زبان آریایی یا آریویی چی شد؟

نوشته: دکتر حمیدالله مفید ——————————— زبان بازتاب خرد آدمی است و انسان…

تعامل 

نور محمد غفوری از چندی به اینطرف در مکالمات و نوشتار…

جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی…

چین کاوشگری به نیمه تاریک ماه فرستاد

منبع تصویر، GETTY IMAGES ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۳ مه ۲۰۲۴ آژانس فضایی…

        تقدیم به ستره محکمه امارت اسلامی افغانستان

معروضه محمد عالم افتخار ولد محمد قاسم دارنده تذکره تابعیت 1401100148058   حضور…

حاکمیت طالبان؛ افزایش بحران و تکانه های بی ثباتی ملی…

نویسنده: مهرالدین مشید استبداد و تبعیض طالبان و به صدا درآمدن…

چند شعر از حمید تیموری‌فرد

بزم کبوتران   در تالار توت و ارغوان  سایه‌ی گل درشت انجیر  تارمی خلوت…

ساز آفرینش

رسول پویان رحیم و رحـمان را تابکی قـهار می گویند برای بـندگان…

چرا ادبیات دوران کهن و میانه کم‌تر حزین بود؟

در پرداخت‌های ساختاری ادبیات جهان از شعر و غزل و…

انسان گرایی پاسخی ناتمام در برابر ناپاسخگویی اندیشه های فلسفی…

نویسنده: مهرالدین مشید  انسان گرایی به مثابه ی داعیه ی برگشت…

گنجینۀ الهام

رسول پویان 2/5/2023 روزباخورشیدوشب سیل شباهنگم خوش است زیــر نـور خلـوت مهـتـاب آهنگـم…

در ارتباط به جفنگ گویی ها ی " نیاز نیاز"

حبیب میهنیار دوستان گرامی شما بهتر میدانید که یکی از ویژه…

ادبیات مبتذل،- سرگرم کننده و کم ارزش؟

Trivialliteratur:   آرام بختیاری نیاز انسان از خود بیگانه به ادبیات سرگرم کننده.  ادبیات…

پیام شادباش به مناسبت روز جهانی کارگر

ا. م. شیری روز اتحاد و همبستگی انترناسیونالیستی کارگران و زحمکشان…

دستار پوشان اسلام ستیز و پاچه بلند های حرمت شکن

نویسنده: مهرالدین مشید گروه ی طالبان از نظر حسن عباس نویسنده…

برگردان شعرهایی از سبزه برزنجی

خانم "سبزه برزنجی" (به کُردی: سۆزە بەرزنجی) شاعر کُرد زبان،…

به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

«
»

دعوا سر لحاف ملُا، یعنی ایران است و از داخل هم کمک می‌کنند!

منبع: نشریه اینترنتی هینترگروند( پس‌زمینه)

گزینش و ترجمه: رضا نافعی

۲۹ ژوئن ۲۰۱۵

زمانی که عراق در حال فروپاشی است، سوریه، همسایه عراق، از دولتیِ سرِ حمایت گسترده غرب و شرکایش از القاعده و دیگر جهادگرایان، در واقع دیگر کشوری مستقل نیست.

در اواسط ماه مه کنگره آمریکا لایحه‌ای برای بودجه نظامی‌ به تصویب رسانید که نشان‌دهنده اولویت‌های سیاسی آمریکا در مبارزه علیه داعش (کشور اسلامی) و دیگر گروه‌های تروریستی است. در این قانون تصریح می‌شود که امروز سازمان‌های داعش یا القاعده از هر زمان دیگر نیرومندتر هستند و خطری که ایجاد می‌کنند «به حد غیر قابل پذیرشی» رسیده است. برای چیره شدن بر گروه‌های اسلام‌گرای افراطی ابداع یک «استراتژی مؤثر» همراه با «نیروهای هم‌پیمان و شرکای محلی» که پشتیبانی آن‌ها «نقش تعیین‌کننده» دارد، ضروری است.(۱)

