مائوئیسم،-سرانجامی ناموفق در جهان سوم
آرام بختیاری
جملات قصار مائو،- در انقلاب فرهنگی و در جنبش دانشجویی.
مائو(1976-1893.م)، سیاستمدار، نظریه پرداز اجتماعی، و رهبر جریانات ناسیونالیستی خرده بورژوایی در حزب کمونیست چین، تئوریسین ایدئولوژی مائوایسم یا مارکسیسم چینی است که جریانی سیاسی ایدئولوژیک اراده گرایانه دهقانی خرده بورژوایی است و ماهیتا موضعی تفرقه انگیز نسبت به مارکسیسم-لنینیسم دارد. مائو مانند استالین و لنین مدعی بود که موجب رشد و تحول مارکسیسم شده. ولی حداقل او را میتوان در کنار گاندی و ماندلا از جمله رهبران جنبش های رهایی بخش قرن 20 در جهان سوم دانست.
مورخین اجتماعی بر این باورند که مائوئیسم در صحنه سیاست جهانی قرن 20 با شکست روبرو شد. کوشش مائوتسه دونگ برای ایجاد یک حرکت جهانی برای رهبری ایدئولوژیک جهان، اشاعه تفکرات سوسیالیستی، و رشد اقتصادی اجتماعی در کشورهای فقیر جهان سوم در 3 قاره: آسیا، افریقا، و امریکای لاتین، ناموفق بوده. یک دیپلمات چینی در رابطه با این کوشش ایدئولوژیک دولت چین و شکست آن در افریقا، به وزیر امورخارجه خود مینویسد:
در اینجا اختلافات قومی عمیق است/ ملی گرایی و ناسیونالیسم ضعیف است/ امپریالیسم عظیم است/ مائوایسم گمنام و ناچیز/ است.
شکست نسبی مائوایسم در خارج از چین موجب شد که امریکا از سال 1960 خطر آنرا در کشورهای جهان سوم ناچیز ارزشیابی کند و روی شوروی سابق نیرویش را متمرکز نماید. مائو نیز از سال 1969 کمک های مالی چین به مارکسیستهای خارجی را قطع نمود. او ولی کوشید از طریق تشویق جنبش” انقلاب فرهنگی” در درون چین، بعنوان رهبر انقلاب جهانی شناخته شود. برای این هدف چینی ها “کتاب سرح” مائو را که نخست با عنوان “جملات برگزیده رهبر مائو” منتشر شده بود، در 100 کشور جهان بشکل انبوه بین روشنفکران و رنجبران پخش کردند. از جمله مهمترین آثار مائو: در باره تضاد، در باره عمل، سخنان برگزیده رفیق ماتو، و اشعاری در سنت ادبیات کلاسیک چین، هست. کتاب سخنان برگزیده مائو، یا انجیل سرخ، اثری است خلقی، عامیانه، شورنگیز و زنده. بعد از مرگ مائو در سال 1976 میلادی، اصلاحات اقتصادی اجتماعی آغاز شد و بتدریج از ادامه اقدامات ناشی از تند روی های انقلاب فرهنگی ممانعت گردید.
مائوایسم بین سالهای 1930-1920 میلادی در چین رشد نمود و تئوریزه شد. آن محصول انعکاس ساختار اجتماعی خرده بورژوایی تکامل نیافته، حضور امپریالیسم خارجی، عقب افتادگی نیروهای تولید، و فقر عمومی جامعه پیش از سرمایه داری بود. مائوایسم ترکیبی بود از: دیالکتیک کنفوسیوسی چینی، افکار سوسیال داروینیستی آنارشیستی تروتسکیستی، و عناصری از مارکسیسم لنینیسم. مارکسیست های روسی ریشه مائوایسم را “چین مرکزبینی” میدانستند که برای چین نقش تاریخی تمدنی در میان خلقهای جهان میدید. کنفوسیونیسم، ایدئولوژی حاکم نظام فئودالی در چین بود که افکار سیاسی اجتماعی تاریخ چین؛ مانند دیالکتیک چینی را تعیین میکرد. هدف دیگر مائوایسم، شونیسم قدرت کلان طلبی بشکل حق ادعای هژمونی جنبش جهانی انقلابی بود.
