کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

جنگ در شمال پروژهء راهبردی امریکا و یا کشاندن روسیه و چین در جنگ افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید

دستان مرموز و خطرناکی ناآرامی های شمال را یدک می کشند

پروژهء انتقال جنگ از جنوب به شمال ادامهء پروژه  های قدرت های اهریمنی و انسان دشمن منطقه و جهان است که از همان آغاز جهاد با شوروی آغاز شد. قدرت های اهریمنی نبرد آزادی خواهانهء مردم افغانستان را به پروژه های خطرناک استخبار اتی و سیاسی و حتا اقتصادی بدل کردند. آنان توانستند تا در هر برهه ای از ناریخ با استفاده از ناتوانی های رهبران و سیاستگران و تنگدستی های مبارزان افغانستان در این راه توفیق یابند. در میان کشور های مداخله گر در افغانستان مداخلهء پاکستان و ایران و آمریکا و روسیه در این رابطه بارزتر است. چنانکه پس از سقوط نجیب شاهد بودیم که‌چگونه پاکستان با مداخلهء بی شرمانه با استفاده از یک گروهء خاص خواست پروژهء جدید جنگ را بر مردم افغانستان تحمیل کند و بعد با ساختن طالبان این پروژه را وارد مرحلهء جدید کرد. پاکستان بار دیگر توانست در سال ۲۰۰۳ زیر نام آشغال افغانستان بوسیلهء آمریکا گروهء طالبان را دوباره سازماندهی کند و پروژهء جدید جنگ را بر مردم  افغانستان تحمیل نماید. ظهور طالبان که با پروژهء یونیکال دیروز و تاپی امروز گره خورده بود و بعد از برتری جویی های اقتصادی چین و بلند پروازی های تسلیحاتی روسیه؛ آمریکا خواست تا در تبانی پاکستان پروژهء جدیدی را زیر نام مبارزه با تروریزم بر مردم افغانستان تحمیل و از تروریستان برضد چین و روسیه استفادهء ابزاری کند.  

پروژهء انتقال جنگ از جنوب به شمال در زمان حکومت رئیس جمهور پیشین آغاز شد که صدها طالب بوسیلهء موتر و طیاره از جنوب به شمال افغانستان به گونهء مرموز منتقل شدند. این پروژه پس از آن آغاز شد که طالبان از پذیرفتن ۸ ولایت در جنوب تحت پروسهء صلح خودداری کردند. پروژهء انتقال جنگ از جنوب به شمال پس از اظهارات وزیر دفاع پیشین و سایر مقام های آمریکایی به حقیقت پیوست که گفت، مبارزه در برابر برتری جویی های تسلیحاتی روسیه و امتیازطلبی های اقتصادی چین برای آمریکا مهم تر از مبارزه با تروریزم است؛ اما شکست افتضاح بار آمریکا در افغانستان سبب شد تا امریکایی ها پس از خروج از افغانستان بربنیاد توافقات پنهان دوحه پروژهء جدیدی را با انتقال جنگ از جنوب به شمال در تبانی با پاکستان و طالبان و سایر شرکای منطقه ای شان سازماندهی کنند. 