این در حالی است که «جو بایدن»، معاون ریاست جمهوری آمریکا، در پائیز گذشته اذعان کرد که درست همین هم‌پیمانهای محلی خود بخشی از مسأله هستند. او گفت: ترکیه، عربستان سعودی و امارات مصمم بودند، اسد را ساقط کنند و یک جنگ نیابتی «شیعه ـ سنی» به راه اندازند، و این که آن‌ها هزاران تن اسلحه و صدها میلیون هزینه شورشیان کردند. «اما کسانی را که آن‌ها مسلح ساختند النصرت و القاعده بودند و مجاهدانی که از سراسر دنیا آمده بودند». (۲) به‌رغم تمام این‌ها در لایحه ویژه برای بودجه نظامی ‌تنها از یک کشور به‌عنوان “«حامی‌ تروریسم در خاورنزدیک» نام برده می‌شود که خود دشمن سرسخت القاعده است: ایران.

ایران نیز مانند روسیه و چین «علیه علائق آمریکا در خاورنزدیک» فعال است. طبق مندرجات این لایحه برای مهار «نفوذ زیانبخش ایران در عراق، در سوریه، در یمن و در منطقه» باید اقدامات بیشتری صورت گیرد.

چند هفته پیش گزارش DIA، سازمان اطلاعاتی ارتش آمریکا، مورخ آگوست ۲۰۱۲، علنی شد. طبق این گزارش آمریکا و هم‌پیمان‌هایش از سال‌ها پیش برای رسیدن به هدف خود در کشور‌های پیشگفته القاعده را در اختیار داشتند.

طبق این گزارش دستگاه دولتی آمریکا از سه سال قبل می‌دانست که در شورش سوریه نقش رهبری در دست القاعده است، در دست سازمانی که کشورهای غربی و کشورهای خلیج ( فارس) از آن برای برپا کردن یک «امارت سلفی» در شرق سوریه حمایت می‌کنند. زیرا «این عیناً» همان چیزی بود که حامیان تروریست‌ها خواستار آن بودند تا ارتباط «رژیم سوریه» را با ایران و عراق «قطع کنند». سازمان اطلاعاتی مذکور، با ذکر جزئیاتی مانند تسخیر موصول و رمادی بوسیله تروریست‌ها، به درستی نتیجه سیاست آمریکا را در آن زمان پیش‌بینی کرده بود.(۳)

یورگن تودن هوفر، نویسنده و کارشناس خاورنزدیک گزارش DIA را «واترگیت تروریستی» نامید (رسوایی واترگِیت ـ به انگلیسی: Watergate scandal ـ به وقایعی اطلاق می‌شود که میان سال‌های ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۵ در هتلی به همین نام در واشنگتن اتفاق افتاد که منجر به استیضاح و سپس کناره‌گیری ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا شد. ویکی‌پدیا، م). گرچه پرزیدنت اوباما و غرب می‌دانستند «کیست که واقعاً در سوریه می‌جنگد، باز هم همان «افسانه همیشگی» را درباره آزادی و دموکراسی ساز کردند، در حالی که خود هدفمند از «سازمان‌های تروریستی» حمایت می‌کردند. «از این‌رو آمریکا در حال حاضر نیز نقشه‌ای برای حذف کامل «داعش» ندارد. حتی اگر می‌دانست راه آن کدامست. آن‌ها هنوز به داعش نیاز دارند. در غیر این صورت ایران از نظر آن‌ها بسیار نیرومند خواهد شد. بنابر این دست به ترمز به مبارزه ادامه می‌دهند»، این‌ها را تودن هوفر نوشته است.(۴)

واشنگتن خواستار تجزیه عراق به سه بخش است

مبارزه آمریکا با داعش پیوسته همراه است با تلاش برای تضعیف ایران و مبارزه با داعش را مشروط به تضعیف ایران می‌سازد، حتی به قیمت مرزبندی‌های تازه در خاورنزدیک. بر همین اساس طبق لایحه بودجه نظامی‌ برای مبارزه با داعش ۷۵۰ میلیون دلار در اختیار دولت عراق می‌گذارد. ولی یک چهارم از این مبلغ، با دور زدن دولت بغداد، مستقیماً در اختیار نیروهای کرد و نیروهای سنی قرار می‌گیرد.

