با توام ای ابر باران زا!
…
با توام!
ای ابر باران زا
برکه خشکیده ای بی توش
در نشیب دره ای خاموش
می کَنَد در پیش چشمت جان
بس که دیده ابر بی باران
بس که بوده
شاهد باران نمایی های ابرانی تهی از قطره شان آغوش!
با توام!
ای ابر باران زای زاده از دل ِ توفان
وقت بارش نیست؟
وقت ریزش های سیل انگیز
کردن از هر گوشه ای سرریز
وقت رستاخیز
وقت از جا کندن و خیزاندنِ خاموش ؟
وقت هوش آوردنِ این برکه ی رفته بسان صرعیان
؟ ازهوش
…
جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)