مائوایسم نماینده نظریه غیرعلمی است که تضاد عام و اساسی عصر خود را: تضاد خلقهای زیر سلطه و امپریالیسم میدانست و نه اختلاف طبقاتی در جامعه. آن نقش تاریخی جهانی طبقه کارگر را نفی میکرد و میکوشید تضاد میان علایق شونیستی امپریالیستی قدرت کلان، و وضعیت تکنیکی مادی اجتماعی را، سیاسی حل کند. برای این هدف تاکید روی فاکتورهای اراده گرایانه ولنتاریستی، مطلق نمودن آگاهی در برابر زیربنای ماتریالیستی، و تبدیل به ذهنی ایده آلیستی ایدئولوژی مائوایستی. مائوایسم از طریق امپریسم ساده لوحانه، و نفی استقلال نسبی تئوری، و دامن زدن به آنارشیسم انقلاب فرهنگی، موجب ناچیز شمردن اصول دیکتاتوری پرولتاریا در چین گردد که موجب بی توجهی به مارکسیسم نیز شد.
ایده آلیسم ایدئولوژی مائوایسم در آنجا بود که مدعی شد مبارزه طبقاتی اساس اقتصادی اجتماعی را بهم میزند و به این نتیجه رسید که تز و نظریه مائوایستی، مبارزه طبقاتی متعلق به ماهیت سوسیال ایسم نیز است و از طریق ماسک جعلی شبه مارکسیستی به انواع اپورتونیسم چپ و راست در مقابل وحدت جنبش چپ جهانی کمونیستی نزدیک شد. مائوایسم مدام در تضاد و تناقض و مبارزه با شرایط و واقعیات اجتماعی بود. مائوایست ها از طریق محالفت با سوسیالیسم مورد ادعای شوروی سابق به امپریالیسم غربی تزدیک شدند، چپ ستیزی و شوروی ستیزی سرانجام عنصر ذاتی مائوایسم چینی گردید. از طریق سیاست گروههای مائوایستی، خصوصیت سوسیالیستی اجتماعی در چین شدیدا دفرمه و معلول شد.
مائوایسم نقش مهی در جنبش دهقانی سالهای 1927-1924 میلادی و انقلاب دهقانی چین داشت. مائو در دهه 1930 مبارزه ایدئولوژیک سیاسی شدیدی در مقابل نیروهای مارکسیستی نمود. چین کمونیست در سال 1949 تاسیس گردید. کمونیست های شوروی سابق مدعی بودند که مائو موجب یک کمونیسم ارتجاعی پادگانی اتوپیستی، و تجزیه و دو دستگی در کمونیسم جهانی شده و با تحریک و نمایش انقلاب فرهنگی، موجب تشکیل یک دولت بوروکراتیک شبه نظامی شده.
امروزه اشاره میشود که کتاب “جملات قصار رهبر مائو” یا انجیل سرخ، دکترین و راهنمای جنبش انقلاب فرهنگی چین در سال 1966 میلادی و جنبش دانشجویی غرب در سال 1968 بود. موضوع این کتاب کم حجم: انظباط، نقد، انتقاد از خود، زنان، جوانان، هنر، فرهنگ، اخلاق، مقاومت، و مبارزه است که نخست برای تربیت سیاسی سربازان ارتش خلق گردآوری شده بود و در سال 1966 دکترین تظاهرات گاردهای سرخ انقلاب فرهنگی شد. مائو در این کتاب نشان داد که غیر از استعداد شعری، خالق نثر سیاسی روان است . او خلاف نظریه پروسه قانونمندی تاریخ از نظر مارکسیستی در این کتاب تصویری اراده گرایانه و ولنتاریستی از اجتماع و جهان میدهد. بعد از مرگ مائو در سال 1976 اعلان شد که دستاوردهای انقلاب فرهنگی بدلیل خشونت و تلفات بیشمار قربانیان، ناچیز و مضر بوده و به این دلیل این حرکت اجتماعی محکوم است، و مائو اعتبار بی چون و چرای خود را از دست داد.
مائو در سال 1968 در مصاحبه با هیل؛ رهبر مائوایست های استرالیا گفت: جهان باید متحد و یکی شود. در گذشته: رومیها، مغولها، اسکند مقدونی، ناپلئون، هیتلر، و امپریالیسم استعمار انگلیس خواستند جهان را یکی کنند. امروزه امریکا و شوروی این هدف را دنبال میکنند. همه با شکست روبرو شدند. در حال حاضر نیز این امکان وجود دارد. چین با جمعیت زیادش میتواند این رسالت را بعهده بگیرد، چون ما مرکز سیاسی انقلاب جهانی هستیم!
تماس: falsaf@web.de