لنین دربارۀ شخصیت اخلاقی جوانان

ا. م. شیری
بورژوازی ضدانقلابی در مبارزۀ خود علیه سوسیالیسم همواره به گستاخانهترین و لجامگسیختهترین تهمتها متوسل شده است. هیچ عمل شنیعی وجود ندارد که بورژوازی و کارگزارانش برای بدنام کردن و تحریف اهداف و آرمانهای واقعی کمونیستها از آن استفاده نکرده باشند!
این ادعا که کمونیستها اساساً اخلاق و اصول اخلاقی را به رسمیت نمیشناسند، از جمله چنین دروغهای مبتذل و کثیف دربارۀ کمونیسم است.
دشمنان کمونیسم برای اینکه افراد ناپایدار و متزلزل را گمراه کنند، آنها را فاسد سازند و زیر پرچم «انقلابی»، اخلاق بورژوایی و هرزگی آنارشیستی بورژوایی بکشند، به چنین دروغها و افتراها متوسل میشوند.
واضح است، که انکار اخلاق کمونیستی هیچ وجه مشترکی با مارکسیسم-لنینیسم ندارد.
مارکس، انگلس، لنین و استالین «سخنان شیرین» بورژوازی دربارۀ «اخلاق جاودانه» را که ریاکارانه برای پوشاندن اعمال کثیف و دسایس ناپاک خود به کار میبَرَد، به عنوان یاوهگوییهای پوچ و توخالی به سخره گرفتند.
انگلس در آنتی دورینگ نوشت، مارکسیستها استدلال میکنند که «تمام نظامهای اخلاقی تاکنون موجود، در تحلیل نهایی، محصول وضعیت اقتصادی خاص هر جامعه بودهاند. و از آنجایی که جامعه تاکنون همواره بر مبنای تضادهای طبقاتی توسعه یافته است، اخلاق نیز همیشه یک اخلاق طبقاتی بوده است؛ یا سلطه و منافع طبقۀ حاکم را توجیه میکرده یا بیانگر خشم و اعتراض یک طبقۀ ستمدیده بوده است، که به اندازۀ کافی نیرومند شده تا علیه این سلطه برخیزد و از منافع آیندۀ ستمدیدگان دفاع کند».
لنین در کنگرۀ سوم اتحادیۀ جوانان کمونیست روسیه، با بسط آموزههای مارکس و انگلس در بستر انقلاب سوسیالیستی پیروزمند، گفت:
«باید کل روند پرورش، آموزش و تعلیم جوانان معاصر، بر پایۀ اخلاق کمونیستی در آنان استوار باشد.
اما آیا اخلاق کمونیستی وجود دارد؟ آیا میتوان از معنویت یا وجدان کمونیستی سخن گفت؟ البته که بله. اغلب چنین وانمود میکنند که انگار ما هیچ اخلاقی نداریم و بسیار پیش میآید که بورژوازی کمونیستها را اغلب به این متهم میکند که گویا هر گونه اخلاق را نفی میکنیم. این شگردی است برای تحریف مفاهیم و خاک پاشیدن در چشم کارگران و دهقانان… اخلاق در خدمت ارتقای جامعۀ بشری به سطح بالاتر و رهایی کار از استثمار».
لنین با رد اخلاق ریاکارانۀ بورژوایی که حرص و طمع کثیف طبقات ثروتمند و حماقت رایج بورژوایی را با سخنان آرامبخش میپوشاند، از پاکی و صداقت اخلاقی انقلابی-سازندۀ یک جامعۀ بیطبقه و سوسیالیستی دفاع کرد. انقلاب سوسیالیستی از کارگران خود ویژگیهای اخلاقی والایی را میطلبد: آگاهی، تعهد به آرمان، از خودگذشتگی، پشتکار و قاطعیت تزلزلناپذیر در مبارزه با دشمنان.
لنین نگرانی پدرانۀ واقعی خود را نسبت به جوانان و تربیت صحیح و بلشویکی آنها نشان داد.
لنین با تأکید بر اهمیت فوقالعادۀ نگرش صادقانه و کمونیستی نسبت به کار آموزش و تعلیم جوانان گفت: «… لازم است که اتحادیۀ جوانان کمونیست همه را از سنین پائین، از دوازده سالگی، با کار آگاهانه و منضبط آموزش دهد».