باتاسف که اکنون ما شاهد پروژه سازی های جدید جنگی در افغانستان هستیم؛ یک پروژهء جنگ در شمال به کمک بخشی از طالبان به کمک پاکستان و امریکا در حال ساخته شدن است و یک پروژهء جنگی هم بوسیلهء شاخه هایی از  طالبان به کمک ایران و روسیه در غرب کشور ساخته شده است. این دو پروژه در برابر هم قرار دارند. هدف از پروژهء ایرانی ها ضربه زدن به آمریکا و منافع آن و از سویی هم ایجاد موانع در برابر پروژه های آبی افغانستان است‌. ایران در صدد تخریب و مانع ساخت و ساز پروژه های آبی مانند بند های برق و کانال های آبیاری در غرب و جنوب غرب افغانستان است. ایران در صدد آن است که پس از خروج  نیرو های آمریکایی بازهم شاخه های از طالبان را در این منطقه تقویت کند و برای آنان اسلحه و مهمات فراهم کند. چنانکه چند روز پیش 8سپاهء پاسداران ایران همزمان با حملهء طالبان به ولسوالی های مرزی ولایت  فراه چندین موتر سلاح  و مهمات به طالبان رساندند تا آنان در برابر نیرو های  دفاعی افغانستان مقاومت کنند. پیش از آن نیز ایران و روسیه سلاح های پیشرفته شامل کمره های شب بین را برای طالبان داده بودند. روزنامهء کیهان ایران در شمارۀ ماۀ جوزای خود در شماره های اوایل ماهء سرطان خود به مداخلۀ ایران در افغانستان  پرداخته و نوشته است، مردم افغانستان خواهان پیشرفت کشور های ایران و پاکستان اند و اما دولت های این دو کشور خواهان یک افغانستان بی ثبات هستند.

هدف پروژهء شمال شاید شامل انتقال مراکز جنگی طالبان از جنوب به شمال باشد و حتا در صورتی که جنگ درازمدت شود. در این حال ممکن شورا های پشاور و کویته نیز به شمال منتقل شوند تا فشار جهانیان بر پاکستان کاهش یابد. هرچند پاکستان این برنامه را در گذشته ها داشت و نظامیان پاکستان چند سال پیش زیاد تلاش کردند تا با تصرف ولایت هلمند شورا های طالبان را از پاکستان به آنجا منتقل کند؛ اما این تلاش های نظامیان پاکستان بوسیلهء نیرو های شجاع دفاعی و امنیتی افغانستان خنثا گردید و نظامیان پاکستان تا امروز نتوانستند، به این اهداف شوم شان در آنجا نایل آیند. آقای کرزی بنا بر اظهارات گیتس در کتاب ” وظیفه” بخاطر بدبینی با جبههء مقاومت پیشین گروهء طالبانرا تقویت کرد و به گزارش تایمز لندن بیش از ششصد میلیون دالر به طالبان کمک کرد و ۵ مراکز آموزشی برای آنان در چند ولایت به شمول لوگر ایجاد نمود. هدف کرزی بردن درگیری ها از جنوب به شمال و تحت فشار قرار دادن جبههء شمال بود. وی خواست جنگ تروریستی طالبان را تباری ارایه کند؛ اما از این که طالبان به گفتهء یک نویسندهء آمریکایی ” پاکستانی ها خوب خریده می شوند و اما افغانستانی هایی مثل طالبان خوب کرایه گرفته می شوند.” چنان به کرایه آی اس آی وفادار اند که حتا حاضر  به کرایه دادن ارزش های تباری و اسلامی خود اند‌. امریکایی ها هم با استفاده از این ضعف آنان خواستند از آنان استفادهء استراتژیک نمایند. بنابراین آمریکایی ها خواستند تا با کرایه گرفتن طالبان اهداف راهبردی خود را در رابطه به انتقال جبههء جنگ از جنوب به شمال دنبال کنند. آمریکا نسبت به توافقنامه های علنی و مخفی خود با طالبان خوش بین بوده و به آن وفادار است. آمریکا بدین باور است که با امتیازدهی به طالبان می تواند،  از آنان برضد گروه های تروریستی مثل القاعده و داعش استفاده کند و در ضمن می خواهد از طالبان برضد چین و روسیه استفادهء ابزاری نماید‌. 

