جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

«
»

باردیگر شیطان از روحانیان سواری گرفت

(انتخابات افغانستان  و عمل کرد روحانی نما ها)

اسدالله جعفری

باردیگر شیطان از روحانیان سواری گرفت.. 1

عالمان راستین. 4

عالم نمایان. 5

روحانی نمایان در مقابل رهبر شهید 9

محق ودانش.. 9

در شعاع کلام رهبر شهد 13

نظام جهان هستی بر اساس نظم ریاضی نظام یافته است و در این نظم هر پدیده ای نقش ویژه خود را دارد و بر همین مبنا است که این جهان هستی آیه  و برهان قدرت آن قادر متعال است.

اما  از میان بی شمار مخلوقات  خلق شده آن قادر متعال انسان عجیب  ترین مخلوق است. چرا که این انسان قابلیت بی نهایت تعالی و انحطاط را دارد و قابلیت او در تعالی و انحطاط غیر قابل تصور است چون که هم می تواند خدا شود و هم  می تواند شیطان را خالق در زشتی هایش باشد و این فقط انسان است که چنین قابلیت  بی نهایت در دو قوس نزول وصعود را دارد و دیگر موجودات چنین  قالبیت را ندارند. برای همین است که آینده انسان قابل پیش بینی قانونمند نیست و نمی توان آینده او را بر اساس داده های علوم تقدیر کرد چون انعطاف این انسان در چرخش بی نهایت است و در آنِ واحد می تواند با یک چرخش ارادی از خدایی بودن،  شیطان آفرین شود  و یا از شیطان بودن، رجعت سرخ ستاره گون نموده و به مقام  «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي» که همان مقام فانی فی الله و بقایی بالله هست، برسد. و این چنین  چرخش فقط وفقط ویژه انسان است ولاغیر.

ولی همین انسان، دارای افراد در خارج عالم ذهن است و از عجایب نظام خلقت این  است که این انسان  افرادش در دایره صعود  و نزول نیز  همه تابع یک قانون نیستند و هر فرد از این افراد برای خود خروجی خاصی دارد.

گروه ها انسانی از مجموعه ی انسان ها در یک محور کاری ویا معرفتی  تعریف می شود لذا گروه ها و اصناف انسانی هم همه تابع مجموعه نیستند و هر فرد می تواند خارج از دایره حلقوی،  زیستنامه مخصوص به خودرا داشته باشد.

گروه، صنف، بخش، طبقه، و یا هر نامی دیگری که  برای روحانیون بنامیم، این جماعت در تاریخ انسانی نقش های محیرالعقول بازی کرده و می کنند بگونه ی که هیچ حادیثه تاریخی را (بد یاخوب) نمی توان پیدا کرد که این جماعت در آن حادیثه نقش محوری را نداشته باشند.

از جمله در این نیم قرن اخیر تاریخ اجتماعی افغانستان شاهد بودیم که روحانیون در همه ی عرصه های تاریجی این نیم قرن اخیر نقش آفرینان اولیه بودند .

آنچه در این مقاله می خواهم بگویم نقش مثبت ومنفی روحانیون  در دو برهه نیم قرن اخیر هست که برهه ی جهاد و دفاع در برابر اشغالگران شوروی و برهه  ی گذار به سوی دموکراسی است.

دوران اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، از آن جهت که اشغال صورت گرفت و شوروی تانگ هایش از روی پیکر لاله گون فرزندان افغانستان عبور می کردند و بخشی از فرزندان افغانستان در قالب دولت خلقی پیشمرگان این تجاوز و اشغال شدند، از سیاه ترین فصل تاریخ مردم همیشه سرفراز کشور شهیدان است.

 اما جهاد ودفاع مقدس وغرور آفرین ملت افغانستان در برابر قدرت جهنمی وقت و ابر قدرت شرق دیروز ومرده ریگ تاریخ فعلی، فصل سبز و افتخار آمیز تاریخ نیم قرن جهان است و فرزندان عزیز افغانستان این رایت بدوشان محمد (ع) چنان حماسه ای خلق کردند که خدا  در مقام خدایی خویش سجده شکر انجام داد و بر دستان پینه بسته و اما معطر به عطر جهاد فرزندان پاک افغانستان گل بوسه نشاند.