هر کسی که در انجام وظایف کاری خود در دولت سوسیالیستی سهلانگاری کند و تلاش کند تا حد امکان پول بیشتری از «آن» بگیرد و تا حد امکان کمتر کار کند، دچار روانشناسی بورژوازی شده است؛ خواه خودش آگاه باشد، خواه نباشد، در اصل، به عادات و سنتهای جامعۀ سرمایهداری پایبند است.
تأئید سراسری قطعنامۀ شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی، کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست (بلشویکها) و شورای مرکزی اتحادیههای کارگری سراسری با عنوان «دربارۀ تدابیری برای ساماندهی انضباط کار، بهبود شیوههای بیمۀ اجتماعی دولتی و مبارزه با سوءاستفاده در این زمینه» نشان میدهد که این آموزههای ولادیمیر ایلیچ لنین عمیقاً در آگاهی میلیونها نفر ریشه دوانده است. خود مردم علیه تنبلها، سهلانگاران و خودخواهان اعلام کارزار کردهاند. حتی در میان جوانان نیز کسانی که به دنبال منتفع شدن از هزینۀ دولت و مختل کردن تولید هستند، یافت میشوند. مبارزه با این افراد و تلاش برای استقرار انضباط کار، یکی از مهمترین وظایف جوانان کمونیست و سازمان آنها به شمار میرود.
اندیشههایی که ولادیمیر ایلیچ در گفتگو با کمونیست بزرگ آلمانی، کلارا زتکین، در مورد سیمای اخلاقی جوانان بیان کرده، از ارزش استثنایی برخوردارند. جوانان باید صمیمانه از کلارا زتکین به خاطر حفظ و انتقال افکار گرانبهای لنین برای نسلهای آینده در یادداشتهایش سپاسگزار باشند.
در این گفتگو، لنین به شدت به این «نظریه» بدنام که در یک جامعۀ کمونیستی، ارضای تمایلات جنسی به آسانی آب خوردن خواهد بود، حمله کرد. لنین گفت کمونیسم نه زهد و ریاضت، بلکه نشاط و سرزندگی به ارمغان میآورد که آن هم از یک زندگی عاشقانۀ کامل سرچشمه میگیرد. با این حال، «افراط در زندگی جنسی که امروزه اغلب مشاهده میشود، نشاط و سرزندگی نمیآورد، بلکه برعکس، آنها را کاهش میدهد. در دوران انقلاب، این بد است، خیلی بد!..
… انقلاب از تودهها، از عموم افراد، تمرکز و تلاش میطلبد. انقلاب حالات شهوانی، مانند آنچه را که در میان قهرمانان زن و مرد رو به زوال دانونزیو رایج است، تحمل نمیکند. بیاعتنایی در زندگی جنسی، یک رویۀ بورژوایی است؛ نشانۀ زوال است. پرولتاریا یک طبقۀ در حال صعود است. به مستی که او را گیج یا هیجانزده کند، نیازی ندارد. او نه به سرمستی ناشی از بیاعتنایی جنسی نیاز دارد و نه به مستی ناشی از الکل. پرولتاریا باید پستی، پلشتی و بربریت سرمایهداری را فراموش کند؛ قویترین انگیزه برای مبارزه را از وضعیت طبقۀ خود، از آرمان کمونیستی میگیرد. پرولتاریا به وضوح، وضوح و یک بار دیگر به وضوح نیاز دارد. بنابراین، تکرار میکنم، نباید هیچ ضعفی، هیچ اتلاف یا هدر دادن انرژی وجود روی بدهد. خویشتنداری و انضباط شخصی بردگی نیستند؛ آنها ضروریاند، حتی در عشق. اما مرا ببخش، کلارا! از نقطۀ شروع گفتگویمان خیلی منحرف شدم. چرا مرا به موضوع دعوت نکردید؟ اضطراب باعث شد حرفهای زیادی بزنم. آیندۀ جوانانمان مرا عمیقاً نگران میکند. آنها بخشی از انقلاب هستند. و اگر پدیدههای مضر جامعۀ بورژوازی، مانند ریشههای برخی علفهای هرز، به دنیای انقلاب نفوذ کنند، بهتر است پیشاپیش با آنها مقابله کنیم.