به دولت مرکزی عراق تحمیل می‌شود که برای اداره کشور به این اقلیت‌ها قدرت بیشتری داده شود ولی به حمایت از شبه نظامیان شیعی پایان داده شود ـ یعنی نیروهایی که نشان داده‌اند در مبارزه با داعش قابل اعتماد هستند ـ ولی بخش بزرگی از سنی‌ها آن را خطری برای خود می‌دانند، عراق باید قانونی برای ایجاد «گارد ملی عراقی ـ سنی» به تصویب برساند. در غیر این صورت ۶۰ درصد از آن پول در اختیار پیشمرگان کرد و «نیروهای امنیتی» عشایر سنی برای ایجاد گارد ملی توسط آن‌ها، قرار خواهد گرفت. این نیروها مطابق با قانون کنترل صدور اسلحه به‌عنوان نیروهای مجاز برای دریافت اسلحه تلقی می‌شوند، تا در آینده مستقماً به دریافت تجهیزات نظامی ‌نائل آیند ـ و به این صورت عملاً به‌عنوان نهاد مستقل برسمیت شناخته می‌شود. در پیش‌نویس لایحه آمده است که این نهاد‌ها را می‌توان «کشور» دانست.

بر همین اساس پنتاگون اخیراً تصمیم گرفت تا یک هزار مربی بیشتر برای آموزش نظامی ‌به عراق بفرستد، که کارشان در درجه اول متمرکز بر دادن آموزش به مبارزان سنی باشد. طبق تحلیل اطاق فکر Denkfabrik Carnegie Endowment for International Peace، ایجاد یک گارد ملی سنی که مورد پشتیبانی آمریکا باشد احتمالاً موجب تقویت فرقه‌گرایی خواهد شد و خواست تقسیم عراق بر اساس تعلقات مذهبی مناطق را تشدید خواهد کرد. ایجاد گارد ملی بر این اساس می‌تواند پایه‌ای برای تشکیل ارتش یک کشور سنی در آینده باشد «شبیه به حمایت نظامی‌ از پیشمرگان که بر احتمال ایجاد کردستان مستقل» می‌افزاید. این گام، در نهایت می‌تواند تقسیم عراق براساس مرزهای مذهبی و قومی ‌را آسان‌تر سازد، این تحلیل اطاق فکر پیشگفته است.(۵)

واکنش نمایندگان دولت، نظامیان و رهبران شیعی عراق در برابر این لایحه قانونی که بیانگر نگرش آتی دستگاه دولتی آمریکاست بسیار شدید بود. حیدر عبادی نخست وزیر عراق در یک گفتگوی تلفنی با جو بایدن، معاون ریاست جمهوری آمریکا، از این نقشه که هدفش «تضعیف وحدت عراق است»، انتقاد کرد(۶). بایدن در سال ۲۰۰۶ که خود هنوز در صف اقلیت بود، خواستار تقسیم «ملایم» عراق به سه بخش شده بود. طبق نقشه او سه منطقه ـ کردستان، سنی‌ستان، شیعی‌ستان ـ دولت‌های مستقل نبودند، بلکه مناطق خودمختاری بودند که تحت نظر یک حکومت مرکزی قرار داشتند، ولی هرکدام نیروهای امنیتی مستقل خود را داشتند ـ با تقسیم انحصار قدرت دولتی به سه بخش، عملاً در همان زمان، مبحث تقسیم آغاز شد، امری که، به‌نظر می‌رسد، امروز به سختی می‌توان از آن دست کشید، یعنی: پایان موجودیت عراق به‌عنوان یک کشور واحد.