در این تردیدی نیست که پاکستان در صدد تضعیف قدرت های شمال است و این قوت ها را به گونهء سنتی از حامیان مسعود و خوش بین به روسیه می داند. پاکستان مخالف سرسخت مسعود بود و در ضمن از  روابط سنتی مسعود و حامیان او  با روسیه و هند هنوز هم هراس دارد. یکی از جمله دلایل مهم تمرکز طالبان به شمال سرکوب نیرو هایی است که به محوریت مسعود شهید تا پایان دورهء طالبان در برابر آنان رزمیدند. مقاومت در آن زمان در شمال سبب نگرانی شدید آمریکا و پاکستان شده بود. به گواهی کتاب جنگ اشباح یک زمانی وزارت خارجهء آمریکا آمادهء تحویلی سلاح به مسعود شد و اما پنتاگون و سی آی ای مخالفت کرد. آن زمانی بود که بین مسعود و سی آی ای قول و قرار هایی در پیوند به به دام افکندن اسامه صورت گرفته بود. پس از آنکه اسامه در تیررس افراد مسعود قرار گرفت و آمریکایی ها مانع کشتن او شدند. این موضوع شک مسعود  را برانگیخت. (جنگ اشباح)

به همگان آشکار است که طالبان پروژهء مشترک آمریکا و پاکستان و عربستان سعودی است. این موضوع را نخستین بار بی نظیر بوتو در سال ۲۰۰۱ در مصاحبه با نشریهء لوموند افشا کرد که امریکا و پاکستان و عربستان گروهء طالبان را در برابر مجاهدین ساختند و به قدرت رساندند. به گفتهء احمدرشید معاش های مقام های طالبان را آمریکا از طریق وزارت خزانه داری پاکستان می پرداخت. رابطهء پاکستان با طالبان تنگاتنگ است و مقام های پاکستانی مانند سرتاج عزیز مشاور پیشین امنیت ملی پاکستان به آن اعتراف کرده و اعترافات و افساگری شیخ رشید وزیر داخلهء کنونی پاکستان که گفت، رهبران طالبان از خدمات صحی در پاکستان برخوردار اند و زخمی های آنان در شفاخانه های پاکستان تداوی می شوند. گویای آشکار این رابطه است. رابطهء پاکستان و آمریکا در پیوند با تروریزم آنقدر بهم گره خورده که حمایت از تروریزم منافع هردو کشور را برمی تابد. هرگاه ملاعمر حاضر به تحویلی اسامه به آمریکا می شد. آمریکا هرگز امارت طالبان را سقوط نمی داد. ممکن اگر ملاعمر اسامه را به امریکا تحویل می داد؛ اسامه نه تنها کشته نمی شد و برعکس امریکا  از آن در جنگ های سوریه و عراق استفاده می کرد. 

هرچند سخنان بالا اندکی از علاقمندی آمریکا و پاکستان نسبت به آشغال شمال پرده برمی دارد و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که پاکستان در تبانی با آمریکا و دیگر شرکایش در صدد آن اند که شمال به کلی از مخالفان پاکستان و طالبان خالی شود و تا کوچک ترین هستهء مقاومت در شمال باقی نماند. شماری اعضای مجلس حتا حکومت را در این تبانی دخیل شمردند. هدف آمریکا و پاکستان این است که شمال پیش از سقوط کابل  به یاغی ستانی بدل شود که طالبان در آینده از آن تروریستان را به روسیه و چین و سایر جاها صادر کنند. آرزویی که مقام های آمریکایی بارها به آن اذعان کرده و گفته اند که مبارزه با برتری جویی های اقتصادی چین و بلند پروازی های تسلیحاتی روسیه، برای آمریکا مهمتر از مبارزه با تروریزم است. با این حال تروریزم ابزاری در دست آمریکا است و پاکستان کشتی آن را به سود آمریکا یدک می کشد؛ اما این پرسش که آیا پاکستان با قبول این بازی با چین بدرود خواهد گفت و از همکاری ها و کمک های ۴۲ میلیارد دالری چین محروم خواهد شد یا اینکه نه با بازی دو پهلو مثل همیشه خاک بر چشمان آمریکایی ها زده و با عمل کردن ” گاه بر سم و گاه برنعل به بازی دوگانهء خود ادامه می دهد. 