بیپروایی در زندگی روزمره، در زندگی شخصی، برای انقلاب و مهمتر از همه، برای خود جوانان خطرناک است. این بیپروایی، طبق تعریف کاملاً دقیق لنین، خصلت بورژوایی دارد؛ نشانۀ انحطاط است. تاریخ جنبش انقلابی به ما میآموزد که موعظۀ «عشق آزاد»، توجیه فسق و فجور، کار همیشگی عناصر فاسد و منحطی بوده است که به مردم و انقلاب خیانت کردهاند. بویژه اینکه، تفالههای فاشیست، تروتسکیست-بوخارینیست واعظان و مروجان پرشور این بیماری مسری بورژوایی بودند.
عوامل فاسد بورژوازی، برای سرپوش گذاشتن بر این «کار» زشت، این نظریۀ مخرب، ضد بلشویکی و ضد لنینی را تبلیغ میکردند که گویا زندگی روزمره یک امر شخصی و خصوصی است و هیچ ارتباطی با سیاست ندارد. اما تحت رهبری کمیتۀ مرکزی حزب و شخص رفیق استالین، این «نظریۀ» دروغین، در هم شکسته شد. به روشنی و به وضوح ثابت شد که زندگی روزمره از سیاست جداییناپذیر است.
نگرش صادقانه به وظایف خود به عنوان یک انقلابی، یک مبارز از نوع لنینی-استالینی، مستلزم کار خستگیناپذیر روی خود و روی تسلیح نظری خویش است. صداقت، وظیفهشناسی، تعهد به آرمان و سازشناپذیری در برابر دشمن، ویژگیهایی هستند که باید در هر جوان کمونیست، در هر کارگر و دهقان جوان، در هر روشنفکر ذاتی باشد. اما اگر مغز یک فرد به جای ایدهها، فقط پر از هرج و مرج و سردرگمی باشد، آیا میتوان از پایبندی به آرمان به طور جدی صحبت کرد؟ کاملاً مشخص است که برخی از کادرهای ما (از جمله کادرهای سازمان جوانان) به دلیل آموزش ضعیف مارکسیستی-لنینیستی و جهل نظری خود، دچار جنون سیاسی شده و طعمۀ سازمانهای اطلاعاتی فاشیستی شدهاند. به همین دلیل، تسلط بر بلشویسم، مطالعۀ مارکسیسم-لنینیسم و تلاش برای ارتقاء سطح فرهنگی خود، وظیفۀ هر جوان است.
ولادیمیر ایلیچ یاوهگویان و سطحیگرایانی را که به یادگیری بیاعتنا بودند، بیرحمانه به سخره میگرفت. لنین میگفت: «اگر میدانم که کم میدانم، تلاش خواهم کرد تا بیشتر بدانم، اما اگر کسی بگوید که کمونیست است و نیازی به دانستن هیچ چیز دیگری ندارد، از او هرگز چیزی شبیه به یک کمونیست درنخواهد آمد».
حزب بلشویک و رفیق استالین، جوانان را همواره برای تسلط بر مارکسیسم و لنینیسم فراخواندند و امروز، تصور یک کنشگر جوان، که روزانه تاریخ حزب را مطالعه نکند و مستقلاً آثار مارکس، انگلس، لنین و استالین را نخواند، غیرممکن است.
عوامل پلید فاشیسم همواره تلاش میکنند تا جوانان را از حزب کمونیست جدا کنند، در میان آنان بذر بیاعتمادی نسبت به آرمان لنین و استالین، به آرمان کمونیسم بپاشند.
«جوانان باید با بیرون راندن اراذل و اوباش دشمن از صفوف خود و برخورد بیرحمانه با دشمنان مردم، حامیان و همدستان آنها، با پشتکار و پایداری بیش از پیش بکوشند تا بتوانند انسانهایی شجاع، دلیر، با اراده، باسواد، منظبط، اصولی و بلحاظ نظری آماده از خود بسازند؛ انسانهایی تربیت کنند که روشنی هدف، پافشاری در راه دستیابی به هدف و استواری شخصیت، ویژگی بارز آنان است که میتوانند هر مانعی را در هم بشکنند» (استالین).
برگرفته از «مجلۀ سمنا» (تغییر)
٢١ آبان- عقرب ١۴٠۴