کوندالیزا رایس، وزیرخارجه آمریکا در آن زمان، سال ۲۰۰۶، سخن از افشاندن بذر «هرج و مرج خلاق» در «خاورنزدیک جدید» به‌میان آورد، البته زیر سرپوش گسترش دموکراسی. با تسخیر عراق که سه سال پیش از آن صورت گرفته بود دولت آمریکا نقشی قطعی و مسلم برای ایجاد «هرج و مرج خلاق» ایفا کرده بود که مبنای ایجاد نظم تازه در این منطقه شود. هدف از اشغال عراق هرچه بود ـ صرف‌نظر از منهدم ساختن سلاح‌های کشتار انبوهی که وجود خارجی نداشت ـ مسلماً این نبود که دولت ملی عراق تقویت و تثبیت شود و برای این هم نبود که عراق بتواند مستقلاً از علائق خود در برابر مخاطرات خارجی دفاع کند ـ صرف‌نظر از این که سیاست داخلی آن دموکراتیک بود یا نبود. به عبارت دیگر این ان ترفندی است که به خورد افکار عمومی ‌داده می‌شود که گویا آنچه رخ داده ناشی از کوتاه‌بینی سیاست خارجی آمریکا بوده ست ـ آنچه پس از اشغال رخ داد، یعنی ازهم پاشاندن ساختارهای دولتی، که گام دیگری بود در راه توسعه بی‌ثباتی در عراق ـ می‌تواند خود بخشی از محاسبات و نقشه‌های از پیش تعیین شده باشد. چون اگر اشتباه می‌بود ، نمی‌بایست همان «اشتباه» عیناً در لیبی و سوریه هم تکرار می‌شد.

حداکثر از زمانی که جورج دابلیو بوش زمام قدرت را در دستگاه دولتی آمریکا بدست گرفت، این فکر هم در آن دستگاه به گردش در آمد که آن تقسیم‌بندی‌های قدیمی ‌قدرت‌های استعماری اروپا در خاورنزدیک باید تغییر کند و تقسیم‌بندی تازه‌ای برحسب معیار‌های مذهبی و قومی‌ جای آن را بگیرد، در این میان آنچه چشمگیر است شیوه انجام این نقشه است که همان شیوه استعمارگران قدیمی ‌است که عبارتست از «تفرقه بیانداز و حکومت کن». نیویورک تایمز دو سال پیش نقشه‌ای را منتشر ساخت که حدود و ثغور احتمالی مرزهای تازه در سوریه و عراق را نشان می‌دهد.(۷) در شمال دو کشور کردستان به‌وجود می‌اید، در منطقه ساحلی سوریه تا مرز اسرائیل «علوی‌ستان»، منطقه‌ای که تقریباً برابر است با سرزمین‌هایی که هم‌اکنون در تسخیر «داعش» است می‌شود «سنی‌ستان»، منطقه شرقی سوریه و بخش غربی و جنوبی عراق هم می‌شود «شیعی‌ستان».

کشور آفرینی با کمک آلمان

نشریه «بنیاد دانش و سیاست» (SWP) که به «شکوفایی سیاست کردی» می‌پردازد، یک ماه پیش مقاله‌ای منتشر ساخت و در آن به «کشورهای جامعه بین‌المللی» «توصیه کرد» خود را آماده ناکامی ‌و فروپاشی عراق سازند. بعید نیست «که بزودی روند تقسیم عراق با اتفاق‌نظر و بدون خشونت صورت پذیرد».(۸)

در آن مقاله به دولت آلمان توصیه می‌شود در نقش «ترمزکننده روند آزادسازی به میدان نیاید، بلکه از پذیرش کردستان در عراق و کشورهای همسایه حمایت کند» زیرا که «ضعف کشورهای ملی» در خاورنزدیک اروپا را مجبور می‌سازد سیاست تازه‌ای در برابر کردها در پیش گیرد که «محدود به حمایت از کشورهای ملی در برابر اقلیت‌های کرد نباشد».

