی پاکستان به زبان فارسی است. این نشان دهندهء تسلط بیش از شش قرن زبان فارسی در زمان بابری ها در هند و پاکستان است.
خان در سخنرانی خود نتوانست میان فرهنگ کابل و پشاور فرق بگذارد و سنت های قبیله ای در پشاور و اطراف آن را برابر به سنت های کابل خواند. شاید سخنان خان در مورد پشاور و اطراف آن در مورد آموزش صدق کند که آن عرف نه؛ بل نتیجهء استعمار انگلیس و سیاست های پنجابی های حاکم در اسلام آباد است. غفار خان این نکته را درک کرده بود و برای باسواد شدن پشتون های سرحد، زیر پوشش فعالیت های حزب “خدایی خدمتگاران “تلاش کرد تا سرحد را از استعمار انگلیس نجات بدهد؛ اما نتوانست و آخر هم قربانی پیوستن سرحد با هند شد و ار سوی جناح زندانی گردید. اکنون هم در سرحد استعمار انگلیسی حاکم است و دختران آن از آموزش محروم اند که ملاله بخاطر تلاش هایش برای آموزش دختران در سرحد مورد حمله قرار گرفت و از سوی سازمان ملل جایزه بدست آورد. خان بیچارهء کرکت باز افغانستان و حتا کابل را با سرحد به عوضی گرفت. این ناآگاهی خان به اظهارات جمعه خان صوفی مهر تایید گذاشت. چنانکه جمعه خان صوفی در کتاب ” فریب ناتمام” خود نوشته که پشتون ها (شاید هدف اش بیشتر سرحد باشد) استعداد کتاب خواندن و کتاب نوشتن را ندارند. وی افزوده هرگاه کسی از آنان اندکی انتقاد کند، به او فحش گفته و دشنام می دهند. شاید گناهء خان نباشد زیرا که دانشگاهء کابل بیشتر از تاسیس پاکستان پیشینه دارد و بیشترین با سوادان سرحد از وزیرستان تا کرم و باجور و خیبر از لیسه های خوشحال ختک و رحمان بابا و ابن سینا کابل فارغ شده اند. خان که زبان سیاست را نمی فهمد و از این رو از ابزار های زبانی و سنتی هر از گاهی استفادهء سو می کند. چنانکه در سفر اش به ایران به رئیس جمهور ایران گفت که مادرش فارسی زبان است و اما خودش فارسی را فراموش کرده است. این به معنای آن است که زرق افکار آی اس آی در ذهن او سبب شده تا حتا خلاف اقتضای فطرت زبان مادری خود را فراموش کند و یا اینکه دروغ گفته است.
بنابراین بعید نیست که حرف های خان در مواردی صدق می کند و تا کنون دختران و زنان در دو طرف سرحد دیروز به دلایل استعمار انگلیس و امروز هم به خاطر وحشت و دهشت تروریستان برخاسته از یخن و آستین نظامیان پاکستان از حق آموزش، کار و انتخاب شوهر و حق میراث و حقوق بشری و آزادی های بیان محروم اند و نظامیان پاکستان این حقوق را قربانی بازی های تروریستی خود کرده اند. هر زمانی که در برابر نظامیان پاکستان مقاومت صورت گرفته، به سرعت از سوی آنان سرکوب شده اند. چنانکه باشنده گان سرحد بارها گفته اند که صدها نفر را نظامیان اختطاف کرده اند. نظامیان پاکستان حالا طالبان را هم وادار به این سیاست ضد اسلامی و ضد ملی در افغانستان کرده اند. خان مگر نمی داندکه این همه مصیبت و بلا های قحطی و گرسنگی و وحشت که افغانستان را فراگرفته، ناشی از سیاست های ضد آموزشی و ضد حقوق بشری است که بوسیلهء دست نشانده گان پاکستان و نظامیان آن بر مردم سرحد در افغانستان و پاکستان تحمیل شده است. به همگان آشکار است که عقب مانی سرحد ریشهء استعماری دارد و نه ریشهء قومی و سنتی که محصول سیاست های انگلیس پس از اشغال نیم قاره است. انگلیس ها بخاطر سربازگیری از قبایل و حفظ این منطقه بحیث منطقهء داغ و متشنج؛ زمینه های آموزش را در سرحد از میان بردند. غفار خان متوجه این واقعیت شده بود و اما تلاش هایش به ثمر نرسید. بزرگ ترین اشتباهء غفار خان بررغم توصیه های نهرو تلاش های او برای پیوستن سرحد با هند و نه افغانستان بود. کسانی چون فاروق وردک هم با استفاده از این خلا میلیون ها دالر پول مکتب ها را در این سوی دیورند دزدید. آقای کرزی بجای توبیخ او را نوازش داد و غنی هم او را در صدر مجلس و قدرت نگهداشت. این خیانت جهل پرورانهء او کمتر از خیانت آی اس آی در افغانستان نیست.