در این حماسه ی انسانی و دفاع خدایی گونه ی مردم عزیز در برابر کفر و الحاط و استعمار و بغاویت شوروی، قافله سالاران این  رایت بدوشان هلال نشان جهاد گر، روحانیون بودند و جهاد با نفس گرم ایشان گرما داشت و حضور خدا حس می شد و ملائک دعا گویان جهادگران  ستاده در قفای روحانیون بودند.

بسیار مغرضانه و کفر آمیز است که ما نقش محوری روحانیون در جهاد و دفاع مقدس افغانستان را نادیده بگیریم و جفتک اندازی تن  چند از روحانی نمایی برنشسته در کنار خلقی های پیش مرگ شوروی را چنان عمده کنیم که نقش محوری و رهبری روحانیون را یک سر منکر شویم.

آنچه بعد از پیروزی ملت بر کفر شوروی پیش آمد و جهاد خالصا لله مردم افغانستان  در چهار راه  مکاره سیاست به حراج گذاشته شد و در شب پیروزی، غم سنگین بر در قلب پاک این ملت مشت کفت و سعادت این ملت قربانی گردید، چیزیست که نباید می شد و شد و نمی توان آن با هزار آیه ی قرآن و روایت از سنت توجیه کرد.

مأسفانه در این  فاجعه ی بزرگ ملی و سیاه روزی امت، نقش ویرانگر روحانیون از همه ی گروه های اجتماعی پر رنگ تر است و همان گونه که خلق حماسه ی مردم افغانستان با رهبری متعهدانه و قربه الی الله روحانیون بود،  بروز و ظهور این فاجعه ملی را هم روحانیون رهبری کردند و بنام دین فتوای کفریت کتله های اجتماعی را صادر نمودند که تا دیروز همسنگرش بودند و شانه به شانه هم وارد کابل شده بودند. اما وقتی قدرت به روحانیون لبخند زدند، هم خدا را فراموش کردند و هم همسنگرش را به گوله بستند و هم ملت را به خاک سیه نشاندند و به شیطان سواری دادند تا دلش بخواهند بتازند و از این ملت جهاد گر و مدافعان دین و ناموس قبرستان ها را آباد کنند. این چیزی است که نمی توان چیزی دیگر نام نهاد مگر این که بگوییم روحانیون به شیطان سواری دادند و شیطان برگرده روحانیون سوار شده جشن ظفر برخدا را در روی زمین گرفت.

تا اینجا سخن از روحانیون افغانستان بود یعنی هرشهروند افغانستانی  که  علوم دینی را خوانده  و لباس علم دین را برتن دارد، او روحانی است چه شیعه باشد و یاسنی.

در ادامه این مقاله سخن از روحانیون خاص شیعه و هزاره است که می خواهم نمای هرچند کمرنگ از نقش روحانیون شیعه و هزاره در این نیم قرن اخیر ومخصوصا در این انتخابات، ارایه بدهم.

در ابتدا دو نکته را باید یاد آور شوم: 1- آنچه از نقش منفی و ویرانگر وعزت بر باد ده روحانیون گفته می شود به معنای نادیده گرفتن خوبی های روحانیون نیست.

2- تنها روحانیون شیعه وهزاره نیستند که نقش منفی و ویرانگر داشته چنین نقش منفی و خانمان سوز را روحانیون برادران اهل سنت که مولوی صاحب ها باشند نیز دارند و اگر نقش منفی و  بنیاد بر انداز مولوی صاحب های اهل سنت، از روحانیون شیعه بیشتر و سیاه تر نباشند کمتر نبوده و نیست و باید  به یاد داشته باشیم که روحانیون شیعه  و مخصوصا روحانیون هزاره، هیچ فتوای کفریتی را علیه هیچ کتله اجتماعی امضاء نکرده اند اما مولوی صاحبان اهل سنت، بکرات کفریت کتله های قومی و مذهبی را در افغانستان صادر نموده و آتش نفاق و شقاق را رو شن نموده اند.