حتی اگر «دو گروه بازیگر کرد» ـ منظور حزب کار کردستان PKK و شعبه آن در سوریه، حزب دموکراتیک PYD ـ و همچنین حزب دموکرات کردستان KDP در عراق، ثبات عراق و ترکیه را به خطر اندازند، «بازگشت به نظام دولت سنتی» یقیناً «رخ نخواهد داد» زیرا آن دینامیسمی‌ که نظام دولتی خاورمیانه را در خود غرق کرده و آن را متزلزل ساخته است بدون وقفه ادامه دارد.»

البته این نشریه «بنیاد دانش و سیاست» (SWP)، خود بخشی از آن نیروهایی است که این دینامیسم را به پیش می‌رانند. این بنیاد، بنا به تلگرامی ‌که از سفارت آمریکا فرستاده شده( و ویکی‌لیکس آن را گرفته و منتشر ساخته)، نفوذ قابل توجهی به‌ویژه بر سیاست خارجی آلمان در سوریه دارد.(۹) این بنیاد عضو کمیسیون «تکه تکه کردن سوریه» تحت ریاست Muriel Asseburg است که قبلاً رئیس گروه کاری موسوم به «روز بعد از آن» بود که در سال ۲۰۱۲ تأسیس و بعداً منحل شد. گروهی که برای روز بعد از ساقط کردن بشار اسد نقشه می‌کشید. خط مشی تازه گروه مبتنی بر این نظر است که چون در آینده قابل پیش‌بینی نمی‌توان دولت اسد را ساقط کرد باید ساختار دولتی در مناطقی را که تحت کنترل «شورشیان» است به پیش راند.

Asseburg از سه سال پیش هر نوع راه‌حل مسالمت‌آمیز چالش در سوریه را غیرممکن دانست زیرا در سوریه «خشونت را از طریق مذاکره نمی‌توان حل کرد، راه بر طرف ساختن آن یا پیروزی است و یا خسته شدن یکی از دو طرف از ادامه مبارزه است». از این‌رو «جامعه بین‌المللی» باید پیروزی در جنگ را انتخاب کند.(۱۰) برای این بنیاد ساقط کردن اسد در اولویت نخست قرار دارد. پس از پیشروی‌های پی درپی داعش در سوریه، در غرب این نظر نیز مطرح شد که برای متوقف کردن داعش با ارتش سوریه همکاری شود. اما در آغاز سال ۲۰۱۵ «هایکو ویمن» کارشناس بنیاد مذکور برای سوریه این فکر را رد کرد.

دلیلی که او برای ردکردن چنین اتحاد «فاجعه‌بار»ی مطرح کرد ضعف ارتش سوریه بود و این که چنین کاری مسلماً به تقویت ارتش سوریه کمک خواهد کرد، ارتشی که اصلاً معلوم نیست بتواند علیه جنگجویان داعش که هم خوب مجهز هستند و هم به‌گونه‌ای اثربخش سازمان یافته‌اند، حمله نظامی ‌را اجرا کند».

استدلال مشکوک دیگر او این بود که «حتی اگر ارتش بتواند مناطقی را که به تصرف داعش در آمده است پس بگیرد نیز باز به سود داعش تمام خواهد شد زیرا صفحه تازه‌ای بر نبرد تاریخی با کسانی که به اسلام ناب خیانت کرده‌اند افزوده خواهد شد». در پایان «ویمن» دلیلی را که می‌تواند دلیل اصلی مخالفت او باشد مطرح می‌سازد و می‌گوید: «اعاده حیثیت گام به گام از رژیم اسد، حتی امروز که فقط بر بخشی از خاک سوریه حکومت می‌کند، به‌معنی پیروزی بزرگی برای ایران خواهد بود.» (۱۱)