خان چون یک کرکت باز است و حتا از تاریخ هم آگاهی ندارد تا علت عقب مانی های آموزش در سرحد را می فهمید و در آن صورت همچو سخن نادرست نمی گفت. خان این واقعیت را با زبان دیگری گفت؛ اما آن را به گونه ای خلط کرد و در یک استقرای ذهنی افغانستان شمول عنوان کرد تا بازهم رسم فرمان برداری از آی اس آی را بجا کرده باشد. این سخنان خان چندان ناموجه هم نیست. خان چون نوکر آی اس آی است و این سازمان جهنمی در آرزوی رسیدن به عمق استراتیژی خود در افغانستان است و از آن رو می خواهد که با عرف خواندن نیاموختن دختران، دو طرف دیورند را بحیث بستر تروریسم حفظ کند؛ زیرا نظامیان پاکستان از این وضعیت برای اهداف تروریستی و رسیدن به عمق استراتیژی خود سود می برند.
زمامداران پاکستان چنان زبون و ذلیل اند که نه تنها در آتش آزمندی بر افغانستان می سوزند و بدتر از آن برای بدست آوردن پول حاضر به تن دادن به هر ذلت هستند. چنانکه خان در گفت و گوی اخیر خود به اعضای حزب تحریک انصاف از این واقعیت پرده برداشت که زمامداران پاکستان در برابر پول حاضر به هرگونه فضولی اند. وی گفت که تصمیم اشتراک در «جنگ علیه تروریسم» به خاطر به دست آوردن پول گرفته شده است. وی افزود که آنان آبروی کشور خود را فدای کمک کردند و سیاست خارجی را خلاف منافع عمومی، برای پول طراحی نمودند. در این محفل همچنان اعتراف کرده که او دست نشانده ء ارتش است. وی آشکارا گفت: «دست و پایش بسته» و از جایگاه اش در سیاست ناراضی است. این به معنای آن است که او توان اتخاذ سیاست های مستقل و انسانی را ندارد. این در حالی است که او می داند، سیاست های استعماری انگلیس و زمامداران پنجابی بخاطر بستر سازی سرحد برای صدور تروریسم، سبب عقب مانی های فرهنگی و آموزشی در سرحد شده است. حال خان ناگزیر است تا این عقب مانی پسا استعمار را عرف بخواند و آن را به همه افغانستان نسبت بدهد. شاید هم این سخن خان آگاهانه باشد؛ زیرا از مطالعهء تاریخ استعمار فهمیده می شود که در مناسبات استعماری میان کشورها یک اصل این بوده که همیشه متروپل تلاش می کرده تا ذهنیت خود کم بینی را در میان مردمان مستعمره نشین تبلیغ کند تا آن ها بپذیرند که فرودست، «نا متمدن» و نیازمند قیمومیت هستند. باتاسف که با سلطه طالبان بر کابل، اعتماد به نفس پاکستان خیلی بالا رفته و اکنون این کشور به افغانستان به حیث مستعمره نشین خود نگاه می کند. چندان ناموجه هم نیست؛ چنانکه همین اکنون منظور احمد سفیر پاکستان با سپری کردن چندین ساعت در حیثیت وایسرا را دارد. اظهارات خان به مثابهء میراث خوار انگلیس ریشه در نگاهء استعماری یادشده دارد و افغانستان را از دریچه تنگ قبیله و تالبانیسم می بیند. در حالیکه در افغانستان امروز اکثریت شهر نشینان پشتون و تمام اقوام دیگر به آموزش و ترقی زنان و عدالت و حقوق اساسی مردم باور دارند.