این در حالی است که طالبان با کمک مستقیم نظامیان پاکستانی و اکمالات بی پیشینهء آنان به سرعت ولسوالی ها را یکی پی دیگر در شمال و جنوب و غرب سقوط می دهند و تلاش دارند تا بر منابع عایداتی کشور مانند بنادر و مراکز پول مسلط شوند. چنانکه در جنگ های اخیر چندین نظامی پاکستانی کشته و بازداشت شدند؛ اما تاسف آور این است که چگونه و به چه دلایلی نمایندهء دولت افغانستان عادله راز طی چهار سال گذشته کدام شکایتی در این مورد درشورای امنیت سازمان ملل  ثبت نکرده است. این سناریوی سقوط بویژه در شمال برای مردم افغانستان پرسش برانگیز است و بسیاری آگاهان وضعیت پیش آمده را خطرناک می خوانند. آنان مدعی اند که هنوزهم استراتیژی کارا برای مقابله با این پیشروی طالبان سنجیده نشده است و این را می توان غفلت آشکار استراتیژیک خواند.

از سوئی هم شماری حوادث در شمال را نتیجهء توافقنامهء مخفی طالبان و آمریکا می دانند که بسیاری قانون گزاران آمریکا از جزئیات آن ابراز بی خبری کرده اند. در بخش مخفی توافقنامه آمده است که برخی از مناطق در اختيار طالبان قرار گيرند و طالبان با تأمين امنيت اين مناطق که بيشتر ذخاير طبيعی در آن جاها وجود دارد به امريکايی ها اجازه می‌دهند که افراد مسلکی با کمپنی های شان بيايند و ذخاير طبيعی و معادن را استخراج کنند. حالا اين مناطق را طالبان با تبانی امريکايی ها و حلقاتی در درون حکومت افغانستان در اختيار می‌گيرند. طالبان با پول سرشاری که در اختيارشان قرار داده شده است، سران اقوام، متنفذين و فرماندهان محلی را می‌خرند و بدون دغدغه و نگرانی و درگيری وارد اين ولسوالی ها می‌شوند. گفته هایی هم وجود دارد که پاکستانی ها از طريق چترال – منطقه مرز ميان افغانستان و پاکستان – می‌خواهند با کشورهای آسيای ميانه روابط تجارتی و اقتصادی را تأمين کنند و به همين منظور طالبان را تجهيز کرده اند تا شمال افغانستان را در کنترل بگيرند. برخی می‌گويند که سقوط ولسوالی ها به دست طالبان يک تاکتيک نظامی است و زمانی که طالبان در ولسوالی ها حکومت هاي محلی را در کنترل داشته باشند، مردم پس از مدتی به ستوه مي‌آيند و با قيام ها، طالبان در اين ولسوالي ها سرکوب می‌شوند و سرانجام ماشين نظامی طالبان در تمام کشور از کار خواهد افتاد. برداشت هایی هم وجود دارد  که تيم در حکومت با دستور گرفتن از منابع خارجی قصد تسليمی کشور به طالبان را دارد. بنابراین گفته شده که آن تیم مخالف خیزش های ملی است، می‌خواهد در دقايق آخر، اداره کشور را به طالبان بسپارد.

شماری ها آمریکا را بازندهء این جنگ دانسته اند. چنانکه مایکل کوگلمن معاون مدیر و معاون ارشد آسیای جنوبی در مرکز ویلسون در واشنگتن نیز  گفت: “خروج واشنگتن از افغانستان یک فرصت استراتژیک به بیجینگ می دهد. مطمئنا خلاء های بسیاری برای پر کردن وجود خواهد داشت! چین می خواهد افغانستان را وارد کریدور 62 میلیارد دالری چین نماید. چین در صدد پر کردن حالی آمریکا در افغانستان است.