 علم وعالم در همه ی فرهنگ ها از حرمت وجایگاه ویژه برخوردار هستند اما  در فرهنگ غنی شیعه و معارف علوی این حرمت و جایگاه جلوه دیگر دارد در فرهنگ شیعه  این عالمان هستند که بادانایی  و آگاهی، خورشید های افق راه جویان هستند« «هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُوءْیَتِهِمْ آنان با نور دانش به حقیقت ادراک و بصیرت رسیدند و جوهره یقین را با جان خود دریافتند و آنچه را که بر افراد رفاه طلب دشوار می نمود، راحت و آسان گرفتند و با آنچه که ناآگاهان از آن بیم داشتند، مأنوس شدند. با بدنهایی همنشین دنیا گشتند که روحهای آنها به [قله های رفیع] عالم ملکوت پیوند خورده است. آنان جانشینان خدا در زمین او و دعوت کنندگان مردم به سوی دین اویند. آه! آه! چقدر مشتاق دیدارشان هستم» وقتی مولا علی چنین گرم و پرسوز مشتاق دیدار چنان عالمان هستند دیگر اطاله کلام شایسته وبایسته نیست.

عالمان راستین

آنچه که شایسته است  در شرح سخن مولا علی گفته شود همان سخن  سید المفسرین عصر ما حضرت علامه طباطبای در کتاب گرانسنگ(الشیعه) است«العالم هوالذي يصدق فعله قوله»[1]يعني عالم واقعي آن شخصي است كه رفتار او تأييد‌كننده گفتارش باشد نه آنكه بين گفتار و رفتارش فاصله باشد.
نا گفته معلوم است که هماهنگي بين ادعا و گفتار با عمل امري است كه طرف مقابل را فطرتاً جذب مي‌نمايد. برای همین بود که یکی از نشانه های پیغمبری تطابق قول وعمل است  واگر کسی ادعای پیغمبری کرد و قالش مطابق حالش نبود کاذب است و اگر چیزی بنام معجزه هم بیاورد، شعبده بازی است نه معجزه پیغمبری و در دایره پیغمبر شنایی ومطالبه معجزه و نشانه پیغمبری از مدعی پیغمبری، همترازی قول و عمل و تأ یید قال با حال، مقدم بر همه ی نشانه ها و از جمله معجزه های پیغمبری است .

تمام سخن این مقاله همین است که امروزه روحانی نمایان به میدان آمده که در ظاهر عالم دینی هستند و در مراکز دینی همچون قم و نجف درس خوانده اند و از مراکز نوظهور چون جامعه المصفی العالمیه مدرک کارشناسی و دکترا دارند و صاحب محراب و منبر هستند و از آیات عظام همچون محقق کابلی و سید صادق شیرازی وکالت دارند ودر ماشین خریده شده از سیستم ظالمانه نصفی و نصف لک می لمند و ادعای وراثت انبیاء دارند اما قول و فعل شان مانعه الجمع هستند و در محراب  ابروی کج شیطان به سجود نشسته اند.

عالم نمایان

 در نقطه مقابل عالمان راستین صنف دیگر هم به تصوير كشيده شده و آن  عالم نمایان هست که در اصطلاح روایات «عالم سوء» است كه در بيان حضرت مسيح(ع) اين گروه از عالمان به سنگ بزرگي تشبيه شده‌اند كه در مسير آب رساني قرار مي‌گيرد و يك منطقه‌اي را از نعمت آب و حيات محروم كرده و خود نيز بهره‌اي نمي‌برند.[2]

«عالم سوء»طبق بيان حضرت صادق(ع) شخصي است كه «مفتون دنيا» شده و علم خود را مال التجاره براي رسيدن به ثروت يا قدرت قرار مي‌دهد.[3] سرانجام اين عالمان را حضرت امير(ع) فرمود: الصورة صورة انسان والقلب قلب حيوان[4] و اين حيوان هم در سوره اعراف به سگ مثال زده شده.

متأسفانه امروزه روحانیون ما مصداق اتم همین روایات قرار گرفته اند گاه چون سنگ فتاده در مسیر حرکت رو بجلوی مردم، سد راه تعالی و ترقی و پیشرت می شوند و بنام دین منویات کثیف و متعفن خویش را مطالبه می کنند و گاه دیگر کودکانه مفتون دنیا می شود و نوکری دنیا داران بی دین را پیشه خویش می سازند و تا ریشه را بسوزاند و انسانیت را به حراج گزارند در اینجا است شعر علامه اقبال لاهوری مصداق عینی می یابند:

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

امروزه می بینیم که گروه گروه عالم نمایان چپن بردوش با کبر سن و شهرت محراب نشینی در مقابل دنیاداران چنان خم می شوند که گویی …

برای من تلخ ترین صحنه همان صحنه ی حضور یافتن جمعی از به اصطلاع علمای فلان منطقه کابل با یکی از نامزدان ریاست جمهوری بود و مخصوصا آن لحظه که یکی از میان آن جمع با کبر سن و ریش سفید و قامت کمان شده،  دست کاندید نیکتای دار بی ریش و ریشه ی بیگانه با دین و چمبر زده بر محرمات دین محمد، را متواضعانه گرفته قامت انسانیت خویش را خم نمود  وتوگویی…آری امروزه از چنان صحنه ها بسیار می بینید.

