به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

«
»

دلقک های سیاسی!

امین الله مفکر امینی

این اولین باری است به عقیده ای من که من در پهلوی سایر نوشته هایم، خواسته ام درباره دلقکها ونفوذ این دلقک ها در سازمانهای سیاسی چپ وراست وهمچنـــــا ن بعضا نفوذ این دلقک ها درحــــزب دیموکراتیک خلق افغانستان که بانی آن عده ای ا زشخصیت های باخرد صدیق مردم ومیهـــن چون نور محمد تره کی و خصو صا زنده یاد رفیق با خرد وانقلابی ببرک کارمل رهبر بی بدیل ودیگران قرار داشـــتند وآنرا ایجاد نمودند صحبت مختصر نمایم .

پیش ازاینکه به بحث مختصرپیرامون موضوع ذکر شده در فوق بپردازم لازم می بینم مختصر تعریفی از دلقک ها بنمایم که دلقک ها کیها بوده و یا استند وعمدتـــــا وظایف شان چه بوده و چه میباشد .

دلقک ها معمولادر ادبیات و فرهنگ همه ای کشور ها معانی تقریبا همسانی داشته اند

دلقک ها یعنی مسخره ها، کمیدین ها، جوکر ها عموما تعبیر شده اند . این دسته هـــای دلقک یا دلقک بازان نظر به شرایط خاص یک جامعه، و سنن واداب و عادات آن بـــه

گونه های متفاوت وبا لباسها یا یونیـــــــفورم های متفاوت وباوســایل واسبـــاب وآلات لازمه ای مربوط به نمایش ،عمل کرده واهداف شان جزخنداندن و یا برعکس بعضـن گــریه دادن مشتریان یا تماشاچییان شان چـیز دیگر نبوده است وواضحا ازاین مدرک معاش و یا اجوره و یا حق الزحمه بدست آورده و با آن خود و فامیل شان امرارحیات مینمودند و یا مینمایند .

دراین قسمت باز هم اگرچه مفهوم و معنی دلقک را مختصرا نگاشته ام و لــــــی برای مفهوم واضح و ریشه این کلمه یعنی دلقک تذکری مختصر لازم است :

1- طلخک که(واژهء دلقک ازآن گرفته شده است) واین مربوط میشود بدربارسلطـــان محمود غزنوی . 2- پونه دلقک طرخان علاوالدین خلج. 3-جعفرک، دلقک دربار ملک شاه سلجوقی.

4-کل عنایت دلقک شاه عباس کبیر.

واین دلقک های ذکره شده نمودی از معروف ترین دلقک های است که اسم شــــــــان

در حوزه های زبان فارسی ثبت شده است که من مختصرا چندی از آنها را در بـــــالا صرف نام برده ام .

البته پر واضح است که حزب دیموکراتیک خلق افغانستان باساس حس وطندوستی

ومردم دوستی عده ای ازعناصر آگاه بخاطررهایی خلقهای نجیب افغانستان از قیـد هرنوع مظالم اجتماعی و بــه خصوص سرو سامان بخشیدن حیات مادی ومعنوی کارگران و دهقانان و ســـایــر زحمتکشان تهداب گذاری شد و بعد از انفــاذ قانو ن اساسی نهـم میزان 1343 دراول جنوری سال 1965 یعنی مطابق بیازدهم بــــرج جــــدی سال 1343 علنا عـرض اندا م نمود .

این عرض اندام نمودن حزب و کارو پیکار در این راستا وبالاخره تا زمان انحــلال حاکمیت حزبی ودولتی درهشتم ثور1371توسط دسته های جهادی بنام وبکمک سیا و آی اس آی پاکستان وکشورهای عربی درراس عربستان سعودی گرچه درنوشتار ســاده وآسان جلوه میکنـد ولی درواقعیت امر طی مراحل ایجاد و علنی شدن حـزب تــا احراز قدرت سیاسی و دولتی که بـا انقلاب هفتم ثور 1357 یا به گفته ای عده ء با تحول نظامی هفتم ثور 1357 پر ثمر شد، ساده و آسا ن نبوده است .