سقوط ولسوالی ها معنای نیرومندی طالب را ندارند؛ بلکه این دلالت آشکار برناتوانی ها و رهبری نیرو های دفاعی و امنیتی کشور دارد. این مسوءولیت برمیگردد به مقام های رهبری ارتش که باباختن روحیه و فرار از میدان جنگ فرصت پیشروی برای طالبان را فراهم کرده اند. نخست از همه تمامی فرماندهانی که ولسوالی ها را به طالبان تسلیم کرده اند؛ به شمول فرماندهان ولایتها و ولسوالی ها و آنانی که از مرکز امر عقب نشینی را داده اند، باید محاکمه شوند. این افراد یا اشخاص نفوذی طالبان و آی اس آی اند و یا اینکه به افغانستان و مردمش وفادار نیستند. در هر حالی مستحق مجازات هستند؛ زیرا این عقب نشینی و فرار روحیهء اعتماد و اتکاه به نفس نیرو های دفاعی را محو و روحیهء حتا تسلیمی حکومت به طالبان را خلق کرده است. گمانه زنی هایی وجود دارد که با توجه به نوعی سکوت مرگبار و بی پاسخی به مردم؛ در پشت این عقب نشینی های عمدی دستان مرموزی قرار دارد که اهداف کلان راهبردی را یدک می کشد و  شاید یکی از اهداف آن بردن جنگ به خانه روسیه و عصبانی ساختن آن نهفته باشد تا بخاطر انتقام کشی دوباره پای روسیه را به میدان جنگ افغانستان بکشند. برنامه ای که در راس آن آمریکا قرار دارد. چنانکه وضعیت جاری در شمال نگرانی روسیه را به بار آورده است. سفر مشاور امنیت ملی افغانستان هم شامل این بازی های دو پهلو و کشاندن دوبارهء روسیه به معرکهءافغانستان است؛ اما مقام های روسیه هرگز خاطرهء جنرال گروموف آخرین جنرال شوروی را فراموش نمی کنند که با چه وحشت از پل عبور کرد و خدا را شکر گویان یک مرمی به سوی افغانستان فیر کرد و شکر کرد که از آن سرزمین زنده برگشته است. روسیه می داند که چگونه بریژیسکی مشاور پیشین امنیت ملی امریکا پای شوروی را به جنگ افغانستان کشاند و حالا هم روسیه می داند که چنین بازی ای از سوی امریکا باز هم ممکن است.  اینکه پاکستان مداخله می کند، روشن است و اما تسلیمی سربازان به طالبان را چه گونه می توان تحلیل کرد. از سویی هم حمله های طیاره های امریکایی مشکوک اند و مانند گذشته دو پهلو عمل می کنند. بنابراین هرگونه اعتماد به این بازی های استخباراتی خطر آفرین است. 

جالب این که شوروی با خروج نیرو هایش وعدهء کمک های مالی را برای نجیب نمود؛ اما نجیب زمانی که از سوی منشی سازمان ملل از برنامهء اصلی شوروی آگاه شد. وی دریافت که شوروی او او را رها کرده است. شد. چنانکه نجیب پس از آن بارها به مقام های شوروی اذعان کرد که او به کمک شوروی حاکم افغانستان شده است و اما شوروی ها حرف او را نشنیدند. جنرال میلر فرماندهء نیرو های امریکایی هم عین کار را انجام داد و پس از دیدار با رئیس جمهور غنی و وعدهء کمک های مالی به افغانستان عصر آن روز افغانستان را ترک کرد. گفتنی است که سناریوی کنونی امریکا با طالبان شباهت های زیادی با سناریوی شوروی با حکومت نجیب دارد. شوروی پیشین در  سال 1991 رهبران جهادی  خلاف میل کابل خواست و با آنان مذاکره کرد و این مذاکره در واقع نجیب را تنها رها کرد. هرچند شوروی ها برای نجیب وعدۀ کمک دادند و اما او را در موقع حساس کمک نکردند. در این مورد شوارد نازه وزیر خارجه وقت اتحاد جماهیر شوروی که درگیر با احساسات نجیب و دار و دسته اش شده بود، چنین اظهار داشته است: ” باید اقرارکنم که احساسات درهم و به دور از خوشحالی داشتم. چهره‌های دوستانم را در کابل می‌دیدم که تکیه‌گاهی غیر از ما نداشتند. آیا آن‌ها می‌توانستند بعد از خروج ما دوام بیاورند؟ ما چگونه می‌توانستیم به آن‌ها کمک کنیم که جنگ و خونریزی را در کشور شان متوقف و صلح را حفظ کنند؟ وقتی به آن‌هایی فکرمی‌کنم که به ما اعتمادکردند و {اکنون} ما آنان را در میان دشمنان خونی و سرسخت شان، تنها گذاشتیم، آرامشم را از دست می‌دادم …. نمی‌توانستم خودم را از احساس گناه نسبت به دوستانم رهایی دهم .. ” {۵۴}