یکی دیگر از ویژگی های عالم نمایان، بی حیایی و دریده چشمی است و به قول ما هزاره ها ( ده اُقریشی باقُلی گَرگَره موشه) و این صفت عالم نمایان دین به دنیا فروش در زبان روایات«ن لحظه ی که یکی از آن جماعت با ریش سفید

عالم متهتك و جاهل متنسك» است
صفت متهتک صفت دانشمندي است كه با عنوان عالم متهتك از آن نام برده شده و اين كلمه متهتك واژه شناخته شده‌اي در فرهنگ و متون اسلامي مي‌باشد.
اين واژه در ضمن حديثي كه به نقل شيعه و سني از سه معصوم بزرگوار ما يعني حضرت رسول(ص) و حضرت صادق(ع) آمده است. و متن حديث اين چنين است:
«قصم ظهري رجلان عالم متهتك و جاهل متنسك فالجاهل متنسك يغشي الناس بتنسكه و العالم ينفرهم بتهتكه»
يعني:  دو طائفه كمر مرا مي‌شكنند يكي عالم متهتك وديگري جاهل متنسك كه اين جاهل باعث فريب مردم و آن عالم عامل انزجار مردمان مي‌شود[5].
جاهل متنسك خود موضوع وسيعي است كه در اين نوشتار بنابر طرح آن نيست و به همين مقدار معنا مي‌شود كه شخصي كه ظاهر ديني دارد ولي اين دين و تقدس او براساس جهالت شكل گرفته باشد بدين معنا كه دين داري‌اش فاقد علم و فهم صحيح از متون قطعي دين باشد. اين عده كه بارزترين مصداق تاريخي‌اش خوارج بودند، عامل مهمي هستند در فريب مردمان روزگار خويش.  و البته این جاهلان متنسک به معنای عوام الناس نیست که سواد خواندن ونوشتن نداشته باشند بلکه عالم نمایانی هستند که سواد خواندن و نوشتن دارند اما کج اندیش هستند و اندیشه اش فروغ و جوهر ندارد و به ریشه ها نمی اندیشند و به ریش می چسپند و این ریشه گریزی اش از ظاهر پر ریشش معلوم است.
عالم متهتك كيست؟
امروزه عالم متهتك شخصي است كه با بهره‌مند شدن از يك سري معلومات ديني و مدرک گرفتن از فلان نهاد آموزشی و وکالت فلان مجتهدِ قایم شده در هفت دربند خانه  و محصور در چهار دیواری پندار خویش، در زمره عالمان دين قرار گرفته اما داراي شخصيتي بي پروا و حرمت شكن نسبت به ديگران است .

اين دسته از عالم نمایان بي‌پروا چنان خطرناك‌اند كه آیت الله خمینی یکی از عالمان راستین عصر ما  در بياني  مضرات این جماعت می نویسد:
«آنانيكه اعتقاد به اسلام دارند به داد اسلام برسند… كه عالم متهتك چندي نميگذرد كه از اين اسلام و نهضت، مردم را روي گردان مي‌كند»[6]«ضرر عالم متهتك بر اسلام از هر كسي برتر است.»[7]

 از نظر دانشمندان عالم به قرآن و عامل به کتاب و سنت همچون امام المفسرین حضرت علامه طباطبایی،  خطر این جماعت چنان عظیم است که اصلا راه  مبارزه ندارد جزء این که از شر این مار های خوش خط وخال به خدا ولطف بی کران حضرت حق پناه برد :  «بايد از شرعالم متهتك فقط به خدا پناه برد.»[8] به  تعبير فیلسوف شیعه شهيد مطهري:« حقيقت عالم متهتك بر جمود و ركود و تاريك انديشي استوار است »[9]
عالم متهتک خطر ناک تر از انفجار بم اتم
خطر این جماعت از انفجار بم اتم هم خطر ناکتر و ویران کننده تر است چرا که انفجار بم اتم جسم انسان رلا تکه تکه می کنند و خانه های گلین و قصر و قصور دنیاداران را با خاک یکسان نموده و گل چهرگان قصر نشین را به خاک سیاه تیره روزی می نشاند. اما عالم نمایان بی حیا و ردا بدوشان پرگوی، جان ها را  تیره می سازند در حالی که علم خودش نور است هم جان عالم را روشن می سازد و هم همنشینان عالم را گرم و منور می سازن: الْعِلْمُ‏ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء».[10]