رفتن به سلول های زندان خاندان نادری، رفتن بر سر چوبه های دار، تبـــعید شـدن ها، تنزل ازمقام های سیاسی و اداری و غیره وغیره را نسبت باعضای ایجاد گـرآن وسایراعضای صدیق ووفاداردیگر آن به آرمانهای حزب و مـــــردم وانقلاب را در برداشته است .

من میدانم و متیقن هم استم که اکثرارفقای واقعا انقلابی ومردم دوست ومیهن دوست

وخلاصه پیرو اهداف انقلابی برنامه ای عمل و اساسنامه ای علما تنظیم شـــــده ای

این حزب قهرمانان و شهیدان بشمول عده ای ازوطنپرستان وقوف کامل ازپس منظر وپیش منظرمبارزات رهبران حزب ما اززمان کاروپیکارانقلابی آنها وحسن خدمت گذاری شان تا ایجاد حزب وتا زمان اخذ قدرت سیاسی وحاکمیت حزب بحیث نیروی

رهبری کننده حزب ودولت وبالاخره تازمان سقوط آن بنابرتحریکات دشمنان دا خلی وخارجی یعنی ارتجاع داخلی و خارجی وعلاوتا عدم پختگی بعضا اعضای حــز ب ازسطح صفوف تا حلقات رهبری متوسط و بعضا بالایی حزب مطالب زیادی میدانند و ازهمان آغاز اولین هسته گــذاری آن شاهد چنین حوادث وجریانات بوده اند ولی من یکباردیگر توجه هم میهنان با شرف و با وجدان میهن عــزیرخود افغانستــان را یعنی آنهاییکه با ارتجاع و دشمنان داخلی و خارجی مـردم و میهن عزیز همنـــــوا و هم کاسه و هم پیمان نبوده اند به گذشته های تاریخ میهن خصــوصا اززمان دوره ای شــــا ه امیر امان الله خان غازی که در تاریخ به نام محصل استقلال سیاسی وطـــــن عزیز ما مشهور اند معطوف مبدارم . البته همه بیاد داریم که در طول تاریخ علیه جنبش های ملی و مترقی ورستا خـــیز از طرف عناصر وابسته بر ضد ترقی و داد خواهان عادلانه ای آن در مقیاس ملــــی و بین المللی از دسیسه ها کارگرفته شده است که یکی ازآن دسایس عمده و مهم استفاده

ازحربه ای دین ومذهب وعـقاید کهنه ووابسته به فرماسیون های مختلف تاریخ تکامل جامعه بشری بوده است.البته من نمیخواهم باُطاله ای کلام بمطالبی که بارها ازطرف این قلم بدست و سایررفقای آگاه و با دانش و میهن دوست بنگارش رفتـه بتکرارروی آنها به تفصیل صحبت کنم ولی به طور یک کل جنگ های صلیبی اروپا را کــه در تاریخ بنام جنگهای صلیبی یکصد ساله مشهوراست وبا عث کســــب اختیارات عظیم روحانیون عیسوی تا سرحد رسیدن آنها به قدرت های سیاسی نیز شده است نام ببـرم

سُلطه ای انگلیس ها یعنی بریتانیای کبیر درقاره ای آسیا وبخصــوص درســــر زمین هند ، سلطه ای فرانسویها و انگلیس ها در قاره ای افریقای جنوبی وسلطه وحضـور انگلیسها درسرزمین آزاده ای ما افغانستان، سلطه ای امپریالیزم جهانخواردرامریکای لاتین، وسلطه ای تزاران روس دربعضی از کشور های آسیای میانه، نمودی از کــار نامه های سٌلطه گرایان جهانخوار و خونخوار و استعمار گر واستثمار گر بوده اســت عنعنات نا پسند مردمان آن سرزمین ها بطورمثال ( هندوستان باعث این شد تا انگلیس

های متجاوزگر و استعمار گربیشتر از یکصد سال به آن قاره حکومت برانند و تمـاما دارایی ها مادی آنها را غارت کرده و به انگلستان انتقال دهند . به یک عبارت مختصر میتوانم بگویم که چنین استفاده های ابزاری از دین و مذهـــب کم و بیش درهرکشور انکشاف نیافته و یا رو به انکشاف وحتی پیشرفته ترین کشورها وجود داشته است ودارد .