بنیاد مذکور طی اظهارنظری از این انتقاد می‌کند که در غرب اندک اندک «کانون تمرکز تنگ‌تر می‌شود و صرفاً به مهار داعش و دیگر گروه‌های جهادگرا محدود می‌گردد»، و در نتیجه چنین به‌نظر می‌رسد که از فشار برای برکنارکردن رژیم اسد چیزی جز حرف باقی نمی‌ماند. بجای این می‌بایست به «شورشیان معتدل» برای نبرد علیه رژیم اسد کمک‌های اساسی شود. هرچند که بنیاد باید اذعان کند که «اهمیت واقعی» آن‌ها در ماه‌های اخیر «به‌شدت کاهش» یافته است.(۱۲) از این‌رو خواست SWP مبنی بر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سراسر خاک سوریه (۱۳) فقط به‌سود القاعده و داعش تمام خواهد شد زیرا نیروی هوایی سوریه دیگر نخواهد توانست به مناطق تحت تسلط آن‌ها پرواز کند. از مدت‌ها پیش تاکنون ترکیه بود که برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع فشار می‌آورد، اینک آمریکا نیز بنا به مطالب مندرج در لایحه قانون بودجه نظامی ‌قصد دارد به بررسی مقدمات ضروری برای ایجاد منطقه ممنوع پرواز بپردازد.

چراغ سبز برای القاعده

از سخنان جو بایدن که در آغاز این نوشتار نقل کردیم چنین بر می‌آمد که دولت آمریکا همکاری هم‌پیمان‌های خود را با القاعده مورد نکوهش قرار می‌دهد، اما از آن پس واشنگتن مقاومت احتمالی خود را به کنار نهاده و آنگونه که رویدادهای ماه‌های اخیر نشان می‌دهند، آمریکا عملاً در سوریه با القاعده هم‌پیمان شده است. «لشگر فاتحان» که تقریباً بالغ بر ده‌هزار نفر می‌شود و تحت تسلط جبهه النصرت است که خود را پیرو القاعده می‌داند، در دو ماه گذشته موفق به کسب دستآوردهای ارضی نسبتاً وسیعی در منطقه ادلیب واقع در شمال شرقی سوریه شد و شهر ادلیب مرکز این منطقه را نیز تسخیر کرد. حمایت ترکیه از جهادگرایان نقش کلیدی در موفقیت آن‌ها داشت.(۱۴)

در «جبهه جنوب» که رهبری آن با اردن است ـ اتحادی از شورشیان که متشکل است از جبهه النصرت و نیروهای به اصطلاح معتدل که هنوز به‌کلی تحلیل نرفته‌اند ـ این اتحاد روز سه شنبه موفق شد پایگاه نظامی ‌در منطقه درعا را که پایگاه با اهمیتی است، تسخیرکند. گویا در حمله به این پایگاه دوهزار نفر شرکت داشته‌اند. ارزیابی SWP از وضعیت فعلی چنین است «موفقیت‌های نظامی‌ شورشیان عمدتاً ناشی از همکاری عربستان سعودی، قطر و ترکیه است» که حمایت‌های خود را از شورشیان هماهنگ ساختند و این امکان را به‌وجود آوردند که گروه‌های شورشی نیز از راهبرد مشترکی پیروی کنند.(۱۵)

سلاح‌های آمریکایی که در اختیار شورشیان بوده در هر یک از این حملات نقشی قاطع داشته‌اند، به‌ویژه موشک‌های مدرن ضد تانک موسوم به TOW. آن‌طور که در فیلم‌های ویدئویی مشاهده می‌شود داعش نیز که خطوط تأمینش از ترکیۀ عضو ناتو می‌گذرد (۱۶) برای تسخیر شهر باستانی پالمیرا از همین موشک‌ها استفاده کرده است.(۱۷) جهادگرایان پس از تسخیر شهر پالمیرا، ۱۰۰ نفر غیرنظامی، از جمله زنان و کودکان را بقتل رساندند(۱۸) آمریکا با تصمیم خود مبنی بر «چشم‌پوشی از بمباران آن‌ها هنگامی‌ که با نیروهای دولتی در جنگ هستند» برای تسخیر شهر به آن‌ها کمک کرد. البته نظامیان آمریکا از تمرکز چند‌هزار نفر برای تسخیر شهر پالمیرا بی‌خبر نبودند ولی نیویورک تایمز برای روشن ساختن اولویت‌های واشنگتن توضیح داد که «هر نوع حمله هوایی به نیروهای داعش در پالمیرا و اطراف آن به‌سود اسد تمام می‌شد».(۱۹)