اما این عالمان سوء  نه تنها در این جهان مضر هستند بلکه سعادت ابدی وحیات جاویدان را می گیرند چنان که مولای تقواپیشان حضرت  اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «العالم المتهتك ينفربتهتكه» كه نفر در اينجا به دو معنا آمده گاهي معناي عامل خروج مردم از دين است[11] و گاهي بمعناي تفرقه افكندن در ميان مردم مي باشد[12] در نتیجه هم خود اینان از دین خارج هستند و هم مردم را از دین خارج می کنند و هم علل بیرون رفتن مردم از دین را فراهم می سازند.

در این رابطه سخن بنیان گذار حکمت متعالیه ملاصدرا معروف به صدالمتألهین (ره) كه توجه به هر دو جهت از اثرات تخريبي اين دسته از عالمان دارد خواندنی است:
«عالم متهتك از سوئي باعث سستي دين الهي شده و از سوي ديگر افراد را بر معصيت جرأت ميبخشد»[13] .

از دیگر خوی وخصلت های این جماعت تهمت زدن و بهتان بستند برای رسیدن به مقصود است. و استدلال شان هم این است  که برای دفاع از دین می توان هر تهمتی را بر دیگرا رواداشت.

حال پرسش این است: اگر براي حفظ دين و تحقير دشمن مي توان هتاكي كرد چرا در جريان جنگ صفين كه برخي از اصحاب امام علي(ع) شروع به هتك و اهانت نسبت به دشمن كردند حضرت با اين خطبه و عبارت آنان را توبيخ فرمود:
«اني اكره ان تكونوا سبابين» من خوش ندارم كه شما نسبت به دشمن خود حتي سبو اهانت كنيد؟[14]
آيا ميتوان گفت آيه توبيخي ونهي تحريمي يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ [15] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند شايد آنها از اينها بهتر باشند و نبايد زنانى زنان [ديگر] را [ريشخند كنند ] شايد آنها از اينها بهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند»  شامل عالمان و خطيبان نمي‌شود؟!

مگر همین مدعیان از امیر بیان مولای راست گویان و راست کرداران امام علی اميرالمؤمنين(ع) این سخن نورانی را  نخوانده اند که  آن مولا فرمود: «هنگام سخن گفتن درباره ديگران از خدا بترس»

در بیان دیگر مولا از این جماعت به زبان و ادبیات دیگر حکایت می کند و هشدار می دهد که اگر این جماعت روی کار بیایند و در اجتماع نبض فرهنگ را در دست بگیرند جهان فاسد می شود« زَلّة العالم تُفسدُ عَوالِم؛ لغزش دانشمند، جهانی را فاسد می کند»[16]

روحانیون و انتخابات

با توجه به آیات وروایاتی که برای چهره نگاری این جماعت نقل کردیم حال برگردیم به عمل کرد این روحانی نمایان در انتخابات پیش روی افغانستان.

متأسفانه در داخل افغانستان حضور ندارم و نمی توانم اطلاعات دقیق ومستند از عمل کرد این آفت های اجتماع بیان کنم اما آنچه از رسانه ها می شنویم و یا در فضای مجازی می خوانیم و می بینم، عمل کرد روحانی نمایان واقعا رسوایی و خارج از ادب و انسانیت هست و برای همین من تعبیر بهتر از این نیافتم( شیطان بار دیگر از روحانیون سواری گرفت) معتقدم که شیطان برگرده این صنف سوار شده و دارد سواری می گیرد.

این که می گویم (شیطان باردیگر از روحانیون سواری گرفت) برای این است که در دوره جهاد مقدس هم برگرده اینان سوار شد وسواری گرفتند که محصولش جنگ های داخلی بود و بار دیگر در سه سال مقاومت غرب کابل بود.