حال آمدیم در قسمت اثر گذاری منفی دلقک ها در یک نظام مردمی.

اگر به دیده ای بصیرت به پس منظر تاریخ میهن عزیز بنگریم، چنین دلقک ها سخـت تاثیر گذار بوده اند به یک رژیم حاکم و خصوصا در یک رژیم مردمی مبتنی بر بنیـاد دیموکراسی که نمونه ای این چنین یک نظام نمیتواند جــــز حزب دیموکراتیک خـــلق افغانستان باشد . دلقک ها طوریکه در ابتدا شروع این تذکرات مختصر در فوق از آن نام بردم، وظیفـه داشتند تا با لباس های رنگا رنگ و با سخن های خنده دار و نمایشات اکروباتیک وارد فعالیت های قسما هنری شان گردند وازحد امکان وسایل برای خوش نگهداشتن تـماشا گران یا مشتریان شان استفاده برند ولی بعضی اوقات روش این دلقک ها با عـث آن نیز شده اند تا تماشا چییان را بگریانند ولی این خنداندن و گریه داد ن دلقک ها بکلی متفاوت ازدلقکهای سیاسی بوده اند یعنی دلقکها وظیفه شان اکثرا طـــوریکه مختصرا در فوق گفتم خوش نگهداشتن تماشا چییان آنها بوده است وهمچنان یک مــــــدرک یا مدارک اعاشه و اباطه ای شان نیز.

حالابیا بنگریم که مذهبیون و پیر و پیشوایان دینی و مذهبی و حتی بعضا رژیم های

سیاسی و خلاصه پیروان یک نظام مردمی و دیموکراسی چطور بعضا دلقک باز بوده و حیثیت یک مسخره ای سیاسی را بخود اختیار ومطابق مرام غرض آلود شان بایـــن شیوه ها متوصل گردیده و عمل نموده اند .

مذهبییون یعنی جهادی های بنام ویا اشرار،پیش ازپیروزی انقلاب ثور 5713 تا ششم جدی 1358 همیشه البته پلان شده، برضد جنبش ها با دستارولونگی وچپن های دراز و تسبیح های همچنان دراز که گویی در آن ذکر میکنند، در محافل، مساجد، مدرسه ها وحتی مکاتب، به تبلیغ دین ومذهب میپرداختند وواضحا بی اثر خاصتا بروحیه جوانان

نبوده است . منافع آنها باج گرفتن ازفامیل ها در لباس های حق ملا، حق طالب وغیره عرض اندام کرده است. مساجد وحجره های گرم، با خوردنی های رنگا رنگ درهمـه اوقات بخصوص ایام عید ومراسم دینی و مذهبی، جای اینها بود . من یک قصه نه بلکه یک حقیقتی راازباج گیری این دسته ها بشما خواننده گان گرامی میگویم : من در سال 4313 رسما شامل کار رسمی در وزارت عدلیه ای وقــت که تا قبل ازاین سال بنام وزارت ملا ها یاد میشد، شامل کار شدم طوریکه بدوا بحیث کارمند دستگا ه طب عدلی وزارت عدلیه مقرر و بعدا در زمان محترم محمد موسی شفیق معین باخرد آنوزارت بحیث دستیارسکرتریت آنمقام که سکرترش محترم مرحوم محمدعلی حیرت بودند مقرر شدم . جوان بشاش، خوش لباس و پاک و تمیز بودم ولی در آن سن و سال از هوش و خرد فوق العاده نیز بر خوردار بودم. خلاصه زمانیکه محمد موسی شفیــق از مقام معینیت بر کنار شدند دقیقا وقتی بود که محترم دکتور عبدالحکیم طبیبی یـــک حقوق دان مجرب و دانسته و تحصیل کرده که سوابق کارنیک در ملل متحد داشتنــــد بحیث وزیرعدلیه بعوض سید شمس الدین خان مجروح مقررشدند وجناب ایشان بــــه عوض موسی شفیق یک مولوی معروف که گفته میشد استاد شان بود مقرر کـــردند و محترم موسی شفیق بحیث وزیر مشاور در وزارت امور خارجه تقرر یافتند تا اینکه بعد ازسفیر شدن در مصــر بعدا بحیث صدر اعظم عزتقرر حاصل کردند . البته همه میدانند که زمانیکه تغییری در یک مقام بالا رتبه بعمل مـــی آید، تاثیرات بر تغییر مدیران قلم مخصوص، سکرتر ها نیزصورت میگیرد . بر همین اساس بود کــه محترم گلاب ننگرهاری که مدیر قلم مخصوص وزارت بودند و در ضمن یکــــــی از مخلصین محمدموسی شفیق نیزبودند تبدیل گردیدند . من هم درریاست جمعیت العلمای آنوزارت که ریس آن مولوی محمـــــــد صدیق کباری بودند بحیث عضو اداری وبعدا بحیث آمر اداری ریاست جمعیت العلما مــقررشدم . آن ریاست در حدود 16 نفر مولوی داشت که هشت نفر شان به نام اعضا ی بهاری و هشت دیگر شان بحیث اعضای زمستاتی یاد میشدند وظایف را به پیش میبردند. وظایف این دستـه مولوی ها عمدتا تا جاییکه من عملا در آنجا بودم بطور عمده ســـــه