 دست کشور های پاکستان  و ایران و روسیه در موجی از سکوت امریکایی ها خطرهای غیرقابل پیش بینی را در شمال کشور در پی دارد که دست کم گرفتن آن خطایی نابخشودنی است که حتا حوادث جدی وغیرمترقبه را در پیش دارد. در این شکی نیست که در عقب سقوط ولسوالی ها دستان نیرومند استخباراتی قرار دارد و اما این را نباید از یاد برد که در عقب این سقوط ها بیشتر از همه ناکارآمدی دولت نقش دارد که فساد رو به افزایش در درون دولت، نصب و مقرری افراد نااهل، غارت پول ها، اعتماد از دست رفتهء مردم از دولت، فاصله میان دولت و مردم، انحصار گرایی و قوم پرستی، بی عدالتی و ده ها ناروایی دیگر دست دارد که آیندهء دولت را در برابر حمله های طالبان به خطر جدی رو به رو ساخته است. دولت با عقب نشینی و عدم مقاومت نه تنها امکانات نظامی و ملکی را در اختیار طالبان قرار می دهند و بدترین این که مردم بی دفاع را در اسارت طالبان و ستم آنان رها می کند که این خیانت نابخشودنی است. این که طالب زیر شعار اسلامی چه جنایت بدتر از چنگیز را در برابر مردم انجام می دهند؛ فردا در مورد این جنایت ها تاریخ بیرحمانه قضاوت خواهد کرد و این جنایات عمدی را محکوم خواهد کرد. خارجی ها هم برای رهبران دولت هشدار دادند که شما نتوانستید حکومت خوب تشکیل بدهید و مفسدان را از صحنهء قدرت نراندید و بنا براین بروید، مردم افغانستان در مورد آیندهء خود تصمیم بگیرند. این در حالی است که طالبان در حال پیشروی اند و  سخنگویان نیرو های دفاعی و امنیتی کشور با پاسخ ها سربالا و غیرجدی این پیشروی طالبان را دست کم گرفته و آن را مقطعی تفسیر می کنند. این تفسیر ها و توجیه های ناشیانه اشک های تمساح را ماند که سبب ترغیب آتش افروزی طالبان  می شود. سخنگویان شکر گفتار شاید فکر کنند که با دست کم گرفتن قدرت طالبان گویا خاک بر چشمان مردم زده و نیرو های دفاعی و امنیتی کشور را روحیه می دهند؛ اما این رویکرد منطقی نیست و برعکس به سود طالبان است. دولت باید به گونهء جدی تلاش کند تا هرچه عاجل جلو پیشروی طالبان را بگیرد تا مبادا دیر شود و آنگاه پشیمانی سودی نخواهد داشت. مردم زمانی به صداقت دولت باور می کنند که تمامی نیرو ها را برضد نظامیان پاکستان و طالبان در شمال بسیج بسازد‌. این که دولت چقدر قادر است تا از مقاومت مردم برضد طالبان استفادهء بهینه نماید و آنان را در یک هماهنگی مشترک با نیرو های دفاعی و امنیتی بسیج کند. این پرسشی است که زمان به آن پاسخ خواهد داد. این نیاز به آگاهی های جنگی و مدیریت درست از جنگ دارد تا با وارد کردن ضربات سنگین بر نظامیان پاکستان و ملیشه های آنان تیغ از دمار پنجابی ها بیرون کند. اندک ترین پنهان کاری و سهل انگاری و قرار گرفتن در نقش جاده صاف کن طالبان خیانت ملی است و با خاینان ملی دیر یا زود محاسبه خواهد شد. 