روحانی نمایان در مقابل رهبر شهید

 وقتی علمدار عزت و شرف ما، پیغمبر آگاهی بخش دوران غیبت کبری شهید قرآن و انسان بابه مزاری، قامت استقامت بر بلندای با با و پامین، به قیام قیامت کرد و فرزندان هزارستان برگرد خورشید وجود او طواف آغازیدند و لباس رزم بر تن کردند و در کربلای عدالت خواهی به عباس اقتدا نمودند، همین جماعت بودند که علم و علمدار را در آتش نفاق محصور ساختند و آنچه نباید می شد، شد.

دو ران مقاومت وعدالت خواهی بابه و فرزندان هزارستان، دورانی بود که این جماعت رو سیاه شد و در امتحان عدالت خواهی رفوذه گردید  اما بار دیگر در لباس دین خزیدن و با تکیه بر محراب ومنبر ومدرسه سازی و وکالت بازی در نظام ظالمانه نصفی ونصف لک، به غارت خاموش مردم پرداختند.

اکنون باردیگر صحنه امتحان پیش آمده است و انتخابات نشان داد که هزار چهرگان کیانند.

محق ودانش

در این انتخابات دو چهره بارز مردم هزاره حضور دارند یکی سردار سرفراز جهاد و عدالت خواهی مکتب مزاری بزرگ، آقای محقق و دیگری مرد قلم و اندیشه و یاد گار مکتب فرهنگی بابه مزاری، آقای سروردانش هستند.

   حاج محمد محقق و سروردانش، هرکدام ویژگی های خاص خود را دارند. و نمی توان بطور مطلق یکی را خوب و دیگری را بد گفت چون اگر یکی در خصلتی ضعف دارد،  در منشی درخشندگی دارد و اگر یکی محافظه کار بی غیرت است دیگری خوی پهلوانی دارد که سیاست گریز است. اگر یکی قانون دان است  و برای کوچی حقوق ویژه در قانون اساسی داده است دیگری سیاست بی در و پیکری دارد که از سیاف گرفته تا جاوید و انوری  و از امیری سنت ستیز تا شریعت مداران صاحب فتوای چون واعظ زاده بهسودی بر خوان سفره اش چمبر می زنند.

  من هم به دانش ارادت دارم وهم به محقق افتخار می کنم. هم از مسفورات علمی ورشحات قلمی دانش بی خبر نیستم وهم از اباحه گری خوش مشربی و خود بنیاد اندیشی محقق چیزهای می دانم.

اما آنچه که در فضای مجازی از روحانی نمایان حلقه زده بر گرد خوان محقق و معتکفان دیر دانش می بینم، یک سره خلاف واقع است و  از واژه واژه نوشته های شان بوی تفن نفاق و شقاق به مشام و از حلقوم حرام خور شان نعره های شیطان بگوش می رسد.

چنان که گفتم محقق ودانش دو شخصیت از جامعه ما هزاره ها است و هردو دست پرورده بابه مزاری بابای همین قوم است. یکی در عرصه های حماسه سرخ و جهاد و مقاومت حماسه خلق کرد و بعد از بابه سنگر را رها نساخت. و آن دیگری  در بیان و بنان مرد چهره دست و تردامن است و بعد از هجرت  پیغمبر نهضت  عدالت خواهی مزاری بزرگ، قلم را زمین نگذاشت و اگر چه بسیاری دست ها  قلم شد  اما او قلم را علم کرد تا قلم علم باشد برمزار گل سرخ .

 من بعنوان یک فرزند هزاره و یتیمی از یتیمان بابه ی قوم، از دانش این گله را دارم که دانش دست پرورده  رهبر شهید بود  وخود دانش می داند که اکر رهبر شهید دانش را راهبری نمی کرد ودانش را در موقعیت های حساس علمی قرار نمی داد امروزه دانش سروردانش نبود. یک آخوند بچه مثل دیگر آخوند بچه های هزاره ویلان و سرگردان پشت در این و آن بود.

البته دانش هم  تا دوران حکومت موقت در سنگر فرهنگ خدمات بسیار کرد و هفته نامه وحدت و مجله سراج مشت نمونه از خروار است.

اما دانش بعد از دوره حکومت موقت، پست انداخت ومخصوصا در تدقیق قانون اساسی بزرگ ترین خیانت را به مکتب عدالت خواهی رهبر شهید کرد و برای کوچی ها حق ویژه در قانون اساسی داد و برای همین است من در این انتخابات از دانش حمایت نمی کنم چون  معتقدم که با پیروزی تیم دانش، با توجه به محافظه کاری  و چسپیدن دانش به چوکی و قانون قانون گفتن های دانش، کو چی ها از طریق پارلمان قانونمند می شوند و برای همیشه برگرده مردم هزاره بر می نشینند.