چیز بود: 1- امتحان مدرسی گرفتن ازکسانیکه باموزش دینی ویا مولوی ویاملا بودن درخواست میدادند . زیرا کسانیکه بحیث ملا و مولوی امتحان را موفقانـه سپری میکردند بحیـــث مدرسین دینی، ملا ها در مساجد و غیره مقرر میشدند وعمده اینکه ازخد مت سربازی بکلی معاف بودند البته درهمان سالها . 2- هر دسته دروقت رخصتی که ششماه بود برای هر گروپ، آنها به اطراف وولایات مربوطه رفته وبه نفع شاه وپایداری مقام و منزلت خاندان شاه به تبلیغ دینی میپرداختند 3- دیگراینکه این مولوی ها یعنی همان 16 نفر در مراسم اعیاد و دیگر مراسم مذهبی بدربارشاه شرف یاب میگردیدند البته باهمرایی ریس جمعیت العلما ویا یکی ازاعضای با صلاحیت وزارت عدلیه . دروقت شرف یابی درچنین مراسم بحضورشاه سابق( محمد ظاهر شاه) موردتفقد قرار

میگرفتند یعنی اینکه شاه طی مراسمی درداخل ارگ بآنها یک چپن مقبول وبه هر یک مبلغ پنجهزار افغانی نقد در بین پاکت میدادند . روح موضوع دراینجا است که روزی درچنین یکی ازمراسم که طبق معمول اعضای علما یعنی همان مولوی ها بدربار شاه میرفتند ریس جمعیت الله محترم محمد صدیــق کباری شخصیت فهمید ه وبا دانش بمن یک لستی را داد که در آن اسمای 51 نفـــر ا ز مولوی ها درج بود وازیک نفر بنام مولوی عبدالغنی که بنام مولوی هژده پـن یا هژده

بن شهرت داشت وجود نداشت . بهرحال همه رفتند بروز موعد بدربارشاه وهمـــــــان جیره ای شانرا یعنی ( یک یک چپن و مبلغ پنج پنج هزارافغانی را ) هر یک گرفتند . خلاصه زمانیکه من مصروف کار بودم سر ودرک این مولوی یعنی غنی هژده پـــــن پیدا شد و بمن گفت که لست ها را تو تهیه کردی و البته من با احترام گفتم بلی مــــن تهیه کردم . او گفت چرا نام مرا نینداختی من گفتم که این از صلاحیت من نه بلکــــــه لست تهیه شده را محترم ریس صاحب بمن داد . او به مجرد این سخنم وارد دفتر ریس شده و او را با کلمات بسیار رذیلانه خـــــــطاب قرارداده و به صحن حویلی وزارت عدلیه رفته و بآواز خیلی بلند و عصبــی گفت که کدام چطور مادر بود که نام مرا نداده است حالا ببیند که من چه میکنم . محترم وزیر صاحب عدلیه شخصیت با دانش و حقوق دان ورزیدهء میهن یعنــی داکتر عبدالحکیم طبیبی که در آن وقت بحیث وزیر عدلیه در سال 5134بودند این غالمغال و و دوودشنام را توسط سکرترش مرحوم محمد کریم جان آگاهی پیدا کرده و جریان را از ریس جمعیـــت پرسان کردند . البته ریس جمعیت العلما یعنی محمد صدیق کباری مرا خواست و گفت یک پیشنها د به مقام دارالتحریر شاهی نوشته کن وبرای این مولوی همان امتیازیکه بدیگران داده شده نیزپیشنهادا طلب کن . خیر من این کار را کردم وباین مولوی همان امتیازبرایش بدون