از وضعیت معلوم می شود که یکی از قربانیان این وضعیت بسم الله محمدی خواهد بود. پس از گزینش او بحیث سرپرست وزارت دفاع امیدواری هایی پیدا شد که او جلو سقوط ولسوالی ها را گرفته و در اسرع وقت ولسوالی های سقوط کرده را از تصرف طالبان رها می سازد؛ اما باتاسف که پس از گزینش او نه تنها ولسوالی ها از چنگ طالبان خلاص نشد که سرعت سقوط ولسوالی ها بدست طالبان شتاب بیشتری پیدا کرد. هرچند با توجه به یک سلسله دلایل و علل و عوامل در همان آغاز معلوم بود که محمدی کنونی دیگر آن محمدی پیشین نیست که او وزیر دفاع بود و مارشال فهیم معاون نخست کرزی و فرماندهان هم تحت امر او بودند و شوروی امنیت هم در کار او جرات مداخله را نداشت؛ اما حالا نه تنها بسیاری فرماندهان به گونهء دوگانه عمل می کنند و از او چندان فرمان نخواهند برد؛ به این معنا که برای او بلی بگویند واما در عمل از کس دیگری فرمان ببرند. از سویی هم دست او از زیر سنگ شورای امنیت بیرون نیست و  دیگر این که همه می دانند که او از ناگزیری در شرایط بسیار حساس به این سمت برگزیده شده است. حوادث پیش آمده پس از مقرری او حکایت های غیرقابل انتظار را در پی دارد که نه تنها او فرصت یافته تا ابتکاری به خرج بدهد و تا با عمل کردی مستقلانه بر روی اوضاع اثر جدی و تعیین کننده برجای بگذارد؛ بلکه برعکس در میان قعر دریا تخته بند شده و چگونه ممکن است تا از آن پرسید که ” دامن تر مکن” 

از شدت بحرانی شدن اوضاع کشور طوری فهمیده می شود که کار از دست رفته و حالا این گره با دندان هم باز نمی شود. در حالی که مردم هر روز بی صبرانه منتظر اند تا دولت بن بست کنونی را می شکند و اوضاع را تحت کنترول می آورد و اما با تاسف که در این زمینه توفیق نیافته است. در حالیکه مردم منتظر اند تا حکومت در رابطه به اوضاع کنونی سخنی بگوید و از برنامه های خود برای شکست طالبان و عدم مداخلۀ پاکستان چیزی بگوید؛ برعکس سکوت کرده و این سکوت مردم را سخت نگران کرده است. اوضاع چنان آشفته و نگران کننده است که همه خیال خاموشی پیش از توفان را در سر می پرورند. فضای مبهم سبب شده تا روزانه هزاران جوان کشور را ترک کنند و پای خود را از معرکۀ افغانستان بیرون نمایند. دولت باید سکوت را بشکند و به مردم در رابطه به اوضاع جاری معلومات بدهد و اوضاع را تشریح نماید و برنامه های مقابله با طالبان را اندکی ارایه کند تا مردم اندکی مطمین شوند و از سویی هم فضای اضطرار بشکند. این سکوت به سود طالبان و نظامیان پاکستان و حتا یاری با آنان است  و دولت در برابر مردم افغانستان مکلفیت دارد تا به هر نحوی که ممکن است، فضای کنونی را که طالبان از آن  سود می برند؛ هرچه  زوتر بشکند؛ اقدامات جدی برای مقابله با طالبان را در دستور کار خود قرار بدهد تا اوضاع را به سود مردم مهار نماید و اعتماد به نفس و باورمندی به مردم افغانستان برگردد. یاهو