حاج محمد محقق، بجای نشستند روی صندلی وزارت و و کالت واتحاد با سیاف و بلند گوی کرزی شدن در دوره انتخابات قبل ، اگر مانند رهبر شهید چپن بر دوش در جایگاه رهبری می نشست و چون رهبر شهید هدایت این قوم سرگردان را بر عهده می گرفتند و بجای خواب وخیال  قصرگلخانه، اندیشه سامان بخشی فرزندان هزاره در سر می پروراند، یقینا امروزه همه ی سیاست مداران عاشق چوکی ومعتکفان دیر قدرت وغارت بیت المال، در پیش او سجده می بردند.

گله دیگری که از محقق است این  است که او سیاست را با پهلوانی و عیاری اشتباه گرفته ودر کارد علمی وخرد جمعی سیاست ها را عیار نمی کند.

اما همین محقق، عیاریش بگونه ی است که  مخالفانش از سفره اش نصیب دارند و چیزی را که ببخشد فراموش می کند و فتوت را به ننگ خسیسیت نمی آلاید.

 دو افتخار بزرگ محقق یکی سنگرداری او است که بعد از به زمین افتادن علمدار بابه ی قوم، سنگر را در دره صوف علمدار شد و تا اجلاس بن علم داری کرد.

افتخار دیگر محقق که هزاره نباید فراموش کنند، نامزدی محقق در دور اول ریاست جمهوری است. او با کاندید کردن خود، غرور پرهیمنه دیگران را به آتش کشید و غرور به زنجیر کشیده هزاره را رهایی بخشید و هویت شهیده هزاره را در تاریخ ثبت کرد و  البته این افتخار زمانی به کمال رسید که محقق با خانه نیشینی و بازی باجان خویش، رستاخیزحماسه حضور هزاره ها را در خیابان های کابل خلق کرد.

به همین جهات است که در این دوره علی رغم اما و اگر های پیرامون عبدالله قاتل افشار و با علم به همین قصاب بودن عبدالله در افشار، از تیم  محقق حمایت کرده ام و می کنم.

راست و پست کنده بگویم هر فرزند هزاره حق دارد که بر اساسی دانایی واحساس مسئولیت ومصلحت اندیشی عامه مردم، از تیم محقق و یا تیم دانش حمایت کنند و برای پیروزی او تلاش کنند.

اماآنچه در این روز ها در فضای مجازی، از عده روحانی نمایان دیده می شود که بنام فلان و بهمان، علیه محقق و دانش قلم می زنند، دل آدم را خون می کند.

جالب این است که یکی از همین جماعت، اشرف غنی را مسلمان تر از محقق خوانده بود ودیگری بنام دفاع از محقق دانش را بلعم باعورا و بدتر از آیت الله محسنی معرفی کردند.

چنین افراد وتفریط ها کار همین جماعت هتاک هست. واین چیزی است که در آینده برای هزاره، نکبت وسیاه روزی به بار می آورد.

در چنین هنگامه ها است که عالمان راستین باید به میدان بیایند و با تبری جستن از این هتاکان دین فروش و بی حیا، مردم را به مسئولیتشان بیا گاهانند و خوبی ها و بدی های هردو تیم را بی طرفانه و با دلیل روشن و برهان قویم وحرمت انسانی مطابق با حق برای مردم بیان کنند و برای مردم روشن و واضح بگویند که اگر تیم محقق پیروز شد چه نصیب هزاره می شود و اگر تیم دانش پیروز گردد مردم هزاره در چه جایگاه شهروندی  قرار می گیرند و کدام  یک از این دو بزرگوار می توانند نان به غارت رفته مردم هزاره را از دهان سگان هار بگیرند.

در این شرایط رسالت عالمان راستین است که با توجه به روند حرکت کشور به سوی دموکراسی و استقرار نظام قانون سالار،  به راه های دست یابی به حقوق شهروندی  در چوکات قانون اساسی را تبیین وتفسیر و بیان کنند.