کم و کاست داده شد. خیر روزی در یکی جلسات اداری من با کمال احترام دلیل اینکه چرا این مولوی بــــه قهر شد و چرا اسمش ار لست حذف گردیده بود بمن در حالیکه میخندید چنین گفت: ( مفکر صاحب طوریکه میدانی هرسال مولوی صاحبان به خاطرتجلیل ازایام عید هــا وغیره مراسم مذهبی و دینی به حضورشاه میروند و مورد تفقد پولی و مادی قرار می

میگیرند و دریک روزیکه من این 16 مولوی را نزد شاه بردم واین مولوی غنـــــــــی نیز حضور داشت بعد از اخذ پول و چپن هریک صحبت نمود و برای شاه عمردرا ز و موفقیت آرزو کردند و نوبت که باین ملا رسید چنین گفت که من با معذرت عین آ ن سخنان ریس جمیع العلما را مینگارم : ( محترم حضوراعلیحضرت : شما اینطورشخصیتی استید که همه پیش چیزتان دنبوره میزند ) . باور کنید عینا این سخن را من نقل کردم کمی و زیادی ندارد . من خیلی خندیدم و هنوز هم به نظریک مزاق معلوم میشود. ریس برای گفت که مفکر جان این یک کلمه اش دروغ نیست و سایر مولوی صاحبان هم اینرا شنیدند وآنحا هم حاضر بودند ومــن ازخنده که در سن و سال 19 سال بودم گرده کفک شدم . قصه ای جالب دیگرش : در زمان سابق معمول بود و یا شاید همین حالا درمحاکم نیز معمول باشد که زمانیکه یک دعوی بر سر یک دختر میشد و دعوی حل نمیشد دختــر مورد ادعا بماما و یاکاکای دختر و یا بامر قاضی به شخص ثالث یعنی ملای مسحــــد تا حل قضیه داده میشد . روزی در ولایت غزنی چنین موضوع رو نما گردید و قاضی دختری مورد دعوی را که بکدام جانب تحویل دهد امرکرد به ملا صاحب که شخص مذهبی و مومن وامانتدار

است تسلیم داده شود یعنی به همین ملا غنی هژده پن . خلاصه دختر در زمان نگهداری نزد این ملای نجس حامله میشود. مادردختر ازوضع دخترمیداند که حامله است قضیه بمردم وخانواده ای دختر سرایت میکند واهالی غزنی

با چوب و دانگ وغیره در صدد ملا میشوند و چون ملا از وضع قبل از هجوم مــردم توسط چوکره اش یعنی طالب خبر میشود، پا بفرار گذاشته و بمرکز کابل می آید و در مدرسه ای که در بازار پخته فروشی کابل است پنهان میشود . چون تاثیرات مذهبی به نسبت اعتقاد به ملا ها در آن زمان و حتی درهمین زمان حاضرزیاد است ملای عامل این جرم حمایه میشود.

بیایید مانند این حقیقت به هزاران هزار نه تنها در افغانستان، در سطح منطقه و جها ن نیز وجود دارد . آیا این خود یکی از دلقک های مذهبی نیست ، واضحا که بوده است

موضوع شهادت فرخنده که اوبزیارت شاهد دو شمشیره رفته بود تا از ملای تعویذ گر پول داده شده اش را دوباره پس بگیرد زیرا برای کاری که پول داده بود،آن کارعملی

نگردیده بود . ملای مداری و دلقک باز مذهبی که از فرخنده عمل نا شایسته تقاضا و ضمنا اخطـــار