سخنان خان واکنش های تندی را در پی داشت. کرزی اظهارات خان را مداخله در امور افغانستان خواند و از او خواست که از سخن گفتن به نماینده گی افغانستان در محافل بین المللی اجتناب کند؛ اما این سخنان کرزی از سوی شماری در داخل افغانستان مورد انتقاد قرار گرفت؛ زیرا مردم افغانستان نخست از همه کرزی را مسوءول اوضاع کنونی می دانند. کرزی در زمان ریاست جمهوری خود میلیون ها دالر به طالبان داد و حتا چندین پایگاه برای آنان در ولایت های لوگر و جا های دیگر تاسیس کرد. از این رو سخنان او در برابر عمران خان با واکنش های منفی رو به رو شد.
هدف از نشست سازمان همکاری اسلامی، بررسی بحران اقتصادی و شرایط سخت انسانی در افغانستان و چگونگی حمایت از مردم این کشور بود که به ابتکار سازمان همکاری اسلامی برای متقاعد کردن جامعه جهانی برای کمک به افغانستان برگزار گردید؛ اما پاکستان تلاش کرد تا از آن سود سیاسی و افتصادی ببرد. در این میان نگرانی هایی وجود داشت که موضوع اصلی نشست تحت شعاع موضوع به رسمیت شناختن حاکمیت طالبان قرار نگیرد؛ اما با مطرح شدن تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان بوسیلهء وزیر خارجهء ایران و تایید آن از سوی وزیران خارجهء روسیه و تاجکستان و شماری کشور های دیگر فضا را تغییر داد؛ ورنه هر کشور شرط ها و خواستههایی داشت، ولی چارچوب مشخصی برای جمع بندی آن نبود که طرح ایجاد حکومت فراگیر از سوی ایران، از راه رسید و خوابهای گنگ را به صدا در آورد؛ اینجا بود که پاکستان به روی افتاد و رویای آن برای به رسمیت شناخته شدن طالبان به واقعیت نپیوست، اما این آخرین تلاش اسلامآباد نخواهد بود و در آینده شاهد بازیهای تازه تری از سوی آن خواهیم بود.
در اخیر گردهمایی، اعلامیهء رسمی آن را ابرا هیم طه ، سخن گوی سازمان همکاری های اسلامی وقریشی وزیرخارجهء پاکستان ، به نما ینده گان رسانه ها دراسلام آباد ابلاغ کردند. بررغم خواست متقی مبنی بر گشایش سفارتخانه ها و اینکه انزوای سیاسی افغانستان به نفع هیچ کسی نیست و امارت اسلامی مشورهها، خواستها و نگرانیهای کشورهای اسلامی را در پیوند به یافتن یک راه حل عادلانه برای بحران افغانستان میپذیرد. در این اعلامیه به کمک های بشر دوستا نه به مردم افغا نستان تا کید واشاره ای به برسمیت شنا ختن امارت طا لبان نه شد. در نتیجه تلاش های پاکستان برای به رسمیت شناخته شدن امارت تروریستی طا لبان بدون نتیجه ماند و شکست خورد!
