خواهرم فرخنده
خواهرفرخنده ام! قطرات سرخ خونت جویباران را در خط اتحاد؛بسان دریایی خروشان در حرکت اورد وتار تارموی پریشانت در خار زار وحشت؛ گریبان گیر فاجعه آفرینان شد.
فرخنده !با صدای رسا زنجیر های تزویر دروغ را شکستی،وخروش ماندگار تو از حنجرهء تاریخ پرتو افگن امیدهای راستین شد. شرم بر آنانکه تیکه پارچه های گوشت تن سیمن گونه ات را چون تن ” منصورحلاج” در آویختند؛ ونمرود گونه آتش افروخته وتن بیجان مجروح ترا در آن افگندند، ناله های جان سوز تو در گذر گاه تاریخ خون بار کشور به عرش معلی رسید؛ انبار این دردها که درجغرافیای مصیبت بارما؛ فاجعهء جان گداز را رقم زد ؛و پرچم مبارزه ومجادله ضد ستم را استوار تر ساخت.فرخنده آرام بخواب پیکرو تابوت پر افتخارت را برای اولین بار زنان با غیرت تمام بر دوش گرفته ونعرهء پیروزی سرداده به خاک سپردند؛ فریاد هاوخروش جان سوز زنان وطنت خاک گورستان خفته ات را به صدا در آورد؛ خاک فریاد میکشید…..آی قاتلین فرخنده؛آی شرارت پیشگان فاقد غیرت وهمت؛این اشرف المخلوقات خداوند را چگونه به این حال واحوال درآوردید؟؟؟؟؟؟؟
صبا آصفه