داده بود که اگر پول را واپس تقاضا کند باو زیان جسمی میرساند . نتیجه همان شد و ملای کثافت کار شاه دوشمشیره بر تقاضای تکرار تکرار فرخنده ای شهید که پـــولش را باید پس بدهد، ملا بیرون جسته و چون دلقک باز مذهبی چنین صحنه سازی کــرد ( آی مردم آی مردم ! بیایید که این دختر ( فرخنده ) به قرآن توهین و آنرا آتش زد. همه بدون اینکه درک کنند حقیقت موضوع را، فرخنده را به شکل نهایت بد مـــور د

لت و کوب قرار داده تا اینکه در حالتی که او صدا میزد و میگفت بخدا این مـــــــلا دروغ میگوید من توهین به قرآن نکرده و نه آنرا آتش زده ام ولی کسی باور نکـــرده وعاقبت الامر بعد از رساندن جراحات و زخمهای شدید بربدن فرخند وسنگ بارانش جسد را بدریای کابل انداخته و آتش زدند . بعد ها زمانیکه پولیس و مراجع به تحقیق میپردازند ، قضیه آتش زدن قرآن نه بلکــه همان طوریکه فرخنده در زمان مشاجره فریاد میزد همانطور بود و علاوتا وقتیکه به حجره ای ملا میروند و تلاشی میکنند تعداد زیاد کاندوم و دیگر چیز های مربــــو ط سکس با زنان پیدا میشود . شما حالا میدانید که دلقک ها و دلقک بازی از مــواردیکه صرف به شکل لحظه ای ووقفه ای و شرایط خاص زمانی و مکانی، خندانیدن تما شــا گرانش میباشد، پا فراتر نهاده و بتجارت مذهب ودین پرداخته است وتا ایندم نیز مـــی پردازند . در وطن محبوب ما طوریکه در فوق طور نمونه وبسیار مختصر و از لحاظ تعداد چند نمونه ازاین دلقک بازی ودلقک بازهاصحبت شد، بعد ها وخصوصا دربیش ازدودههء اخیر بسیار شدت گرفت وگروپهای خاص مذهبی وافراطی راستگرا ها درمیهن عزیز ما با دار ودسته های دلقک باز شان عرض اندام کردند و با پوشیدن لباس های رنگیـن به ایجاد تنظیم های یگانه، دو گانه، سه گانه وچندین گانه پرداختند و مردم وخلق خد ا فریب دادند و علیه نظام های مردمی ودیمو کراسی از همان دوره ها ی نه چندان دور یعنی دوره ای امانیه فعالیت ونمایشات دلقک بازی را شروع کردند و تا رفته رفته این دلقک بازیها یعنی دلقک باز های مذهبی، علیه خیــزش جوانان ترفیخواه عمل کردند و آنها را محکوم به اتخاذ راه غلط و ضد مذهب و دیـــن نمودند . که در نتیجه آخرالامر با عث سقوط یک نظام واقعا مردمی ودیموکراتیک شد که البته این دلقک بازان مذهبی تنها نبوده و این بار با دلقک باز های ماهر سیاسی دیـــگر در داخل میهن و خارج از آن چون دستگاه سیا، آی اس آی پاکستان، ایران، عربستـــــا ن بمرام های شوم خودرسیدند . یعنی اینکه هشت ثور 1371 را بنام حاکمیت مجاهد ین بوجود آوردند . بعد از این این دسته های دلقک باز چون گلبدین بی دین، و دسته های دیگرش با تغیر لباس رنگا رنگ و دلقک بازیهای گوناگون مردم را به خاک و خون کشیدند که البته هیچ دروغ و شک و شبه در آن وجود ندارد .

اگر از آرامی صحبت کردند ضد آن عمل شد. اگر تامین امنیت صحبت شد ضد آن عمل شد. اگر از توسعه ای بنیاد های اقتصادی صحبت شده جز چور و چپاول دیگر ثمره ای در بر نداشت . اگر از انکشاف علم و معرفت و توسعه ای معارف صحبت شد عملا چیزی دیده نشــد اگر از کار کرد ها ی خوب برای بهبودی مردم و میهن صحبت شد، هزاران هزار از جوانان تحصیلکرده ای میهن بشغل های آزاد چون کراچی داشتن، وفروش مواد دست گردان، کار دیگری نداشتند به جز تعدادی وابسته گان این گروه های دلقک باز . گریز گریز دسته دسته جوانان به خارج از کشورصورت پذیر شد. اختطاف های زنجیره وی روزنامه نگاران و اهل مطبوعات به تکرار صورت گرفـت آتش سوزی و انفجارات و قتل وقتال همه روزه و نبود مصئونیت کار های دیگری از این گروه دلقک بازان مذهبی که سٌلطه میرانند بشمار میرود.