SWP در گذشته به آمریکا خرده گرفته بود که حملات هوایی آمریکا رزمندگان داعش را از پای در می‌آورد که می‌توانند اسد را به «چالش بکشند» و این «کمکی غیرمستقیم» به رژیم اسد است.(۲۰) بنیاد مذکور خوب می‌داند که داعش چه نقش مهمی‌ برای تحقق نقشه‌های تغییر رژیم ایفا می‌کند: «سقوط فرودگاه نظامی‌الطبقا در پایان ماه اوت ۲۰۱۴ که در آن صدها نفر از سربازان رژیم توسط داعش اعدام شدند اعتماد بدنه ارتش را به رهبری اسد به‌شدت متزلزل کرد».(۲۱)

امنیت اسرائیل «بهتر از هر زمان دیگر است»

آنچه که امروز در سوریه روی می‌دهد ـ گذر دادن مخفیانه افراد جنگجو از ترکیه و اردن به سوریه برای یک جنگ نیابتی ـ در سال ۱۹۹۶ در طرح („A Clean Break“) توصیه شده بود، این طرح تحت نظارت Richard Perle از نئوکان‌های آمریکا برای دولت اسرائیل تهیه شد. در این طرح افزون بر بی‌ثبات ساختن سوریه توصیه شده بود که صدام حسین با توسل به خشونت از قدرت برکنار شود. روزنامه گاردین در سپتامبر ۲۰۰۲ نوشت: از آنجا که برخی از نویسندگان این طرح «حالا در واشنگتن در مواضع کلیدی قرار دارند، نقشه اسرائیل» برای غلبه بر دشمنان خود از طریق ایجاد نظم نوین در خاورمیانه، واقع‌بینانه‌تر از سال ۱۹۹۶ است.(۲۲) شش ماه پس از این اظهارنظر روزنامه انگلیسی، آمریکا صدام را بمباران و از قدرت سرنگون کرد و تسخیر عراق نقطه آغازی شد برای آنچه که همراه با درهم کوبیدن لیبی و سوریه، بنا به نوشته Jerusalem Post، که سه ماه پیش، به نقل از نظامیان اسرائیل، منتشر کرد. «بهترین وضعیت امنیتی، تمام دوران‌ها را برای اسرائیل به ارمغان آورد». آن کشورهای عربی که روزی تا دندان مسلح بودند، مانند لیبی و عراق، متلاشی شده‌اند. «سوریه که تا چهار سال پیش بزرگترین تهدید برای اسرائیل بود، امروز در واقع دیگر وجود ندارد»، «از هم پاشیده و تکه تکه شده است» (۲۳)

دیرزمانی چالش با اسرائیل و اشغال فلسطین عامل بسیجنده در زندگی سیاسی جامعه عرب بود ولی از مدت‌هاپیش چالش میان شیعه و سنی جای آن را گرفته است. (۲۴) Meir Dagan رئیس پیشین موساد دو سال پیش گفت : «آخرین شکاف در جهان عرب و اسلام موقعیت بی‌مانندی برای اسرائیل به‌وجود می‌آورد که برای ایجاداتحاد‌های گوناگون تلاش کند و حضور ما را در خاورنزدیک به تأیید برساند.(۲۵)