این وظیه عالمان عامل به کتاب و سنت است که خائنین خزیده در محراب و دلق پوشان طماع ستاده بر در سیاست را رسوا کنند و به مردم  هزار چهرگان  نقاب  دار را معرفی کنند چون که خطر این مار های هزار خال وهزار چهره چنان است که آن پیر راهدار راهبر هشدار می داد.

 در شعاع کلام رهبر شهد

آری باردیگر سر ارادت بر آستان پیغمبر آگاهی بخشی و عدالت خواهی مزاری بزرگ می ساییم و در مکتب او زانوی ادب بر زمین می نهیم وخوشه چین معرفت آن شهید راه قرآن و انسان می شویم و گوش جان به کلام نورانی او می سپاریم که می گفت:

بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بآنفسهم (قرانکریم)
…در آیه ء کریمه یی که خدمت قرائت کردم ، خداوند تبارک و تعالی میگوید « ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم ُ مگر آنکه خود شان سرنوشت شان را تغییر دهند .» مفهمو این ایه ذکر یک سنت الهی است . بعد در ایات دیگر و روایاتی که جهت تفسیر آیات روایت شده است ُ گفته می شود که در سنت الهی هیچ تغییر و تبدیلی نیست. ما مکررآ خدمت شما عرض کرده ایم که مصداق کامل و تفسیر صحیح ای آیه در زندگانی مردم ما قابل درک است . شما وقتیکه تاریخ تان را مختصرا مورد مطالعه قرار و تفکر قرار دهید ُ میبینید که ادوار مختلفی از زندگی را طی کرده اید و در این دو سال و هشت ماه مقاومت کابل هم ثابت کردید که وقتی مصمم شدید از حیثیت تان دفاع کنید خدا هم شما را یاری کرد و شما توانستید همهء زورگویان را بر سر جای شان بنشانید و آنها را وادار کنید که بعد از جنگ های بسیار خطرناک بایند و معذرت بخواهند که اشتباه کردیم من معتقدم که این مساله در تصمیم، ارداه، ایستادگی و حساس بودن شما بخاطر سرنوشت تان نهفته است . تاریخ هم اثبات کرده که در دوران عبدالرحمن ، وقتی مردم ما در مقابل این حکومت ظالم و جائر ایستادند، هفت سال جنگیدند . عبدالرحمن هم تمام توطئه های را که بلد بود ، در این دوره علیه مردم ما به کار گرفت از تمام نقاط افغانستان لشکر جمع کرد و از همهء اقوام به جنگ مردم ما فرستاد . شصت نفر از علمای اهل تسنن را جمع کرد و فتوی گرفت که اینها (هزاره ها)رافضی و کافر اند . اما این توطئه ها ، هیچکدام کارساز نشد ند تا اینکه آمدند و از بین مردم خاین تربیت کردند و آنها را وادار نمودند که به مردم ما خیانت کنند ، این مسأله کار ساز شد چگونه کارساز شد ؟ یعنی که در اثر این خیانت شصت و دو درصد از مردم ما نابود شدند… شما باید بدانید که اگر به این دو مسآله توجه نکنید یک بار دیگر تاریخ تکرار می شود و باز اگر از این شانس گذشت و محروم شدیم صد سال دیگر ضرورت دارد که شما باز به این موقعیت برسید این را متوجه باشید[17] .


[1] – الشيعه /482

[2] – جامع السعادات 3/560

[3] – كافي 1/33. معاني الاخبار /175

[4] – نهج البلاغه خطبه/87

[5] – غرر الحكم 48، شرح نهج البلاغه ابي الحديد20/284 – حضال 1/69 احياء العلوم 1/452 – ميزان الاعمال /136

[6] – صحيفه امام 11/314

[7] – صحيفه امام 17/186

[8] – مهرتابان/ 124 و الشمس الساطعه/123

[9] – مجموعه آثار 4/820

[10] – مصباح الشريعة، ص 16. نيز ر.ك: منيةالمريد، ص 148و 167؛ بحارالانوار، ج 1، ص 224؛ مشكاةالانوار، ص325.

[11] – فقيه 4/399 ودر امالي صدوق حديث 168 ودر امالي طوسي از پيامبر (ص) نقل شده حديث 521

[12] – قاموس القرآن 1/92

[13] – شرح اصول كافي ملاصدراء 1/339

[14] – نهج البلاغه خطبه 206

[15] – حجرات/11

[16]  – غررالحكم، ص‏47

[17] – اخرین سخنرانی رهبر شهید ۲۰/۱۱/۱۳۷۳