خوب حالا بر میگردیم مختصرا درزمینه ای بعضی دلقک بازان در در بین گروه های سیاسی. باید گفت که چنین دلقک بازان نه تنها دربین گروه های افراطی چپ وافراظی راست وجود داشته بلکه در بین گروه های مترقی واقعا مردمی هم بوده است ولی ا ز لحاظ تعداد به مقایسه دلقک بازان مذهبی خیلی کم و انگشت شمار. مثلا در حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که واقعا یک حزب مردمی بود و مرا مــش جز آبادی مردم و میهن چیزی دیگر نبود، نیز دلقک های سیاسی موجود بود. ماننـــــد سلیمان لایق، قدوس غوربندی، بارق شفیعی و تعداد دیگری از سطوح رهبری تا کادر ها و حتی صفوف .

اینها مثل دلقک بازها عمل کردند ، گاهی یک لباس پوشیدند و درپهلوی رفقای رزمنده حزب ایستادند بعضی اوقات درضدیت قرار گرفته وبا آنها بنای دشمنی را آغاز کردند عده ای با مرام های مشابه و ساختار های تشکیلاتی متفاوت به تشکیل دسته های چپ مترقی بعضا با ساختار تشکیلاتی غیر معلوم و تا اندازه با مرامنامه هــای تقریبا گنگ حضورشانرا اعلام کردند وصفحات انترنتی بخصوص خود ها را باز وبه فعالیت های مربوط شروع کردند . هر کدام تعداد کم و یا زیاد علاقمندان و هواخواهانی پیدا نمودند گاهی استوارانه و بدون تزلزل به پیش رفتند و گاهی هم بر ضد یکدیگر قرار گرفتــنـد وهرکدام خود ها را نسبت بدیگری مترقی ترودیموکراتیکتردانستند.جالب اینکه بعضی

ها بر ضد رفقای همسنگر شان که برای دفاع از مرام های عالی دیموکرا تیک خلــق افغانستان وحمایه ازاندیشه های ایجاد گران حزب و باالاخره تــــامین سعادت مردم در جبهات داغ نبرد اشتراک ورزیدند و بعضا شهید و بعضا شجاهانه وسر فراز برگشتنـد نیز قرار گرفتند .

البته من در یک اندیشه ای عمیق همیشه غرق بوده و باینکه چرا وحدت نباید بین دسته های چپ ملی ودیموکراتیک ویا بهتربگویم شاخه های جدا شده از بدنه ای حزب محبوب ما که با اندیشه های خردمندانه ای ایجاد گرانش و بـــا بذل مساعی صادقانه ای رهبر بی بدیل آن یعنی رفیق ببرک کارمل گرامـــی

اساس گذاشته شد وبا یک اصول زرین تشکیلاتی و اسناد مرامی علما تنظیـم شده یعنی برنامه ای عمل فعالیتهای ثمر بخش آن آغازشد، صــورت نمیکیرد

اگروحدت بین گروپهای افراطی جهادی ها ی بد نام و بنام صورت نمیگیـرد قابل اندیشه نیست زیرا اگر وحدت هم صورت بگیرد و یا گرفته باشد هــــم تاثیرات آن و دستاورد های آنان جز همان چورو چپاول ، دزدی وغارتگری ها، عدم امنیت و مصئونیت فردی و جمعی، اختطاف ها و انفجارات ووابسته کیهای بادشمنانمردم و میهن واختلاس صد ها میلیون دالر، نبود کار وغیـــره وغیره چیز دیگری نخواهد بود زیرا کار آنها جز یک دلقک بازی یعنی بـــا چهره های رنگارنگ خودها رابه نمایش گذاشتن و به سر مردم کلاه گذاشتن چیزی دیگر نبوده و نخواهد بود. ما همه شاهدیم که این گلب الدین بی دین زمانی میگفت که هر گاه یکنفر ا ز امریکایی ها و یا نیروی نظامی خارجی ها در میهن باشد، به میهن نمــی آید ولی ما شاهدیم که بوطن آمد و باز هم با همان گفته هایش همیشه تاکید وادامه داده ولی دو روز قبل در یکی از نطق های فیلسوفانه اش در آیام عید سعیـــد فطر گفت که خروج نیرو های امریکایی ازافغانستان کار درست نبوده و آنرا