حسین ابراهیم طه، دبیرکل سازمان همکاریهای اسلامی، دستیار خود طارق علی بخیت را همچون نمایندهی ویژهاش برای افغانستان گماشت. توماس وست، نماینده ویژه ایالات متحده امریکا برای افغانستان، نشست سازمان همکاری اسلامی را موثر خوانده وگفته که این نشست نتایج مهمی داشته است که با اعلام وزیر خارجهء عربستان مبنی بریک میلیارد ریال کمک مالی به مردم افغا نستان وایجاد یک کمیتهء اسلامی کمک رسانی نتایج آن امیدوار کننده تلقی شد؛ اما ماریا زاخاروف سخنگوی وزارت خارجهء روسیه نتیجه نشست سازمان همکاریهای اسلامی، را که ایجاد یک صندوق حمایت اقتصادی و اجتماعی به افغانستان بود؛ بدون دستاورد خواند و گفت، در این نشست تعهد مالی مشخصی ارایه نگردید. وی افزود که مسوءولیت مالی و بازسازی افغانستان پس از جنگ به دوش امریکا و غرب است.”پیش از این نیز گفته شده بود که این “صندوق امانتی” با حمایت بانک توسعه اسلامی راهاندازی خواهد شد که پول اختصاص یافته برای این صندوق آشکار نیست. این به معنای شکست پاکستان است که خواهان گشایش صندوق در پاکستان بود و این معنای گلولهء نان مردم افغانستان در دست پاکستان را داشت. هرچه باشد، این فیصله ها روی کاغذ به عمل آمده است و اینکه این فیصله چه زمانی تحقق پیدا خواهد کرد. این پرسش را زمان پاسخ خواهد کفت. بازهم هرچه باشد، هرگاه در این صندوق پول هم ریختانده شود؛ بدون تردید مشروط به تشکیل حکومت فراگیر و شناسایی حکومت طالبان از سوی جامعهء جهانی خواهد بود.
حال پرسش این است که چگونه شده تا ۵۷ کشور اسلامی که دارای ۱.۵ میلیارد نفوس هستند و ۲۲ درصد جمعیت جهان را تشکیل داده اند. آنان در عین حال ۷۰ درصد ثروت جهان را در دست دارند که با این همه دارایی های سرشار آنقدر فقیر اند که هر کدام صدها مشکل دارند و چه رسد به آنکه یک لقمه نان از شکم شهروندان خود بکنند و آن را به افغانستان سرازیر نمایند؛ نه تنها این که بسیاری از آنان با حاکمیت های استبدادی از رهبری کشور های شان معذور اند و چه رسد به آنکه قدرت رهبری جهان اسلام و سمت و سو دادن آنان را در برابر سیاست های مخالف آنان داشته باشند. بنابراین چقدر ممکن است که آنان با رهایی از زیر این همه خاک و خاکستر فقر، ضعف رهبری، اختلاف های داخلی و رقابت های سیاسی و مذهبی، ناتوانایی های مدیریتی و ناتوانی در مقابله با سیاست های جهان خوارانهء قدرت های بزرگ، نفهمی های سیاسی و راهبردی، ناتوانی استفاده از منابع سرشار زیر زمینی، نداشتن قدرت تغییر، ناسازگاری با شرایط، بزرگ اندیشی و بزرگ پنداری و ده ها مشکل دیگر رهایی پیدا کنند و نظر لطفی به سوی افغانستان کنند. جهانی که با این همه جمعیت و این همه دارایی توان مقابله با دشواری های داخلی و دست گیری یکدیگر را ندارند. چقدر از آنها توقع می توان داشت که یارای رویارویی با مشکلات بزرگ چون؛ مقابله با دو درصد یهود را داشته باشند. جهان اسلام با این بررگی خود چنان در لاک های خود اندیشی اسیر شده اند که دانشمندان بزرگ جهان برخاسته از میان دو درصد یهودی چون؛ مارکس و انشتاین و فروید برای شگوفایی جهان می اندیشند. یاهو