اسرائیل اینک با یک دشمن اصلی خود، که با جدیت فرقه‌گرایی را دامن می‌زند، متحد شده است. از آغاز ۲۰۱۴ نمایندگان دولت اسرائیل و عربستان سعودی در جلسات محرمانه با یکدیگر دیدار می‌کنند. این واقعیت را یک هفته پیش انور ماجد عشقی مشاور پیشین شاهزاده بندر بن سلطان سفیر سابق عربستان در آمریکا و «دوره گولد» نماینده سابق اسرائیل در سازمان ملل، در اجلاس شورای روابط خارجی Council of Foreign Relations در واشنگتن برای نخستین بار اعلام کردند. موضوع اصلی مذاکرات اسرائیل و عربستان یک دشمن واحد است. گزارش «بلومبرگ» در این مورد چنین بود: گرچه این افراد نماینده کشورهایی هستند که دشمنان تاریخی یکدیگر هستند، اما پیام‌هاشان یکسان بود: ایران خاورنزدیک را می‌گیرد و باید جلوش را گرفت».(۲۶)، بند اول از برنامه هفت ماده ای که عشقی، نماینده عربستان برای خاورنزدیک مطرح ساخت انعقاد قرارداد صلح میان اسرائیل و اعراب بود و بلافاصله پس از آن در بند دوم تدارک تغییر رژیم در ایران قرار داشت. افزون بر این او خواستار ایجاد یک کشور کرد نیز شد. در اسرائیل نیز کسانی خواستار تقسیم سوریه به چند کشور از جمله یک کشور کرد هستند.(۲۷)

سیاستمداران و نظامیان اسرائیل در سال‌های اخیر بکرات مطرح کرده‌اند که سوریه‌ای را که تحت کنترل القاعده باشد به همسایه‌ای که کماکان هم‌پیمان ایران باشد ترجیح می‌دهند. شگفت‌انگیز نیست که می‌بینیم اسرائیل در ارتفاعات جولان با رزمندگان جبهه النصرت همکاری می‌کند (۲۸) هرچند کمک‌هایی که جهادگرایان از اسرائیل می‌گیرند در قیاس با کمک‌هایی که از ترکیه عضو ناتو و کشورهای سلطنتی منطقه خلیج فارس دریافت می‌دارند، تقریباً ناچیز است. از آنجا که سهم القاعده در نقشه برای ساقط کردن اسد و نیز تقسیم سوریه سهمی ‌است که نمی‌توان از آن چشم پوشید کوشش برای خوب جلوه دادن القاعده در انظار عمومی ‌افزایش می‌یابد. جهادگرایان دو گروهند، یک گروه «خوب» هستند و یک گروه «بد». القاعده از «خوب»‌هاست و داعش از «بد»‌ها. (۲۹)

هشت نه روز پیش رهبر النصرت در مصاحبه‌ای با الجزیره، فرستنده تلویزیونی قطر، اطمینان داد که غرب نباید نگران حمله جبهه النصرت به خود باشد، هدف النصرت ساقط کردن اسد است.(۳۰) بنا به گزارش اشپیگل آنلاین پاداش دولت آمریکا به این اظهاراتِ چند روز پیش رهبر تروریست این بود که در زد‌و‌خورد میان گروه النصرت و داعش آمریکا در «نخستین حمله هوایی خود داعش را بمباران کرد». (۳۱)

یک هفته پیش خبرگزاری فرانسه گزارش داد که اینک، با توجه به حمایت غیرقابل انکاری که از جهادگرایان می‌شود، دولت سوریه مجبور است «عملاً تقسیم کشور را بپذیرد، توجه خود را بر دفاع از مناطق مهم استرتژیک متمرکز سازد و بقیه را به شورشیان واگذارد. بنا به اظهارات یک منبع دولتی سوریه «حفظ منطقه ساحلی، شهرهای مرکزی حما، حمص و دمشق برای سوریه حیاتی شمرده می‌شود.» (۳۲) گذشت زمان چه تغییراتی به بار می‌آورد: در سال‌های پس از ۱۱ سپتامبر، دولت آمریکا مبارزان القاعده را برای بازجویی‌های سخت به ارگان‌های امنیتی سوریه می‌سپرد، حالا با کمک همان دشمنان پیشین، سوریه عملاً متلاشی می‌شود.