عجولانه و غیر مسئولانه گفت آیا این غیراز دلقک بازی سیاسی وس مذهبی چیزی دیگری میتواند باشد که البته ابدا نی !

و به همین ترتیب همه ای اینها دلقک بازان دینی و مذهبی وهم سیاسی انـــد که گاهی چون و گاهی چنان اند . ولی ای رفقای خیلی گرامی وارجمند که همه ای شما ها زمانی زیریک چتر سازمانی و تشکیلاتی و ماهیوی حزب قرار داشتید به جبهات داغ نبرد بـــــه طور داوالطلبانه رفتید و قهرمانه بر گشتید و دیگران در مواضع قلم یعنـــــی شمشیر قلم بر ترد دشمنان برخاستند وعمل کردند، بگذارید این جاه طلبی هـا را. ما چون اشرار ی فرهنگ نیستیم، ما وشما، جز همان پولی که بنام معاش

یا حق الرحمه و یا اجوره میگرفتیم عاید اضافی ناشی از اختلاس ها و چور و چپاول های دارایی ها فرد و جمعی و عامه نداشته ایم، بیایید باز همـــــا ن

باشیم که بودیم . بیایید متحدین وفادار و جوانان صدیق مردم دوست و میهــن دوست خود ها را چه زن و چه مرد، چه جوان و پیروغیره وغیره را بـد ور خودها بسیج کنیم ولی شرط اساسی بسیج ما گروپهای ودسته های چــــپ و مترقی ضرورت اولی میباشد بیایید یک چیز را از روش صادقانه ای حزبی خود ها بدور بیندازیم و علیـه هیچ یک رفیق خود که البته معنی رفیق را همه با عمق تفکرو معنی اش می دانیم قرار نگیریم و همه با یکصدا و یک آرمان به بر اندازی دشمنان خـو د ها بکوشیم که درشرایط کنونی نیاز شدید بوحدت داریم. تمامیت ارضی میهن

وحفظ استقلال و حاکمیت ملی ما در خطر جدی است . تلاش طالبان با ارتباط با داعش والقاعده و خصوصا پاکستان و دستگا ه های

جاسوسی ایران، عربستان وغیره افراطیون بر این است که امارات اسلامــی را اعاده کنند گرچه من با اطمینان کامل وبا تحلیل درست میتوانم به شجاعت بگویم که این آرزوی شان، جزیک خواب و خیال چیزی دیگری نیست .حالا دیگر مردم میهن اعم از پیر و جوان، آنهایی نیستند که بار اول طالبان بـــــه ایجاد امارات اسلامی شان موفق شدند ولی دیدیم که چطور از وطن رانـــــده شدند. ولی احتیاط و هوشیاری با این هم نیاز است .

خلاصه ای این همه تذکرات من بر سر امر وحدت صادقانه ای همه نیـــــرو های چپ وطن پرست ، ملی و دیموکراتیک میباشد که هرچه زودتر تا د یــر نشده زیر یک پرچم و یک آرمان و یک تشکیلات برزمیم موفقیت از آنها ما میباشد وصد فیصد موفق میباشیم ورنه تاریخ یکباردیگر بما مهرخطا کــاری خواهند زد که البته در گذشته دشمنان بابطال ما این مهرکفر والحاد را زدنــد و بوطن فروشان مارا نیزمسمی کردند ولی اینبارحقیقتا در صورتیکه وحدت نکنیم ودر نجات مردم و میهن صادقانه نکوشیم، به خائنین ما را متهم مــــی سازند که تداوی و الهام چنین زخمها غیرممکن میباشد . زنده باد وحدت همه نیرو های چپ مترقی و پرچمداران صلح ووحدت .